eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊تا حالا هر مطلبی در مورد رژیم سفاک صهیونیستی دیدید و شنیدید بذارید کنار و این قطعه کلیپ دردناک از برنامه ثریا را ببینید... بچه هایی که پشت ایست بازرسی به دنیا آمده‌اند... @zandahlm1357
فقها و حقوقدانان شورای نگهبان با رهبر انقلاب دیدار کردند 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار، ضمن تشکر و قدردانی از زحمات و تلاش‌های این شورا، نکاتی را درخصوص وظایف قانونی شورای نگهبان بیان و تاکید کردند: همه وظیفه دارند زمینه برگزاری انتخاباتی پرشور را در اسفند ماه امسال فراهم کنند. @zandahlm1357
♦️فوری| پایگاه اشغالگران آمریکایی در میدان نفتی «العمر» در شرق «دیرالزور» توسط نیروهای مقاومت عراق با تعدادی موشک بمباران شد و آتش گرفت. @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ من زنده‌ام؟ 🔹‌‌️ کودکی مجروح که سوال می‌کند من زنده‌ام؟ برادرانم، پدر و مادرم، آن‌ها آیا زنده هستند؟ @zandahlm1357
مصحف ۱۴۰۰ ساله «مشهد رضوی» رونمایی شد 🔹 مصحف مشهد رضوی کامل ترین مجموعه دستنویس قرآن به خط حجازی از سده نخست هجری با قدمت یک‌هزار و ۴۰۰ سال با حضور تولیت آستان قدس رضوی رونمایی شد.  🔹 مراسم رونمایی از این مصحف شریف، با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی، مدیر موسسه آل البیت احیاء التراث و نماینده آیت الله العظمی سیستانی در ایران و جمعی از علما، اندیشمندان اسلامی، مسئولان فرهنگی و اساتید دانشگاه، امروز پنجشنبه ۲۵ آبان‌ماه در محل تالار قدس کتابخانه مرکزی حرم مطهر رضوی برگزار شد. 👇 برای مطالعه متن کامل خبر و آشنایی بیشتر با ویژگی‌های منحصربه‌فرد مصحف تاریخیِ "مشهد رضوی" به لینک زیر مراجعه کنید: B2n.ir/z18145 @zandahlm1357
37.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 تلاوت تصویری استاد شحات انور سوره مبارکه اجرا شده در ایران https://eitaa.com/zandahlm1357
تحصيلات مقدماتي آقا سيد علي، از چهار سالگي آموزش قرآن را در مكتب خانه آغاز و در هفت سالگي راهي دبستان شدند و پس از پايان تحصيلات دوران ابتدايي، دوره سه ساله سيكل اول دبيرستان را پشت سر گذاشتند. آقا، خاطرات خود را از دوران مكتب و مدرسه چنين بيان مي‌فرمايند: بايد بگويم اولين مركز درسي كه من رفتم، مدرسه نبود، مكتب بود - در سنين قبل از مدرسه - شايد چهار سال يا پنج سالم بود كه من و برادر بزرگتر از من را - كه از من، سه سال و نيم بزرگ بودند - با هم در مكتب دخترانه گذاشتند، يعني مكتبي كه معلمش زن بود و بيشتر دختر بودند، چند نفر پسر هم بودند. البته من خيلي كوچك بودم. تجربه اي كه از آن وقت مي‌توانم به ياد بياورم، اين است كه بچه را در آن سنين چهار، پنج سالگي، اصلا نبايد به مدرسه و مكتب و اينها گذاشت، براي اين كه هيچ فايده اي ندارد. من به نظرم مي‌رسد كه از آن دوره ي مكتب قبل از مدرسه، هيچ استفاده ي علمي و درسي نكردم. گذاشته بودند كه ما قرآن ياد بگيريم - طبعا - چون در مكتبها معمولا قرآن درس مي‌دادند. آن وقت در مدرسه‌ها قرآن معمول نبود. درس نمي دادند. بد نيست بدانيد كه من متولد ۱۳۱۸ هستم. اين دوراني كه مي‌گويم، سالهاي ۱۳۲۳، ۱۳۲۴، آن سالهاست - اوايل مكتب رفتن ما - بنابر اين يك دوره آن است، كه اولين روز مكتب اول را يادم نيست. پس از مدتي - يكي، دو ماه - كه در آن مكتب بوديم، ما را از آن مكتب برداشتند و در مكتبي گذاشتند كه مردانه بود، يعني معلمش مرد مسني بود. شايد شما در اين داستانهاي قديمي، «ملا مكتبي » خوانده باشيد، درست همان ملا مكتبي تصوير شده در داستانها و در قصه‌هاي قديمي، ما پيش او درس مي‌خوانديم. من كوچكترين فرد آن مكتب بودم - شايد آن وقت، حدود پنج سالم بود - و چون هم خيلي كوچك بودم، هم سيد و پسر عالم بودم، اين آقاي «ملا مكتبي »، صبحها من را كنار دست خودش مي‌نشاند و پول كمي، مثلا اسكناس پنج قراني - آن وقتها اسكناس پنج ريالي بود. اسكناس يك توماني و دو توماني، شما نديده ايد - يا دو توماني از جيب خود بيرون مي‌آورد، به من مي‌داد و مي‌گفت: تو اينها را به قرآن بمال كه بركت پيدا كند! بيچاره دلش را خوش مي‌كرد به اين كه به اين ترتيب - مثلا - پولش بركت پيدا كند، چون درآمدي نداشتند. روز اولي كه ما را به آن مدرسه بردند، من يادم است كه از نظر من روز بسيار تيره، تاريك، بد و ناخوشايند بود! پدرم، من و برادر بزرگم را با هم وارد اتاق بزرگي كرد كه به نظر من - آن وقت - خيلي بود. البته شايد آن موقع به قدر نصف اين اتاق، يا مقداري بيشتر از نصف اين اتاق (۱) بود، اما به چشم كودكي آن روز من، جاي خيلي بزرگي مي‌آمد. و چون پنجره هايش شيشه نداشت و از اين كاغذهاي مومي داشت، تاريك و بد بود. مدتي هم آن جا بوديم. ليكن روز اول كه ما را به دبستان بردند، روز خوبي بود، روز شلوغي بود. بچه‌ها بازي مي‌كردند، ما هم بازي مي‌كرديم. اتاق ما كلاس بسيار بزرگي بود - باز به چشم آن وقت كودكي من - وعده ي بچه‌هاي كلاس اول، زياد بود. https://eitaa.com/zandahlm1357