eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
پيام ها: ۱- خداوند با مردم اتمام حجّت مى كند. «اَنزلنا اليكم آيات مبيّنات» ۲- آيات قرآن، نور و روشنگر است. «آيات مبيّنات» ۳- تاريخ گذشتگان، چراغ راه آيندگان است. «مثلاً من الّذين خَلَوا من قبلكم» ۴- قرآن كتاب جامعى است. «آيات - مثلاً - موعظة» ۵ - پند پذيرى، دلى آماده مى خواهد. «موعظةً للمتّقين» ۶- متّقين نيز به موعظه نيازمندند. «موعظةً للمتّقين» أللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ (۳۵) خداوند، نور آسمان‌ها وزمين است. مَثَل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در ميان حبابى شيشه اى و آن شيشه همچون ستاره اى تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر بركت زيتونى بر افروخته شده، كه نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) كه بدون تماس آتش نزديك است (شعله ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور ديگر. هر كس را خداوند بخواهد به نور خويش هدايت مى كند، و خداوند براى مردم مَثَل‌ها مى زند و به هر چيزى آگاه است. https://eitaa.com/zandahlm1357
نكته ها: «نور» يعنى چيزى كه هم خودش روشن است و هم سبب روشنى اشياى ديگر مى شود. در فرهنگ اسلام امورى به عنوان «نور» معرفى شده است: قرآن، علم، عقل، ايمان، هدايت، اسلام، پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام. «مشكاة» يعنى چراغدان. «دُرّى» به معناى پر نور و پر فروغ است. «زِيت» روغن زيتون را گويند كه وسيله ى روشنايى بوده است. اگر درخت زيتون در وسط باغ باشد، كه در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر مى شود، ولى اگر در اطراف باغ و مزرعه باشد، يا در وقت صبح آفتاب دارد يا عصر. «زيتونةٍ لاشرقيّةٍ و لا غربيّة» «اللّه نور السموات و الارض» يعنى: خداوند هدايت كننده ى آسمان و زمين است. چون هدايت آفرينش، در آيات ديگر نيز آمده است. «أعطى كل شى ء خلقه ثمّ هَدى» (۷۷) وجمله ى «نورٌ على نور» به معناى هدايت هاى دايمى و پى در پى است و در پايان آيه نيز مى فرمايد: «يَهدى اللّه لنوره» قرآن در اين آيه خداوند را به نور تشبيه نموده است. با مطالعه اجمالى روشن مى شود كه نور داراى خواص و ويژگى هاى زير است: ۱- نور، لطيف ترين موجود در جهان ماده و سرچشمه زيبائى‌ها و لطافت‌ها است. ۲- نور، بالاترين سرعت را در جهان ماده داراست و با سرعت سيصد هزار كيلومتر در ثانيه مى تواند در يك چشم بر هم زدن (يعنى كمتر از يك ثانيه) كره زمين را هفت بار دور بزند، به همين دليل مسافت هاى فوق العاده عظيم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت نور مى سنجند و واحد سنجش آنها سال نورى است، يعنى مسافتى كه نور در يك سال مى پيمايد. ۳- نور، وسيله تبيين اجسام و مشاهده موجودات است، و بدون آن چيزى را نمى توان ديد، بنا بر اين هم «ظاهر» است و هم «مظهر» (ظاهر كننده غير). ۴- نور آفتاب كه مهم ترين نور در دنياى ما است پرورش دهنده گلها و گياهان بلكه رمز بقاى همه موجودات زنده است. ۵ - تمام انرژى هاى موجود در محيط (به جز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى گيرد، حركت بادها، ريزش باران و جريان نهرها و آبشارها و بالاخره حركت همه موجودات زنده با كمى دقت به نور آفتاب منتهى مى شود. سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش كه از چوب درختان و يا ذغال سنگ و يا نفت و مشتقات آن به دست مى آيد نيز از گرمى آفتاب است. ۶- نور آفتاب نابود كننده انواع ميكروب‌ها و موجودات موذى است و اگر تابش اين نور پر بركت نبود كره زمين، تبديل به بيمارستان بزرگى مى شد كه همه ساكنانش با مرگ دست به گريبان بودند. خلاصه هر چه در اين پديده عجيب عالم يعنى نور مى نگريم و دقيق تر مى شويم آثار گرانبها و بركات عظيم آن آشكارتر مى شود. امّا عجيب است كه بشر با اين همه پيشرفت علمى از شناخت حقيقت نور كه يك امر مادى است عاجز مانده و آن وقت در پى شناخت ذات و حقيقت خداست و چه بسا اين نيز يكى از وجوه تشبيه خدا به نور باشد. حال اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى انتخاب كنيم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظيرى برتر است) آيا جز از واژه «نور» مى توان استفاده كرد؟ همان خدايى كه پديد آورنده تمام هستى است، روشنى بخش عالم است، همه موجودات به بركت او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظه اى لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مى روند. جالب اينكه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت كسب مى كند: قرآن نور است چون كلام اوست. اسلام نور است چون آئين او است. پيامبران نورند چون فرستادگان اويند. امامان انوار الهى هستند چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند. ايمان نور است چون رمز پيوند با او است. علم نور است چون سبب آشنايى با او است. (۷۸) https://eitaa.com/zandahlm1357
۱- هستى، فيض خداوند و پرتوى از نور اوست، قوام و بقاى هستى از اوست. «اللّه نور السموات... » ۲- نور خدا هم گسترده است و هم ثابت. (شيشه، هم نور را زياد مى كند و هم نور را از خاموش شدن حفظ مى كند. ) «المصباح فى زُجاجة» ۳- زيتون، درخت مباركى است. «شَجرةٍ مُباركةٍ زَيتونة» ۴- روشنى نور خدا از ذات اوست نه از جرقه هاى بيرونى. «يَكاد زَيتُها يضى ء و لو لم تمسسهُ نار» ۵ - گرچه خداوند نور آسمان‌ها و زمين و مايه خلقت و هدايت همه هستى است، اما جايگاه او در زمين، دل هاى پاك و شفّاف افراد مؤمن است كه با نور ايمان برافروخته مى گردد و هرچه خلوص ايمان بيشتر باشد، تلألؤ بيشترى وارد. «يهدى اللّه لنوره من يشاء... » ----------------------------------------------- --------------------------------- ۷۷) تفسير نمونه. ۷۸) بقره، ۱۲۷. آيه ۳۶ تا ۴۰ فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالغُدُوِّ وَالْأَصَالِ (۳۶) (اين نور هدايت) در خانه هايى است كه خداوند اذن داده رفعت يابند و نام او در آنها ذكر شود. در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبيح گويند. نكته ها: در زيارت جامعه خطاب به ائمّه معصومين عليهم السلام مى خوانيم: «جَعَلكم فى بيوتٍ أذِن اللّه أن تُرفع... » بنابراين حرم امامان معصوم عليهم السلام، يكى از مصاديق اين آيه است. كلمه ى «ترفع» در آيه به معناى بلندى مكانى نيز مى تواند باشد، نظير آيه ى «اذ يَرفع ابراهيم القواعِدَ من البيت و اسماعيل» (۷۹) كه حضرت ابراهيم پايه هاى كعبه را بلند ساخت. امام باقرعليه السلام فرمود: مراد از «بيوت» در اين آيه، خانه هاى انبيا و حكما و امامان معصوم مى باشد. (۸۰) و «ثعلبى» در تفسير خود نقل مى كند: روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مشغول تلاوت اين آيه بود. ابوبكر برخاست و پرسيد: آيا خانه ى فاطمه عليها السلام و على عليه السلام از مصاديق اين آيه است؟ فرمود: آرى، از بهترين مصاديق اين آيه است. (۸۱) امام كاظم عليه السلام فرمود: مراد از «بالغدوّ و الآصال» در آيه، اوقات نماز است. (۸۲) در فرهنگ قرآن، در موارد متعدّدى به جاى نماز، واژه تسبيح آمده است، مانند: «وسبّح بالعشىّ والابكار» (۸۳)، (و سَبّح بحَمدِ ربّك قبلَ طلوع الشمس و قبل الغروب» (۸۴) https://eitaa.com/zandahlm1357
پيام ها: ۱- راهيابى به نور هدايت خداوند، با رفت و آمد به مساجد به دست مى آيد. «اللّه نور... يهدى اللّه لنوره... فى بيوت... » ۲- بلند ساختن مساجد وكانون هاى عبادت مانعى ندارد. «أذن اللّه أن ترفع» ۳- مكان‌ها يكسان نيستند و بعضى از آنها، بر بعضى ديگر برترى دارند. «فى بيوت أذن اللّه أن تُرفَع» ۴- مساجد بايد از هر جهت از خانه هاى ديگر بهتر و برتر باشند. «أن تُرفَع» ۵ - بزرگى و عظمت، مخصوص خدا و مواردى است كه او اجازه مى دهد. «أذن اللّه أن تُرفَع» ۶- اصل در استفاده از مساجد، نماز و ذكر خداست، نه مراسم ديگر. «يُذكرُ فيها اسمه» ۷- درهاى مسجد بايد در اوقات نماز باز باشد و كسى حقّ ندارد آن را ببندد. «يسبّح له فيها بالغُدوّ و الآصال» ۸ - تسبيح خداوند، بايد هر صبح و شام تكرار شود. «يسبّح... بالغُدوّ و الآصال» (عنصر زمان و مكان در عبادت مؤثّر است. ) رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ (۳۷) مردانى كه هيچ تجارت و معامله اى، آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات، به خود مشغول نمى سازد، آنها از روزى كه در آن، دلها و چشم‌ها دگرگون مى شود، بيمناكند. نكته ها: «تجارت»، داد و ستد دايمى است كه براى به دست آوردن سود انجام مى گيرد، ولى «بيع» خريد و فروش مقطعى براى رفع نيازهاى زندگى است. (۸۵) كلمه ى «رِجال» در اين آيه شامل همه ى بندگان خدا مى شود، چه مرد و چه زن. در حديث مى خوانيم: مراد از كسانى كه در اين آيه از آنها ياد شده است، تجارى هستند كه با شنيدن صداى اذان، تجارت را رها مى كنند و به سوى نماز مى روند. (۸۶) تجارت، تنها عاملى نيست كه انسان را سرگرم مى كند و از ياد خدا باز مى دارد، عوامل ديگرى نيز در قرآن كريم ذكر شده است، از جمله: تكاثر، آرزو، فرزند و دوست بد. https://eitaa.com/zandahlm1357
پيام ها: ۱- كسانى كه تجارت آنان را غافل نكند، مردان بزرگى هستند. « (رجالٌ» با تنوين آمده كه علامت بزرگى و عظمت است) ۲- تلاش و اقتصاد منهاى ياد خدا، پوچ و بى ارزش است. « (لا تُلهيهم» به جاى «لاتمنعهم»، بيانگر آن است كه اگر به تجارت سرگرم واز نماز غافل شدى كار تو لهو، پوچ وبى ارزش است) ۳- تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگى است. «لا تُلهيهم تجارة» ۴- اگر ايمان و اراده ى قوى باشد، ابزار و وسائل اثرى ندارند. «لا تُلهيهم تجارة» ۵- بازار اسلامى، هنگام نماز بايد تعطيل شود. «لا تُلهيهم تجارة» ۶- حتّى كارهاى حلال و مباح نبايد انسان را از ياد خدا غافل كند، چه رسد به كارهاى مكروه و حرام. «لا تُلهيهم تجارة» ۷- ترك دنيا و تجارت، ارزش نيست، بلكه تجارت همراه با ياد خدا و نماز و زكات ارزش است. «لا تُلهيهم تجارة... عن ذكر اللّه و... » (مردان خدا براى زندگى مادّى خود تلاش مى كنند، ولى از آخرت غافل نيستند. ) ۸ - ايمان به آخرت، دنيا را نزد انسان كوچك مى كند. «لا تُلهيهم... يخافون يوماً» ۹- با اين كه نماز ذكر خداست، ولى به خاطر اهميّت، جداگانه مطرح شده است. «ذكر اللّه و اقام الصلوة» ۱۰- نماز و زكات عِدل يكديگرند و كسانى استحقاق ستايش دارند كه اهل هر دو باشند. «اَقام الصّلوة و ايتاء الزّكاة» ۱۱- دنيا، شما را از آخرت غافل نكند. «يَخافون يوماً» ۱۲- صحنه هاى قيامت، چشم‌ها را خاشع و دلها را منقلب مى سازد. «تَتقلّب فيه القلوب والابصار» ۱۳- در قيامت، معيارها عوض مى شود. (آنچه در دنيا در ديده‌ها و دل‌ها جلوه مى كند، در آخرت به شكل ديگرى درمى آيد. آنچه امروز به سوى آن مى رويم، فردا از آن فرار خواهيم كرد). «تَتَقلّب فيه القلوب والابصار» لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (۳۸) تا خداوند به آنان به نيكوتر از آنچه كرده اند پاداش بدهد واز فضل و رحمت خويش بر پاداششان بيفزايد و خداوند هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد. https://eitaa.com/zandahlm1357
پيام ها: ۱- خداوند كم و كاستى هاى اعمال مردان خدا را جبران كرده و پاداش كامل به آنان مى دهد. «لِيجزيَهم اللّه أحسن ما عملوا» ۲- مردان خدا همواره در حال رشد بوده و ابعاد وجودى آنان گسترش مى يابد. « (يَزيدهم... » و نفرمود: «يزيد لهم... ») ۳- پاداش را بيش از عمل بدهيد. «و يزيدهم من فضله» (در اسلام سفارش شده است كه مزد را معيّن كنيد، ولى هنگام پرداخت بيش از آن مقدار بدهيد. ) ۴- اگر از سود دنيا بگذريد، به سود بى حساب آخرت مى رسيد. «لاتُلهيهم تجارة - واللّه يرزق... بغيرحساب» (مراد از بى حساب، پاداشى فراوان و فوق انتظار است. ) وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئَانُ مَآءً حَتَّى إِذَا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (۳۹) اعمال كسانى كه كافر شدند همچون سرابى در بيابان است كه تشنه، آن را آب مى پندارد، تا آن هنگام كه به سراغ آن آمد آن را چيزى نيافت، و خدا را نزد خويش يافت كه حساب او را بى كم و كاست داده است و خداوند به سرعت به حساب‌ها مى رسد. نكته ها: كلمه «قِيعة» به معناى زمين مسطح و بزرگ همچون بيابان است و«ظَمأن» كسى را مى گويند كه عطشش زياد باشد. كلمه «وَفّى به معناى پاداش و كيفر كامل و بدون كم و كاست است. https://eitaa.com/zandahlm1357
پيام ها: ۱- شرط قبولى عمل، داشتن ايمان است و سعادت انسان نيز در گرو ايمان است. «والّذين كفروا اعمالهم كسَراب» (كفر سبب حبط و پوچى عمل است) ۲- اعمال كفّار فريبنده است. «كسراب... » (به انگيزه‌ها بنگريد، نه به جلوه‌ها و ظاهر تلاش ها. ) ۳- در تعليم و تربيت، استفاده از مثال و تشبيه مؤثّر است. «اعمالهم كسراب... » ۴- قيامت، روزِ بُروز حقايق است. «لم يجده شيئا و وجد اللّه عنده» ۵ - سعادت خواهى، در فطرت همه انسان‌ها وجود دارد و انگيزه ى تمام حركت‌ها رسيدن به خير است، لكن تفاوت در واقع بينى و خيال گرايى است. «يحسبه... ماءً» ۶- كفّار در قيامت، هيچ سرمايه اى ندارند. «لم يجده شيئاً» ۷- علاوه بر عقيده، اعمال انسان در سرنوشت او مؤثّر است. «ليَجزيَهم أحسن ما عملوا... اعمالهم كسراب... » ۸ - همه ى مردم، روزى خدا را باور خواهند كرد. «و وجَدَ اللّه عنده» ۹- در قيامت، رسيدگى به حساب افراد هم كامل و دقيق است و هم سريع. «فوَفّاه حسابه... سريع الحساب» (برخلاف حسابرسى هاى دنيوى كه يادقيق و كامل نيست و يا همراه معطّلى است. ) أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍ ّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ (۴۰) يا همچون ظلماتى است در درياى عميق و متلاطم كه موجى بزرگ آن را مى پوشاند، روى آن، موج ديگرى است و بالاى آن ابرى، ظلماتى است تو در تو (كه كافر در آن‌ها غرق شده است) هنگامى كه دست خود را (براى نجات) برآورد، كسى آن را نمى بيند (تا نجاتش دهد). و براى هر كس كه خداوند نورى قرار ندهد، هيچ نورى براى او نخواهد بود. https://eitaa.com/zandahlm1357
نكته ها: كافر عادّى به اسلام نزديك است، و اميدى به بازگشت او هست، مانند كدورت ساده اى كه ميان دو نفر وجود دارد و كار آن دو به صلح و آشتى نزديك است. امّا كافرانى كه در راه كفر، تلاش‌ها و اعمال خلاف بسيارى دارند، برگشت آنان بسيار سخت است. كافرى كه در عقيده اش اصرار ورزيده و به دنبال كفرش، حقّ را تحقير و جنگ‌ها كرده و بودجه‌ها خرج نموده و افرادى را دور خود گرد آورده و به اين عنوان معروف شده است، بازگشت او به دامن اسلام بسيار سخت و بعيد است. زيرا هر تلاش او، موجى از ظلمت بر موج هاى قبل افزوده و اعمال كفرآلودش، كفر او را محكم تر ساخته است. اعمال كفّار به جاى اين كه راه را براى آنان باز كند، گمراه ترشان مى كند و حجابى روى حجاب هاى قبلى است. نظير آيه ى «والّذين كفروا اوليائهم الطاغوت يُخرجونَهم من النّور الى الظلمات... » (۸۷) پيام ها: ۱- بايد از الگوهاى مثبت و منفى، هر دو سخن گفت. (الگوى مثبت; «رجالٌ لاتُلهيهِم... » و الگوى منفى: «والّذين كفروا... او كظلمات... » ۲- در برابر نور الهى (آيه ۳۵) كه «نورٌ على نور» بود، در اين آيه سخن از ظلمت فوق ظلمت است. «ظلماتٌ بعضها فوقَ بعض» ۳- هر عملى از مؤمن، نور و هر عملى از كافر، ظلمت است. «اعمالهم... كظلمات» ۴- اعمال خوب كفّار، سراب واعمال بد آنها ظلمات است. «كسَراب... او كظلمات» ۵ - علم و عقل، انسان را از نور وحى الهى بى نياز نمى كنند. اگر نور الهى نباشد، هيچ نورى انسان را نجات نمى دهد. «فما له من نور» https://eitaa.com/zandahlm1357
آيه ۴۱ تا ۴۵ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهُ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَآفَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ (۴۱) آيا نديدى كه هر كه در آسمان‌ها و زمين است و پرندگان بال گشوده (در حال پرواز) براى خدا تسبيح مى گويند، و هر يك نيايش و تسبيح خود را مى داند؟ و خداوند به آنچه مى كنند داناست. وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (۴۲) و فرمانروايى آسمان‌ها و زمين، مخصوص خداست. و بازگشت (همه) به سوى اوست. نكته ها: ظاهر آيه همانطور است كه ترجمه شد، امّا ممكن است فاعل «عَلِمَ صلاته» خدا باشد، نه موجودات، كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: خداوند از نيايش و تسبيح همه ى موجودات آگاه است. قرآن، بارها مسأله ى تسبيح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بيان كرده و فرموده است: شما تسبيح آنها را نمى فهميد. (۸۸) از اين آيات به دست مى آيد كه علم و شعور، مخصوص انسان‌ها نيست. گرچه بعضى مفسّران تسبيح موجودات هستى را تسبيح تكوينى و زبان حال آفرينش دانسته اند، ولى ظاهر آيات بر خلاف اين مطلب است. خداوند، در اين آيه چند مرتبه به صورت غير مستقيم، به انسان هشدار داده است: الف: موجودات آسمان و زمين و پرندگان در حال تسبيح هستند. چرا انسان غافل است؟! ب: تسبيح موجودات، آگاهانه است. چرا انسان در نماز حضور قلب ندارد؟! ج: پرندگان، هنگام پرواز در هوا در حال تسبيح و نمازند، امّا برخى انسان‌ها هنگام پرواز در آسمان، در حال غفلت و مستى به سر مى برند! در روايات مى خوانيم: امام صادق عليه السلام هنگامى كه صداى گنجشكى را شنيد فرمود: اين پرنده مشغول دعا و تسبيح است. (۸۹) https://eitaa.com/zandahlm1357
پيام ها: ۱- تنها به خود نينديشيد، به اطراف خود هم بنگريد و در هستى نيز مطالعه و انديشه كنيد. «ألم تَرَ» ۲- در ميان موجودات هستى، پرندگان، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّى به خدا دارند. «و الطّير صافّات» ۳- همه ى موجودات هستى، شعور دارند ونماز و تسبيح موجودات، آگاهانه است. «كلّ قد عَلِم صلاته» ۴- نماز، در صورتى ارزش دارد كه نمازگزار بداند چه مى گويد و چه مى كند. «كلّ قد علم صلاته» ۵ - نماز و تسبيح هر موجودى به صورت خاصّى است. «صلاته و تَسبيحه» ۶- خداوند، بر جزئيات تمام هستى آگاه است. «عليم بما يفعلون» ۷- نظام هستى، هم فرمانروا دارد; «ولِلّه مُلك... » و هم هدفدار است. «و الى اللّه المصير» أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِى سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَآءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَآءُ يَكَادُ سَنَابَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (۴۳) آيا نديدى كه خداوند ابرها را به آرامى مى راند. سپس بين آنها پيوند برقرار مى كند. آن گاه آن را متراكم مى سازد. پس مى بينى كه باران از ميان آن بيرون مى آيد و خداوند از آسمان از ابرهائى همچون كوه، تگرگ فرو مى فرستد. پس آن را به هر كس بخواهد مى رساند و از هر كس بخواهد باز مى دارد. نزديك است درخشندگى برق آن ابر، چشم‌ها را كور كند. نكته ها: «يُزجى» به معناى حركت آهسته همراه با دفع است. «بضاعة مزجاة» يعنى سرمايه اى كه كم كم قابل دفع و برگرداندن است. كلمه «رُكام» به معناى تراكم و «وَدق» به معناى باران است. كلمه ى «سَنا» به معناى درخشش است و «سَنا برق» يعنى درخشش برق. اگر كسى با هواپيما بالاتر از ابرها پرواز كند، مى بيند كه توده هاى ابر مثل كوه است و اين از معجزات قرآن است كه ۱۴ قرن قبل فرمود: «يُنزّل من السماء من جبال فيها من بَرَد» از كوهِ ابر، تگرگ مى فرستيم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
نكته ها: در اين آيه، خداوند به اصناف حيوانات اشاره فرموده است: خزندگان، چرندگان و پرندگان. تفكّر در ساختمان وجودى حيوانات، گامى براى خداشناسى است. حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه درباره ى برخى حيوانات از جمله طاووس ومورچه سخنانى آموزنده گفته است. اين آيه بدنبال آيه قبل است; يعنى همان گونه كه جابجايى شب و روز براى اهل بصيرت عبرت آموز است، آفرينش همه حيوانات از آب نيز وسيله ى عبرت است. ممكن است تنوين در كلمه ى «ماء» به اصطلاح تنوين «تنويع» باشد، يعنى خداوند انواع موجودات را از انواع آبها و مايعات مناسب خود آفريد. (۹۰) پيام ها: ۱- همه ى جنبنده‌ها با اراده ى او آفريده شده اند. «و اللّه خَلَقَ كلّ دابّة» ۲- اگر انسان در حركت و رشد معنوى نباشد، در حركت ظاهرى همچون ديگر جنبندگان خواهد بود. «يمشى، يمشى، يمشى» ۳- مادّه ى اصلى همه ى جنبنده‌ها آب است، «ماء» ولى قدرت نمايى خدا به گونه اى است كه از اين مادّه ى ساده، اين همه موجودات متنوّع خلق مى كند. «و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء فمنهم... و منهم... و منهم... » ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آيه ۴۶ تا ۵۰ لَقَدْ أَنزَلْنَآ ءَايَاتٍ مُّبَيِّنَاتٍ وَاللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَآءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (۴۶) به راستى كه آياتى روشنگر نازل كرديم و خداوند هر كه را بخواهد به راه مستقيم هدايت مى كند. نكته ها: در فرق ميان كلماتِ «سَبيل» و «طريق» با «صراط» گفته اند كه صراط به راهى مى گويند كه پيمودن آن هموار باشد و هيچ پيچيدگى و دشوارى نداشته باشد. (۹۱) پيام ها: ۱- خداوند، با فرستادن آيات روشنگر، اتمام حجّت كرده است. «انزلنا آيات مبيّنات» ۲- آيات الهى وسيله ى هدايت هستند ولى اصل هدايت كار اوست. «واللّه يهدى من يشاء... » وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَولَّى فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَآ أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (۴۷) و مى گويند: ما به خدا و رسول ايمان آورديم و پيروى نموديم. امّا گروهى از آنان بعد از اين اقرار، (به گفته خود) پشت مى نمايند و آنان مؤمن واقعى نيستند. نكته ها: اين آيه و آيات بعد درباره ى منافقان مدينه است كه ادّعاى يارىِ پيامبر را داشتند، ولى در عمل سرپيچى مى كردند. پيام ها: ۱- به شعارهاى زيبا وفريبنده تكيه نكنيم، ايمان و ثبات قدم لازم است. «يقولون... يَتولىّ» ۲- منافقان، ادّعاى ايمان خود را تكرار مى كنند و بر آن تأكيد مى ورزند. (كلمه «يقولون» فعل مضارع و نشانه استمرار است و تكرار حرف (باء) در «باللّه و بالرّسول» نشانه ى تأكيد است. ) ۳- پيمان شكن، دين ندارد. «يقولون - يَتولّى - ما اولئك بالمؤمنين» ۴- ايمان، از عمل جدا نيست. «يَتولّى... و ما اولئك بالمؤمنين» (منافقان در كنار «آمنّا»، كلمه ى «أطَعنا» را مى آوردند، ولى در عمل بى اعتنا بودند. ) وَإِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ (۴۸) و هرگاه به سوى خدا و رسولش خوانده شوند، تا پيامبر ميانشان داورى كند، آن گاه است كه گروهى از آنان، روى گردان مى شوند. وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُواْ إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (۴۹) و (لى) اگر حقّ با آنان (و به سودشان) باشد، با رضايت و تسليم به سوى پيامبر مى آيند. نكته ها: قضاوت و داورى رسول خداصلى الله عليه وآله چيزى جز بيان حكم خدا نيست. چنانكه در آيه ۱۰۵ سوره نساء مى خوانيم: «لتَحكمَ بين النّاس بما أراك اللّه» تا ميان مردم به (موجب) آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
تفسیر نماز » راه رسیدن به قرب رسیدن به قرب الهی و قصد قربت از دو راه است: یکی شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگری شناخت پوچی و بی اعتباری غیر او. قرآن همواره نعمت‌ها و الطاف الهی را بر بندگان مطرح می‌کند تا انسان را عاشق خدا کند. ذکر صفات او، آفریده‌های او، امدادهای مادی و معنوی او و دهها نعمت بزرگ و کوچک، همه و همه بخاطر آنست که محبت و عشق ما را به خدا زیاد کند. از طرف دیگر آیات زیادی ضعف و پوچی غیر او را شمرده و می‌فرماید: غیر او نه عزّتی دارد نه قدرتی، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسی خلق کنند نمی توانند، جز او چه کسی می‌تواند به ندای افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است که دیگران را در کنار خدا مطرح کنیم و آنها را همسان و یکسان با خدا بدانیم؟ خاطره یکی از مراجع تقلید جهان تشیّع، آیةاللّه العظمی بروجردی بود. ایشان در ایام سوگواری در منزلش عزاداری برپا می‌کرد. در یکی از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصی خود استراحت می‌کردند و به صدای سخنران گوش می‌دادند. یکی از حاضران در مجلس عزا می‌گوید: برای سلامتی امام زمان و آقای بروجردی صلوات. ناگهان دیدند که ایشان عصای خود را به در می‌کوبد، نزدیکان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امری دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در کنار نام امام زمان علیه السلام بردید؟ من که لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و برای هر دو صلوات بفرستید. [۱] این مرجع دینی که نایب امام زمان است حاضر نمی شود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیاری از ما از روی کج فهمی و بی ادبی، نام موجوداتی ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در کنار خداوند قادر مطلق متعال قرار می‌دهیم و گویا آنها را در یک ردیف می‌دانیم. ---------- [۱]: ۱۰۵) به نقل از آیة اللّه صافی. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پيام ها: ۱- نشانه ى ايمان واقعى، پذيرفتن حكم پيامبر و نشانه ى نفاق، روى گردانى از آن است. «اذا دُعوا... فريق منهم مُعرضون» ۲- داورى و قضاوت از شئون انبيا مى باشد. «لِيحكُمَ بينهم» ۳- حكم پيامبر، همان حكم خداوند است. « (ليحكم» مفرد آمده، نه تثنيه) ۴- در انتقاد، انصاف داشته باشيد و همه را نكوبيد. «فَريق منهم» ۵ - قضاوت عادلانه، خوشايند گروهى از مردم نيست. «فَريق منهم مُعرضون» ۶- به هر گرويدن و اظهار علاقه اى تكيه نكنيد. «واِن يكن لهم الحقّ يأتوا اليه... » (به سراغ پيامبر مى آيند، امّا در صورتى كه سخن پيامبر به نفع آنها باشد! ) ۷- منافق، فرصت طلب است و نان را به نرخ روز مى خورد. «و اِن يكن لهم الحقّ... مذعنين» ۸ - پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله حتّى براى منافقان، (آنجا كه حقّ با آنان بود) به نفع آنان حكم مى كرد. «ليحكم بينهم... ان يكن لهم الحقّ» أَفِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُواْ أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۵۰) آيا در دل هايشان بيمارى است، يا دچار شك شده اند، يا بيم آن دارند كه خداوند و پيامبرش حقّى از آنان ضايع كنند؟ (نه)، بلكه آنان خود ستمگرند. نكته ها: كلمه ى «حيف» به معناى خروج از اعتدال، از روى ظلم و جور است. پيام ها: ۱- بى ايمانى، يك مرض روحى است. «و ما اولئك بالمؤمنين... أفى قلوبهم مرض» ۲- دليل اعراض از پيامبر سه چيز است: بيمارى هاى روحى، ترديد و سوءظن. «أفى قلوبهم مرَضٌ أم ارتابوا أم يخافون أن يَحيف اللّه عليهم» ۳- شك و سوءظن به خداوند، ظلم است. (ظلم به خود و انبيا) «اولئك هم الظالمون» ----------------------------------------------- --------------------------------- ۹۱) بقره، ۴۳. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آيه ۵۱ تا ۵۵ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵۱) (ولى) هنگامى كه مؤمنان را به خدا وپيامبرش فراخوانند، تا ميانشان داورى كند، سخنشان جز اين نيست كه مى گويند: شنيديم واطاعت كرديم، اينان همان رستگارانند. نكته ها: چهار آيه ى قبل، برخورد منافقان نسبت به داورى پيامبر اسلام را ترسيم كرد و اين آيه برخورد مؤمنان واقعى را مطرح مى كند، تا مردم در خود بنگرند كه در برابر حكم خداوند از كدام دسته هستند. پيام ها: ۱- حرف و راه مؤمن هميشه يكى است. «انّما كان قول المؤمنين» ۲- تسليم شدن در برابر حقّ، شيوه ى دائمى مؤمنان است. «كان قول المؤمنين... سمعنا و اطعنا» ۳- توجّه مؤمن به راهى است كه دعوت مى شود. «دُعوا الى اللّه و رسوله» ۴- آنچه براى مؤمن مهم است، عمل به وظيفه ى الهى و پذيرش حكم خدا و رسول است. (خواه به نفع او باشد يا به ضررش). «ليحكُم بينهم» ۵ - داورى از شئون انبيا است. «ليَحكُم بينهم» ۶- آنچه مهم است، شنيدن و عمل كردن است، نه شنيدن تنها. «سَمِعنا و اَطعنا» ۷- اطاعت مؤمنان از پيامبر براساس آگاهى است. (تقديم «سمعنا» بر «اطعنا») ۸ - رسيدن به رستگارى، در سايه ى تسليم بودن در برابر فرمان خدا و اطاعت كردن از اوست. «سَمِعنا و اَطعنا و اولئك هم المفلحون» ۹- ديندارى، در نزاع‌ها و قبول يا ردّ قضاوت هاى حقّ، معلوم مى شود. «اولئك هم المفلحون» وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَآئِزُونَ (۵۲) و هر كه از خدا و رسولش پيروى كند و از خدا بترسد و از او پروا كند، پس آنان همان رستگارانند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
نكته ها: «فخر رازى» در تفسيرش مى گويد: فوز و رستگارى در سه چيز است: ۱- اطاعت از خدا و رسول، در شادى و غم. ۲- ترس از خدا در مورد كارهاى گذشته. ۳- رعايت تقوا، در باقيمانده ى عمر. پيام ها: ۱- سعادت، كارى به نژاد و سن و جنس و قبيله ندارد، هركس تسليم خدا باشد، رستگار مى شود. «مَن يُطع... هم الفائزون» ۲- پيامبر صلى الله عليه وآله معصوم است، زيرا اطاعت از او، بى قيد و شرط آمده است. «مَن يُطع اللّه و رسوله» ۳- آنچه ارزش است، خشيت درونى و پرواى بيرونى است. «يخش اللّه و يَتّقْه» ۴- اطاعت بايد هم از خدا باشد و هم از رسول، و در كنار آن غرور نباشد، بلكه روحيّه ى خشيت و تقوا باشد. «يُطع اللّه و رسوله و يَخش اللّه» ۵ - خداترسانِ تقوا پيشه كه مطيع خدا و رسولند، حتماً رستگار مى شوند. «فاولئك هم الفائزون» وَأَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُل لَّا تُقْسِمُواْ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (۵۳) و سخت ترين سوگندها را به نام خدا خوردند، كه اگر (براى جبهه و جهاد) دستور دهى، از خانه خارج مى شوند. (به آنان) بگو: سوگند نخوريد، اطاعت پسنديده (اطاعت در عمل است، نه سوگند به زبان)، همانا خداوند به كارهايى كه انجام مى دهيد آگاه است. پيام ها: ۱- به هر سوگندى اطمينان نكنيد. زيرا منافقان از مقدّسات سوء استفاده مى كنند. «واقسموا باللّه... » ۲- هرچه درون پوك تر باشد، تظاهر و خودنمايى بيشتر است. «جَهْد ايمانهم» ۳- مسلمانى، تنها به گفتار نيست، كردار هم لازم است. «طاعةٌ معروفة» ۴- با نپذيرفتن سوگند منافقان، جلو سوء استفاده آنان را بگيريد. «قل لاتقسموا» ۵ - خداوند، منافقان را تهديد مى كند كه من به گفتار و رفتار شما آگاه هستم. «ان اللّه خبير بما تعلمون» قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُواْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (۵۴) بگو: خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را نيز اطاعت كنيد. پس اگر سرپيچى نماييد، (به پيامبر زيانى نمى رسد، زيرا) بر او فقط آن (تكليفى) است كه به عهده اش گذاشته شده و بر شما نيز آن (تكليفى) است كه به عهده ى شما گذاشته شده است. واگر اطاعتش كنيد، هدايت مى يابيد و پيامبر جز تبليغ روشن مسئوليّتى ندارد. نكته ها: تكرار «اطيعوا» نشان آن است كه پيامبر دو شأن دارد: يكى بيان وحى الهى; «اطيعوا اللّه» و ديگرى دستورات حكومتى; «اطيعوا الرّسول». در قرآن به مواردى برمى خوريم كه دو دستور در كنار يكديگر ذكر شده است و بايد هر دو اجرا شود وعمل كردن به يكى كافى نيست، از جمله: * ايمان و عمل. «آمنوا و عملوا الصالحات» (۹۲) * نماز و زكات. «اقيموا الصلاة و آتوا الزّكاة» (۹۳) * تشكّر از خداوند و والدين. «أن اشكر لى و لوالديك» (۹۴) * اطاعت از خدا و رسول. «اطيعوا اللّه و اطعيوا الرّسول» كه در اين آيه آمده است. در قرآن، جمله «و اِن تَولّوا» زياد بكار رفته است و در تمام موارد به پيامبر دلدارى مى دهد كه از بى اعتنايى مردم نسبت به تبليغ خود دلسرد نشود. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پيام ها: ۱- پيامبر مأمور است كه منافقان را به اطاعت فراخواند. «قل اطيعوا... » ۲- اطاعت از اوامر و نواهى پيامبرصلى الله عليه وآله مثل اطاعت از دستورات خدا، واجب است. «اطيعوا الرّسول» ۳- رهنمودهاى پيامبر هماهنگ با فرمان هاى الهى است. «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول» ۴- پيروى يا سرپيچى مردم، در اداى وظيفه ى پيامبران اثرى ندارد. «فاِن تَولّوا فانّما عليه ما حمّل» ۵ - تكليف هر فردى، مربوط به خود اوست. «عليه ما حُمّل و عليكم ما حُمّلتم» ۶- رشد هدايت، در سايه اطاعت است. «اِن تُطيعوه تهتدوا» ۷- پيامبران، ابلاغ مى كنند نه اجبار. «و ما على الرّسول الاّ البلاغ» وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (۵۵) خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى پيش از ايشان را جانشين كرد، و قطعاً دينى را كه خداوند براى آنان پسنديده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنيّت را جايگزين كند، تا (تنها) مرا بپرستند و چيزى را براى من شريك نگيرند، و هر كس بعد از اين، كفر ورزد پس آنان همان فاسقانند. نكته ها: در روايات بسيارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام مى خوانيم: مصداق كامل اين آيه، حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام است. (۹۵) كه خداوند وعده داده است در آن روز اهل ايمان بر جهان حكومت كنند. در قرآن، بارها به حكومت نهايى صالحان تصريح شده است، از جمله: سه مرتبه فرمود: «ليُظهِره على الدّين كلّه» (۹۶) اسلام بر همه ى اديان پيروز خواهد شد. در جاى ديگرى فرمود: «انّ الارض يرثها عبادىَ الصالحون» (۹۷) بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد. و در جاى ديگر مى خوانيم: «والعاقبة للتّقوى» (۹۸) يا «والعاقبة للمتّقين» (۹۹) مراد از جانشينى مؤمنان، يا جانشينى از خداست در زمين و يا جايگزينى از اقوام پيشين. «قُرطبى» در تفسير خود، درباره ى پيروزى كامل اسلام چند حديث نقل مى كند و مى گويد: در زمين خانه اى نخواهد بود مگر آن كه اسلام در آن خانه وارد خواهد شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در آخرين حج خود در مسير برگشت از مكّه (روز هيجدهم ذى الحجه) در غدير خم به فرمان خداوند، حضرت على عليه السلام را جانشين خود قرار داد، آيه نازل شد امروز من اسلام را به عنوان دين كامل براى شما پسنديدم; «رَضيتُ لكم الاسلام ديناً» (۱۰۰) در اين آيه نيز وعده ى خداوند پيروزى آن دينى است كه پسنديده است; «دينهم الّذِى ارتضى لهم». بنابراين اسلامى كه جهان را خواهد گرفت، اسلامِ غدير خم است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پيام ها: ۱- اسلام، دين آينده ى جهان است. آينده ى تاريخ به سود مؤمنان و شكست سلطه ى كافران است. «وعداللّه... ليمكننّ لهم دينهم» ۲- به مؤمنان، اميد دهيد تا فشار و سختى ها، آنها را مأيوس نكند. «وعد اللّه الّذين آمنوا» ۳- كليد و رمز لياقت براى بدست گرفتن حكومت گسترده حقّ، ايمان و عمل صالح است. «الّذين آمنوا و عملوا الصالحات» ۴- دين، از سياست جدا نيست، بلكه سياست و حكومت براى حفظ دين است. «ليستخلفنّهم... يعبدوننى» ۵ - در بيان وعده هاى الهى، براى باور كردن مردم، بيان نمونه هايى از تاريخ گذشته مفيد است. «كما استخلف الّذين من قبلهم» ۶- پيروزى نهايى اهل حقّ، يك سنّت الهى است. «كما استخلف الّذين من قبلهم» ۷- هدف از حكومت اهل ايمان، استقرار دين الهى در زمين و رسيدن به توحيد و امنيّت كامل است. «ليمكّننّ لهم دينهم - ليبدلّنهم - لايشركون» ۸ - دست خدا را در تحولات تاريخ ببينيم. «وعداللّه... ليمكّننّ لهم - ليبدلّنهم» ۹- دين اسلام، تنها دين مورد رضايت الهى است. «دينهم الّذى ارتضى لهم» ۱۰- امنيّت واقعى، در سايه ى حكومت دين است. «وليبدلّنّهم من بعد خوفهم أمنا» ۱۱- امنيّت در جامعه ى اسلامى، شرايط مناسبى براى عبادت فراهم مى سازد. «أمنا يعبدوننى» (هدف نهايى وعده هاى الهى، عبادت خالصانه خداوند است) ۱۲- عبادت خدا، زمانى كامل است كه هيچ گونه شركى در كنار آن نباشد. «يعبدوننى لايشركون» ۱۳- در زمان حكومت صالحان نيز، گروهى انحراف خواهند داشت. «وعداللّه... و من كفر بعد ذلك» ----------------------------------------------- --------------------------------- ۹۲) لقمان، ۱۴. ۹۳) تفسير نورالثقلين. ۹۴) توبه، ۳۳ ؛ فتح، ۲۸ و صفّ، ۹. ۹۵) انبياء، ۱۰۵. ۹۶) طه، ۱۳۲. ۹۷) اعراف، ۱۲۸. ۹۸) مائده، ۳. ۹۹) بحار، ج ۹۳، ص ۱۰۴. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آيه ۵۶ تا ۶۰ وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَوَءَاتُواْ الزَّكَاةَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (۵۶) و نماز را به پا داريد و زكات را بپردازيد و از پيامبر اطاعت كنيد. شايد مورد رحمت قرار گيريد. لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مُعْجِزِينَ فِى الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ (۵۷) هرگز گمان مبر كه كفّار ما را در زمين عاجز و درمانده مى كنند. جايگاه آنان آتش است و به راستى كه سرانجام بدى است. نكته ها: امام صادق عليه السلام با تلاوت اين آيه فرمود: زكاتِ فطره، مصداق زكات در آيه و واجب است. (۱۰۱) شايد آيه پاسخ سؤالى باشد كه بعد از آيه قبل مطرح مى شود كه با آن همه كفر و نفاق و امكاناتى كه مخالفان دارند، چگونه خداوند به مؤمنان وعده حاكميّت بر زمين را مى دهد؟ اين آيه مى فرمايد: «ولا تحسبنّ الّذين كفروا معجزين فى الارض» ترديد نكن، زيرا مخالفان نمى توانند در هيچ كجاى زمين اراده و راه خداوند را مختل و عاجز نمايند. بر خلاف ميل و پندار نادرست دشمنان، روزى حكومت امام زمان عليه السلام محقّق خواهد شد. (۱۰۲) پيام ها: ۱- اقامه نماز و اداى زكات، نمونه بارز عمل صالحى است كه در حاكميّت مؤمنان انجام مى شود. «وعد اللّه الّذين آمنوا... اقيموا الصلاة و... » ۲- در اسلام، مسائل عبادى «اقيموا الصلاة» و مسائل مالى «آتوا الزكاة» و مسائل سياسى و حكومتى «اطعيوا الرسول» از يكديگر جدا نيستند. ۳- وعده هاى الهى (كه در آيه قبل بود)، سبب تن پرورى نشود! «اقيموا... آتوا الزكاة... » ۴- شرط رسيدن به رحمت الهى، پيروى از خدا و رسول است. «لعلّكم ترحمون» ۵ - كفّار، اگر چه ابرقدرت باشند، امّا در برابر قدرت خدا شكست خواهند خورد. «لاتحسبنّ الّذين كفروا معجزين... » يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسْتَئْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلاَةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَآءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْأَيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۸) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! غلامان و فرزندانى كه به سنّ بلوغ و احتلام نرسيده اند، در سه وقت (براى ورود به اتاق) از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح و هنگام نيمروز، كه لباس از تن بيرون مى كنيد، و بعد از نماز عشا. اين سه وقت، هنگام خلوت شماست، اما در غير اين سه وقت، بر شما و بر آنان گناهى نيست كه بدون اذن وارد شوند، زيرا آنان پيوسته با شما در رفت و آمد هستند و بعضى بر بعضى وارد مى شوند. خداوند آيات خود را اين گونه براى شما بيان مى كند و خداوند دانا و حكيم است. نكته ها: اگر بار ديگر، از ابتداى سوره نگاهى به آيات آن بكنيم، خواهيم ديد كه سياست پيشگيرى از گناه در احكام الهى نهفته است، مثلاً زن و مرد زناكار را در برابر چشم ديگران تنبيه كنيد، (آيه ۱) ازدواج آنان را محدود كنيد، (آيه ۳) اگر كسى بدون چهار شاهد نسبت ناروا داد، هشتاد تازيانه بزنيد، (آيه ۴) اگر تهمتى را شنيديد برخورد كنيد، (آيه ۱۲) هركس اشاعه فحشا را دوست بدارد، عذاب اليم خواهد داشت، (آيه ۱۹) بدنبال گام هاى شيطان نرويد، (آيه ۲۱) كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت بزنند عذاب عظيم خواهند داشت، (آيه ۲۳) پاكان به سراغ ناپاكان نروند، (آيه ۲۶) سرزده به خانه ديگران نرويد و اگر گفتند برگرديد بپذيريد و برگرديد، (آيه ۲۷- ۲۸) چشمان خود را از نامحرم پيش كشيد و خيره نشويد، (آيه ۳۰-۳۱) زنان زيور خود را نشان ندهند، براى ازدواج افراد بى همسر قيام كنيد و از فقر نترسيد، (آيه ۳۲) و در اين آيه مى فرمايد: ساعاتى با همسرتان خلوت كنيد كه بدانيد فرزندان و خادمان منزل سرزده وارد نمى شوند. آرى تمام اين دستورات براى جلوگيرى از فحشا و بلوغ زودرس و حفظ حريم و حيا و آبرو است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پيام ها: ۱- مسئول آموزش احكام دين به فرزندان، والدين مؤمن هستند. «يا ايّها الّذين آمنوا ليستأذنكم» ۲- محل خواب والدين بايد جدا از فرزندان باشد، وگرنه نياز به اذن نبود. «ليستأذنكم» ۳- كودكى و بردگى، بهانه اى براى شكست حريم ديگران نيست. «ليستأذنكم» ۴- مرد بايد در طول شبانه روز، اوقاتى را به همسر خود اختصاص دهد. «ليستأذنكم» ۵ - حتى فرزندان نابالغ بايد احكام خانواده را بدانند و مراعات كنند. «ليستأذنكم... الّذين لم يبلغوا الحُلُم» ۶- اسلام دين زندگى است و از جامعيّت كاملى برخوردار است. هم براى مسايل مهم مانند تشكيل حكومت جهانى (كه در آيه ۵۵ آمده است) طرح و برنامه دارد. و هم براى مسائل جزئى مانند ورود كودك به اتاق والدين. «ليستأذنكم... الّذين لم يبلغوا الحُلُم» ۷- كودكان بايد پاكدامنى را از محيط خانه بياموزند. «ليستأذنكم» ۸ - تربيت و آموختن آداب اسلامى را قبل از بلوغ كودكان شروع كنيم. «الّذين لم يبلغوا الحُلُم» ۹- لباس كار و لباس بيرون را بايد در خانه كنار گذاشت. «تضعون ثيابكم» ۱۰- استراحت بعد از ظهر و در ميان ساعات كار، مفيد و مناسب است. «تضعون ثيابكم من الظهيرة» ۱۱- تنظيم وقت، در زندگى مسلمانان بايد بر اساس اوقات نماز صورت گيرد. «قبل صلوة الفجر - بعد صلوة العشاء» ۱۲- تمام احكام الهى بر اساس علم و حكمت است. «عليم حكيم» وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَئْذِنُواْ كَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۹) و هر گاه كودكان شما به حد بلوغ رسيدند، پس بايد همانند كسانى كه قبلاً بالغ شده اند، (در همه وقت) اجازه (ورود) بگيرند. خداوند اين گونه آيات خود را براى شما بيان مى كند و خداوند دانا و حكيم است. نكته ها: كلمه ى «حُلُم» و «احتلام» به معناى جنب شدن در خواب است كه يكى از نشانه هاى بلوغ مى باشد. البتّه نشانه هاى بلوغ براى دختران و پسران متفاوت است كه در رساله هاى مراجع تقليد آمده است. آيه قبل، اجازه گرفتن كودكان را به سه زمان مشخّص اختصاص داد، اما اين آيه زمان مشخّصى را اعلام نكرده و فرزندان بالغ، در تمام اوقات بايد براى ورود به اتاق والدين اجازه بگيرند. براى ريشه كن ساختن يك مفسده اجتماعى مانند اعمال منافى عفت تنها توسل به اجراى حدود و تازيانه كافى نيست، در هيچ يك از مسائل اجتماعى چنين برخوردى نتيجه مطلوب را نخواهد داد، بلكه بايد مجموعه اى ترتيب داد از آموزش فكرى و فرهنگى آميخته با آداب اخلاقى و عاطفى، و آموزش هاى صحيح اسلامى، و ايجاد يك محيط اجتماعى سالم، سپس مجازات را به عنوان يك عامل در كنار اين عوامل در نظر گرفت. به همين دليل در اين سوره نور كه در واقع سوره عفّت است از مجازات مردان و زنان زناكار شروع مى كند، و به مسائل ديگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم، رعايت حجاب اسلامى، نهى از چشم چرانى، تحريم متهم ساختن افراد به آلودگى ناموسى، و بالاخره اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به اطاق پدران و مادران، گسترش مى دهد. اين نشان مى دهد كه اسلام از هيچ يك از ريزه كارى هاى مربوط به اين مساله غفلت نكرده است. خدمتكاران و فرزندان بالغ نيز موظفند بدون اجازه وارد نشوند، حتى كودكان نابالغ كه مرتبا نزد پدر و مادر هستند نيز آموزش داده شوند كه در اوقات استراحت پدر و مادر بدون اجازه وارد نشوند. اين يك ادب اسلامى است هر چند متاسفانه امروزه كمتر رعايت مى شود و با اينكه قرآن صريحا آن را در آيات فوق بيان كرده است، در نوشته‌ها و سخنرانى‌ها نيز كمتر ديده مى شود كه پيرامون اين حكم اسلامى و فلسفه آن بحث شود، و معلوم نيست به چه دليل اين حكم قطعى قرآن مورد غفلت و بى توجهى قرار گرفته است؟ لازم است پدران و مادران اين مسائل را جدى بگيرند، و فرزندان خود را عادت دهند هنگام ورود اجازه بگيرند، و همچنين از كارهايى كه سبب تحريك فرزندان مى گردد از جمله خوابيدن زن و مرد در اطاقى كه بچه هاى مميز مى خوابند تا آنجا كه امكان دارد پرهيز كنند، و بدانند اين امور از نظر تربيتى فوق العاده در سرنوشت آنها مؤثر است. در حديثى از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مى خوانيم: «ايّاكم و ان يجامع الرجل امراته و الصبى فى المهد ينظر اليهما» (۱۰۳) مبادا در حالى كه كودكى در گهواره به شما مى نگرد آميزش جنسى كنيد. (۱۰۴) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پيام ها: ۱- احتلام، نشانه رسيدن به بلوغ شرعى است. «و اذا بلغ الاطفال... الحُلُم» ۲- بزرگان و اطرافيان، براى نوجوانان الگو هستند. «كما استأذن الّذين من قبلهم» ۳- با اعمال خود، فرزندان را تربيت كنيد. «كما استأذن الّذين من قبلهم» ۴- در تربيت فرزندان، از الگوهاى زنده استفاده كنيد. «كما استأذن... » ۵ - دستوراتى كه خداوند براى حفظ عفت صادر كرده، آگاهانه وحكيمانه است. «عليم حكيم» وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّتِى لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (۶۰) و بر زنان وانشسته اى كه اميدى به ازدواج ندارند، باكى نيست كه پوشش خود را زمين گذارند، به شرطى كه زينت خود را آشكار نكنند. و عفّت ورزيدن براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و آگاه است. نكته ها: از آيات قرآن استفاده مى شود كه حجاب و پوشش بانوان در برابر افراد نامحرم، نبايد تحريك كننده و شهوت انگيز باشد، زيرا تنها موارد زير استثنا شده است: * «غير اولى الاربة» (۱۰۵) كسى كه شهوتى ندارد. * «او الطفل الّذين لم يظهروا على عَورات النساء» بچّه اى كه از شهوت، چيزى نمى داند. * «لا يَرجون نكاحاً» زنان سالخورده اى كه اميد ازدواج ندارند. بنابراين، مسأله روى تحريك احساسات جنسى و گناه دور مى زند و اگر حدّاقلِّ حجاب اسلامى، براى جلوگيرى از گناه كافى نباشد، لازم است بانوان چادر و حجاب برتر داشته باشند. امام صادق عليه السلام درباره ى «يضعن ثيابهنّ» فرمودند: مراد كنار گذاشتن روسرى و روپوش است نه برهنگى. (۱۰۶) اصل حجاب از احكام ثابت و ضرورى اسلام است، ولى نحوه ى پوشش، بر اين اساس است كه تمايلات جنسى را تحريك نكند و عامل حفظ عفّت و پاكدامنى باشد. پيام ها: ۱- قوانين اسلام مطابق با واقعيّت‌ها و ضرورت‌ها و نيازها و توانايى‌ها است. (بايد براى پيرزنى كه ميل به همسر ندارد و آرايش نمى كند، مسئله را آسان گرفت) «و القواعد من النساء الَّتى لا يرجون نكاحاً... ان يضعن ثيابهن» ۲- براى زنان، چه پير و چه جوان، نشان دادن آرايش و زينت ممنوع است. «غير متبرّجات بزينة» ۳- سالخوردگى به تنهايى كافى نيست، بلكه بايد بى ميلى به ازدواج نيز باشد تا اجازه برداشتن روسرى را داشته باشند. «القواعد... لايرجون نكاحاً» ۴- حجاب، مايه ى حفظ عفّت است. «أن يستعففن خير لهن» ۵ - حجاب، به نفع زنان است. «خيرٌ لهن» ۶- دوخت لباس و نوع و رنگ آن، هر چه به عفت نزديك تر باشد، بهتر است. «و ان يستعففن خيرٌ لهن» ۷- در كنار آزادى، هشدار لازم است. (اگر از آسان بودن و راحتى احكام الهى، سوء استفاده شود و براى اهداف شيطانى، عمل شود، خدا شنوا و آگاه است و به حساب متخلفان مى رسد). «واللّه سميع عليم» ----------------------------------------------- --------------------------------- ۱۰۱) بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۹۵. ۱۰۲) تفسير نمونه. ۱۰۳) نور، ۳۱. ۱۰۴) تفسير نورالثقلين ؛ كافى، ج ۵۷، ص ۵۲۲. ۱۰۵) تفسير نورالثقلين. ۱۰۶) تفسير الميزان. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آيه ۶۱ تا ۶۴ لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُواْ مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيوُتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيوُتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيوُتِ خَالاَتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُواْ جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُواْ عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْأَيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۶۱) بر نابينا و لنگ و بيمار و بر خودتان ايرادى نيست كه بخوريد از خانه هاى خود يا خانه هاى پدرانتان يا خانه هاى مادرانتان يا خانه هاى برادرانتان يا خانه هاى خواهرانتان يا خانه هاى عموهايتان يا خانه هاى عمه هايتان يا خانه هاى دايى هايتان يا خانه هاى خاله هايتان يا خانه هايى كه كليدهايش را در اختيار داريد، يا خانه هاى دوستانتان. بر شما باكى نيست كه دسته جمعى بخوريد يا پراكنده (و تنها)، و چون وارد خانه اى شديد، پس بر يكديگر سلام كنيد، كه تحيّتى است الهى و مبارك و پسنديده. خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند، شايد كه بينديشيد. نكته ها: امام باقرعليه السلام مى فرمايد: قبل از اسلام، افراد نابينا و لنگ و مريض حقّ نداشتند با افراد سالم غذا بخورند. اين آيه به آنان اجازه داد تا با افراد سالم و دسته جمعى غذا بخورند، يا اگر خواستند جداگانه ميل كنند. (۱۰۷) آرى در جامعه بايد از حقوق افراد معلول دفاع كرد. علاّمه طباطبايى مى فرمايد: ظاهر آيه چنين است كه خداوند براى مؤمنان حقّى قرار داده كه بتوانند از خانه فرزندان و خويشان و دوستانشان به ميزان احتياج بخورند و مصرف كنند و اين اذن، كلّى و فراگير است، لكن ابتداى آيه به سه گروه اشاره كرده كه معمولاً نمى توانند غذاى خود را تأمين كنند و نيازمند ديگران هستند، اما حكم به اين سه گروه اختصاصى ندارد و براى همه مؤمنان است. (۱۰۸) قرآن با بيان يك اصل و قانون كلّى بيان مى كند كه همان گونه كه افراد نابينا و لنگ و مريض از غذا خوردن در خانه هايى معافند، شما نيز در مصرف غذا از خانه هايى كه در آيه آمده معاف مى باشيد. اين آيه تنها اجازه ى استفاده از خانه ى خويشانِ نَسَبى را بيان كرده و نامى از فاميل سببى مثل پدر زن و مادر زن و برادر زن و خواهر زن نبرده است. اين آيه تنها درباره ى غذا خوردن است، ولى تصرّفات ديگر مشروط به گرفتن اجازه است. و خوردن غذا از خانه هاى ياد شده نيز بايد طبيعى و دور از اسراف و تبذير باشد. (۱۰۹) در موارد ذكر شده در آيه، همين كه از رضايت صاحبخانه با خبر باشيم كافى است، ولى گاهى قرائن نشان مى دهد كه اين يازده گروه ميل ندارند از غذاى خانه آنان بخوريم، مثل آنكه خوردنى را در جاى مخصوصى پنهان كرده اند. در چنين مواردى بايد دست نگه داريم. در تفسير مجمع البيان مى خوانيم: بخش اوّل آيه مربوط به معاف بودن نابينا و لنگ و بيمار از شركت در جهاد است و قسمت بعدى آيه مربوط به غذا خوردن است. امام باقر عليه السلام فرمود: هنگامى كه شخصى وارد خانه مى شود و بر اهل آن سلام مى كند و آنان جواب دهند، اين سلام بر خويشتن است. (۱۱۰) خانه ى فرزند در اين آيه نيامده است، شايد به خاطر اين كه اين مورد، روشن و مسلم است. در حديث مى خوانيم: «انت و مالك لابيك» تو و مالت از آن پدرت مى باشيد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پيام ها: ۱- ديگران را بر خود مقدّم بداريم، خصوصاً محرومان را. «الاعمى - الاعرج - المريض - انفسكم» ۲- روابط خانوادگى و خويشاوندى، در مسائل حقوقى اثر مى گذارند. (گرچه غذا ملك صاحبخانه است، ولى اسلام روابط خويشاوندى و عاطفى را در اين موارد بر مالكيّت افراد غالب نموده است. ) «أن تأكلوا من... بيوت اعمامكم» ۳- قرائن عرفى و اطمينان عقلايى براى جواز مصرف از خانه ديگران كافى است. (مثلاً دادن كليد خانه، نشان رضايت است) «ملكتم مفاتحه او صديقكم» ۴- در اسلام، حقّ دوست در كنار حقّ فاميل قرار داده شده است. «اعمامكم... او صديقكم» (از «افلاطون» پرسيدند: برادرت را بيشتر دوست دارى يا رفيقت را؟ گفت: برادرم را زمانى كه رفيقم باشد. ) (۱۱۱) ۵ - سلام كردن، از آداب ورود به منزل است. «اذا دخلتم بيوتاً فسلّموا» ۶- سلام، ادبى آسمانى، مبارك و پسنديده است. «تحيّة من عنداللّه مباركة طيّبة» ۷- سلام كردن، در خير و بركت زندگى مؤثّر است. «مباركة طيّبة» ۸ - اهل خانه به منزله ى جان شما هستند. «سلّموا على انفسكم» ۹- مرز حقّ و حقوق را بايد خداوند تعيين فرمايد. «يبين اللّه لكم الآيات» ۱۰- در احكام الهى بايد انديشيد. «لعلّكم تعقلون» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُواْ حَتَّى يَسْتَئْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَئْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَئْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمُ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۶۲) مؤمنان (واقعى) تنها كسانى هستند كه به خدا وپيامبرش ايمان آورده و هرگاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمى روند. همانا كسانى كه اجازه مى گيرند، آنانند كه به خدا وپيامبرش ايمان دارند. پس (اى پيامبر! ) اگر براى بعضى از كارهاى خود از تو اجازه خواستند، به هركس از آنان كه خواستى (ومصلحت بود) اجازه بده وبراى آنان از خدا طلب آمرزش كن، كه خداوند بخشنده ومهربان است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
در كتب تفسير، درباره ى شأن نزول اين آيه مطالب گوناگونى ذكر شده است كه موارد عمده ى آن را در اين جا مى آوريم: ۱- اين آيه، مربوط به «حنظله» است، كه شب عروسى او فرمان حركت به سوى اُحد صادر شده بود. او با كسب اجازه از محضر پيامبر صلى الله عليه وآله به خانه رفت و مراسم زفاف را بجا آورد و بدون آن كه غسل كند به جبهه رفت و به شهادت رسيد. پيامبر فرمود: «فرشتگان او را غسل دادند». خداوند از همان يك شبى كه حنظله با همسرش بود، فرزندى به او عطا كرد كه ماجراى زندگى او مفصّل است. (۱۱۲) ۲- اين آيه درباره ى منافقين است، كه هرگاه با مردم بودند، به نماز مى ايستادند و اگر كسى آنان را نمى ديد و تنها بودند، از نماز فرار مى كردند. (۱۱۳) ۳- رسول خدا صلى الله عليه وآله گروهى را براى كارى اعزام فرمود، ولى آنان به سراغ كارهاى شخصى خود رفتند، و اين آيه در باره آنان نازل شد. ۴- اين آيه در مورد مسلمانانى است كه مشغول كندن خندق بودند و براى سركشى به خانواده ى خود از پيامبر اجازه مى خواستند. اجازه گرفتن از رهبر، نشانه ى ادب، تسليم، قانونمندى، عشق به رهبر و نظم و نظام است. پيام ها: ۱- حضور در كنار رهبرى، براى حل مشكلات، نشانه ى ايمان، و ترك آن نشانه ى نفاق يا ضعف ايمان است. «كانوا معه على امر جامع» ۲- در مسائل تشكيلاتى، كه بر اساس همفكرى و مشورت، تصميم گرفته مى شود، خودمحورى و خودمختارى ممنوع است. «على امر جامع لم يذهبوا» ۳- در زندگى اجتماعى، وجود رهبر و پيروى از او لازم است. «على امر جامع لم يذهبوا» ۴- ايمان بايد همراه با تسليم و اطاعت از رهبرى باشد. «لم يذهبوا حتّى يستأذنوه» ۵ - بايد نظام اجتماعى و كارهاى گروهى را ارج نهيم. «لم يذهبوا حتّى يستأذنوه» ۶- بعضى مسائل را بايد سربسته گفت. «لبعض شأنهم» ۷- رهبرى در اسلام، همراه با مصلحت انديشى و رحمت است. «فأذن لمن شئت منهم - و استغفر لهم» ۸ - تصميم گيرى نهايى با رهبر است. «لمَن شئت منهم» (پيامبر در مسائل جامعه، بر مردم ولايت دارد). ۹- رهبر بايد در اعمال سياست هاى خود انعطاف پذير و واقع بين باشد. «فأذن لمن شئت منهم» ۱۰- رهبران الهى، عذر پذير و مهربانند. «واستغفر لهم اللّه» ۱۱- اذن پيامبر، كار را مجاز و حلال مى كند ولى نفسِ رها كردن كارهاى عمومى در حضور رهبر، نياز به استغفار دارد. «فأذن... واستغفر لهم» ۱۲- طرح مسائل شخصى در هنگام اشتغال به كارهاى عمومى، گرچه با اجازه باشد، زيبا نيست و بايد عذرخواهى كرد. «واستغفر لهم» ۱۳- استغفار ودعاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ديگران، مستجاب است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
«واستغفر لهم اللّه اِنّ اللّه غفور رحيم» لَا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (۶۳) آن گونه كه يكديگر را صدا مى زنيد پيامبر را صدا نزنيد. خدا مى داند چه كسانى از شما مخفيانه و با پنهان شدن پشت سر ديگرى از صحنه مى گريزد. پس كسانى كه از فرمان او سرپيچى مى كنند، بايد از اين كه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا به عذاب دردناكى گرفتار شوند بترسند. نكته ها: «تسلّل»، خارج شدن پنهانى و«لواذ» پنهان شدن پشت سر ديگرى است كه كار منافقان بود. در مورد معناى اين آيه، چهار احتمال وجود دارد: ۱- پيامبر را مثل ديگران صدا نزنيد. در روايت مى خوانيم: «يا محمّد»، «يا ابالقاسم» نگوييد، بلكه «يا رسول اللّه» و «يا نبىّ اللّه» بگوييد. (۱۱۴) در روايت ديگر آمده است كه اين آيه درباره ى جانشينان معصوم آن حضرت نيز جريان دارد. (۱۱۵) ۲- اگر پيامبر صلى الله عليه وآله شما را به كارى مثل رفتن به جبهه و خواندن نماز دعوت كرد، حتماً اطاعت كنيد و دعوت او را ساده نگيريد. ۳- پيامبر را با صداى بلند صدا نزنيد. (۱۱۶) ۴- نفرين و دعاى پيامبر مستجاب است، مواظب باشيد. (۱۱۷) پيام ها: ۱- رهبرى الهى، حريم دارد و داراى مقام و احترام است. هم نام او را با احترام ببريد و هم با تمام وجود تسليم او باشيد و فراخوانى او را مانند فراخوانى ديگران ندانيد. «لا تجعلوا دعاء الرسول... » ۲- ساده گرفتن پيام هاى رهبرى و بى توجّهى به آنها، فتنه و عذاب به دنبال دارد. «فتنة او... عذاب اليم» ۳- مخالفت فرمان خدا و رسول، يا فتنه ى دنيوى به دنبال دارد يا كيفر اُخروى. «يخالفون عن امره... فتنة او تصيبهم عذاب اليم» أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمُ (۶۴) آگاه باش! آنچه در آسمان‌ها وزمين است براى خداست. بى شك آنچه (از افكار ونيّات) را كه شما بر آن هستيد، مى داند و روزى را كه به سوى او بازگردانده مى شوند، (مى داند) پس آنان را به آنچه عمل كرده اند آگاه مى كند و خداوند به همه چيز آگاه است. پيام ها: ۱- خداوند، مالك همه چيز و آگاه به همه ى فكرها و نيّت هاست. بنابراين نفاق و مخالفت امر او چرا؟ «فليحذر الّذين يخالفون... قد يعلم... فينبّئهم» ۲- ايمان به علم خداوند، وسيله ى بازدارنده از بدى هاست. «يعلم ما انتم عليه... فينبّئهم» «والحمدللّه ربّ العالمين» ----------------------------------------------- --------------------------------- ۱۰۷) تفسير صافى. ۱۰۸) تفسير نورالثقلين. ۱۰۹) تفسير مراغى. پایان ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357