eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
36.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
منشأ حكومت مسأله سوم، منشأ حكومت است. آيا منشأ حكومت از نظر نهج البلاغه چيست؟ آيا امر طبيعى، نژاد، دودمان، نسب، زور و اقتدار (اقتدار طبيعى و يا اقتدار مكتسب) است؟ يا نه، منشأ حكومت و آنچه به حكومت يك انسان يا يك جمع، مشروعيت مى بخشد، يك امر الهى يا يك امر مردمى است؟ در فرهنگ رايج انسان، در گذشته و حال، منشأ حكومت، زور و اقتدار بوده است. تمام فتوحات و لشكركشيها به همين معناست. همه سلسله هايى كه جايگزين سلسله هاى پيش از خود مى شدند، در حقيقت از همين راه مى آمدند. اسكندر كه ايران را فتح كرد، مغول كه به بهانه اى به سراسر اين منطقه يورش آورد، حسابشان جز اين نبود. منطقها همه اين بود كه چون مى توانيم، پس پيشروى مى كنيم، چون قدرت داريم، پس مى گيريم و مى كشيم. در طول تاريخ حركاتى كه سازنده تاريخ حكومتهاست، همه نشاندهنده همين فرهنگ است. از نظر حاكمان و نيز از نظر محكومان، ملاك حكومت و منشأ حكومت، زور و اقتدار بوده است. البته آن روزى كه پادشاهى مى خواست بر سر كار بيايد، يا آنگاه كه بر سر كار مى آمد، صريحا زور را منشأ و مايه حكومت خود نمى شمرد. حتى چنگيزخان مغول هم به بهانه اى به ايران حمله كرد كه ظاهرا براى ياران و طرفدارانش معقول بود. امروز، بازى ابرقدرتها، به معناى تسليم در برابر فرهنگ زورمدارى است. آنهايى كه كشورها را به جبر و عنف مى گشايند، آنهايى كه هزاران كيلومتر دور از خاك خود وارد خانه هاى مردم مى شوند، آنهايى كه سرنوشت ملتها را بدون اراده و خواست آنها در دست مى گيرند، اگر چه نه به زبان اما در عمل، اثبات و اذعان مى كنند كه منشأ حاكميت، زور و اقتدار است. البته اگر چه اين فرهنگ غالب است، در كنار اين رأى، نظرهاى ديگرى هم وجود دارد. افلاطون ملاك حكومت را فضل و فضيلت مى داند، يعنى قائل به « حكومت افاضل » يا فرزانگان است. اما اين نظر، فقط نقشى بر روى كاغذ و يا بحثى در كنج مدرسه هاست. در دنياى جديد، دمكراسى، يعنى خواست و قبول اكثريت مردم، ملاك و منشأ حكومت شمرده مى شود. اما كيست كه نداند كه دهها وسيله غير شرافتمندانه به كار گرفته مى شود، تا خواست مردم به سويى كه زورمداران و قدرت طلبان مى خواهند هدايت شود. بنابراين مى توان در يك جمله گفت كه در فرهنگ رايج انسانى، از آغاز تا امروز از امروز تا آن زمانى كه فرهنگ علوى و فرهنگ نهج البلاغه بتواند بر زندگى انسانها حكومت كند، منشأ حاكميت اقتدار و زور بوده و خواهد بود و لا غير. امير المؤمنين « عليه السلام » در نهج البلاغه، منشأ حكومت را اين معانى نمى داند، و مهمتر اين است كه خود او هم در عمل آن را ثابت مى كند. از نظر على « عليه السلام » منشأ اصلى حكومت، يك سلسله ارزشهاى معنوى است. آن كسى مى تواند بر مردم حكومت كند و ولايت امر مردم را به عهده بگيرد كه از خصوصياتى برخوردار باشد. نگاه كنيد به نامه هاى على « عليه السلام » به معاويه و طلحه و زبير و به عاملان خود و به مردم كوفه و به مردم مصر. او حكومت و ولايت بر مردم را ناشى از يك ارزش معنوى مى داند. اما اين ارزش معنوى هم به تنهايى كافى نيست تا اينكه انسان فعلا و عملا حاكم و والى باشد، بلكه مردم هم در اينجا سهمى دارند كه مظهر آن « بيعت » است. امير المؤمنين « عليه السلام » در هر دو زمينه، تصريحاتى دارد، كه هم در نامه هايى كه به رقباى حكومتى خود نوشته است و قبلا به آنها اشاره كرديم، و هم در بياناتى كه درباره اهل بيت وارد شده است، آن ارزشهاى معنوى كه ملاك حكومت هستند بيان شده اند. اما اين ارزشها به تنهايى، چنانكه گفتيم، مايه تحقق حكومت نيست، بلكه بيعت مردم هم شرط است: « انّه بايعنى القوم الّذين بايعوا ابا بكر و عمر و عثمان على ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشّاهد ان يختار و لا للغائب ان يردّ، و انّما الشّورى للمهاجرين و الانصار، فان اجتمعوا على رجل و سمّوه اماما كان ذلك للّه رضى » ۹. (مى فرمايد: اگر مهاجر و انصار جمع بشوند و كسى را پيشواى خود بدانند و به امامت او گردن بنهند، خدا بر اين راضى است). بيعت، منجّز كننده حق خلافت است. آن ارزش‌ها وقتى مى تواند فعلا و عملا كسى را به مقام ولايت امر برساند كه مردم هم او را بپذيرند و قبول كنند. https://eitaa.com/zandahlm1357
« دعونى و التمسوا غيرى. » ۱۶ (مرا بگذاريد و به سراغ ديگران برويد. ) اما وقتى احساس مى كند كه وظيفه است، احساس مى كند كه زمينه آماده است و او مى تواند اين نقش عظيم و اساسى را بر عهده بگيرد. آن وقت قبول مى كند. آيا حكومت براى على « عليه السلام » يك هدف است يا يك وسيله؟ خط اساسى فاصل ميان حكومت على « عليه السلام » و حكومت ديگران همين است كه حكومت براى على « عليه السلام » هدف نيست بلكه فقط وسيله اى براى رسيدن به آرمانهاى معنوى است. https://eitaa.com/zandahlm1357
حكومت هدف است يا وسيله؟ مسأله پنجم اين است كه آيا حكومت كردن براى فرد يا جمع حاكم، يك هدف است يا يك وسيله؟ و اگر وسيله است، براى چه هدفى است؟ حاكم به وسيله حكومت، مى خواهد به چه مقصدى برسد و جامعه را برساند؟ حاكم و رعيت مسأله ششم، مسأله شورانگيز روابط حاكم و رعيّت است. اين روابط، مبتنى بر چه مبنا و چه اساسى است؟ آيا حقى يكجانبه است كه حاكم را بر گرده مردم سوار مى كند؟ يا يك حق متقابل است؟ از جمله اساسى ترين و پر معناترين و پر نتيجه ترين مباحث حكومت در نهج البلاغه، همين مسأله است. مردم و حكومت مسأله هفتم، مسأله مردم در حكومت است. بايد ببينيم كه در فرهنگ نهج البلاغه، مردم در برابر حكومت چه كاره اند؟ تعيين كننده اند؟ آغازگراند؟ اختياردار تامّ اند؟ هيچ كاره اند؟ چه هستند؟ اينها ظريفترين مسائلى است كه در نهج البلاغه عنوان شده است. فرهنگهايى كه امروزه بر ذهنيّت مردم در بخشها و تقسيم بنديهاى مختلف سياسى حاكم است، هيچكدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نيست. https://eitaa.com/zandahlm1357
نحوه برخورد با مردم مسأله هشتم كه از لحاظ اصولى يك مسأله ثانوى، اما از لحاظ عملى مسأله بسيار پرشور و پر اهميتى است، نحوه برخورد دستگاه ادارى با مردم است. اجزاء و اعضاى حكومتى چگونه بايد با مردم برخورد كنند؟ آيا طلبكار از مردمند؟ آيا بدهكار به مردمند؟ اخلاق دستگاه حكومت با مردم چگونه است؟ رفتار حاكم با خود مسأله نهم كه باز از آن مسائل بسيار جالب است، رفتار حاكم نسبت به خويشتن است. آيا براى رفتار حاكم در جامعه، محدوديتى وجود دارد؟ آيا مى توان به حسن رفتار او با مردم بسنده كرد؟ يا نه، ما وراى نحوه ارتباط حاكم با مردم، چيز ديگرى وجود دارد كه آن، نحوه ارتباط حاكم با خود است؟ زندگى شخصى حاكم چگونه بايد بگذرد و نهج البلاغه در اين مورد چه نظرى دارد؟ شرايط حاكم مسأله دهم، شرايط حاكم است. چگونه انسانى بر طبق فتواى نهج البلاغه مى تواند بر جامعه بشرى حكومت كند؟ اينها عناوين مسائلى است كه در نهج البلاغه آمده است و ما مى توانيم آنها را مطرح كنيم و مورد بحث قرار دهيم. محققان، نهج البلاغه را براى اين زمان بسيار قدر بدانند. حقيقت اين است كه اگر ما امروز « هزاره نهج البلاغه » را مى گيريم، بايد بدانيم كه اين كتاب عزيز از اين هزار سال اقلا نهصد و پنجاه سال را در انزوا و سكوت بوده است. جز دانشوران و خواص، كسى از نهج البلاغه جز نامى نمى دانست. اولين ترجمه اى كه از آن شده از مترجم روحانى محترمى است كه اول بار نهج البلاغه را همه فهم كرد و به دست مردم داد: آقاى سيد على نقى فيض الاسلام بود. من از ايشان قدردانى مى كنم و كار ايشان كار مهمى بود كه من به آن ارج مى گذارم. به تدريج، نهج البلاغه به صحنه زندگى آمد و به دست مردم افتاد. مردم نمى دانستند نهج البلاغه اى هم هست. تنها جملاتى از نهج البلاغه شنيده بودند، كه آنهم بيشتر در مذمّت دنيا و بخشهاى كمى از اخلاق بود و ديگر هيچ. بعد از آن، قدرى نهج البلاغه دست به دست گشته است. كسانى بر آن شرح نوشته اند و كسانى برداشتهاى خود را به نام شرح نوشته اند. همه اين زحمات ارجمند است، همه قابل تقدير است، اما در برابر عظمت نهج البلاغه و كارهايى كه بايد انجام گيرد ناچيز است. نهج البلاغه ترجمه كامل ندارد، شرح و تفسير كامل ندارد. فصل بندى و باب بندى ندارد. بجز كتاب بسيار ارجمندى كه استاد عاليقدر آقاى مصطفوى به عنوان كاشف الفاظ نهج البلاغه تنظيم كرده اند، كارى در اين حد و در اين مايه براى نهج البلاغه انجام نگرفته است. امروز ما بايد به نهج البلاغه برگرديم. فضلا و انديشمندان كار خود را بكنند، اما جوانها نبايد منتظر اساتيد، فضلا و پيشروان انديشه و علم و ادب بمانند. نهج البلاغه را بايد از ابعاد گوناگون مورد نظر قرار دهيم و براى اين كار، جمعها و جلسه‌ها تشكيل دهيم، البته « بنياد نهج البلاغه »، كه رحمت و توفيق خدا يار آن باد، مى تواند محورى باشد، از خدا مى خواهيم كه ما را در اين كوشش موفق بدارد. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته پي نوشتها (۱) ديوان كميت بن زيد اسدى به نام الهاشميات، ص ۲۶ (۲) نهج البلاغه، نامه ۵۳، فيض ۹۹۱ (۳) نهج البلاغه ، خطبه ۴۰، فيض ۱۲۵ (۴) پيشين. (۵) پيشين. (۶) سوره انعام آيه ۵۷. (۷) نهج البلاغه، خطبه ۴۰، فيض ۱۲۵ https://eitaa.com/zandahlm1357
حتى شرايط زندگى رسول اكرم « صلى اللّه عليه و آله و سلم » هم با شرايط زندگى دوران حكومت امير المؤمنين « عليه السلام » متفاوت است. در دوران رسول اكرم « صلى اللّه عليه و آله و سلم » جامعه، جامعه اسلامى كامل عيار بود يعنى جهت گيرى جامعه همان جهت گيرى كاملا اسلامى بود. اما خصوصيتى كه از اول تا آخر دوران زندگى ده ساله پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » در دوران حكومت اسلامى وجود داشت، اين بود كه در آن روز صف بنديها آشكار بود. شعارهاى اسلامى شعارهاى مشخص و واضح و تعيين كننده و مشخص كننده بود. جناح بنديهايى كه در جانب پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » قرار داشت جناح بندى واضح و آشكارى بود. معلوم بود كه دوست و دشمن كيست. حتى حركت نفاق كه در جامعه اسلامى از اول تشكيل حكومت اسلامى، حداقل از دوران زندگى پيامبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » در مدينه، به وجود آمد، نمى توانست آن طور كه نتيجه حركت نفاق هست جامعه را تحت تأثير قرار دهد. چون خود پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » حاضر بود. آياتى در اشاره به منافقين و افشاى احوال آنان نازل مى شد. منافقين تهديد و افشا مى شدند. خيلى از منافقان به وسيله پيغمبر « صلى الله عليه و آله و سلم » شناخته و حتى به ديگران شناسانده مى شدند. حركات موذيانه نفاق انجام مى گرفت. اما بر مجموع جامعه اسلامى يك صراحت و يك حالت افشاگرى مسلط بود. كسانى كه در جنگ در برابر پيغمبر « صلى اللّه عليه و آله و سلم » شركت مى كردند، دشمنانى بودند كه دشمنى آنها، و ابعاد اين دشمنى، و ميزان دورى و نزديكى آنها از اسلام معلوم بود. حتى معلوم بود يهود چقدر مخالف اسلامند؟ قريش چقدر مخالف اسلامند؟ و نيز قبائل ديگر. و بديهى است مسلمانان در اينكه كيفيت مبارزه آنان با اسلام و مسلمين چگونه است دچار حيرت و ترديد نبودند. https://eitaa.com/zandahlm1357
اين كارى است كه در احاديث هم بايد انجام بگيرد، نهج البلاغه اين راه نزديك را در پيش پاى ما مى گذارد، نهج البلاغه ما را از اين فاصله طولانى با صدر اسلام، به نزديكترين پايگاهها و امن ترين ديدگاهها نسبت به معارف اسلامى مى رساند. اگر ما پيرامون نهج البلاغه كار و تحقيق كنيم و اگر آن مقدار از خطب امير المؤمنين « عليه السلام » كه در نهج البلاغه نيست، جمع شود و روى اينها و درباره سند و خصوصياتى كه اعتبار آنها را مشخّص و مسلّم و قطعى مى كند كارى فنى انجام بدهيم، و نهج البلاغه را به مجموعه اى نزديك به پانصد خطبه اى كه از آن حضرت نقل شده برسانيم، خدمت بزرگى به معارف اسلامى در قرن پانزدهم هجرى انجام داديه ايم. مى توانيم با گذشت اينهمه مدت از صدر اسلام، يك منبع غنى لا يزالى كه مورد قبول همه مؤمنين به اسلام است و مى تواند باشد، در اختيار مسلمانها قرار دهيم. آن مجموعه مطلوب به ما نسبت به فهم درست اسلام مدد خواهد كرد و چه بسيار بينش ما را نسبت به معارف اسلامى ارتقاء خواهد داد، و اين كارى است ممكن، بخصوص در سايه نظام جمهورى اسلامى كه اساسا بر مبناى « قرآن » و « نهج البلاغه » شكل گرفته است. اين كارى است كه حتما بايستى انجام بگيرد و اين اميدوارى هست كه كوشش برادران عزيز ما در بنياد نهج البلاغه و همه كسانى كه با آنها همكارى مى كنند اين خدمت بزرگ را به عالم اسلام انجام دهد. https://eitaa.com/zandahlm1357
تصوير شخصيت على « ع » در نهج البلاغه يك بعد ديگر از ابعاد ارزش و اهميت نهج البلاغه ترسيم شخصيت امير المؤمنين عليه الصلوة و السلام است، چيزى كه ما امروز به آن كمال احتياج را داريم. امير المؤمنين على « عليه السلام » اين چهره ناشناخته، اين انسان والا، اين نمونه كامل مسلمانى كه اسلام مى خواهد انسانها آنچنان ساخته بشوند، در لابلاى اوراق و سطور نهج البلاغه كاملا شناسايى و تعريف مى شود. نهج البلاغه در حقيقت كتاب معرّفى على بن ابيطالب « عليه السلام » است. چگونه ممكن است كسى به افقهاى اسرارآميز و شگفت آور، و واديهاى گوناگون معرفتى كه در نهج البلاغه هست دست نيافته باشد و بتواند آنها را اين گونه زيبا و جذاب ترسيم و توصيف كند. در نهج البلاغه همه ابعاد يك شخصيت والاى انسانى وجود دارد: از معرفت، از اخلاق، از خصلتهاى ويژه يك انسان، و از اخلاق ويژه والايى كه فقط اسلام به انسانها تعليم داده است، يك انسان كامل در نهج البلاغه مجسم مى شود و آن انسان كامل خود امير المؤمنين « عليه السلام » است، و اين نه فقط از باب شناسايى چهره امير المؤمنين « عليه السلام » مهم است بلكه از باب شناسايى اسلام و اينكه اسلام چگونه انسانى را مى خواهد بسازد حائز اهميّت است. امروز بشريت معاصرمان از ما سؤال مى كند: « اين اسلامى كه شما از آن دم مى زنيد و فكر مى كنيد رسالت آن جهانى است، در صدد ساختن چگونه انسانى است؟ » براى پاسخ چه كسى را بهتر و زيباتر و جامع تر و والاتر از على بن ابيطالب « عليه السلام » مى توان نشان داد؟ و چهره على بن ابيطالب « عليه السلام » در هيچ جا مانند نهج البلاغه آشكار نمى شود. البته درباره عظمت اين كتاب و ارزش اين سخنان و اين نامه‌ها مطالب عميق گفته شده و خيلى حرفها مى توان زد، من فقط اشاره اى مى كنم تا سپاس و تشكر قلبى من از كسانى كه اين كنگره و كنگره هاى قبل و اين حركت به سمت شناساندن نهج البلاغه را سازمان دادند، اين نكته را روشن كند كه به چه مناسبت ما اين كار را اينقدر عظيم و حائز اهميت مى دانيم. با اينكه مدتهاست نهج البلاغه تا حدود زيادى از فراموشى بيرون آمده و نام آن به گوش مردم رسيده و به نحوى در دسترس مردم قرار گرفته است، باز اعتقاد دارم كه در اطراف نهج البلاغه تحقيقات علمى و همه جانبه اى بايد انجام بگيرد. البته كارهايى كه تا كنون انجام گرفته و شمه اى از آنها در كتابنامه نهج البلاغه درج شده است، قابل توجه و سزاوار تقدير و تشكر است. https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل بندى مطالب نهج البلاغه، شرح بخشهاى عمده اى از آن بسيارى از كارهاى لازم در طول بيش از هزار سالى كه از تدوين اين كتاب شريف مى گذرد انجام گرفته است ، شايد در كتابخانه‌ها نسخ خطى اين آثار ارزشمند محفوظ باشد كه بايد جستجو و پيدا كرد، احتمال هم دارد كه بعضى از آنها در طول زمان، در معرض حوادث قرار گرفته و از بين رفته باشد، در هرحال اين كارها بايد انجام بگيرد. يكى از كارهايى كه اين كنگره مى تواند انجام دهد، اين است كه فهرست اساسى ترين تحقيقاتى را كه بايد پيرامون نهج البلاغه انجام بگيرد، تهيه و تدوين كند و در اختيار انديشمندان بگذارد. شايد بتوان دهها كار لازم را شمرد كه امروز نهج البلاغه به اين كارها نيازمند است و بايد به شيوه فردى يا جمعى انجام گيرد، بايد اينها را تدوين كرد و در اختيار مردم گذاشت تا انديشمندان و مؤلفان و صاحبنظران و كسانى كه با نهج البلاغه مأنوس هستند بدانند چه كارهايى از اولويت و اهميت برخوردار است. در اينجا به چند كار كه به نظر من اهميت و ضرورت مبرمى دارد، اشاره مى كنم. https://eitaa.com/zandahlm1357
ترجمه فارسى خوب از نهج البلاغه من البته از آنچه انجام گرفته كم و بيش مطّلعم و نمى خواهم به زحمات فراوانى كه به خاطر برگردان نهج البلاغه به فارسى انجام گرفته خداى ناخواسته به چشم بى قدرى نگاه كنم. در يك كنگره ديگر هم كه سه سال پيش تشكيل شده بود و بنده توفيق يافتم و شركت كردم، از عالم جليل آقاى فيض الاسلام كه اول بار اين كتاب را به فارسى ترجمه كرده و در اختيار مردم قرار داد و صداى نهج البلاغه را براى اولين بار به گوش مردم رساند، تشكر كردم و باز هم تشكر مى كنم، همچنين از چند نفر نويسندگان محترمى كه از نهج البلاغه ترجمه هاى منتخب يا آزاد، به صورت بيان محتوا، به دست داده اند، به سهم خود سپاسگزارم. ليكن مى خواهم عرض كنم جاى يك ترجمه كامل و همه جانبه از نهج البلاغه جاى يك ترجمه كامل و روشن و رسا از قرآن در جامعه ما همچنان خالى است و به نظرم قصور و غفلتى كه تا كنون شده است مايه سرشكستگى است. من خواهش مى كنم « بنياد نهج البلاغه » اين مسأله را با فوريت و جديت تعقيب كند، همچنانى كه براى چندمين بار از همه كسانى كه مى توانند ترجمه خوبى از قرآن كريم به فارسى تهيه كنند و ارائه دهند خواهش مى كنم اين كار را بكنند. جمهورى اسلامى بعد از پنج سال به نظرم قدرى دير كرده است. بايد اين كار زودتر انجام مى گرفت و هرچه مى گذرد ديرتر مى شود. به نظر من اشكالى ندارد كه چندين نفر شروع كنند به ترجمه اين دو اثر مقدس و هر مقدار را كه مى توانند پيش ببرند. چون به هر حال هيچ ترجمه اى كامل نخواهد بود. يعنى اين طور نباشد كه اگر كسانى شنيدند كه فلان نويسنده خوب و آشنا به زبان عربى مشغول ترجمه نهج البلاغه يا « قرآن » شده از كار دست بكشند و كارى نكنند. هر كسى شوق اين كار را در خود احساس مى كند شروع كند. اگر ده ترجمه بسيار خوب هم از « قرآن كريم » و نهج البلاغه شريف داشته باشيم زيادى نيست، و هيچ اشكالى ندارد كه علائق مختلف و ذوقهاى گوناگون و ديدگاههاى مختلف از يك آيه يا يك جمله بتوانند خواننده را به ابعاد واقعى آن جمله قدرى نزديكتر كنند. بنابراين به نظر من اين كار امروز در اولويت قرار دارد. https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل بندى عنوانى نهج البلاغه يكى ديگر از كارهايى كه حتما در باب نهج البلاغه ضرورت دارد، فصل بندى عنوانى نهج البلاغه است، فصل بندى موضوعى. البته اين كار انجام گرفته، بعضى از محققين و علماى بزرگ و عاليقدر زمان ما روى نهج البلاغه اين كار را كرده اند و مجلدات متعددى هم چاپ شده كه به جاى خود ارزشمند است. اما در زير عناوين كلى، كه فكر مى كنم در حدود ۳۰ عنوان را تفكيك كرده اند اما در تكميل آن شايد دهها عنوان فرعى مى توان پيدا كرد. ۳ اين كار در قرآن هم باز جايش خالى است و انجام نگرفته است. يك تفصيل الايات براى قرآن بايد نوشته شود شامل بيشترين موضوعاتى كه ما تا امروز نتوانسته ايم به آنها برسيم و در قرآن از آن نشانى هست. اما در باب نهج البلاغه تنظيم يك تفصيل المطالب و تفصيل الموضوعات فوق العاده ضرورى است. نهج البلاغه واقعا يك اقيانوس عميق و تمام نشدنى است، همه هم توفيق پيدا نمى كنند اين كتاب را آنچنان كه شايسته آن است سير كنند و در آن غور كنند، در حاليكه بسيارى از مطالب و معارف اين كتاب براى مردم لازم است و بايد اين امكان براى جويندگان و علاقه مندان پيدا شود كه مطالب مورد نظرشان را در آن به آسانى بيابند. فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى يكى از كارهاى ديگرى كه خوب است درباره نهج البلاغه انجام بگيرد، فصل بندى از لحاظ اعتبار سندى است. يقينا بعضى از بخشهاى نهج البلاغه در حد اعلاى اعتبار و وثوق روايى قرار دارد. بعضى از بخشها هم در آن حد نيست. پيرامون اسناد نهج البلاغه تا كنون كارهايى انجام گرفته و كتابهايى چاپ شده حدود دو يا سه تأليف و يا بيشتر. شايد در ميان گذشتگان هم اين كار انجام گرفته باشد كه بسيارى از آن بى اطلاعند. اما لازم است يك طبقه بندى از لحاظ سند و اعتبار سندى انجام بگيرد. چنانكه به هر يك از خطب يا كلمات يا نامه‌ها كه انسان مراجعه مى كند بداند، از لحاظ سندى كه اين حديث دارد، چقدر مورد اعتبار است و چقدر مى توان به آن تكيه كرد. البته همه شواهد و قرائن را مى توان در اين مورد به كار گرفت و اين چيزى است كه اگر براى عامه مردم هم مورد نياز نباشد براى محققان و انديشمندان و كسانى كه به اين مسأله اهميت مى دهند، يقينا حائز اهميت است. https://eitaa.com/zandahlm1357
پيوستن بخشهاى متفرق از يك خطبه يكى از كارهايى كه از مدتها پيش همواره ضرورتش را احساس مى كردم، پيوستن بخشهاى متفرق يك خطبه است كه احيانا آنها را سيد رضى، رحمة اللّه عليه، از هم جدا كرده است. ملاحظه كرده ايد جاهايى بعد از آنكه يك خطبه شروع مى شود گفته مى شود و منها (اين از جمله بخشهاى همان خطبه است) يقينا بين اينها يك چيزى افتاده است، و الاّ تعبير « و منها » لازم نبود. يك جاهاى ديگر معلوم مى شود اين پايان خطبه نيست و مطلب نيمه كاره است، شايد بعضى از بخشها را در خود نهج البلاغه بتوان پيدا كرد، و يقينا بسيارى از آنها را در كتب متفرق حديث مى توان جستجو و پيدا كرد. به هر حال گاهى انسان دو بخش از يك خطبه را مى بيند كه فوق العاده مهم هم هست، اما ميانشان فاصله افتاده است. بايد صاحب همّتانى بنشينند و اين جا به جا شدگيها را پيگيرى و بازيابى كنند. تا سرانجام به قدر مقدور و ممكن بخشهاى پراكنده يك خطبه، از نو به هم اتصال پيدا كند. بنده تصور مى كنم مرحوم سيد رضى رضوان اللّه عليه، اين كتاب را از ديدگاه فصاحت و بلاغت و زيباييهاى هنرى بيشتر مورد توجه قرار داده است، اسم كتاب هم همين را تأييد مى كند: « نهج البلاغه ». امروز براى مردم ما مسأله بلاغت در اين كتاب در درجه اول اهميت و توجه نيست، به محتوا كار داريم. ما به مضامين احتياج داريم. اصلا بسيارى از مردم ما از زيبايى اين كلمات چيزى نمى فهمند، ما فارسى زبان هستيم. شايد بسيارى از عرب زبانها هم با گذشت هزار و سيصد و اندى از زمان صدور اين كلمات و با تحولى كه لغت و زبان به طور طبيعى پيدا مى كند، از فصاحت و بلاغت و زيباييهاى هنرى آن كلام چيز زيادى درك نكنند. لازم است امروز ما از آن ديدگاهى كه روز اوّل تدوين اين مجموعه وجود داشت و از باب بلاغت و فصاحت و ارزشهاى هنرى به آن نگاه مى شد عدول كنيم. نمى گويم آن را به كلى ناديده بگيريم، چرا كه اين وجه از نظر هنرى و ادبى فوق العاده ارزشمند است و معلوم است كه ارزشهاى هنرى همواره به ماندگارى يك سخن و تأثير عميق و گسترش فراوان آن كمك بسيارى مى كند و در آن شكى نيست، اما آنچه كه امروز براى ما در درجه اول اهميت است مضامين آن است. از اين قبيل كارهاى فراوانى هست كه پيرامون نهج البلاغه بايد انجام داد و انجام مى گيرد. همانطور كه عرض كردم پيشنهاد اول را باز تكرار مى كنم: مجموعه كارهاى عملى و ضرورى را كه بايد در زمينه نهج البلاغه انجام داد فهرست بندى كنيد تا مشخص شود كه چه كارهايى شايسته است انجام بگيرد. البته ترديدى نيست كه عشقها و ايمانها، نبوغها و ابتكارها، كارها و رشته هاى جديدى را به وجود خواهد آورد. بنده بار ديگر از همه برادران مسؤول و دست اندركار، براى اهميتى كه به نهج البلاغه داده اند، براى اهميتى كه به تشكيل اين كنگره داده اند تشكر مى كنم و اميدوارم بلندى همّتشان بتواند منشاء اين خدمت عظيم براى امت اسلام واقع شود كه نهج البلاغه را هر چه بيشتر مورد استفاده و بهره بردارى قرار دهد و اين سرمشقى باشد براى همه مسلمانها كه شايد هنوز بسيارى از آنها با نهج البلاغه هيچگونه آشنايى ندارند. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته https://eitaa.com/zandahlm1357
لزوم گسترش تعليمات نهج البلاغه در جهان اسلام سخنرانى در كنگره پنجم نهج البلاغه فروردين ماه ۱۳۶۴ ه ش برابر با رجب ۱۴۰۵ ه ق تهران حسينيه ارشاد مايه خوشوقتى بسيارى است كه شاهد تشكيل يك مجمع ديگر درباره نهج البلاغه به همّت برادران عزيز در « بنياد نهج البلاغه » هستيم. بنده به عنوان يك فرد مسلمان و به عنوان كسى كه مدتى از زندگى فكرى و مطالعاتى خودم را در زمينه مباحث نهج البلاغه گذرانده ام، و به عنوان يك مسؤول در نظام جمهورى اسلامى، اين حركت را يك حركت مبارك و لازم و خوش عاقبت، و مرحله كنونى را براى رسيدن به مراحل نهايى، مرحله اى ابتدايى و فرخنده مى شمارم. همّت برادران در خور تقدير بسيار است و به اينجا هم نبايد بسنده بشود و خدمت به نهج البلاغه بايد همچنان ادامه پيدا كند. البته در فاصله بين اين كنگره و كنگره سال گذشته، كارها و تلاشهايى در زمينه هاى مختلف انجام گرفته است كه بنده در جريان بعضى از آنها قرار گرفته ام. اما مى خواهم تأكيد كنم كه اين اجتماعات بايد مقدمه اى براى كارهايى عظيم باشد. ما زمان بسيارى را با عدم ارتباط با نهج البلاغه گذرانده ايم بايد امروز با فرصتهايى كه هست آن نقايص را جبران كنيم. البته كسانى كه در زمينه نهج البلاغه كار كرده اند كم نيستند، چه در ايران و چه در بعضى ديگر از كشورهاى اسلامى، اما كارهاى اصولى و اساسى كه بتواند مدرسه نهج البلاغه را در كل فضاى جهان اسلام گسترش بدهد، همچنان باقى است، اگرچه پايه هاى آن كارهاى اصولى، دارد تدريجا انجام مى گيرد. واقعا نهج البلاغه گنجينه عظيمى است كه به اين سادگى، حتى به موجودى آن نمى شود دسترسى پيدا كرد، يعنى آن را فهميد، و بعد از اينكه چنين موجودى را شناختيم، نوبت كار اصلى يعنى بهره بردارى است. ما هنوز موجودى نهج البلاغه را هم نمى دانيم، البته بسيارى از منابع غنى اسلامى همين وضعيت را دارند، اما نهج البلاغه با رتبه و پايه والايى كه دارد در حقيقت يك استثناء است و بايد به صورت يك گنجينه استثنايى با آن برخورد كرد. وقتى تأمل مى كنم، مى بينم آرزويى كه، داشته ايم و داريم اين است كه جامعه ما با اين كتاب عزيز الفت و انس پيدا كند. از امثال ما نمى شود حالا انتظار كارهاى تحقيقاتى داشت. مگر اينكه خداى متعال توفيق دهد روزى به حجره طلبگى خودمان برگرديم و از اين كارها داشته باشيم. من درباره توجهى كه ما بايد به نهج البلاغه پيدا كنيم مى خواهم هشدار بدهم. ما اين توجه را امروزه كم داريم، مثل اينكه نمى دانيم چه گنجينه معرفت بى پايانى در اين كتاب هست، يا هنوز براى مردم ما، حتى براى محققين ما، اهميت دستيابى به منبع عظيم اين كتاب بى نظير به طور كامل كشف نشده است. https://eitaa.com/zandahlm1357