.......:
در بیمارستان هامبورگ
ولی خیلی زود جلو میآید. با اشاره به بازویش میخواهد تو درجه ات را به او بفهمانی. ولی تو سرباز نبوده ای. با دستپاچگی تمام حروف بسیجی را شمرده شمرده و با لحن خارجی به او میگویی. مترادف انگلیسی آن را هم نمی دانی. ولی باید او را متوجه کنی. چون هر لحظه که میگذرد، علامت سؤال چهره اش بزرگتر میشود... ناگهان با دستانت، ادای پیشانی بند بسیجیها را روی پیشانی خود برای او ترسیم میکنی. خیلی زود میفهمد او هم ادای بستن پیشانی بند را در میآورد و میگوید، کمینی، آها، کمینی!
ای
امام فدات بشویم. همه جا به فریاد بسیجیها میرسی. اینجا هم حرف اول و آخری. آن دختر آلمانی هم قانع میشود و میرود دنبال کارش.
از همین امشب که در این اتاق بستری شده ای، احساس غربت گلویت را میفشارد. تنها در اتاق بستری هستی و از تنها پنجره اش درخت قدیمی و تنومندی را میبینی. ریزش باران پاییزی هم غم را زیاد میکند و با فرا رسیدن شب، بین خود و ایران، هزاران کیلومتر فاصله میبینی.
اینجا هم مثل ایران، پس از بستری شدن چند پرستار به سرعت کارهای اولیه را انجام میدهند و میروند، ولی از دکتر خبری نیست. گویی باید تا فردا صبر
[صفحه ۲۸۰]
کرد. غذایشان هم خوردن ندارد. معلوم نیست چیست؟ لوبیا سبز و هویج و اسفناج پخته. یک تکه نان باگت. غیر قابل تحمل است. ناگهان یک خانم پرستار قوی هیکل وارد میشود. موهای پریشان و صورتی بزرگ، ولی خلاف چهره اش، صدایی نازک دارد. با چند کلمه ی آلمانی توأم با لبخند از تو میخواهد که غذایت را بخوری، ولی نمی توانی. تا به حال از این غذاها نخورده ای. این خانم در حالی که انگشتانش را تکان میدهد، یک زنگ را در اختیار تو قرار میدهد. خیلی زود میفهمی که برای صدا کردن آنها میتوانی دکمه ی زنگ را فشار بدهی.
این زنگ خیلی زود مورد استفاده قرار میگیرد. درد به سراغت میآید، آن هم خیلی شدید، درد شکم و پهلو و پاها. شاید درد غربت هم تو را اذیت میکند. پرستار با یک قرص وارد میشود و آن را به عنوان مسکن به تو میدهد. خیلی قوی است و زود درد را آرام میکند و بهانه بی تابی را از تو
می گیرد. حالا تو هستی و یک اتاق تنها و دلتنگی. تا نیمههای شب فکر میکنی، به همه جا و به همه چیز. خصوصا قیافه ی مهربان مادر و اعضای خانواده. آنها را نگران مییابی و، آرزو میکنی هر چه زودتر به کشور بازگردی.
صبح وقتی چشمانت را باز میکنی، متوجه میشوی حضور تو در آلمان یک رؤیا نیست، بلکه واقعیت دارد. تو در آلمان هستی و توسط بنیاد برای مداوا آمده ای.
یک دکتر آلمانی وارد میشود، مثل دکترهای خودمان. گوشی و دماسنج و معاینه ی استخوان پا. چیزهایی مینویسد و بعد میرود. قبل از ظهر هم تو را برای رادیولوژی از اتاق خارج میکنند. دستگاههایشان خیلی پیشرفته و همه جا تمیز و سفید است. حرف میزنند ولی تو نمی فهمی و با استفاده از زبان بین المللی ایما و اشاره، ارتباط برقرار میشود. تو به عنوان یک مجروح جنگ، مورد ترحم آنها هستی و نمی دانی آیا ایران را حق میدانند یا عراق را. گویی برای آنها هم تفاوتی نمی کند. کارشان را انجام میدهند. محبت میکنند و دوست دارند هر
[صفحه ۲۸۱]
کاری از دستشان بر میآید برای تو انجام دهند. پرستارهای اینجا هم مهربان اند و صبح بخیر و شب بخیر را فراموش نمی کنند و چون میدانند که زبان آنها را متوجه نمی شوی، به هر شکلی که امکان داشته باشد، به تو در انجام کارهایت کمک میکنند.
خمیر دندان و مسواک و حوله و... همه چیز مهیاست. دکتر هم هر روز معاینه میکند. آن سهل انگاریهایی که در بیمارستانهای خودمان وجود دارد، اینجا خیلی کم است. کارها برنامه ریزی شده و هر کس وظیفه ی خود را خوب میداند.
از روز چهارم همزمان با عوض شدن اتاق، دو تن از
دانشجوهای ایرانی به ملاقات تو آمده اند. حزب اللهی و عضو انجمن اسلامی مسجد هامبورگ هستند. خیلی زود، صمیمی شدند و تو را از تنهایی خارج میکنند. از ایران میپرسند، از عملیات و جنگ. میخواهند در مورد آینده ی جنگ بدانند، ولی تو هم پیش بینی کاملی از آینده نداری.
امروز هم سرکنسول ایران در هامبورگ به ملاقات تو آمده و با آن لهجه ی زیبای اصفهانی با تو خوش و بش میکند. از شیوه ی رسیدگی بیمارستان میپرسند و هنگامی که متوجه میشود تو از غذاهای آنها راضی نیستی، قول میدهد یک وعده زرشک پلو با مرغ برای تو از خانه بیاورد.
خیلی زود زمان عمل جراحی فرا میرسد و قرار میشود سه روز دیگر تو را عمل کنند، ولی قبل از آن یک پروفسور میخواهد تو را ویزیت کند. او هم میآید. پیرمرد ریش سفید و چاق، خنده رو و بشاش. حدود ۲۰ دکتر در کنار او هستند. اطراف او میچرخند و از حرفهای او یادداشت بر میدارند. نامش «شایبر» و استاد دانشگاه است.
کنار تخت تو مینشیند و خودش لباس تو را کنار میزند. حال و احوال تو را میپرسد و تو با چند کلمه ی نیمه نصفه ی آلمانی که در این
یخواند. پذ
یرش این اعتقاد برای تو خیلی مشکل است. ناراحت میشوی. در اولین برخورد، از او متنفر میشوی. ولی تنفر کاری را درست نمی کند. باید این افراد را توجیه کرد. ولی چگونه؟ او تحت تأثیر تبلیغات بوقهای انحرافی دنیا، تو و ایران را متجاوز میداند. تصور میکند که میخواهید، کشور
عراق را تصرف کنید و خمینی آنجا حاکم شود. باید این افراد را متوجه اشتباه خود کرد. باید نشان داد که عراق متجاوز است. باید نشان داد که ما برای حفظ حیثیت و دفاع از کشورمان وارد جنگ شده ایم. باید نشان داد که ما برای حفظ حیثیت و دفاع از کشورمان وارد جنگ شده ایم. باید دشمن بودن عراق را نشان داد. باید جنایتهای عراق را بیان کرد. اما چگونه؟ چگونه میتوان این بیگانگان را آگاه کرد. زبان آلمانی هم که نمی دانی. بهتر است از زبان بین المللی اشاره و پانتومیم استفاده کرد. به هر حال او باید نسبت به حقایق روشن شود. یا علی (ع) ؛ بلند شو. تئاتر بازی کن. لال بازی! پاهایت را از تخت آویزان میکنی. حالا دو زن و یک مرد آلمانی منتظر حرکت بعدی تو هستند.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
مدت آموخ
ته ای، پاسخ او را میدهی. معاینه میکند. شکم تو را که پنج بار عمل شده بررسی میکند.
[صفحه ۲۸۲]
ریه و کمر تو را خوب برانداز میکند. چند دقیقه هم صرف خواندن گزارش عملهایی که دکترهای ایرانی به زبان آلمانی تهیه کرده اند، صرف میشود. هر لحظه به تعجب او افزوده میشود. خیره خیره نگاه میکند. زیر لب چیزهایی میگوید. اگر چه تو متوجه نمی شوی، ولی دکترهای زیر دستش، سرهایشان را به
علامت تعجب و حیرت تکان میدهند.
یکی از دانشجوهای ایرانی که در اتاق حضور دارد، چند کلمه ی آلمانی با آنها صحبت میکند. او هم دانشجوی پزشکی است و حتما با اصطلاحات مخصوص با آنها گفتگو میکند. پروفسور قانع نمی شود. به چشمهایت خیره میشود و با انگلیسی میپرسد که از کدام کشور آمده ای؟ پاسخ میدهی، «ایران»، و بعد دستانش را به روی بخیههای شکم میکشد و این کلمه را چند بار تکرار میکند good good... Very , good ، خوب، خوب، خیلی خوب.
با رفتن او از اتاق، تمام دکترها دنبالش راه میافتند و اتاق خالی میشود. قبل از آن که سؤال کنی، خسرو جلو میآید و علت تعجب آن پروفسور آلمانی را تشریح میکند:
«... او تلاش دکترهای ایرانی را ستایش میکند و از آن به عنوان معجزه یاد میکند. وقتی عکسهای رادیولوژی قبل از عمل و بعد از عمل جراحی را مقایسه کرد، باورش نمی شد. باور نمی کرد که تو حالا بتوانی غذا بخوری و حداقل یک سال برای مداوای تو وقت قائل است. حفظ استخوان لگن پا را هنوز باور ندارد و میخواهد خودش عمل جراحی تو را به عهده بگیرد تا از نزدیک شاهد عملیات پزشکی که بر روی تو انجام شده باشد... من هم به او توضیح دادم که از اینگونه کارها در ایران خیلی صورت میگیرد. راستی میدانی چرا از تو سؤال کرد از کدام کشور آمده ای؟ چون فکر میکرد این جراحیها در کشوری مثل فرانسه یا انگلستان صورت گرفته... حالا میگفت با چنین تخصصی که در ایران وجود دارد تعجب میکنم که چرا این مجروح را به آلمان فرستاده اند؟
البته تو بیش از همه به زحمتها و
تلاشهای صادقانه دکترهای ایرانی اعتقاد
[صفحه ۲۸۳]
داری و از نزدیک با آن رو به رو بوده ای، ولی نظر یک پروفسور آلمانی میتواند عامل مناسبی برای ایجاد تعجب باشد!
کم کم شرایط را میپذیری. با محیط انس میگیری و قیافه ی آلمانی برای تو عادی میشود. کمی هم با واژهها و کلمات مرسوم روزمره ی آلمانی آشنا شده ای و حدود ۳۰۰ - ۲۰۰ کلمه یاد گرفته ای. هنوز هم برای یادگیری زبان آلمانی تلاش میکنی. اسامی پرستارها را هم یاد گرفته ای و وقتی آنها را صدا میکنی، خوشحال میشوند. تو را دوست دارند و به عنوان یک انسان به تو احترام میگذارند.
امروز دو تن از پرستارها هنگامی که در حال خواندن نماز هستی، وارد اتاق میشوند خیلی تعجب کرده اند. تو در حالت قنوت هستی. دستهایت را رو به آسمان بلند کرده و دعا میکنی. این صحنه برای آنها غیر عادی است. تو را صدا میزنند. ولی تو نمی توانی پاسخ بگویی. حتی نمی توانی صورتت را بگردانی. تعجب آنها بیشتر میشود. تو قبلا اینگونه نبودی. چند لحظه ساکت میایستند. بعد عقب عقب از اتاق خارج میشوند. نماز تو پایان مییابد. دوباره آن دو وارد میشوند. با یک علامت سؤال بزرگ! قبل از آنکه تو بخواهی نماز خود را به عنوان عبادت برای آنها توضیح بدهی، یکی از آنها این کلمات را میگوید مسلم، مسلم، الا، (الله) تو خوشحال میشوی. آنا هم خوشحال میشوند. یکدیگر را درک میکنید. آنها به اعمال و اعتقادات تو احترام میگذارند و شاید از طریق رسانهها و یا تبلیغات، موضوع نماز مسلمانها را میشناسند.
برای تو مشکل است که نمی توانی پاسخگوی پرسشهای آنها باشی. ای کاش زبان آلمانی
را میدانستی و همین نماز را برای آنها توضیح میدادی. معلوم نیست آنها چه برداشت و تصوری از قنوت خواهند داشت. ایجاد ارتباط در این امور خیلی مهم است. وقتی میگویند باید با علوم روز وزبانهای مختلف دنیا آشنا بود، برای چنین روزهایی است. یقینا، بسیاری از مردم اروپا و سایر نقاط جهان نسبت به مسائل اسلام بی اطلاع اند و اگر شناختی از آن پیدا کنند، نظرشان
[صفحه ۲۸۴]
در مورد مسلمین تعدیل خواهد شد و شاید کمتر تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گیرند. مثلا اگر همین افراد متمدن و پیشرفته صنعتی، نظر اسلام را در مورد حقوق بشر و ارزشها و ویژگیهای منحصر به فرد آن بدانند، نسبت به آن علاقه مند میشوند و نظرات منفی خود را تصحیح خواهند کرد.
مثلا قبل از غروب سه پرستار از شیفت جدید وارد اتاق شدند و طبق معمول میخواهند حال و احوال تو را بپرسند. یکی از آنها جدید است. تو او را قبلا در این بخش ندیده ای. شاید از پرسنل همین بخش بوده که به مرخصی رفته بوده. به هر حال او هم تو را نمی شناسد. وقتی متوجه میشود که تو یک ایرانی هستی که در جنگ با عراق مجروح شده ای، با تمام وجود نسبت به جنگ اظهار تنفر میکند و بعد با چند جمله ی کوتاه، ایران را جنگجو و ستمگر م
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 کــتاب صـوتـی- «خــدای خـوب ابــراهیــــــم» 🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part03_خدای خوب ابراهیم.mp3
12.73M
💠 کــتاب صـوتـی-
«خــدای خـوب ابــراهیــــــم»
🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویــژه گـــیهای قـــرآنــی شـــهیـــد ابـــراهـــیــم هـــادی
قـــسمـــت : 3
بچه محل امام رضا:
هوالمجیب
الحمد لواهب الحکمة والعقل والصلاة علی النبی و الأهل
نیاز و فقر همیشگی انسان، وی را بر آن میدارد که همواره جهت رفع نیاز به دیگری متوسّل شود، که در این میان با قبول مبدأ فاعلی جهان، این توسّل رنگ و چهره ویژه ای به خود مییابد، و عملاً به گونه درخواست و «دعا» جلوه گر میگردد از این رو بنیاد ارتباط مخلوق با خالق در پدیده فقر و نیازمندی قابل بازشناسی است.
نیازمندی مخلوق که از یک سو در فراهم آوردن نیازمندی وجودی و احتیاجات روزمره وی نمود میکند، از سوی دیگر در فقر ذاتی او در مرتبه ماهوی نیز وجود دارد، زیرا ماهیت امکانی هر لحظه به لسان استدعای وجودی طالب استمرار وجود است، و از حضرت حق خواهان تداوم وجود میباشد. بنابراین در پدیده دعاء، دو زبان همیشه قابل شناسایی است:
الف: زبان قال (زبان ظاهری).
ب: زبان حال.
حال در این مقام، بنده نیازمند در رفع حوائج خویش، متوسّل به دعا گردیده، و خواهان رفع فقر و نیازمندی است ؛ و هماره چه او بخواهد و چه نخواهد، زبان
حال او در تداوم وجودی خویش ملتجی به مبدأ فاعلی است، و هرگاه وی با مشکلی روبرو گردد ناخواسته کیان وجودی او را درمی نوردد، و به طور غیرارادی متضرّعانه ملتجی به مبدأ فاعلی میگردد، و صد البته چون لسان حال و قال او همراه نیست، به گاهِ رهایی، مبدأ خویش را از یاد میبرد.
بنابراین دعا در تقسیم ابتدایی بر سه گونه است:
۱- دعای زبانی،
۲- دعای حالی،
۳- دعای حالی و زبانی
و در همین مقام یکی از اسباب عدم استجابت دعا - یعنی عدم هماهنگی دعای زبانی و حالی - قابل بازشناسی است.
حال بنده خدا در مقام طلب و استدعای خویش یا فقط خود را در دعا ملاحظه میکند و یا خود را در زمره سایر عباد میبیند ؛ و طبیعةً در این مقام یا طلب حاجت خود و عباد را به وجه عامّ خواهان است و یا به وجه خاصّ که در این صورت، دعای بنده بر چهار گونه خواهد بود. ولی در تمام این اقسام یک نکته بنیادین نهفته است. آیا بنده خدا که طالب رفع حاجت است، اصلاً به مبدأ فاعلی اتصال یافته که او را میخواند و یا صرفاً در مقام ظهور این امر واقع شده است. و به تعبیر دقیق تر، چون زبان دعاء، زبان رفع نیازمندی است، بنده خواهان رفع نیاز است ولی آیا حضرت حق هم نیز طالب اجابت است.
کثرت دعای بندگان و به نوعی عدم دریافت پاسخ به آن که در عالم خارج واقع گردیده، گویی انسان را به واکاوی مجدّد در پدیده دعاء میخواند، چه در قرائتهای پیشین، در رفع این معضل فقط پاسخ آن است که: استعداد مخلوق در تکرار دعاء افزایش مییابد. و حال آن که در ادعیه مأثوره وارد شده است: «یا
من لایبرمه الحاح الملحین» [۱] .
لذا جهت پاسخ دقیق بدین معضل توجّه به نکات ذیل اساسی است:
۱- حضرت حق سبحان، دارای کمال مطلق است، و تمامی اوصاف او عین ذات اوست و زائد بر ذات او نمی باشد، به دگر سخنی در موجودی همچو انسان علم عارض بر انسان میگردد، و علم او تابع قدرت او و سایر صفاتش نمی باشد و تبعیت صفات وی از یکدیگر در گرو التفات انسان به این هماهنگی است، مثلاً در خم کردن یک شاخه درخت، او پیوسته باید در صدد عدم شکسته نشدن آن به واسطه اعمال قدرت بیش از اندازه باشد، و در عمل، علم او و قدرت او باید هماهنگ شود. ولی همین امر در حضرت حق سبحان به التفات زائد نیست ؛ یعنی صفت حکمت، قدرت، علم و سایر صفات او به یک حقیقت جمعی متحقّق میباشد ؛ و التفات بنده به حضرت حق از حیث اعطای امری به او، و اعمال قدرت خاص الهی، در مورد بنده، گویی به معنی عدم التفات تبعیت قدرت حضرت حق از علم و حکمت اوست.
۲- حضرت حق سبحان در مقام ذات عاری از ظهور تمام صفات است، و تمام صفات از حیث اعتبار خَلقی بر او اعتبار میگردد. «کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه» [۲]، که البته در این مقام باید التفات داشت که حقیقت نفی این صفات از او به معنی خلوّ ذات وی از کمال این صفات نیست.
و امّا با اعتبار پدیده خلقت، هریک از موجودات به دو طریق با او ارتباط مییابند، از طریق وجه عامّ و اعتبار تمامی اسماء و صفات؛ و از طریق خاصّ و اعتبار اسم خاصّ بنده در مقام ایجاد.
بنابراین دعای بنده به پیشگاه حضرت حقّ و یاد وی از او، به سه طریق است:
الف: از طریق اسماء عامّ.
ب: از طریق اسماء خاصّ.
ج: از طریق حقیقت ذات.
۳- چنانچه گفته شد مخلوق الهی به جهت حقیقت امکانی خود، که وصف ذاتی اوست همیشه نیازمند به حضرت حق است.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد، واللّه اعلم
حال این بنده، عملاً دو نیاز به حضرت حق دارد، یکی نیاز ذاتی و یکی نیاز عرضی که به سبب وجود در دنیا به او عارض میگردد ؛ لذا بنده حقیقی دو زبان دعا دارد، یکی زبان افتقار ذاتی که هر لحظه خد را نیازمند به او میبیند و دائماً در زبان ظاهر و باطن با او نجوا میکند که از آن به «مناجات» تعبیر میشود و دیگری به زبان عرضی که از آن به «دعاء» یاد میگردد.
از این رو زبان مناجات و زبا
ن دعاء، با هم متفاوت است و البته تذکار بر این نکته بایسته است که زبان مناجات به حسب حال بنده نقش پذیر است، یعنی گاه بنده در مقام توبه نجوا میکند و گاه در مقام شکر، و گاه در حال دیگر. زیرا بنده به واسطه غلبه حالی از احوال، و یا وصول به مقامی از مقامات مسلوک، همواره در حال ویژه ای است تا آن که به غلبه سلطان الوهیت، کلیه احوال و مقامات در او محو گردد.
۴- نگرش بنده به مبدأ فاعلی، یا نگرش ارباب و رعیتی است، و یا نگرش معشوق و عاشقی.
اگر بنده، حضرت حق را فقط بسان پادشاهی مقتدر و صاحب مُکنت بیند، طلب وی از او فقط جهت رفع حوائج عرضی است و عملاً معطوف به برخورداری از نعیم دنیا و آخرت و رفع شرورِ دنیا و آخرت است. و اگر این بنده، حضرت
حق را کمال مطلق و جمال مطلق بیند، طلب وی از او، خودِ اوست. بنابراین با هرگونه نگرش به حضرت حق، زبان دعاء و مناجات تغییر مییابد.
۵ - بنده در تعامل با حضرت حق، چون در مقام دعا، مستدعی طلبی افزون بر زبان حال خود میباشد، بایستی استعداد خود را مهیای امر افزوده نموده باشد، و إلاّ عملاً امر محالی را از حضرت حق طلب نموده که مقرون اجابت نمی باشد ؛ لذا اتیان عبد از اوامر و نواهی الهی، از دو سوی به وی یاری میرساند، از یک سوی استعداد وی را افزون کرده و مهیّای دریافت فیض زیاده میکند و از سوی دیگر وی را محبوب حضرت حق میسازد، و طلب وی در دعا از مقام استجابت از حال بنده به مقام محبوبی ح
ضرت حق ترفیع مینماید، و طلب وی اجابت میگردد. [۱]
حال با توجّه به امور فوق جایگاه عبادت و دعا قدری میسّر میگردد، از آن روی که بنده الهی، عملاً هیچ تصوّر صحیحی از مبدأ فاعلی [۲] در هنگام دعا ندارد، دعای وی اجابت نمی گردد و از آن سوی که وی طریقه ارتباط با خداوند را به وجه خاصّ و عامّ نمی داند، عملاً ارتباط حقیقی او با خالق برقرار نمی گردد.
----------
[۱]: ۱- فلاح السائل، ص ۱۶۷، مصباح المتهجد، ص ۷۷۶.
[۲]: ۲- نهج البلاغة، خطبه ۱.
[۱]: ۱- ارباب معرفت به این حقیقت «کمال المطاوعة» گویند.
[۲]: ۲- لذا در مأثور آمده است: لا منکم تدعون مالاتعرفونه.
📚✍شرح بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
چاپلوسی از ابوعلی دقاق در باره ی حدیث مشهور که میگوید هرکه برای ثروتمندی تواضع کند، دو ثلث دین او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
حب امام علی علیه السلام
جاراللّٰه زمخشری مفسر بزرگ اهل سنت میگوید: شبهه و اختلاف زیاد است. به طوری که هر کسی تصور میکند در راه درست قرار دارد. من به خدای یکتا چنگ زده و سپس محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را دوست دارم. وقتی یک سگ به خاطر همراهی با اصحاب کهف نجات یافت چگونه دوست دار خانواده پیامبر بدبخت شود؟ کثرالشک و الخلاف و کل یدعی الفوز بالصراط السوی و اعتصامی بلا اله سواه ثم حبی لاحمد و علی فاز کلب بحب صاحب کهف کیف یشقی محب آل النبی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
غسل
گاهی برای کسب طهارت، باید غسل کرد. از جمله موارد آن جنابت است و باید طبق دستوری که مراجع تقلید در کتابهای توضیح المسائل خود بیان کرده اند، تمام بدن شستشو داده شود. بعضی احادیث میرساند در جنابت، همه اندام انسان تحریک میشود، «منْ تَحْتِ کُلِّ شَعْرٍ... » [۱] و شاید بهمین خاطر باشد که در غسل باید همه بدن شسته شود. شاید این احادیث، اشاره به فعالیّت اعصاب سمپاتیک در هنگام جنابت باشد که
این اعصاب در تمام بدن وجود دارد و فعالیّت میکند.
تیمّم
وقتی آب برای وضو یا غسل نبود، یا وقت برای وضو و غسل کم بود، یا مصرف آب برای سلامتی انسان ضرر داشت، یا قیمت آب، در حدّ غیر قابل تحملّی گران بود، یا آب را برای آشامیدن و حفظ جان لازم داشتیم، در اینگونه موارد باید تیمّم کرد. یعنی طبق دستوری که در رسالهها آمده، دستها را بر خاک پاک زد و بر پیشانی و پشت دستها کشید. آن هم خاکی که پاک و بهداشتی باشد، نه از هر خاک آلوده ای! در حدیثی میخوانیم
که حضرت علی علیه السلام از تیمّم کردن بر خاکهای کنار کوچهها (که معمولاً آلوده است) نهی فرمود. [۲]
----------
[۱]: ۲۱۲) محجةالبیضاء، ج ۱، ص ۳۰۸ و عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۱۰۵.
[۲]: ۲۱۳) نهی امیرالمؤمنین اَنْ یتیمّم الرّجُل بترابٍ من اثر الطریق». وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۴۹.
۲۶- لباس و مکان نمازگزار
پرتوی از اسرار نماز » لباس و مکان نمازگزار
مرد نمازگزار، باید عورت خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو پوشیده باشد. امّا زن نمازگزار باید تمام بدن را (جز صورت و دستها و پاها تا مچ) بپوشاند. (۲۱۴)
این پوشش هم باید با لباس پاک و حلال باشد. بهتر است که لباس نمازگزار، سفید و پاکیزه باشد و بوی خوش استعمال کند و با انگشتر عقیق به نماز بایستد (۲۱۵) و از لباسهای سیاه و چرک و تنگ یا لباس افراد لاابالی نسبت به امر پاکی و نجسی، استفاده نکند. (۲۱۶)
همچنین مکان وفرش وتختی که روی آن نمازخوانده میشود باید حلال باشد. تصرّف در ملکِ مرده ای که خمس یا زکات بدهکار است، حرام و نماز آن باطل است و اگر با پولی که خمس و زکات آنرا نداده اند ملکی بخرند، تصرّف در آن حرام و نماز در آنجا باطل است. (۲۱۷)
مسائل مربوط به مکان و لباس، فراوان است. این نکات، علاوه بر جهت تعبّد و روحیه تسلیم در برابر فرمان خدا، جهات دیگری هم دارد که به آنها اشاره میشود:
۱- مراعات ادب
مقتضای ادب در برابر خدا و ایستادن در آستان جلال و عظمت او، آنست که نماز، با بهترین و پاک ترین لباس باشد و نمازگزار، از توجّه و حضور قلب برخوردار بوده و از آراستگی ظاهر و باطن بهره مند باشد. حتّی نماز خواندن در جلوی قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام گاهی بی ادبی و موجب بطلان نماز است. [۱]
۲- مراعات حقوق دیگران
----------
[۱]: ۲۱۸) مسئله، ۸۸۴ توضیح المسائل.
برخی از این شرایط، به رعایت حقوق دیگران مربوط میشود. اینکه لباس و مکان نمازگزار، حلال و مباح باشد، برای رعایت حق حکومت اسلامی (در خمس) و حق محرومان جامعه (در زکات) و سایر مردم است. حتّی نماز در کنار جادهها و در خیابانها اگر سبب مزاحمت برای عابران باشد، حرام است. [۲]
----------
[۲]: ۲۱۹) مسئله، ۸۹۸ توضیح المسائل.
#پرتویی از نماز
✍محسن قرائتی
https://eitaa.com/zandahlm1357
AUD-20220222-WA0002.mp3
3.17M
💥ماجرای جوان فرانسوی که در دستشویی نماز میخواند😔
بچه ها خدا اینارو مارو هم میبینه
خودت قضاوت کن
یکی تو خونه بیکار نشسته با این همه امکانات بازم هزاجور بهونه میاره برا نماز خوندن...وقتیم میخونه کلی منت میزاره و طلبکار....
یکیم مثل این جوون تو اوج فسادو گناه با اون شرایط خیلی سخت همچنان نمازشو میخونه و منتی هم نداره....
دیگه هیچی نمیگم....خودتگوشبده...
🚨#نشرواجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کلیپ آموزش نماز آیات 💠
🎤استاد وحید پور. ♻️نماز آیات بر هر مسلمان مکلفی واجب
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ضل قواى ظاهر و باطن است و شفیع قواى دیگر است امـام بایـد قـرار دهد. و چون قلب ضامن قرائت مأمومین ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
فصل اول در سرّ جملى قیام است
بدان که اهل معرفت قیام را اشاره به توحید افعال دانند؛ چنانچه رکوع را بـه توحیـد صـفات، و
سجود را به توحید ذات اشاره دانند . و بیان این دو در محل خود بیاید . و اما بیـان آن کـه قیـام
اشاره به توحید فعلى است آن است که در خود قیام وضعاً، و قرائت لفظـاً، اشـارت بـه آن مقـام
است :
اما این که قیام وضعاً اشارت به آن است این است که در آن اشارت به قیام عبد به حـق و مقـام
قیومیت حق است که آن تجلّى به فیض مقدس و تجلّـى فعلـى اسـت؛ و در ایـن تجلّـى مقـام
فاعلیت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلک در تجلّى فعلى و مضمحلّ در تحت کبریـاى
ظهورى شود . و ادب عرفانى سالک در این مقام آن است که این لطیفه الهیه را به یاد قلب آورد
و ترك تعینات نفسیه را هر چه بتواند بکند و حقیقت فـیض مقـدس را بـه قلـب تـذکّر دهـد و
نسبت قیوم یت حق و تقوم خلق به حق را به باطن قلب برساند . و چـون ایـن حقیقـت در قلـب
سالک متمکّن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکورخود حق گردد، و بعضى از
اسرار قدر بر قلب عـارف کـشف گـردد و انْـت کَمـا اثْنَیـتعلـى ( نَفْـسک 222 (و و اعـوذُ بِـک
منْک 223 (به بعض مراتب براى او مکشوف شود و بعضى از اسرار صلاة را قلـب عـارف دریابـد؛
چنانچه در نظر نمودن به محل سجود، که تراب است و نشئه اصلیه است، و در خاضـع نمـودن
رقبه و سر به زیر انداختن که لازمه آن است، اشاره بـه ذُلّ و فقـر امکـانى و فنـاى تحـت عـزّ و
سلطان کبریا است- یا ایها النّاس انْتُم الْفُقَراء الى اللَّه و اللَّه هو الْغَنىالْحمید(224 .(
و اما آنکه در قرائت لفظاً اشارت به مقام توحیـد فعلـى اسـت، در تفـسیر سـوره مبارکـه حمـد
تفصیل آن بیاید ان شاء اللَّه .
#آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد حسن رحیم پور ازغدی: از نظر شرعی حضور زنان در ورزشگاه و در هیچ کجا ممنوع و حرام نیست. حضور زنان در ورزشگاه با حضور زنان در سینما و جامعه و دانشگاه چه فرقی میکند؟
🔹کسانی که مخالف حضور بانوان در ورزشگاه هستند، تنها به دلیل خشونت احتمالی در حاشیه مسابقات و تعرض کلامی و تعرض بدنی چنین صحبتهایی را بیان میکنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☠️ کمین سارقین در مسیر اربعین
💥 فوری و مهم
✅ کلیپی که باید هر زائر اربعین آن را ببیند‼️
#نشر_حداکثری
.
تاخیر افتادن در ظهور امام مهدی علیه السلام و حصول بداء !!!!!
⁉️پرسش 👇👇👇
❓بداء در روایات شیعه و بازی با عقولِ عوامِ شیعه توسط عالمان شیعه !!!!!
عالمان شیعه در حدیثی جعلی از قول ابو عبدالله میگویند: {خداوند متعال وقت ظھور را ھفتاد سال تعیین نموده بود اما وقتی حسین کشته شد، خشم خدا بر مردم شدت یافت؛ پس آنرا به تأخیر انداخت}
📚 مرآة العقول ج : 4 ص : 170 ❗️❗️❗️
✅پاسخ👇👇👇
👌روایتی که وهابی مورد اشکال قرار داده است این نقل از امام باقر علیه السلام است که ابوحمزه ثمالى می گوید :
"به امام باقر عليه السلام گفتم: على عليه السلام مىفرمود: «تا هفتاد سال، بلا هست» و مىفرمود: «پس از بلا، آسايش است» و هفتاد سال گذشته است؛ ولى آسايشى نديدهايم . امام باقر علیه السلام فرمود :
" «اى ثابت! خداوند متعال، اين امر را در سال هفتاد قرار داده بود؛ ولى هنگامى كه حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خشم خدا بر زمينيان، بالا گرفت و آن را تا صد و چهل سال به تأخير انداخت و ما به شما گفتيم و شما آن را پخش كرديد و پرده كتمان از آن برگرفتيد. پس خداوند، آن را به تأخير انداخت و پس از آن، ديگر وقتى نزد ما ننهاد، و «خداوند، آنچه را بخواهد، محو و اثبات مىكند و لوح محفوظ، نزد اوست» . "
" قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام: إنَّ عَلِيّاً عليه السلام كانَ يَقولُ: إلَى السَّبعينَ بَلاءٌ، وكانَ يَقولُ: بَعدَ البَلاءِ رَخاءٌ، وقَد مَضَتِ السَّبعونَ ولَم نَرَ رَخاءً! فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام: يا ثابِتُ، إنَّ اللَّهَ تَعالى كانَ وَقَّتَ هذَا الأَمرَ فِي السَّبعينَ، فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام اشتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلى أهلِ الأَرضِ، فَأَخَّرَهُ إلى أربَعينَ ومِئَةِ سَنَةٍ .... "
📚الغيبة، طوسى: ص 428 ح 417 _ الكافى: ج 1 ص 368 ح 1
👌متاسفانه وهابی " هذا الامر " را به معنای امر قیام امام مهدی علیه السلام گرفته است , در حالی که این برداشت اشتباه است و در روایت هم نیامده است که " هذا الامر " یعنی قیام امام مهدی علیه السلام , بلکه تصریح شده است که مقصود از " هذا الامر " آسایش جامعه شیعی است .
❗️بر همین اساس برخی از محققین در توضیح روایت مذکور می نویسند :
👌" با دقّت در احاديث مورد بحث روشن مىشود كه در هيچ يك از آنها سخنى از امام مهدى عليه السلام و قيام وى نيست.
❗️ به نظر مىرسد كه تفسير جمله «هذا الأمر» به قيام امام مهدى عليه السلام منشأ اين اشتباه است .....
👌معناى اين احاديث اين است كه خداوند بر اساس وضعيت موجود شيعه گشايشى را براى آنان در نظر گرفته بود؛ امّا به دليل تغيير وضعيت شيعه اين گشايش به تأخير افتاد. پيام اين احاديث مضمون اين آيه است: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ در حقيقت، خدا سرنوشت قومى را تغيير نمىدهد تا اين كه آنان حال خود را تغيير دهند». ( رعد ١١ )
❗️اگر مؤمنان بر اساس فرمانهاى خدا و پيامبر و امامان عمل كنند، خداوند در كار آنان گشايش خواهد كرد؛ همان طور كه در تاريخ بارها براى شيعه گشايشهايى رخ داده است كه آخرين نمونه آن در عصر حاضر با برپايى حكومت اسلامى در ايران رخ داد .....
❗️علّامه مجلسى نيز در تفسير حديث اوّل كه از الكافى نقل شد، مىگويد: «وقّت هذا الأمر» أى ظهور الحق وغلبته على الباطل بيد إمام من الأئمة، لا ظهور الإمام الثانىعشر. "
"مقصود از «وقّت هذا الأمر؛ براى اين امر، وقت معيّن كرده» اين است كه خداوند براى ظهور حق و پيروزى آن بر باطل به دست يكى از امامان، وقت معيّن كرده بود، نه ظهور امام مهدى عليه السلام. "
📚مراه العقول ج ٤ ص ١٧٠
❗️بنا بر اين، احاديث يادشده ارتباطى با وقوع «بداء» در قيام امام مهدى عليه السلام ندارند؛ بلكه مقصود از آنها اين است كه خداوند تقدير كرده بود كه در دوران برخى از امامان قبل از ايشان نيز گشايشى براى جامعه شيعه پديد آيد؛ امّا به دلايلى اين تقدير غير حتمى به تأخير افتاد "
📚دانش نامه امام مهدی علیه السلام ج ٨ ص ١٨٧
👌 در رابطه با عقیده بداء و تغییر تقدیرات خداوند به خاطر عملکرد مردمان روایات بسیاری داریم , چنان که در توضیح روایت فوق خواندیم که عملکرد ناصواب برخی از شیعیان در عدم یاری جبهه حق موجب شد که آسایش و گشایشی که خداوند برای آنان مقدر کرده بود , به تاخیر بیفتد , و بداء منفی حاصل می شود
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#صوت 🔹 چند دقیقه با #حکومت اسلامی ⬅️ قسمت هجدهم... استاد #رحیم_پور ازغدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا