.......:
متن حديث
برّ الوالدين ۱- الكلينى عن محمّد بن يحيي عن أحمد بن محمّد بن عيسي عن معمّر بن خلّاد، قال: قلت لأبى الحسن الرضا عليه السلام: أدعو لوالدَى إذا كانا لايعرفان الحقّ؟ قال: ادع لهما و تصدّق عنهما، و إن كانا حيّين لايعرفان الحقّ فدارهما، فانّ رسول الله صلّي الله عليه و آله قال: إنّ الله بعثنى بالرحمه لا بالعُقوق. ۲- الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن علىّ ماجيلويه رضى الله عنه قال: حدّثنى أبى عن أحمد بن أبى عبدالله البرقى عن السيّارى عن الحارث بن الدلهاث عن أبيه عن أبى الحسن الرضا عليه السلام قال: إنّ الله عزّوجلّ أمر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اُخري، أمر بالصلوة و الزكاة، فمن صلّي و لم يزك لم يقبل منه صلاته، و أمر بالشكر له و للوالدين
فمن لم يشكر والديه لم يشكر الله، و أمر باتّقاء الله و صلة الرحم، فمن لم يصل رحمه لم يتّق الله عزّوجلّ. ۳- الصدوق قال: حدّثنا علىّ بن أحمد قال: حدّثنا محمّد بن أبى عبدالله عن محمّد بن إسماعيل عن علىّ بن العباس قال: حدّثنا القاسم بن الربيع الصحّاف عن محمّد بن سنان أنّ الرضا عليه السلام كتب إليه [ فيما كتب من جواب مسائله ]: حرّم الله عقوق الوالدين لما فيه من الخروج من التوفيق لطاعة الله عزّوجلّ و التوقير للوالدين، و تجنّب كفر النعمة و إبطال الشكر و ما يدعو من ذلك إلي قلّة النسل و انقطاعه، لما فى العقوق من قلّة توقير الوالدين و العرفان بحقّهما و قطع الأرحام و الزهد من الوالدين فى الولد و ترك التربية لعلّة ترك الولد برّهما.
نيكي به پدر و مادر ۱- كليني از محمد بن يحيي، از احمد بن محمد بن عيسي، از معمّر بن خلّاد نقل كند كه گفت: به ابوالحسن الرضا (ع) عرضه داشتم: ميتوانم براي پدر و مادرم كه حق را نمي شناسند (شيعه نيستند) دعا كنم؟ فرمود: برايشان دعا كن و براي ايشان صدقه بده، و اگر آن دو زنده اند و حقّ را نمي شناسند، با ايشان مدارا كن كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند مرا به رحمت (و مهرباني) انگيخته است، نه آزار و نافرماني (از والدين) ۱. ۲- صدوق گويد: محمد بن علي ماجيلويه (رض
بنسنان نقل نمودكه امام رضا(ع)به اوضمن پ اسخ به سؤالاتش نوشت:خداوندآزردن و ناف رماني ازپدرومادرراحرام نموده چون درآن خ روج ازتوفيق اطاعت خداوندعزّوجلّ است،بي احترامي به پدرومادر ياكفران نعمت،وازبين رفتن سپاسگزاري وقدرداني است،واينهاخو دباعث كاهش يافتن وسرانجام ازبين رفتن نسل ميشود،زيرادرآزردن ونافرماني ازوالدين احت رامي براي آنان باقي نمي ماند،حق آندو
شناخته نمي شود، پيوندهاي خويشاوندي قطع ميگردد، والدين به فرزند رغبتي پيدا نخواهند كرد و چون فرزند نيكي به آنها را ترك كرده پدر و مادر در تربيت او كوششي نخواهند كرد۳.
منبع حديث
۱- اصول كافى ۲/ ۱۵۹. ۲- عيون اخبار الرضا ۱/ ۲۵۸. ۳- علل الشرايع ۴۷۹.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ند، زمین هرگز از یک نفر از ما خالی نیست یا علنی و یا مخفی، اگر یک روز از حجت خدا خالی باشد ساکنان خو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
۴. حضرت رضا و امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اشاره
انبوه روایات رسیده از امام رضا (علیه السلام) حکایت از آن دارد که آن حضرت در موارد گوناگون تلاش میکرد تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فضایل ایشان را برای مردم معرفی نماید که به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
چهل حدیث از حضرت رضا (علیه السلام) در فضیلت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
۱. حضرت از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که فرمود: یا علی، تو قسمت کننده بهشت و جهنم هستی، در بهشت را میزنی و بی حساب وارد بهشت میشوی. [۱]
۲. از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که فرمود: مَثَل خاندان من میان شما مَثَل کشتی نوح است، هرکه سوار شد، نجات یابد و هرکه جا ماند، به آتش انداخته شود. [۲]
----------
[۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۶.
[۲]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۶، ح ۱۰.
۳. از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نمود که فرمود: خشم خدا و خشم رسول او شدید است بر کسی که خون من را بریزد و مرا در مورد عترت من بیازارد. [۳]
۴. از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نمود که فرمود: نزدیک است که دعوت حق را پاسخ گویم، من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم یکی بزرگ تر از دیگری است؛ کتاب خدا که ریسمانِ کشیده از آسمان به زمین است؛ عترت و اهل بیت من، بنگرید که پس از من با آن دو چه میکنید؟ [۴]
۵. از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نمود که فرمود: حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت هستند و پدر آن ها، از آنها بهتر است. [۵]
----------
[۳]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۶، ح ۱۱.
[۴]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۳۰، ح ۴۰.
[۵]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۳۲، ح ۵۶.
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
✅ کارگاه #مهدویت_و_فرق_انحرافی 4 💠 جلسه 4⃣ 🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت کشور 👌 انتشار فای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
45.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ کارگاه #مهدویت_و_فرق_انحرافی 5
💠 جلسه 5⃣
🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت کشور
👌 انتشار فایل آزاد و حلال
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
در کتاب الغیبه شیخ طوسی، ص 395 آمده، هر کس برای آمدن امام زمان وقتی را معین کند یا ادعا کند که ایشان را ملاقات کرده است دروغگو است. آیا این مطالب صحت دارد؟ و اگر صحت دارد پس علما میگویند که امام زمان را ملاقات کرده اند دروغگو هستند؟
امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در آخرین توقیع شریف خطاب به آخرین نایب خاص خود، یعنی علی بن محمد سمری فرمودند: «به زودی، از شیعیان من کسانی خواهند آمد که ادعای دیدن مرا می کنند. آگاه باشید، هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی، ادعا کند که مرا دیده، دروغگوی افترا زننده است.»
بحار الانوار
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
👌🏻مراد از این نامه، چون به نایب
چهارم رسیده پس بحث مشاهده و امثال اینها.. مرادش بحث ادعای نیابت خاص امام زمان (عج) است، یعنی بیاید ادعا بکند من با حضرت شبانه و روز در ارتباط هستم و ارتباط دارم و.. اینها منظور است، نه صرف ملاقاتی که علما داشتند.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: نبرد پل طلاييه ابوالفضل هادي ظهر جمعه بود، دومين روز عمليات خيبر. حوالي پل طلاييه صحنهها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ظفركش اولين شهيد جمع ما شد. به دنبال شهادت ظفركش، يكي از بچهها با آرپي جي، نفربر عراقي را زد و سپس يكي ديگر با آرپي جي ايفاي پر از مهمات را هدف گرفت. جنگ تمام عيار بين ما و دشمن در جريان بود. ما براي شكستن محاصره ميجنگيديم و آنها براي به دام انداختن ما.
با اصابت تيري كريم ظاهري هم افتاد و ورمزياري سينه خيز خودش را كشيد طرف پيكر نيمه جان كريم. سرش را گذاشت روي زانويش. كريم فرمانده يكي از گروهانهاي ورمزياري بود.
مدت زيادي دوشادوش هم جنگيده بودند و اينك كريم داشت از دست ميرفت. صداي حزن انگيز ورمزياري در ميان هق هق گريه هايش شنيده ميشد؛ كريم! آقا كريم نرو، كريم منو تنها نذار. قرار نبود تنهايي بري... اشك از چشمان ورمزياري سرازير شده بود، صورتش را گذاشت روي صورت كريم و لحظاتي در همان
حال ماند. وقتي سرش را از صورت كريم برداشت كه ديگر روح كريم به آسمان پرواز كرده و داغ رفتنش، بر دلهايمان سنگين شده بود.
فشار دشمن بيشتر شده بود و حلقه محاصره تنگتر. آن قدر گلولههاي تانكها به جاده خورده بود كه جاده هم سطح زمين شده بود و ديگر هيچ جان پناهي نداشتيم. دشمن ما را براحتي ميديد، فاصله مان با پل هم زياد بود و اميدي به كمك نبود. ورمزياري به خاكريزي كه درصد متري مان بود اشاره كرد و گفت: اگه برسيم اون خاكريز، ميتونيم از پس شان برآييم.
نيروها را دو گروه كرد و بصورت آتش حركت از مخمصه گريختيم و رفتيم پشت خاكريز. اينجا وضعيت نسبت به قبل بهتر بود؛ ولي تيرهاي مستقيم تانك فرصت سر بلند كردن نمي داد.
پشت خاكريز، چند تا از بچهها نيز شهيد شدند. با تعدادي اندك هنوز مقاومت ميكرديم. تعداد آنهايي كه سالم بودند انگشت شمار بودند ورمزياري، مهدوي، مهري، بنده و يكي دو نفر ديگر. امكان سرپا ايستادن نبود و سينه خيز جابجا ميشديم و اگر در اين حال كسي زخمي هم ميشد امكان كمك كردن نبود. تانكها نزديكتر ميشدند. گه گاه گفته آقا مهدي باكري توي بي سيم را به همديگر يادآوري ميكرديم؛ حسين وار جنگيدن و حسين وار شهيد شدن. با اين يادآوري روحيه ميگرفتيم.
تانكهاي دشمن ميزدند و پيش ميآمدند. مهدي شهيد شد و حاج آقا مهدوي هم به شدت زخمي. تيرهايمان ته كشيده بود. چيزي در بساط نداشتيم. به غربت بچهها افسوس ميخوردم. تير ديگري به مهدوي خورد و اوضاعش وخيم تر شد. ورمزياري
درست در نوك درگيريها بود و نزديكترين نقطه به دشمن. يكي از تيرهاي دشمن اين بار هدفم گرفت و نشست در پيكر خسته ام.
فقط ورمزياري بود كه همچنان آتش ميريخت بر سر دشمن. شجاعت و شهامتش به حيرتم واداشته بود كه يك لحظه ديدم تيري خورد به سرش. ورمزياري افتاد. ولي هنوز زنده بود. نگاهم با نگاه ورمزياري كه گره خورد با اشاره به من فهماند كه نقشه عملياتي توي جيبم است بردار خاكش كن، نبايد به دست عراقيها بيفتد.
قدرت حركت نداشتم و چنين كاري هم از من برنمي آمد. دشمن رسيده بود بالاي سر بچهها و تير خلاص ميزد. عمامه مهدوي تا آخر سرش بود و هنوز هم عمامه غرق به خون را بر سر داشت. تانكها رسيده بودند نزديكيام و جنازههاي تعدادي از بچهها زير شني تانكها له شده بودند. مهدوي و ورمزياري هنوز رمقي در پيكر داشتند و هر دو ذكر ميگفتند: يا زهرا (س)، يا مهدي ادركني و يك لحظه هر دو با هم گفتند: «السلام عليك يا اباعبدالله... » و ديگر هيچ صدايي نيامد. ديگر هيچ تيري از طرف ما به سوي دشمن شليك نمي شد. فقط چند تا مجروح بوديم. دشمن به غير از زخميها كه حال حرف زدن نداشتند بقيه را با تير خلاص زدند. با خود ميگفتم؛ كاش يكي به آقا مهدي ميگفت كه نيروهايت به سفارش تو، حسين وار جنگيدند و حسين وار شهيد شدند؛ ولي اين امكان ديگر براي ما نبود. سربازان عراقي ما را به اسارت ميبردند و مقاومت در پل طلاييه خاتمه يافته بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📗کتاب صوتی #خداحافظ_سالار قسمت 2⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part03_خداحافظ سالار.mp3
19.26M
📗کتاب صوتی
#خداحافظ_سالار
قسمت 3⃣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: رزق معلوم مقسوم برای هر موجود قوله علیه السلام: وَ جَعَلَ لِکُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
عدم جواز افراط و تفریط در کسب
چنان که حق تعالی در کلام مجید هر یک از دو طرف افراط و تفریط در کسب و اهمال را نهی فرموده، جائی که فرماید: « وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ [۳] » بأن تمنع بالکلیة عن الکسب و التصرف فی أمور المعاشیة، کالذی قیّدیده
بالسلاسل الی عنقه، « فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا [۴] » یعنی: دست خود را به کلّی از تصرف امور مربوطه معاشیه بازداشته، و بنشینی ملوماً، أی یلومک الناس علی تعطیل وجودک ؛ محسوراً، أی ذاحسرة لما فی أیدی الناس أو منقطعاً عن النفقة أو ذی فقر و فاقة لعدم الکسب.
----------
[۳]: ۳ - سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۹.
[۴]: ۱ - همان.
« وَ لا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ [۱] »، یعنی: و نیز نباید در طرف افراط باشی، مثل کسی که استولی علیه الحرص و الشحّ فی الکسب و تحصیل المعاش، بحیث لایبقی لنفسک راحة، کالذی بسط یده دائماً فی التصرّف و العمل ؛ زیرا که کوشش و حرص تو در کسب و اهتمام تو در طلب و تهیه روزی موجب زیادی او بر آنچه در ازل برای تو تهیه و تقدیر شده نمی شود، کما قیل:
قسمت خود میبرند منعم و درویش روزی خود میخورند پشه و عنقا [۲]
سرّ توسعه در رزق
لذا قال تعالی عقیب ذلک: « إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَآءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا [۳] »، یعنی: سعه رزق و ضیق معیشت از خداست ؛ زیرا که او به عباد خود خبیر، یعنی عالم بر استعداد و مصالح باطنی عباد است، چنان که بصیر، اعنی عارف به ظاهر لیاقت و قدر مایحتاج و گنجایش آنها است، کما فی القدسی: « و إنّ من عبادی من لایصلحه الاّ الفقر [و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک] و إنّ من عبادی من لایصلحه الا الغنی لو صرفته الی غیر ذلک لهلک » [۴]، کما قیل در این مقاسمه اش بود نیز مصلحتی که مسکنت به گدا، سلطنت به سلطان داد،
چنان که مشاهد است که زیادتی مال که وسیله رزق است در بعضی اسباب فساد و طغیان و مورث هلاکت او است، کما قیل:
مال و دولت [۱] ناکسی کارد بدست طالب رسوائی خویش آمده است [۲]
پس معلوم است که زیاده و نقصان از کثرت کسب و تلاش نیست، بلکه از باب ملاحظه در غایت مصالح مربوط به ربّ الارباب و مسبّب الاسباب است و آن را که سعه و زیادتی رزق عنایت نموده، نقصان کننده برای او این است ؛ و آن را که کم عطا فرموده زیاد نماینده ای برای او نیست، که ما حصل مفاد فقره دعا است، چنان که در کلیه امور خیر و شرّ که مربوط و مستند به حقّ است، یعنی جالب نفع و دافع ضرّی جز او نیست، فرماید: « وَ إِن یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَن یَشَآءُ « [۳] » وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشآءُ ». [۴]
----------
[۱]: ۲ - همان.
[۲]: ۳ - غزلیات، سعدی، ش ۱، مطلع: «اول دفتر به نام ایزد دانا... ».
[۳]: ۴ - سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۰.
[۴]: ۵ - جواهر السنیة، ص ۱۲۱ (با تقدم و تأخر در فقره ان من عبادی من لا یصلحه الاّ الغنی... الا الفقر).
[۱]: ۱ - مصدر: منصب.
[۲]: ۲ - مثنوی معنوی، مولوی، ج ۴، ص ۹۰۷، « بیان آن که حصول علم و مال و جاه... ».
[۳]: ۳ - سوره مبارکه یونس، آیه ۱۰۷.
[۴]: ۴ - سوره مبارکه نور، آیه ۴۳.
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: دنیای جاودان حکیمی گوید: چیزی ارزنده تر از زندگی نیست و زیانی برتر وجود ندارد که آن چیز گر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ابن خلکان و ابوحنیفه
ابن خلکان در وفیات الاعیان گوید: حماد عجرد انسانی پست فطرت و متهم به کفر بود.
بین او و بین یکی از پیشوایان دین رفاقتی بود، وقتی رابطه آنان قطع شد، آن پیشوای دینی از او بدگویی میکرد. خبر این بدگوییها که به گوش حماد رسید وی نیز برای او نوشت اگر شما مرا بدگویی میکنید باکی ندارم چون روزهایی با هم به کارهای ناپسند و شرب خمر سر میکردیم و مست و لا یعقل بودیم. ابن خلکان گوید آن پیشوای دینی ابوحنیفه بوده است.
مداوا
تاریخ الحکماء مینویسد: شیخ موفق الدین بغدادی گفت: استادم به بیماری ذات الجنب مبتلا بود و به همان علت از دنیا رفت. گفتم: چرا خود را مداوا نمی کنی؟ گفت: کبوتری که بر درخت آشیانه کرده نمی توانم از لانه اش جدا کنم، این تلخی ثمره درختی است که خود کاشته ام.
لا اذود الطیر عن شجر
قد بلوت المر من ثمره
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 19 💠 جلسه 9️⃣1️⃣ ( ویژگی های حکومت اسلامی و شروع بحث پیشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
41.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 20
💠 جلسه 0⃣2⃣ ( ادامه بحث پیشینه تاریخی ولایت فقیه )
👈 اشاره صریح علمای قدیم به ولایت فقیه
👈آیا آیت الله بروجردی مخالف ولایت فقیه بود؟
🎤 #استاد_احسان_عبادی
🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است
👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: اقدام برگزيدگان اصحاب پس از غصب خلافت، دوازده تن از اصحاب برگزيدۀ پيغمبر خدا به نام هاى سل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
اقدام ابوسفيان و عباس
همان گونه كه گفته شد، ابوسفيان به هنگام رحلت پيغمبر در مدينه نبود. [۲] در بازگشت از سفر بود كه از رحلت آن حضرت و خلافت ابوبكر آگاه شد. پرسيد: عكس العمل على و عباس مظلوم (نزديك ترين كسان پيغمبر) چه بود؟ گفتند: خانه نشين شده اند. ابوسفيان در حالى كه پيش مى آمد، مى گفت: به خدا قسم گرد و غبارى در هوا مى بينم كه به غير خون، چيزى آن را فرو ننشاند. سپس گفت: اى فرزندان عبدمناف! (جد بنى هاشم و بنى اميه) ابوبكر را به رهبرى و امر شما چه كار؟ على و عباس آن دو مظلوم خوار گشته كجا هستند؟
ابوسفيان اشعارى نيز به اين مضمون در كوچه هاى مدينه مى خواند: اى فرزندان هاشم! راه طمع حكومت بر مردم را مخصوصاً بر دو قبيلۀ تيم بن مره و عدى (قبايل ابوبكر و عمر) ببنديد. اين حكومت از ميان شما برخاسته است و سرانجام بايد به شما بازگردد و كسى جز ابوالحسن على لياقت زمامدارى ندارد. سپس همراه با عباس عموى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) نزد على (عليه السّلام) آمد و به آن حضرت پيشنهاد بيعت كرد. ابوسفيان اظهار داشت: من مدينه را از سوار و پياده پر خواهم كرد تا از حق شما حمايت كنند.
اميرالمؤمنين (عليه السّلام) ضمن ردّ درخواست آنان در پاسخ، پس از سخنان پنددهنده اى فرمود: «... اگر من از حق خود سخن برانم، مى گويند براى به دست آوردن خلافت حرص مى ورزد، و اگر ساكت بمانم، مى گويند از شمشير مخالفان در هراس است. هيهات، پس از آن همه شجاعتها و آن شمشير زدنها كه در راه اسلام داشتم و گردنكشان را خاضع كردم، مى گويند از شمشير فلان و بهمان ترسيد. به خدا سوگند، چنان شيفتۀ مرگ هستم كه نوزاد به سينۀ مادرش تا آن حد شيفته نيست؛ اما شما نمى دانيد، من دانشى در سينه دارم كه اگر بر زبان آورم، لرزه بر اندامتان خواهد افتاد». در قسمتى ديگر از سخنان خود به آنها فرمود: «اگر چهل مرد با اراده داشتم، قيام مى كردم و حق خود را از اين مردم مطالبه مى كردم». [۳]
بايد ديد ابوسفيان با چه انگيزه هايى اين گونه در احقاق حق على (عليه السّلام) سخن مى گفت و آن حضرت نيز كه به در خانۀ مردم و اصحاب جنگ بدر مى رفت و از آنان استمداد مى كرد، چرا به ابوسفيان جواب رد داد؟
----------
[۲]: . در برخى منابع، نقلها حاكى از حضور ابوسفيان در مدينه به هنگام رحلت پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) است.
[۳]: . نگاه كنيد به: تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۵ و شرح نهج البلاغة، ج ۲، ص ۴۴ و تاريخ طبرى، ج ۳، ص ۲۰۹ و ارشاد مفيد، ج ۱، ص ۱۸۰ و نيز به سخنان اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در خطبۀ ۵ نهج البلاغة.
آنچه مسلّم است ابوسفيان تا پاى جانش در ميان نبود، به پيغمبر ايمان نياورد و بنا بر نظرى حتى تا پايان عمر در باطن مسلمان نشده بود؛ از اين رو در دفاع از على (عليه السّلام) انگيزۀ دينى و الهى نداشته است. در حقيقت ابوسفيان كه به هنگام غصب خلافت در مدينه نبود تا از نمد خلافت براى خود و فرزندانش كلاهى در نظر گيرد، روى خصلت هاى جاهلى و اشرافى قريشى عار داشت كه زير بار خلافت ابوبكر از تيرۀ پستى برود. على (عليه السّلام) و بنى هاشم هرچند كه سابقۀ دشمنى با آنها داشتند، به واقع نزديك ترين تيرۀ قريشى به بنى اميه به حساب مى آمدند؛ و حكومت بنى هاشم براى آنها نيز افتخار ايجاد مى كرد. با اين تعبير در مى يابيم انگيزۀ مخالفت ابو سفيان با ابو بكر و حمايت او از على (عليه السّلام) از سويى تعصّب قبيلگى است؛ زيرا چند نسل منصبها و افتخارات قريش در فرزندان عبدمناف يعنى بنى هاشم و بنى اميه بوده است؛ حال با خلافت ابوبكر، مهم ترين و ارزشمندترين افتخارات (خلافت) از كف آنها به در مى رود. از سوى ديگر ابوسفيان و اولادش كه حتى در دوران به اصطلاح اسلام آوردن خود، درصدد نابودى دين پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) و محو نام مقدّس او بودند، با سخن
حق دفاع از على (عليه السّلام)، مى خواست تفرقه و دو دستگى و در نهايت جنگى خونين را ميان مسلمانان پديد آورد تا پس از تحليل رفتن آن ها، او به اهداف و آمال خويش دست يابد.
اميرالمؤمنين (عليه السّلام) با علم بر اين نكات بود كه حاضر به قول حمايت او نشد. پاسخ آن حضرت كه «اگر چهل مرد با اراده داشتم... » در واقع كنايه اى است به ابوسفيان كه تو از آنان نيستى. ابوسفيان با اين كه از على (عليه السّلام) نااميد شد، با ابوبكر بيعت نكرد تا اين كه به پيشنهاد عمر، ابوبكر با دادن اموالى او را از خود خشنود ساخت و بيعت كرد. به نقلى ديگر ابوسفيان تا ابلاغ فرماندهى سپاهى را كه به سوى شام مى رفت، به نام فرزندش «يزيد» نگرفت، بيعت نكرد. [۱]
----------
[۱]: . براى اطلاع بيش تر نگاه كنيد به مبحث عالمانه «قيام ابوسفيان عليه حكومت ابوبكر» در كتاب عبدالله بن سبا، ج ۱، ص ۱۴۸.
#تاریخ تشیع
✍️استاد محمد حسین رجبی
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینزنهاهستنکهمیتونن تا ۳نسلبعدخودشونروتغییربدن‼️
پشت پرده آشوبهای این روزها.....
📋''سند2030درگانـــــــــــدو"
🔵 مژدگانی گرفتن اشرف از شاه به خاطر زلزله طبس
💠 آقای آلبرتو بلیچی خبرنگار ایتالیایی در کتاب خود قسمتی ازفایل صورتی را آورده که مکالمه تلفنی شاه و خواهرش اشرف بعد از زلزله طبس میباشد:
اشرف_اعلیحضرت؟
شاه_بله
اشرف_داداش من برای شما یک خبر خوب دارم، یک مژده
شاه_چیه این خبر؟ چی شده؟
اشرف_(باهیجان) زلزله اومده، طبس با خاک یکسان شده.
شاه_(با تعجب) این که مژده نداره!
اشرف_چرا مژده نداره داداش؟ کشتار انقدر زیاده که هم مذهبیها و هم کمونیستها چه بخواهند چه نخواهند باید به آنها برسند.
شاه_(کمی خوشحال) مگر چقدر کشته شدند؟
اشرف_خیلی، خیلی زیاد، داداش تو خوشحال نیستی؟
شاه_نه، گمان نمیکنم با خبر این زلزله شورش متوقف بشه، ولی تو راست میگی زلزله همه رو مشغول میکنه ما میتونیم فوری دست به کار بشیم.
اشرف_(با خوشحالی) دیدی گفتم داداش، دیدی گفتم خدا با ماست، خدا مارو دوست داره
شاه_خبر کی به تو رسیده؟
اشرف_ همین الان، مژده هم دادم، شما هم باید به من مژده بدید
📚منبع:کتاب زندگی و عیاشیهای اشرف/نوشته آلبرتو بلیچی(خبرنگار ایتالیایی) /ترجمه دکتر م.الهام/ صفحه 37و38