هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
shahadte sardar Solymani(2).mp3
2.34M
#لالایی_خدا
#محسن_عباسی_ولدی
▪️صحبتهای عمو عباسی در باره شهادت سپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی (۲)
#شهید_میشم...:
#از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو
قسمت پنجاه و هشتم
اون موقع که واسه کنکور درس میخوندم پدرم گوشی رو ازم گرفت و در طول این یک سال فقط چند بار اونم دزدکی، تونستم با آقای کامیاب تماس بگیرم و از احوالش با خبر بشم و چند مورد سوالی رو که برام پیش اومده بود خدمتشون مطرح کنم بالاخره موعد رسید و برای بار دوم رفتم سرجلسه ی کنکور اگر چه آمادگیم کمتر از اون چیزی بود که همه فکر میکردن اما رفتم و نتیجه رو دست خدا سپردم. تو مدتی که منتظر جواب کنکور بودم همیشه دعا میکردم هرطور که شده الله ازین وضع نجاتم بده ، رشته ی مدنظر خودم برای دانشگاه دندانپزشکی بود فامیلا و آشناهامون اکثراً خانم دکتر صدام میکردن و خیلی مطمئن بودن که تو این رشته قبول میشم اما خودم اطمینان نداشتم چون یه اشتباه تو پاسخنامه درس شیمی داشتم که باعث شد پونزده سوال رو بخاطر بی دقتی و البته از سر تقدیر و اراده ی الهی، از دست بدم و آخر سر هم درصدِ پایینِ همین یک درس سبب شد نتونم رشته دلخواهم رو انتخاب کنم. گرچه با همون رتبه ی کنکورم میتونستم تو رشته پزشکی یکی از دورترین شهرهایِ شرقِ ایران تحصیل کنم اما روحیه ام خسته تر از اونی بود که بخوام تو چنین رشته ی طاقت فرسایی اونم تو غربت تحصیل کنم خصوصاً که یکی از بزرگترین اهدافِ دانشگاه رفتنم برگشتن به شهر و دیاری بود که آرمان ها و افکارم اونجا شکل گرفته بود
🔸با پدرم سرِ تعیین رشته اختلاف پیدا کردیم تا اینکه قهر کردم و همه چی رو دادم دست خودش و پرونده ش بسته شد شهریور ماه بود که جوابِ نهایی اومد و تو رشته ی مورد نظرِ بابا قبول شدم تهِ دلم هنوز ناراحت بودم ازینکه رتبه ی کنکورم اونی نبود که خودم می خواستم و دلم خیلی گرفته بود واسه همین مامان اصرار کرد که قبل از رفتنم به دانشگاه برم پیشش و مدتی اونجا بمونم اونجا که رفتم مامان همش دلداریم میداد و کلی دلخوشم میکرد و میگفت همینکه یه بار دیگه واسه خودت مستقل میشی و میتونی در کنار درسِ دانشگات به اهدافت برسی، خودش خیلی ارزشمنده و موقعیتیه که نصیب هرکسی نمیشه
😔من هیچوقت از سختی هایی که تو خونه ی بابا داشتم به مامان چیزی نمیگفتم نمی خواستم ناراحت بشه و یا از نامادریم و فرشته کینه به دل بگیره و بعدا به روشون بیاره چون وقتایی که مامان میومد دنبالم که منو ببره خونشون ، با نامادریم همدیگرو میدیدن و بینشون ادب و احترامِ زیادی برقرار بود؛ همیشه هم تا فرشته رو بغل نمیکرد و بوسش نمیکرد خداحافظی نمیکرد. مامان مثل خودم همیشه نگران فرشته بود
😔میگفت خیلی دلم میسوزه واسَش که نمیتونه مادرشو ببینه، خیلی سختمه که منو تو رو با هم ببینه آخه فرشته بخاطر بی وجدانیِ ناپدریش هیچوقت مادرش رو ندید و صدایی ازش نشنید گرچه فرشته به روی خودش نمیاورد اما میترسیدم از درون غصه بخوره وقتایی که سالی یک بار منو مامان همدیگرو میدیدم و میومد
♥️پیشِ مامان جونِ تازه ای گرفته بودم و قلبم سرشار از امید بود و دل تو دلم نبود تا زودتر دانشگاه شروع بشه سه روز نگذشته بود که بابا زنگ زد و گفت برای کارای ثبت نام دانشگات تماس گرفتن و باید برگردی باهم دنبال کاراش بریم دنیا رو سرم خراب شد چون هنوز از دیدن مامان سیر نشده بودم و میدونستم تا تابستون بعدی نمیبینمش؛ هر طور که بود همون روز برگشتم خونه خودمون و فرداش با بابا راهی مرکز استان شدیم تا ثبت نام خوابگاه و دانشگاه و مابقی کارا ردیف شدن؛ موقع امضا کردن و تموم شدن کارا، مسول ثبت نام یه برگه بهمون داد و گفت هجدم بهمن ماه آماده ی حضور سر کلاسا باشید اینو که گفت یکباره شوق و ذوقم خاموش شد انگار آب رو آتیش ریختن اصلا خودمو آماده نکرده بودم که کلاسای دانشگاه از نیمه دوم شروع بشه فکرِ اینکه باید چهار پنج ماهِ دیگه بگذره بعد من برنامه هام رو شروع کنم و از اون ورم محیط سردِ خونه رو تحمل کنم، داشت دیوونم میکرد
خصوصا که روزا بابا میرفت سر کار و خواهرامم میرفتن مدرسه، من و نامادریم باید تو خونه میموندیم که مثل دوتا غریبه بودیم باهم که فقط موقع ضرورت باهم حرف میزدیم و لاغیر!
تو این فکرا بودم و خشکم زده بود رو صندلی بحدی ناراحت شدم که از خانمه پرسیدم امکان نداره کلاسا جلوتر بیفته؟؟ خودم میدونستم جوابش چیه اما نمیدونم چرا بی هوا اینو پرسیدم! اونم لبخندی زد و گفت: انگار خیلی مشتاق دانشگاه و درس خوندنی! نه نمیشه گلم این دستور از بالاست به ما مربوط نیست تشریف ببرید خودمون بهتون خبر میدیم با دلی نگران و چهره ای ماتم زده راهیِ خونه شدیم
💛ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
206304864_1397-4-14-19-38.mp3
9.78M
❤️ بی خبر از تو
🎹 حجت اشراف زاده ☝️
@zandahlm1357
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
🌺🍃وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ
🌺🍃قطعا، همه شما را با چيزي از ترس،گرسنگي و كاهش در مال ها و جان ها و محصولات آزمايش مي كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان
(قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه 155)
#
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zandahlm1357
عمر الدريويز - ألم يأن للذين آمنوا أن تخشع قلوبهم - || تلاوات خاشعة •️ tvquran@ ||.mp3
2.62M
🍂||• أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ •||🍂
• القارئ ؛ #عمر_الدريويز
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی ☀️ 9⃣1⃣ قسمت نوزدهم 👈این حدیث خیلی به درد من و شما می خورد. محمد بن فضل
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی ☀️
0⃣2⃣ قسمت بیستم
⚠️اندوه خوردن بر امور دنیایی👇
❌یعنی اینکه چیزی از دست ما برود هر چیزی که دنیایی باشد حتی اگر فرزند ،یا عضوی از خانواده ی انسان باشد. این اندوه خوردن خیلی درست نیست!
✅اگر این اندوه خوردن به خاطر از دست رفتن یک چیز آخرتی باشد بسیار عالی است، نه تنها عالی است بلکه کفاره گناهان و ثواب حساب می شود و یک چیز عجیبی است.
👌به قول سعدی که می گوید: ″
🔹گنه کار اندیش ناک از خدای
🔹به از پارسای عبادت نمای″
این گنه کاری که گناه کرده، و می ترسد که خدا او را عذاب کند، بهتر از آن کسی است که عبادت می کند و به این عبادت خودش مغرور است و می گوید من با این عبادت حتما به بهشت می روم.
⬅️این ترس از گناه خیلی فایده دارد! حتی روایت در اصول کافی هم هست در باب گناهان، می گوید اگر کسی گناهی کرده اما می داند که خدا ناظر بود، خدا این را دید و می داند خدا این قدرت را دارد این فرد را عذاب کند یعنی همه ی اینها را می داند، با این حال اگر گناه کرد و پشیمان شد! می گوید خدا این فرد را می بخشد چون قدر و منزلت خدا را کتمان نکرد.
🚫الان متأسفانه هستند خانواده هایی که خمس نمی دهند در توجیه می گوید خمس چیزیست که آخوندها از خودشان در آورده اند. این خیلی حرف بدی است یعنی ″یک واجب اصل دین را منکر می شوند″. ❌
♦️یک موقع است طرف می گوید خمس هست قبول! اما من دوست ندارم بدهم، که فلانی بخورد. خُب، این بحثی دیگر است یعنی طرف خمس را قبول دارد حالا نمی دهد یا طرف به آن روحانی اعتماد ندارد. اما یک موقع است طرف اصلا خمس را قبول ندارد! می گوید آخوندها این چیزها را برای خودشان ساختند. این خیلی بد است و این انکار یکی از اصول اساسی دین است. حواسمان باید باشد که خدای نکرده کار به این جاها نکشد.
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق مهدوی" فایل شماره (3)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی 20
💠☀️💠☀️💠☀️💠
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
آقا یهبار تو حرم امام رضا نشسته بودم نماز میخوندم، سه نفر مذهبی روبهروی ما نشسته بودن یه جورایی مارو نگاه میکردن، گفتم شاید چهره نورانیام جذبشون کرده یا حال عجیبم در نماز شیفتهشون کرده، خلاصه بعد نماز شروع کردن به صحبت بامن، یکیشون گفت من خیلی مردد بودم یه صحبتهایی را باشما بکنم، ولی به حضرت متوسل شدم و استخارهای کردم خوب دراومد، حالا میخوام بگم بهتون، گفتم خب بفرمایید. دیدم جذبم نشده بودن زیاد.
🔻شروع کردن درباره علائم ظهور حضرت صحبت کردن. خیلی حرفه ای و عالی صحبت رو بردن جلو، خیلی هیجانی و حساس کرن بحث رو، ماهم که جوگیر، گفتم آقا اینارو فرستاده برای ما
خلاصه آخرش گفتن چندساله یمانی ظهور کرده و الان تو عراقه و بصورت مخفیانه داره آماده سازی ظهور میکنه، اسمش هم احمدالحسن الیمانی هست، فرزند امام مهدی و همون قائم آل محمده، خلاصه شمارهمو گرفتن که بعدا هدایتم کنن، خیلی پایه بودن.
🔻تو تلگرام یه گروه زدن و باهم صحبت میکردیم، گفتن احمدالحسن امام سیزدهمه که اومده شرایط رو برای ظهور امام دوازدهم آماده کنه😳 این خودش یه معجزهاس بهنظرم، ۲۸ تا امام داشتن
🔻گفتم خب این احمدالحسن که میگید حجت خداست فارسی هم حرف میزنه دیگه؟ گفتن نه عربی فقط، گفتم خب یکی از خصوصیت اماما اینه که به همه زبانها میتونن حرف بزنن، حتی زبان حیوانات هم میفهمن، گفتن نه لزومی نداره، شاید خدا بخواد و بصورت معجزه به امامان عنایت کنه، گفتم آقا شما باید یه دو واحد امامشناسی پاس کنید، اطلاعاتتون پایینه، از امامتون نمیتونید دفاع کنید، این در علم لدنی امام هست، اگر اینطوری نباشه علم امام ناقصه.
بعدا فهمیدم احمدالحسن تو حوزه نجف درس خونده خخخ. چه امامی، مدرسه هم میرفته، فکر کنم یکی دو تا درس هم تجدید شده بوده. شاید میرفته التماس هممیکرده توروخدا پاسم کنید.😭 من امامتونم لامصبا
🔻داستان های اهل بیت و صحبت کردنشون با حیوانات زیاده، امامرضا علیه السلام نشسته بودن، داشتن دوتا کبوتر رو نگاه میکردن و لبخندی به لب داشتن، یکی از یاران از حضرت میپرسه آقا جان دلیل لبخند شما چیه؟ حضرت فرمودن اون کبوتر نر به کبوتر ماده داره میگه، تو رو از همه عالَم بیشتر دوست دارم هیچ چیزی توی این دنیا نیست که بیشتر از تو دوست داشته باشم، مگر این آقایی که اینجا نشسته، علی ابن موسی الرضا
🔹زمان متوکل یه زنی ادعا کرد حضرت زینبه، هیشکی نتونست ادعاشو رد کنه، متوکل از امام هادی(علیه السلام) کمک خواست، حضرت گفت گوشت فرزندان فاطمه بر حیوانات درنده حرام است، لب به گوشت ما نمیزنن، به اون زن گفتن باید بری تو قفس شیر اگه سالم موندی حرفت درسته، زن گفت نه من نمیرم، اگه راست میگید خودتون برید، متوکل دستور داد امام وارد قفس بشه، امام از پلههای قفس بالا رفت و وارد قفس شد، شیرها دونه دونه میومدن کنار حضرت سرشونو میآوردن پایین، دراز میکشیدن روی زمین، حضرت نوازششون میکردن، متوکل گفت سریعتر امام رو از قفس خارج کنید که آبرومون داره میره.
روش خوبیه، احمدالحسن یا هر مدعی دروغین دیگه رو بندازید تو قفس شیر و پلنگ، یا خودشون میگن دروغ گفتیم، یا میخورنشون راحت میشیم، نیازی نیست انقدر وقت بگذاریم اثبات یا نفیشون کنیم
✍حسین دارابی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
https://eitaa.com/zandahlm1357
💠وقتی شهید شد پلاکاردهایش را جمع میکردند که نفهمیم
مجید شهید شده است. بیآنکه کسی بتواند پیکر بیجانش را برای خانوادهاش برگرداند. کنار دیگر دوستان شهیدش زیر آسمان غم گرفته خانطومان آرام خوابیده است؛ اما چه کسی میخواهد این خبر را به مادرش برساند؟ «همه میدانستند من و مجید رابطهمان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم» و پدرش را «آقا افضل» صدا میکرد. ما هم همیشه به او داداش مجید میگفتیم. آنقدر به هم نزدیک بودیم که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانهمان جمع میشدند.
وقتی خبر شهادتش پخش شد اطرافیان نمیگذاشتند من بفهمم. لحظهای مرا تنها نمیگذاشتند. با اجبار مرا به خانه برادرم بردند که کسی برای گفتن خبر شهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتادور یافتآباد را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت پسرم نشوم.
این کار تا ۷ روز ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمیگرفت بیقرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش خبر شهادت را دیده بود و حسابی حالش خرابشده بود. او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمیآمد. آخر از تناقضات حرفهایشان و شهید شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم مجید من هم شهید شده است. ولی باور نمیکردم. هنوز هم که هنوز است ساعت ۲ و ۳ نصفهشب بیهوا بیدار میشوم و آیفون را چک میکنم و میگویم همیشه این موقع میآید. تا دوباره کنار هم بنشینیم و تا ۵ صبح حرف بزنیم و بخندیم؛ اما نمیآید! ۷ ماهه است که نیامده است.»
https://eitaa.com/zandahlm1357
Pouria Ghorbani - Modafe Haram.mp3
9.18M
🎤🎤 پوریا قربانی
🎵 مدافع حرم..❤️
❤️ شهید مجید قربانخانی🌷
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 راز حساب بردن زن از شوهر
🔴 #استاد_پناهیان
💠 پیشنهاد دانلود
@zandahlm1357
✨﷽✨
🔴خوشحالی شدید شیطان از دعوای زن و شوهر!
✍از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
💠 زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکند، در همان لحظه در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است!! از نظر ابلیس بلند مرتبه ترین، نزدیک ترین و رفیق ترین با شیطان کسی است که میان زن و شوهر تفرقه و اختلاف بیافکند.
🌸پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
ابلیس تخت خویش را بر آب قرار می دهد، سپس سربازانش را گسیل می دارد. نزدیک ترین آنان از لحاظ رتبه و منزلت به ابلیس کسی است که فتنه بیشتری را پدید آورد، یکی یکی می آیند و می گویند: چنین و چنان کرده ام. (ابلیس) می گوید: کاری نکرده ای. سپس دیگری می آید و می گوید: او را رها نساختم تا وقتی میان وی و زنش جدایی انداختم. (ابلیس) او را نزد خود می خواند و می گوید: آری، تو! و او را (باخوشحالی) در آغوش می گیرد. »
‼️بنابراین هر زن و شوهری باید بدانند که شیاطین اجنه و انسان درکمین آنان بوده و هرکدام از زوجین را تحت نظر دارند و در اندیشه ی ایجاد دشمنی و کینه در میان آنان هستند و اختلافات ساده ی آن ها را پیچیده و بزرگ می کنند تا آن ها را بیشتر و دشوارتر از آنچه در اصل بوده اند بنمایانند. تا جاییکه این اختلافات ممکن است به جدایی زن و شوهر نیز بیانجامد...
📚لئالیالأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷
@zandahlm1357
🔴 #اعدام_ناعادلانه
💠 اگر کودکی در خانه بخاطر بیاحتیاطی پایش به یک #ظرف قیمتی بخورد و بشکند اگر پدر و مادرش بخواهند او را شلّاق زده یا #اعدام کنند این مجازات، ناعادلانه و حتّی وحشیانه خواهد بود. سقف مجازاتی که میتوان برایش در نظر گرفت این است که به او تذکّر جدّی بدهند و یا دقایقی با او بخاطر بیدقتی، قهر کنند.
💠 اگر در زندگی، زن یا مرد دچار #گناه یا خطایی شد نباید با ناراحتی غیر منصفانه و مجازات ناعادلانهی همسرش روبهرو شود.
💠 در بسیاری از موارد #قهرهای طولانی، ترک طولانی منزل، تصمیم عجولانه برای طلاق، آبروی همسر را بردن و تنفّر و کینههای طولانی از مصادیق ناراحتی و مجازات غیر منصفانه است در حالیکه اگر در ناراحتی خود #اعتدال و انصاف داشته باشیم با تدبیر، تغافل، گذشت، دستگیری و صمیمیّت مشکل حل میشود.
💠 گاه بجای اینکه #طناب اعدام را دور گردن همسرمان بیندازیم سر طناب را به دستش بدهیم و او را با محبّت و راهنمایی گرفتن از #مشاور خانواده از #باتلاق اشتباه و گناه بیرون بکشیم.
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک زندگی شیرین و رویایی
این سبک زندگی رو نباید بذاریم فراموش بشه . تکرارش شاید برای نسل ما خاطره انگیز باشه اما برای نسلهای بعدی میتونه یه هدف باشه که تلاش کنند تا بهش برسن فقط نباید بذاریم فراموش بشه
از وقتی خانواده ایرانی با تبلیغات غربی ها کوچک شد و از شکل سنتی بیرون اومد لطف و صفای زندگی هم رفته رفته رنگ باخت
@zandahlm1357