eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: محمد بن ابي عبدالله كوفي ما را به حديث گفت، محمد بن اسماعيل برمكي گويد: علي بن عباس گفته است جعفر بن محمد اشعري از فتح بن يزيد جرجاني مرا به حديث گفت: به ابوالحسن الرضا (ع) نامه اي حاوي چند سؤال درباره توحيد نوشتم، و آن حضرت به خط خود برايم نوشت. جعفر گويد: فتح نامه اي به من نشان داد، آن را خواندم، به خط ابوالحسن (ع) بود: به نام خداوند بخشايشگر و مهربان، ستايش از آن خداست كه آن را به بندگانش الهام مي‌كند، و به شناخت خود توفيقشان دهد، او كه با آفرينش خود هستي خويش نشان داده، به حادث بودن خلقش أزليّت خود نمايانده، به شباهت‌هاي ميان آفريده ها، بي شبيه بودن خود را بازگفته، و نشانه‌هاي او شاهد ي بر قدرتش. او كه ذاتش از هر وصفي به دور، و ديدگان از ديدنش و گمانها از احاطه او ناتوانند، هستي اش را پاياني و بقايش را نهايتي نيست. حواسّ او را در برنگيرد، و حجابي در پرده اش ندارد، كه حجاب ميان او و خلقش، كه ذات او امتناع از آن دارد كه خلقش او را دريابند، و امكان ذاتي خلقش دسترسي به او را ناممكن مي‌كند، و هم به خاطر جداييِ سازنده از ساخته شده، پروردگار از پرورده شده، و محدود كننده از محدود شونده, او يگانه اي است كه به عددي تأويل نرود، آفريننده اي كه حركتي در او راه ندارد. بينا و شنواست، نه به ابزار ديدن و شنيدن، گواه است نه به تماس، جداست نه به دوري فاصله، باطن است نه به پنهان شدن، ظاهر است نه به رو به رو شدن كه ديدگان تيز از كنه او بازمانده و وجودش از گردش در اوهام امتناع دارد. آغاز دينداري، معرفت او، و نهايت معرفت او، يگانگي او، و كمال يگانگي اش نفي هر وصفي كه زائد بر ذات اوست، كه هر صفت گواهي دهد چيزي جز موصوف است، و هر موصوفي شاهد جدايي اش از صفت، و گواهي هر دو آنكه نتوانند أزليّ باشند. پس هر كه خدا را به صفت زائد بر ذات توصيف كند، براي او حدّ قائل شده، و هر كه او را محدوده بداند او را به شماره در آورده و هركه او را بشمارد، أزليّتش را انكار نموده، و هر كه بگويد: چگونه است؟ وصف او خواسته، و هر كه بگويد: بر چه واقع شده؟ نسبتي به او روا داشته، و هر كه بگويد: كجاست؟ جاي ديگر را از وجودش خالي دانسته، و هر كه بگويد: تا كجاست؟ زماني براي او تعيين كرده است، در حالي كه او دانا است بي آنكه هيچ معلومي باشد، و آفريدگار است بي آنكه هيچ آفريده اي باشد، پروردگار است حتي زماني كه هيچ پرورده اي نبود، معبود است بي آنكه هيچ عبادت كننده اي باشد، و پروردگار ما چنين وصف شود، و او فراتر از آن است كه واصفان گويند ۱۳. ۱۱- صدوق گويد: علي بن احمد بن محمد بن عمران دقّاق (رض) ما را به حديث گفت: محمد بن هارون صوفي گفته است: عبيدالله بن موسي ابوتراب روياني از عبدالعظيم بن عبدالله حسني از ابراهيم بن ابومحمود نقل و ما را چنين حديث كرد: به امام رضا (ع) گفتم: اي پسر پيامبر خدا نظر شما در باره آنچه مردم از رسول خدا روايت كنند كه آن حضرت (ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالي هر شب به آسمان دنيا نزول مي‌كند، چيست؟ فرمود: خداوند تحريف كنندگان را لعنت كند. به خدا سوگند كه رسول خدا (ص) چنين نفرمود بلكه گفت: خداوند تبارك و تعالي در هر شب، در يك سوم آخر ماه و در آغاز شب جمعه فرشته اي را به آسمان دنيا فرو مي‌فرستد، و به او مي‌فرمايد: تا ندا در دهد: آيا نيازمندي هست تا او را بخششي كنم؟ آيا توبه كننده اي هست تا توبه اش بپذيرم؟ آيا آمرزش خواهي هست تا بيامرزمش؟ اي جوياي خير، پيش آي، اي فتنه جو كوتاه بيا، و پيوسته اين ندا مي‌دهد تا سپيده بدمد، و چون صبح شود به جايگاه خود در ملكوت آسمان باز گردد، اين حديث را پدرم از جدّم رسول خدا (ص) برايم گفته است ۱۴. ۱۲- صدوق گويد: احمد بن زياد بن جعفر همداني (رض) براي ما چنين حديث كرد كه علي بن ابراهيم بن هاشم، از پدرش، از علي بن معبد، از حسين بن خالد نقل كرد كه گفت: به امام رضا (ع) گفتم: اي پسر رسول خدا مردم روايت كنند كه پيامبر خدا (ص) فرمود: خداوند عزّوجلّ آدم را به صورت خود آفريد. فرمود: خداي شان بكشد، آغاز حديث را حذف كرده اند، رسول خدا (ص) از كنار دو مردي مي‌گذشت كه به يكديگر دشنام مي‌دادند، و يكي دو به ديگري گفت: خداوند چهره تو و چهره آن كه شبيه توست را زشت گرداند، پس آن حضرت فرمود (ص): بنده خدا! به برادرت چنين مگو، كه خداوند عزّوجلّ آدم را به صورت او آفريد ۱۵. ۱۳- صدوق گويد: حسين بن احمد به نقل از پدرش به ما گفت: محمد بن بندار، از محمد بن علي، از محمد بن عبدالله خراساني، خادم امام رضا (ع) براي ما چنين حديث كرد: زنديقي به ابوالحسن (ع) گفت: چرا خداوند در پرده است؟ ابوالحسن فرمود: در پرده بودن از مردم به خاطر زيادي گناهان شان است، اما هيچ امر كوچكي در دل شب يا روز از او پوشيده نيست. گفت: چرا چشم او را نبيند؟ فرمود : به دليل فرقي كه ميان او و خلقش كه به چشم ديده شوند، وجود دارد، از سويي او بس برتر از آن است كه چشمها او را ديده يا گ
ماني به او احاطه يابد، و يا خردي او را در خود گيرد. گفت: پس او را برايم تعريف كن، فرمود: در تعريفي نگنجد، گفت: چرا؟ فرمود: هر محدودي (تعريف شده اي) مرزي دارد و چون حدّي به او نسبت داده شود، پس امكان داشت بيش از آن را داشته باشد، و چون امكان فزوني يافت، امكان نقصان نيز در او مي‌رود. پس او نامحدود، غير قابل افزايش، بي جزء و خارج از گمان است ۱۶. ۱۴- علي بن طاووس از صدوق در كتاب جامع از محمد بن حسن صفار و عبدالله بن جعفر حميري، از محمد بن عيسي بن عبيد، از هشام بن ابراهيم عباسي نقل كند كه گفت: به امام رضا (ع) گفتم يكي از دوستداران شما مرا گفته از شما سؤالي كنم، فرمود: آن چيست؟ گفتم: حسن بن سهل برادر فضل بن سهل ذوالرياستين گفت: سوال [ قيامت ] از چيست؟ گفتم: از توحيد، گفت: كدام توحيد؟ گفتم: خداوند از تو مي‌پرسد جسم است يا جسم نيست؟ فرمود: مردم در توحيد سه ديدگاه دارند: گروهي برآنند كه او هست و شبيه چيزي است، كه اين روا نيست، و گروهي وجود او را نفي كنند، كه آن نيز روا نباشد، و ديدگاه سوم آن كه او هست و شبيه چيزي نيست ۱۷. ۱۵- كليني از احمد بن ادريس، از محمد بن عبدالجبار، از صفوان بن يحيي نقل كند كه گفت: ابوقرّه محدث از من خواست تا او را نزد ابوالحسن رضا (ع) ببرم، از آن حضرت اجازه خواستم و به من اجازه فرمود. پس به حضور ايشان رسيد و از حلال و حرام و احكام پرسش‌هايي كرد تا به توحيد رسيد، ابوقره گفت: به ما روايت شده كه خداوند ديدن و سخن گفتن را ميان دو پيامبر تقسيم كرده است، سخن گفتن را براي موسي و ديدن را براي محمد (ص). ابوالحسن (ع) فرمود: پس چه كسي از خداوند به ثقلين، يعني جن و انس [ اين پيام ] را رساند كه (چشمها او را در نيابند) ۱۸ (علم ايشان او را فرا نگيرد) ۱۹ و (چيزي مثل او نيست) ۲۰ آيا پيام رسان محمد نبود؟ گفتم: آري [ بود ] فرمود: چگونه شخصي نزد همه مردم آمده، به ايشان مي‌گويد از سوي خدا آمده است و آنان را به فرمان خدا مي‌خواند مي‌گويد (چشمها او را در نيابند) (علم ايشان او را فرا نگيرد) و (چيزي مثل او نيست) بگويد: خود او را به دو چشم خويش ديده‌ام و علم به او حاصل كردم و او به صورت انسان است؟! شرم نمي كنيد؟! زنديقان نتوانسته اند او را به چنين چيزي متهم كنند كه از سوي خدا چيزي بياورد و سپس خلاف آن را از جهتي ديگر ابراز كند. ابوقرّه گفت: هم او فرمايد (قطعا بار ديگري هم او را ديد) ۲۱ ابوالحسن (ع) فرمود: پس از اين آيه چيزي آمده كه نشان مي‌دهد آنچه را ديده چه بوده است، فرمود (آنچه را دل ديد انكارش نكرد) ۲۲ مي‌فرمايد: دل محمد آنچه دو چشم او ديد انكار نكرد، آن گاه ما را از آنچه ديد آگاه كرد و فرمود (او برخي از نشانه‌هاي بزرگ پروردگارش را ديد) ۲۳ و نشانه‌هاي خدا غير اويند، خداوند مي‌فرمايد (علم ايشان او را فرا نگيرد) و چون چشمها او را ببينند، علم به او احاطه يافته و شناخت واقع شود، پس ابوقرّه گفت: پس اين روايتها را تكذيب مي‌كني؟ ابوالحسن (ع) فرمود: اگر اين روايتها مخالف قرآن باشد تكذيبش مي‌كنم. و آنچه مسلمانان بدان اجماع كرده اند آن است كه علمي به او احاطه نيابد و چشمها او را درنيابد و هيچ مانندي ندارد ۲۴. ۱۶- كليني از احمد بن ادريس، از احمد بن محمد بن عيسي، از علي بن سيف، از محمد بن عبيد، نقل كند كه گفت: به ابوالحسن الرضا (ع) نامه اي نوشته درباره ديدن [ خدا در قيامت ] و آنچه عامّ و خاصّ روايت كنند پرسشهايي كردم و از حضرتش خواستم آن را برايم شرح دهد و آن حضرت به خط خود نوشت: همگان بر آنند - بي هيچ مخالفتي- كه معرفت از راه ديدن، الزام آور است و چون روا باشد كه خدا با چشم ديده شود معرفت، ضروري خواهد شد، بنابر اين چنان معرفتي يا بايد ايمان باشد يا ايمان نباشد، و اگر چنان معرفتي به واسطه ديدن ايمان باشد پس معرفتي كه در دنيا و با كسب [ از راه‌هاي ديگر ] حاصل مي‌شود ايمان نخواهد بود، زيرا مخالف آن است، و بدين ترتيب در دنيا مؤمني نخواهد بود، زيرا خداوند عزّ ذكره را نديده اند، و اگر شناخت حاصل از ديدن ايمان نباشد، لازم مي‌آيد كه معرفت اكتسابي در دنيا زايل شود و در معاد زايل نشود، و اين نشانگر آن است كه خداوند عزّوجلّ با چشم ديده نشود، زيرا ديدن به آنچه توضيح داديم منتهي مي‌شود ۲۵. ۱۷- كليني از محمد بن يحيي، از احمد بن محمد، از ابوهاشم جعفري، از ابوالحسن الرضا (ع) نقل كند كه از آن حضرت پرسيدم: آيا خداوند به وصف درآيد؟ فرمود: مگر قرآن نمي خواني؟ گفتم: آري [ مي‌خوانم ] فرمود: آيا اين سخن خداي تعالي را نخوانده اي كه (چشمها او را در نگنجد و او چشمها را دريابد) ۲۶ گفتم: آري، فرمود: مي‌دانيد ديدگان چيست؟ گفتم: آري، فرمود: چيست؟ گفتم: چشمها، فرمود: گمانهاي دل برتر از ديدگان (چشمها) است، بنابر اين گمانها او را درنيابد در حالي كه او پندارها را دريابد ۲۷. ۱۸- صدوق گويد: علي بن احمد بن محمد بن عمران دقّاق (رض) براي ما به حديث گفت: محمد بن ابوعبدالل
ه كوفي، از محمد بن اسماعيل برمكي، از ابوالحسين بن ابوالحسن، از بكر بن صالح، از حسين بن سعيد، از ابراهيم بن محمد خزّاز و محمد بن حسين نقل كند كه گفتند: به حضور ابوالحسن رضا (ع) رسيديم و براي ايشان آنچه را كه روايت شده: محمد (ص) پروردگارش را در هيأت جواني مؤمن تقريبا" سي ساله كه دو پايش در سبزه بود ديده است، باز گفتيم، همچنين گفتم: هشام بن سالم، صاحب طاق و ميثمي مي‌گويند: او تا ناف ميان تهي و از آن پس تو پر است. حضرتش به سجده افتاد و آنگاه فرمود: پروردگارا تو پاك و منزهي، نه تو را شناخته و نه يگانه ات دانسته اند، و بدين جهت است كه زبان به وصف تو گشوده اند، تو پاك و منزهي كاش تو را به آنچه خود وصف نموده اي مي‌شناختند، تو منزهي چگونه نفس ايشان به اطاعت شان در آمده تا تو را به غير تو تشبيه كردند، تو را جز به آنچه خويش بدان وصف كرده اي توصيف نكنم و به آفريدهايت شبيه نسازم، تو شايسته همه برتري‌ها و نيكي هايي، پس مرا از ستمكاران قرار مده. آنگاه به ما روي كرد و فرمود: هر چيز كه گمان كنيد، خدا را جز آن پنداريد، سپس فرمود: ما خاندان محمد حدّ وسط هستيم، كه نه غلو كننده ما را بشناسد، و نه آن كه از ما عقب افتاده، از ما پيشي گيرد، اي محمد! هنگامي كه پيامبر خدا (ص) عظمت پروردگارش را ديد در هيأت جواني سي ساله بود، اي محمد، پروردگارم بزرگتر و برتر از آن است كه وصف آفريدگان داشته باشد. گفتم: فدايت شوم چه كسي دو پايش در سبزه بود؟ فرمود: او محمد (ص) بود كه چون با دل به پروردگارش نظر مي‌افكند او را در نوري همچون نور حجابها قرار مي‌داد تا آنچه را در حجابها بود بازشناسد، بخشي از نور خدا سبز است، و بخشي از آن سرخ، و بخشي از آن سفيد و... اي محمد، ما به آنچه كتاب و سنّت به آن گواهي دهد معتقديم ۲۸. منبع حديث ۱- توحيد صدوق ۱۳۹ - ۱۴۰. ۲- أصول كافى ۱/ ۸۸. ۳- توحيد صدوق ۱۳۰ - ۱۳۱. ۴- جاثيه / ۲۹. ۵- أنعام / ۲۹. ۶- بقره / ۳۰. ۷- توحيد صدوق ۱۳۶ - ۱۳۷. ۸- توحيد صدوق ۱۳۸. ۹- محاسن ۲۴۴. .......: امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
🎤💭🎤💭🎤💭🎤 ✅پاسخ به شبهات وهابیت علیه مهدویت ⬅️قسمت 6⃣2⃣ از 2⃣3⃣ 💭شبهه ی شماره 6⃣2⃣ ❌در این شبهه مطرح می کنند که مهدی شیعیان کسی است که جبرئیل دست او را می بوسد کتاب ″بحار ج53، ص8″، اما مهدی اهل سنت جبرئیل دستش را نمی‌بوسد.😁 ✅جواب شبهه 👇👇 ☝️اولا ما نقل کردیم، ابن حماد در کتاب ″الفتن″📙 و سیوطی در کتاب ″عرف الوردی″ نقل می کند که بین رکن و مقام ملائکه با حضرت مهدی (عج)✨ بیعت می‌کنند در حالی که جبرئیل پیشاپیش آنها (جلوی آنهاست) و میکائیل از پشت سر آنها را همراهی می کند. 🔰بعد طبرانی هم از علمـای اهـل سنت نقل می کند در کتاب📔 ″مسند الشامیین ج3، ص281″ که مهدی ظهور می کند در حالی که یک فرشته ای بر سر او ندا می‌کند این مهدی است از او تبعیت کنید. پس در روایات📑 اهل سنت هم آمده است. 👌اما اینکه جبرئیل دست حضرت مهدی (عج) را می بوسد 👈این خبر واحد هست و عقیده هم با خبر واحد اثبات نمی شود، آن چیزی که از طرف خدای متعال با تأییدات خاصی تأیید می شود، همین است که ملائکه و جبرئیل با حضرت مهدی (عج) بیعت می کنند👉 که در کتب اهل سنت هم هست، غیر آن خبر واحد است و خود شیعه هم چنین چیزهایی را اعتقاد ندارد، پس فکر نکنید 📚هر چیزی در هر کتابی است اعتقاد شیعه حتما همان است. 🎤استاد احسان عبادی
🔰 سلسله نوشتارهای 5 👈 بررسی رفتاری لحظه شناسی ها و لحظه نشناسی های مهم و عبرت آمیز تاریخ در کلام رهبری 🎬 جلسه پنجم 5️⃣ کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند 🌀 «لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. کسانی در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل‌بیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند»۱ «لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند.»۲ «عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند. 20 خرداد 1375 🔰انقلابی باید قوی شود🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
کتاب صوتی " لوطی و آتش" اثر رحیم مخدومی ( مجموعه ۵ داستان از زندگی سردار شهید ) تهیه شده در ایران صدا با صدای
.......: ........: خلقت روز و منافع آن [قوله علیه السلام ]: وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهَارَ مُبْصِراً. کما قال تعالی: « وَ جَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً [۲] »، أی لیبصروا فیه. [قوله علیه السلام: وَ لِیَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً]. [... ] قوله علیه السلام: لِیَبْتَغُوا فِیهِ مِنْ فَضْلِهِ. یعنی قرار داد مبصرةً، تا به واسطه او قادر باشند بر طلب و تحصیل منافع معاشیه که از فضل و احسان او است، کما قال تعالی: « وَ جَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا [۳] » العاش: کلّ ما یتعیّش به الإنسان من التجارة والفلاحة و سایر الصنایع، که موقوف بروز و تردّد در ایاب و ذهاب است. قوله علیه السلام: وَ لِیَتَسَبَّبُوا إِلَی رِزْقِهِ، وَ یَسْرَحُوا فِی أَرْضِهِ. ---------- [۲]: ۴ - سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۲. [۳]: ۵ - سوره مبارکه نبأ، آیه ۱۱. یعنی: روز را قرار داد که در او متوسّل به اسباب شوند برای تهیه رزق او از قبیل فلاحت و زراعت و غیره، کما فی الحدیث: « أبی اللّه أن یجری الأمور إلاّ باسبابها [۱]، فجعل لکلّ شی ء سبباً، و جعل لکلّ سبب شرحاً، و جعل لکلّ شرح علماً، و جعل لکلّ علم باباً ناطقاً ». [۲] ولی از آنجائی که کلّ اسباب منتهی به مسبّب الأسباب است به واسطه ارشاد عباد که به کلّی نظر آنها محصور و مقصور بر همان اسباب فقط نباشد فرموده است: « أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ [۳] »، مولوی گفت: ألیس اللّه بکاف عبده تا بنا شد بنده [۴] هر سو چاره جو دیده خواهم [۵] سبب سوراخ کن تا سبب را بر کند از بیخ و بن [۶] [قوله علیه السلام ]: وَ یَسْرَحُوا فِی أَرْضِهِ طَلَباً لِمَا فِیهِ نَیْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْیَاهُمْ، وَ دَرَکُ الآْجِلِ فِی أُخْرَاهُمْ. یعنی: باز روز را قرار داده به واسطه آن که سیر نمایند در ارض، که: [ «أَلَمْ تَکُنْ [۷] ] أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا [۸] » به جهت نائل شدن عاجله، یعنی تحصیل غنائم و فواید متاع نقد دنیویه، و به واسطه درک کردن آجله، راجع به امور و منافع اخرویه، از قبیل مسافرت بیت اللّه و زیارت قبور ائمّه هدی و غیره، که ثمرات اخروی است. ---------- [۱]: ۱ - مصادر: أن یجری الأشیاء إلاّ بأسباب. [۲]: ۲ - الکافی، ج ۱، ص ۱۸۳ ؛ بصائر الدرجات، ج ۶ ؛ بحارالأنوار، ج ۲، ص ۹۰. [۳]: ۳ - سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶. [۴]: ۴ - مصدر: تا نگردد بنده. [۵]: ۵ - مثنوی معنوی، ج ۱، ص ۲۱۴، « تهدید کردن نوح علیه السلام ». [۶]: ۶ - مثنوی معنوی، ج ۵، ص ۱۱۶۹ « بیان آن که عطای حق ». [۷]: ۷ - اصل: أن. [۸]: ۸ - سوره مبارکه نساء، آیه ۹۷. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: ستایش رودررو کسی هشام بن عبدالملک را ستایش کرد. هشام به او گفت: از اینکه انسانی در حضورش ستایش شود نهی شده است. ستایش کننده گفت: من تو را ستایش نکردم، تو را به یاد نعمتهایی انداختم که خدا به تو داده تا شکر او را بجا آوری. هشام گفت: این سخن بهتر از مدح بود، صله اش داد و اکرامش کرد. مهمان عجم که مهمان را مهمان گویند به خاطر آن است که اکرام مهمان هرکه باشد واجب است، «مه» نام بزرگ فارس است، و «مان» به معنای منزلگاه می‌باشد، پس مهمان تا در خانه آنان است، آقای آنهاست. ما سمّت العجم المهمان مهماناً الا لاکرام ضیف کان من کانا فالمه سیدهم والمان منزلهم والضیف سیدهم مالازم المانا .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
لباس پوشیدن دلیل دارد و مطلقاً برای جلب توجه نیست؛ اتفاقاً لباس برای پوشاندن است و به همین دلیل به آن حجاب می گویند که جلب توجه نکند و مانع جلب توجه شود. حجاب برای این است که خصوصیات جسمی انسان ها باعث جلب توجه نشود. اگر ما چرایی لباس را ندانیم همان لباس شرعی هم می شود اسباب جلب توجه. چون من راجع به شکل لباس صحبت نمی کنم بلکه در مورد ذهنیت پشت لباس پوشیدن صحبت می کنم. کودک چه ذهنیتی از خودش می سازد؟ این که بدن من قشنگ است و همه باید ببینند و جلب نظر کند؛ حالا اگر دولت اجازه نداد که توی خیابان این طوری بپوشم خوب توی مهمونی و عروسی می پوشم.  از آن طرف هم تفریط این موضوع است. چرا به بچه ها لباس بزرگانه می پوشانیم؟ چرا پسرهای ما در عروسی ها کت و شلوار وکراوات و دخترها لباس عروس می پوشند؟ چرا نباید لباس راحت بپوشند؟ بچه ها 200 سال فرصت دارند که از این لباس ها بپوشند، اجازه بدید که دوران کودکی را کودکانه بپوشند. چرا به یک فرهنگ جدید در لباس پوشیدن بچه ها فکر نکنیم؟ (ادامه دارد) {قسمت42} [مباحث کودک متعادل ]
دوران کودکی، دوران کودکی کردن و تمرین زندگی است؛ دوران بزرگسالی نیست. وقتی لباس های مجلل و گران قیمت تن کودک می کنیم، دائماً او را تحت فشار می گذاریم که لباست رو کثیف نکنی. یکی از ارزش های لباس را گفتیم که برای راحتی. خوب چه اشکالی دارد که بچه ها در جشن ها لباس راحت بپوشند و شکل بزرگترها نشوند، حتی دوسه دست لباس برایشان ببریم و فرصت بازی و خوش گذشتن برای آن ها فراهم کنیم و نه خودمان حرص بخوریم و نه عروسی را به کودک زهرمار کنیم که جُنب نخور کثیف میشه، پاره میشه و....  چرا لباس بچه ها را راحت انتخاب نمی کنیم که اگر کثیف شدن به جای حرص خوردن، ذوق کنیم و ناراحتی ایجاد نکنیم. قبلاً هم گفتیم که همه چیز در زندگی حول محور رشد است، بازی کردن و کثیف کردن به رشد کودک کمک می کند. پس لباس پوشیدن بچه ها را دقت کنیم. (ادامه دارد) {قسمت43} [مباحث کودک متعادل ]
🔰 اگر فرزندان به دست مادر، خوب تربیت شوند نتایج اش بازی های این چنین هست... https://eitaa.com/zandahlm1357
60.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎁 💥🌺 نماهنگ کودکانه‌ی ماه رجب 🌺💥 💫 با صدای امیرحسین کاکازاده 💫 همخوانان کودک : محمّدمیثم عظیمی و مهدی سلیمانی