eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ازدياد عقل متن حديث و من أراد أن يزيد فى عقله فلايخرج كلّ يوم حتّي يلوك علي الريق ثلاث هليلجات سود مع سكّر طبرزد. ازدياد عقل هر كس مي‌خواهد كه عقلش زياد شود هر روز ناشتا سه دانه هليله سياه با شكر طبرزد (نبات) بجود. اعضاء و جوارح بدن متن حديث اعلم يا أميرالمؤمنين أنّ الله عزّوجلّ لم يبتل البدن بداء حتّي جعل له دواء يعالج به و لكلّ صنف من الداء صنف من الدواء و تدبير و نعت و ذلك أن هذه الأجسام أسّست علي مثال الملك فملك الجسد هو ما فى القلب، و العمّال العروق فى الأوصال و الدماغ، و بيت الملك قلبه، و أرضه الجسد، و الأعوان يداه و رجلاه و عيناه و شفتاه و لسانه و أذناه، و خزائنه معدته و بطنه و حجابه و صدره، فاليدان عونان يقربان و يبعدان و يعملان علي ما يوحي إليها الملك، و الرجلان ينقلان الملك حيث يشاء، و العينان يدلّانه علي ما يغيب عنه لأنّ الملك وراء حجاب لايوصل إليه إلّا بإذن و هما سراجاه أيضاً، و حصن الجسد و حرزه الأذنان لايدخلان علي الملك إلّا ما يوافقه لأنّهما لايقدران أن يدخلا شيئاً حتّي يوحى الملك إليهما أطرق الملك منصتاً لهما حتّي يعى منهما ثمّ يجيب بما يريد نادا منه ريح الفؤاد و بخار المعدة و معونة الشفتين و ليس للشفتين قوّة إلّا بإنشاء اللسان و ليس يستغنى بعضها عن بعض و الكلام لايحسن إلّا بترجيعه فى الأنف لأنّ الأنف يزيّن الكلام كما يزيّن النافخ المزمار، و كذلك المنخران هما ثقبا الأنف و الأنف يدخل علي الملك ممّا يحبّ من الروائح الطيّبة فإذا جاء ريح يسوء أوحي الملك إلي اليدين فحجبت بين الملك و بين تلك الروائح، و للملك مع هذا ثواب و عذاب فعذابه أشدّ من عذاب الملوك الظاهرة القادرة فى الدنيا، و ثوابه أفضل من ثوابها فأمّا عذابه فالحزن و أمّّّا ثوابه فالفرح، و أصل الحزن فى الطحال و أصل الفرح فى الثرب و الكليتين و فيهما عرقان موصلان فى الوجه، فمن هناك يظهر الفرح و الحزن فتري تباشيرهما فى الوجه، و هذه العروق كلّها طرق من العمّال إلي الملك و من الملك إلي العمّال، و تصديق ذلك إذا تناول الدواء أدّته العروق إلي موضع الداء. و اعلم يا أميرالمؤمنين أنّ الجسد بمنزلة الأرض الطيبة الخراب إن تعوهدت بالعمارة و السقى من حيث لاتزداد من الماء فتغرق و لاتنقص منه فتعطش دامت عمارتها و كثر ريعها و زكا زرعها و إن تغافلت عنها فسدت و نبت فيها العشب و الجسد بهذه المنزلة و التدبير فى الأغذية و الأشربة يصلح و يصحّ و تزكو العافية فيه. اعضاء و جوارح بدن بدان اي اميرالمؤمنين كه خداوند عزّوجلّ براي معالجه هر دردي كه در بدن مي‌نهد دارويي قرار داده، و براي هر نوع بيماري نوعي دوا مقرّر داشته است، چون اين بدنها شبيه يك كشور است كه پادشاه آن قلب است، و عمّال و كارگزارانش رگها و بندهايند (و مغز، و قصر پادشاه قلب اوست) و قلمرو او كلّ پيكر است، و معاونان و دستيارانش دستها و پاها و چشمها و لبها و زبان و گوشهايند ، و خزانه هايش معده و شكم اوست، و سراپرده اش سينه او. دستها دو معاونند كه وسيله دور و نزديك ساختن هستند و طبق سفارشها و دستورهاي پادشاه عمل مي‌كنند (پاها پادشاه را جا به جا مي‌كنند) به هر كجا كه بخواهد، چشمها آنچه را كه از نگاه او پنهانند به وي نشان مي‌دهند، چرا كه پادشاه در سراپرده است و اخبار جز با اجازه به او نمي رسند، همين چشمها به منزله دو چراغ پادشاه نيز هستند. دژ و قلعه بدن گوشهايند، و تنها به چيزهايي اجازه ورود بر پادشاه را مي‌دهند كه او موافقت كند، زيرا اين دو عضو قادر نيستند چيزي را وارد كنند مگر آنگاه كه پادشاه به آنها اشاره كند و اذن دهد، پادشاه به آن دو گوش مي‌دهد و سپس پاسخ دلخواه خود را به آنها مي‌دهد. زبان با ابزارهاي چندي سخن پادشاه را ترجمه مي‌كند از جمله با ريح الفؤاد و بخار معده و كمك لبها، و لبها را قدرتي نباشد مگر با حركت زبان و اين دو از يكديگر بي نياز نيستند، و سخن گفتن جز با گرداندن صدا در بيني نيكو صورت نگيرد، زيرا همان گونه كه ني زن با دميدن در ني صدايي نيكو در مي‌آورد، بيني نيز سخن را نيكو مي‌سازد، (منخرها يا سوراخهاي بيني نيز اين گونه اند، بيني به پادشاه مي‌رساند) بوهاي خوش را كه او دوست مي‌دارد، و اگر بوي ناخوشي باشد پادشاه به دو دست فرمان مي‌دهد دستها (با كنار زدن شيئ بد بو يا گرفتن سوراخهاي بيني) مانع رسيدن آن بو به پادشاه شوند. مع هذا، اين پادشاه پاداش و كيفر هم مي‌دهد، كيفرش سخت تر از كيفري است كه پادشاهان قدرتمند دنيوي مي‌دهند، و پاداش او نيز از پاداش اين پادشاهان برتر است. كيفر آن غم و اندوه است، و پاداشش شادي و سرور، ريشه غم و اندوه در طحال (سپرز) است و ريشه شادي در ثَرب۱ و كليه ها. در اين اعضا (طحال و ثرب و كليه ها) دو رگ است كه به صورت وصل هستند، از همين روست كه آثار غم و شادي در چهره نمايان مي‌شود. اين رگها تماما، راههاي ارتباطي كارگزاران با پادشاه و پادشاه با كارگزاران مي‌باشند، دليلش هم اين است
كه وقتي دارو مي‌خوري رگها آن را به محل درد مي‌رسانند. بدان اي امير كه بدن مانند زمين حاصل خيز اما بايري است كه اگر به آن رسيدگي كني و طوري آبياريش كني كه نه غرق آب شود و نه قسمتي از آن آب نخورد و تشنه بماند، هميشه آباد مي‌ماند و شاداب و خرم مي‌شود و محصول زيادي مي‌دهد، ولي اگر از آن غفلت ورزي خراب مي‌شود و علفهاي هرز در آن مي‌رويد، بدن نيز اين گونه است، دقت و مراقبت در مصرف غذاها و نوشيدنيها باعث سلامت و تندرستي و عافيت بيشتر آن مي‌گردد. منبع حديث ۱- پيه نازكي كه معده و امعاء را پوشانده است، چادر پيه. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: جزای اعمال در تمام ادیان أعنی: بگو به صاحبان علم و معرفت و ایمان که تعلیم و تعریف کنند به جهّال که البته « لِیَجْزِیَ قَوْماً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ »، یعنی: البته جزا می‌بیند هر قومی از اقوام، اعمّ از یهود و نصاری و مجوس و مسلم، عالم و جاهل، مطیع و عاصی، شقی و تقی، به آن اعمالی که کسب می‌نمایند « إن خیراً فخیر و إن شرّاً فشر » [۵]، « فإذا علموهم أو عرفوهم فقد غفر لهم ». [۱] و چنان که در موضع دیگر فرمود: « وَ لِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا [۲] »، یعنی: برای هر عاملی در طاعت و معصیت درجه و مرتبه ای است از ثواب و عقوبت به مقتضای اعمال و بر قدر استحقاق ؛ زیرا که مجزی، نقّاد بصیر است، « وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ [۳] »، چنان که هر وقت را حق تعالی به واسطه مجازات اهل قریه و شهری بلای عامی فرستاد، از قبیل قحط و غلا و طاعون و وبا و استیلای دشمن، هر فردی از افراد ساکنین آن بلده به قدر استحقاق خود مجازات می‌شدند، یکی به قتل یکی به اسارت یکی به جراحت و یکی به غارت اموال، با آن که تمام در شهر واحدند، کما قیل: دو کشتی [متساوی] المزاج [۴] در یک بحر یکی رساند به ساحل، یکی به طوفان داد [۵] لذا قال تعالی فی موضع آخر: « لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَ لاَ أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوآءًا یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیرًا [۶] ». ضمیر « کم » [۷] اشاره به مسلمین است، و اهل کتاب یهود و نصاری، یعنی نیست هرگز به میل و خواهش و اراده شما و اهل کتاب که بگویند: « نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ [۸] »، اعنی: ماها مسلم و اهل کتابیم، هر چه می‌کنیم معفوّ و مغفوریم، فقط به همین اسم اسلام و انتساب به کتاب آسمانی ؛ بلکه « مَن یَعْمَلْ سُوآءًا [۹] »، یعنی: مطلقاً هر فرقه از شما که اعمال سوء نماید فورا به آن عمل سوء خود جزا داده می‌شود، نمی باید برای خود ولیّی، اعنی [۱] و معانی در جلب نفع به خود، « و لانصیراً ». یعنی: و نه مانعی که منع و دفع ضرر و مکروه نماید از او. ---------- [۵]: ۱ - الکافی، ج ۲، ص ۲۹۴ ؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۶۸. [۱]: ۲ - بسنجید: تفسیر القمی، ج ۲، ص ۲۹۴ ؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵: - علموهم أو. [۲]: ۳ - سوره مبارکه انعام، آیه ۱۳۲. [۳]: ۴ - همان. [۴]: ۵ - هکذا در اصل، مصدر: متساوی اساس را در بحر. [۵]: ۶ - قصاید، محتشم کاشانی، « در مدح پادشاه دکن گفته ». [۶]: ۷ - سوره مبارکه نساء، آیه ۱۲۳. [۷]: ۸ - اصل: منکم. [۸]: ۹ - سوره مبارکه مائده، آیه ۱۸. [۹]: ۱۰ - سوره مبارکه نساء، آیه ۱۱۰. [۱]: ۱ - هکذا در اصل / جمله ناقص به نظر می‌رسد. 📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
46.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 - یک عمر مجاهدت شما در جبهه های جنگ - کارهای فرهنگی‌تان برای تبلیغ دین و یاری امام زمان(عج) - سختی هایتان در زندگی شخصی و عبادت هایی که انجام دادید و... درست در همان لحظه ای که باید به دادتان برسد، باطل می‌شود! 💥 چون شما یک اصل اساسی را نادیده گرفتید❗️ 🌐 آپارات | یوتیوب ※ منبع؛ مجموعه اخلاق منتظر
کوثر: ‌🌹ویژگی های یاران امام زمان و منتظران حقيقى که در قرآن به آنها اشاره شده : 👇👇 1️⃣ - متواضع اند: «عباد الرحمن الذين يمشون علي الأرض هونا » 2️⃣ - داراي بينش صحيح هستند، زيرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است 3️⃣ - اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما » 4️⃣ - اهل طاعت و سجده و قيامند، «و الذين يبيتون ربهم سجدا و قياما » 5️⃣ - خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم مي شود نمي کنند، «والذين يقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم » 6️⃣ - اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم يقتروا » 7️⃣ - موحدند و غير خدا را نمي خوانند، «لا يدعون مع الله الها آخر » 8️⃣ - به جان انسانها احترام مي گذارند، «ولايقتلون النفس التي حرم الله إلا بالحق » 9️⃣ - پاکدامنند، «ولايزنون » 0⃣1⃣ - دنبال پاکسازي روان خويش اند، «و من تاب و عمل صالحا » 1️⃣1️⃣ - جبران کننده عقب ماندگيها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا » 2️⃣1️⃣ - حتي مرتکب مقدمات گناه هم نمي شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمي کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: اعتصاب غذا به نگهبان گفتیم سه روز مهلت دارید، اگر ما را به اردوگاه نبرید اعتصاب غذا می‌کنیم. در این ۳ روز آرام بودیم، فکر کرده بودند منصرف شده ایم. سلول‌های دیگر می‌گفتند بچه‌ها بارها اعتصاب غذا کرده اند ولی فایده نداشته است مجبورشان کرده اند اعتصابشان را بشکنند. مهلت شان که تمام شد مسوول زندان را خواستیم گفتند باید صبر کنید ما نمی خواستیم صبر کنیم همه موافق بودیم با شروع اعتصاب، غسل شهادت کردیم از زیر در بلند گفتم بسم الله الرحمن الرحیم، ما چهار دختر ایرانی هستیم که نباید اینجا باشیم از این لحظه اعتصاب غذای خود را شروع می‌کنیم باید ما را بفرستید ایران یا به صلیب سرخ معرفی کنید. هر مسالهای که برای ما پیش بیاید، سازمان بین الملل مسوول هستند. در اعتصاب بودیم که مریم به حالت غش افتاده بود، معصومه و حلیمه داد می‌زند و یا حسین یا حسین می‌گفتند، من سر مریم را گذاشته بودم روی پایم آن قدر بی رمق شده بودیم که فریادهایمان به ناله بیشتر شبیه بود، معده مریم و معصومه خونریزی کرده بود اما ما همچنان در اعتصاب بودیم. عراقی‌ها وحشت کرده بودند بالاخره با پافشاری ما بعد از ۱۷ روز افراد صلیب سرخ به دیدن ما آمدند، از ما عکس فوری انداختند و یک برگ آبی و زرد دادند که ما به خانواده هایمان نامه بنویسیم و با پیروزی ما که به سختی به دست آمد ما را از زندان الرشید به اردوگاه اسراء منتقل کردند. [۱] ---------- [۱]: به نقل از کتاب دوره درهای بسته ص ۳۷ 📚خاطراتی از حضور زنان در دفاع مقدس https://eitaa.com/zandahlm1357
📸کت‌وشلوار تنمه! روایت نقشه شوم داعش برای گروگان‌گیری زائران ایرانی در کربلا https://eitaa.com/zandahlm1357
📸برخورد متفاوت سردار سلیمانی با یک سرباز بی‌انضباط ........: @zandahlm1357
.......: ورود به انواع جنّت قوله علیه السلام: وَ طَرِیقاً إِلَی جَنَّتِهِ، وَ خَفِیراً مِنْ نَقِمَتِهِ. أی حافظاً و مجیراً من انتقامه و عذابه: [قوله علیه السلام: ] وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ، وَ ظَهِیراً عَلَی طَاعَتِهِ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِیَتِهِ. یعنی: حمد و توحیدی که راه نما و راه بر باشد به جنّت او تعالی، اعمّ از جنّت الذات و جنّت الصفات و جنّت الأفعال. چنان که اشاره به جنّت الذات است کلام امام علیه السلام: « یا الهی و جنّتی و نعیمی » [۲]، یعنی: تو بذاته جنت و نعیم منی. و اشاره به جنّت صوری است کلام علی علیه السلام: « ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنتک » [۳]، و حمدی که موجب امن و امان من باشد من غضبه. و معنی الغضب فی غیر اللّه هو قلیان دم القلب لإرادة الانتقام، و هذا المعنی من أوصاف المخلوق، و لایجوز فی حقّ اللّه. و الغضب منه تعالی هو إیصال العقوبة الی العصاة. « و ظهیراً الی طاعته »: یعنی: باز حمدی که عون و پشت به آن باشد مرا بر طاعت خدا، و حاجز و حایل و مانع باشد مرا از معصیت خدا، کما قال تعالی: « وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی [۴] ». « خَافَ مَقامَ رَبِّهِ »به آن که انسان عالم شود بر آن که: إن اللّه یراه و یسمع ما یقول، و یعلم ما یعلمه من خیر و شرّ، فیحجزه و یمنعه ذلک العلم عن مشتهیات النفس من غیر حلّه و مطلق قبایح الأعمال و الأقوال، فذلک الذی خاف مقام ربّه، کما قیل: از پی آن گفت حق خود را سمیع تا ببندی لب زگفتار شنیع [۱] ---------- [۲]: ۲ - در مصادر معتبر یافت نشد. [۳]: ۳ - بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۲۷۸ ؛ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۴۰۴. [۴]: ۴ - سوره مبارکه نازعات، آیات ۴۰ و ۴۱. [۱]: ۱ - مثنوی معنوی، مولوی، د ۴، ص ۸۲۸، « غرض از بصیر و سمیع گفتن خدا را ». .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: پشتکار علت سستی در کار، نشناختن آن است. استغاثه روزی ابن فارض، شاعر عرب، در ساحل دجله بود و در دستش شاخی بود که به ران خود می‌زد، به طوری که آن را مجروح کرد ولی نمی دانست. او همینطور بر خود می‌زد و در آن حال این اشعار را سرود؛ دلی داشتم که با آن زندگی می‌کردم، در گذر زمان آن را از دست دادم، خدایا آن را به من باز گردان که سینه‌ام در بدست آوردن آن تنگ شده است، من تا آخرین رمقم تقاضای دادرسی دارم، ای فریاد رس، به داد من برس. کان لی قلب اعیش به ضاع منی فی تقلبه ربّ فاردده علیّ فقد ضاق صدری فی تطلبه فاغیث مادام بی رمق یا غیاث المستغیث به روزی نیز گفت: با اینکه از من خبرداری، باز هم مرا آزمایش کن چون مطمئن هستم که از غیر تو عایدی ندارم پس هر آزمایشی می‌خواهی انجام ده. ترید منی اختبار سری و قد علمت المراد منی و لیس لی فی سواک حظ فکیف ماشئت فاختبرنی همان لحظه ادرار او بند آمد و درد شدیدی گرفت ولی او مدتها بر این درد صبر کرد. شبی یکی از دوستانش او را در خواب دید که او از خدا شفای خود را می‌خواهد. وقتی دوستش خواب را برای او تعریف کرد، ابن فارض فهمید که خدا او را به آداب عبودیت تأدیب می‌کند و عجز و ناله از او می‌خواهد. او از خانه خارج شد و هر وقت به مکتب خانه ای می‌رسید به بچه‌ها می‌گفت برای عموی دروغگوی خود دعا کنید. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام لِابْنِهِ‌ الْحَسَنِ‌ عليه السلام: لَا تَدْعُوَنَّ‌ إِلَى مُبَارَزَةٍ‌، وَ إِنْ‌ دُعِيتَ‌ إِلَيْهَا فَأَجِبْ‌، فَإِنَّ‌ الدَّاعِيَ‌ إِلَيْهَا بَاغٍ‌، وَ الْبَاغِيَ‌ مَصْرُوعٌ‌. امام عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: هرگز كسى را به مبارزه دعوت مكن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر كسى تو را به مبارزه فراخواند اجابت كن (و سستى در جهاد با دشمن مكن) زيرا دعوت كننده به مبارزه ستمكار و ستمكار در هر حال مغلوب است.
.......: شرح و تفسير آغازگر جنگ نباش! امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اندرز مهمى به فرزندش مى‌دهد و مى‌فرمايد: «هرگز كسى را به مبارزه دعوت مكن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر كسى تو را به مبارزه فراخواند اجابت كن (و سستى در جهاد با دشمن مكن) زيرا دعوت كننده به مبارزه ستمكار و ستمكار در هر حال مغلوب است»؛ (لَا تَدْعُوَنَّ‌ إِلَى مُبَارَزَةٍ‌، وَ إِنْ‌ دُعِيتَ‌ إِلَيْهَا فَأَجِبْ‌، فَإِنَّ‌ الدَّاعِيَ‌ إِلَيْهَا بَاغٍ‌، وَ الْبَاغِيَ‌ مَصْرُوعٌ‌) . «مبارزة» به معناى جنگ تن به تن است و «باغى» به معناى ستمگر و «مصروع» به معناى شكست‌خوردۀ بر زمين افتاده است. شايد بعضى از شارحان چنين پنداشته‌اند كه اين سخن اشاره به جنگ‌هاى تن به تن در بيرون از دايرۀ جهاد است در حالى كه هرگز چنين نيست. هرگاه كسى ما را در غير ميدان جهاد به مبارزه طلبد نه تنها پذيرش دعوت او مطلوب نيست بلكه حرام است، زيرا القاى نفس در تهلكه است تنها جايى كه مى‌توان دعوت به مبارزه را پذيرفت ميدان جهاد است، زيرا در بسيارى از ميدان‌هاى جهاد در آغاز، جنگ‌هاى تن به تن انجام مى‌شد؛ كسى از لشكر دشمن بيرون مى‌آمد و مبارز مى‌طلبيد، ديگرى در برابر او قرار مى‌گرفت و سرانجام يكى از آن دو بر خاك مى‌افتاد. مسلمانان دستور داشتند آغازگر مبارزه در ميدان‌هاى جنگ نباشند؛ ولى در صورتى كه كسى از لشكر دشمن در وسط‍‌ ميدان قرار گرفت و مبارز طلبيد، سكوت در برابر او جايز نيست، زيرا چنين سكوتى مساوى با شكست به شمار مى‌آيد و مى‌دانيم اميرمؤمنان عليه السلام كرارا در ميدان‌هاى جنگ با دشمنان اسلام به مبارزه طلبيده شد و امام عليه السلام در برابر حريف خود قرار گرفت و او را از پاى در آورد كه بارزترين نمونۀ آن ميدان جنگ خندق و قرار گرفتن در مقابل «عمرو بن عبدود» است، زيرا او بارها در وسط‍‌ ميدان مبارز طلبيد و هيچ كس جرأت نكرد در مقابل او ظاهر شود و اميرمؤمنان عليه السلام بارها از پيغمبر صلى الله عليه و آله تقاضا كرد كه اجازه دهد در برابر او قرار گيرد و پيامبر صلى الله عليه و آله براى اين‌كه ديگران را آزمايش كند رخصت نمى‌داد؛ ولى آخرين بار اجازه داد و آن حضرت در برابر عمرو قرار گرفت و با مبارزه‌اى قهرمانانه او را بر خاك افكند و حديث معروف «لَضَرْبَةُ‌ عَلِىٍ‌ّ يَوْمَ‌ الْخَنْدَقِ‌ أفْضَلُ‌ مِنْ‌ عِبادَةِ‌ الثَّقَلَيْنِ‌ ؛ضربه‌اى كه على عليه السلام در روز خندق (بر پيكر عمرو بن عبد ود) وارد كرد از عبادت جن و انس بالاتر است» ١ را بيان فرمود. نكته: جنگ‌هاى تن به تن در تاريخ آنچه در حديث پربار بالا آمد اشاره به جنگ‌هاى تن به تنى بود كه در ميدان‌هاى جهاد واقع مى‌شد و در واقع ضرورتى اجتناب‌ناپذير بود و گاه اين جنگ‌هاى تن به تن از جنگ‌هاى مغلوبه كه همۀ لشكريان دو طرف به پيكار مى‌پرداختند جلوگيرى مى‌كرد، همان‌گونه كه در نبرد عظيم خندق صورت گرفت كه با كشته شدن عمرو بن عبدود در جنگ تن به تن با اميرمؤمنان على عليه السلام روحيۀ دشمن شكست خورد و با عوامل ديگرى از قبيل طوفان دست به دست هم داد و لشكر عظيم قريش از ميدان عقب‌نشينى كردند. ولى در تاريخ اروپا جنگ‌هاى تن به تن به صورت بسيار زشتى انجام مى‌گرفت به اين معنا كه دو نفر كه با هم خصومت داشتند يكديگر را به مبارزه فرا مى‌خواندند و با استفاده از سلاح‌هاى مرگبار به هم حمله مى‌كردند و تا يكى كشته مى‌شد مبارزۀ آنها تمام مى‌گشت كه در كتب مختلف آنها شرح آن آمده است. آنچه را در ذيل مى‌خوانيد عصاره‌اى است كه از سه دائرة المعارف معروف غربى گرفته شده است: مبارزۀ تن به تن يا همان دوئل واژه‌اى است كه از زبان لاتين گرفته شده است به اين شكل كه دو تن كه با يكديگر خصومت داشتند با استفاده از شمشير و يا اسلحه‌اى مرگبار به مبارزه بر مى‌خواستند. اين عمل در ابتدا در قرون وسطى و در اروپاى شرقى مرسوم بود و حتى گفته شده است كه به دوران قبل از مسيح باز مى‌گردد. بعد از مدتى اين عمل از سوى دادگاه جنبۀ قانونى يافت و به عنوان وسيله‌اى براى رفع خصومت معرفى شد و در مواردى دادگاه حكم به انجام دوئل مى‌كرد. در زمان چارلز نهم در فرانسه انجام اين عمل تا جايى شدت يافت كه او در سال ١٥٦٦ مجازات اعدام را براى كسانى كه دست به اين عمل مى‌زدند مقرر كرد. با اين وجود در تواريخ نوشته شده است كه بعداً در زمان لوئى چهارم در فرانسه در عرض هجده سال بيش از چهار هزار نفر در اين نبرد تن به تن كشته شدند و يا در زمان لوئى سيزدهم تعداد كشتگان در عرض بيست سال به هشت هزار نفر بالغ شد. دامنۀ اين نوع نبرد تا جايى گسترش يافته بود كه به محض كوچك‌ترين توهين و يا صرف احتمال وجود توهين، فردى كه مورد اهانت قرار گرفته بود زمان و مكان دوئل را تعيين مى‌كرد و انجام اين عمل نوعى دفاع از آبرو و حفظ‍‌ شرافت تلقى مى‌شد و حتى گفته شده كه همۀ افراد به انجام دادن اين كار مجاز بودند و فقط‍‌ زنان، افراد زير بيست سال و يا بالا
تر از شصت سال و يا كسانى كه بيمارى داشتند از اين عموميت مستثنا بودند. با اين وجود همواره در جواز اين عمل بحث بود و آن را مخالف قوانين مى‌دانستند و سرانجام در اوائل قرن بيستم ممنوعيت جهانى آن اعلام شد و يكى از عوامل ممنوعيت آن را افول طبقۀ اشراف دانسته‌اند، زيرا دوئل غالباً در ميان آنها و به اصطلاح براى حمايت از آبرو و شرافت خانوادگى انجام مى‌گرفت. نوع ديگرى از دوئل نيز وجود داشت كه محدود به خصومت‌هاى شخصى نبود و در جنگ‌ها و نبردها به شكل مبارزۀ تن به تن نمودار مى‌شد و حتى در كتاب تاريخ اثراتى از آن در سدۀ هفتم پيش از ميلاد به چشم مى‌خورد و نبردهاى شواليه‌ها و يا به مبارزه طلبيدن‌هاى مرسوم در نبردهاى اسلامى از اين قبيل است. امروزه اين نوع نبرد در ميادين جنگ منسوخ شده و سلاح‌هاى كشتار جمعى جايگزين آن گرديده است.