eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
740 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
135 ویدیو
1.6هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان صفحه‌ی ما در اینستاگرام: https://www.instagram.com/zane_rooz_mag/ ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
هفته‌نامه زن روز
کنسرت فرصتی برای دوگانگی اجتماعی فاطمه سادات احمدی انتشار ویدئوی اجرای زنده و بدون مجوز یک خواننده زن در کاروانسرای تاریخی انجیره یزد، موجی از واکنش ها را در فضای مجازی و رسانه ها به همراه داشت. این اتفاق، علاوه بر نقض موازین فرهنگی و قانونی کشور، گسست ها و دوگانگی های اجتماعی را هم به نمایش گذاشت. موضوع از آنجا قابل تأمل تر می شود که این ویدئو در بحبوحه ی بحث های داغ پیرامون لایحه عفاف و حجاب و تلاش هایی که برای اجرای آن در کشور در جریان است، منتشر شده است. انتشار چنین ویدئوهایی، که بلافاصله با استقبال برخی گروه های معاند و برانداز روبرو می شود، نشان می دهد که ماجرا فراتر از یک اجرای هنری است. هدف این اقدامات، می تواند تعمیق شکاف های اجتماعی، دوقطبی سازی میان گروه های مختلف جامعه و تحریک احساسات عمومی باشد. این دوگانگی، از یک سو در واکنش های تند افرادی دیده می شود که این حرکت را هجوم به ارزش های فرهنگی و اخلاقی جامعه می دانند و از سوی دیگر در حمایت گروه هایی که این اجرا را نماد آزادی هنری و اعتراض به محدودیت ها تلقی می کنند! نتیجه ی بازتولید فضای ملتهب و دامن زدن به تضادهایی است که آرامش اجتماعی را تهدید می کند. اما در این میان، نقش نهادهای مسئول نیز زیر سؤال است. وزارت میراث فرهنگی، به عنوان متولی حفاظت از بناهای تاریخی، چطور می تواند چنین اماکنی را بدون نظارت کافی رها کند تا بستری برای فعالیت های غیرقانونی فراهم شود؟ آیا نمی توانست با تدابیری ساده، از وقوع چنین رخدادی جلوگیری کند؟! از سوی دیگر، تجربه های مشابه در سال های اخیر نشان داده که چنین ویدئوهایی اغلب با اهداف حساب شده منتشر می شوند. درست مانند ویدئوهایی که پیش از برخی اتفاقات اجتماعی یا سیاسی بزرگ منتشر شده و به سرعت به ابزاری برای تحریک افکار عمومی و ایجاد دوگانگی میان اقشار مختلف مردم تبدیل می شوند. در چنین شرایطی، ضرورت پیشگیری از شکاف های اجتماعی و مدیریت هوشمندانه این گونه وقایع بیش از پیش احساس می شود. نهادهای مسئول، چه در حوزه ی فرهنگی و چه در حوزه ی امنیتی، باید به جای واکنش پس از وقوع، برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی برنامه ریزی کنند. اعتمادسازی اجتماعی، ترویج گفتگوی سازنده و جلوگیری از تبدیل موضوعات فرهنگی و هنری به ابزارهای دوقطبی سازی، مهم ترین اقداماتی است که باید در دستور کار قرار گیرد. این اتفاق نه تنها مدیریت ناکارآمد در حوزه ی میراث فرهنگی، بلکه ضعف در هماهنگی های فرهنگی و اجتماعی را نیز به نمایش گذاشت. اگرچه قانون گریزی یا تخطی از موازین فرهنگی نباید بی پاسخ بماند، اما نباید فراموش کرد که دامن زدن به دوگانگی ها و تبدیل مسائل فرهنگی به معضلات اجتماعی، دستاوردی جز تعمیق اختلافات و کاهش هم بستگی ملی نخواهد داشت. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
بازی با آتش نفیسه زارعی سوریه این روزها میدانی برای رقابت بیشتر قدرت های بزرگ شده است؛ از سال ۲۰۱۱ که این بحران ها در دمشق گسترش پیدا کرد ایالات متحده نقشی برجسته و بحث برانگیز داشت. واشنگتن با شعار حمایت از مردم سوریه وارد ماجرا شد، اما در عمل، از گروه های تروریستی حمایت کرد و با اقداماتش، سوریه را به آشوب کشاند، این اعتماد به آمریکا امروز خودش را در قالب اسلحه هایی با خشاب های کاملاً پر در سوریه نشان می دهد. اعتمادی که عده ای آن را با تحلیل های آخرالزمانی و یا با شکست جبهه ی مقاومت گره می زنند و بعد سعی می کنند زلف آلوده تروریست ها را حسابی شانه کنند و بعد آن ها را خیلی تروتمیز به جامعه جهانی معرفی کنند. هرچه هست نقش آمریکا در اتفاقات اخیر امروز منطقه غرب آسیا دیگر یک راز نیست. سیاستمدارانی مانند رابرت اف کندی و مت گیتس که خودشان از دل سیستم آمریکا بالا آمده اند بارها به این موضوع اعتراف کرده اند که آمریکا با جنگ افروزی، سوریه را ویران کرد و میلیون ها نفر را آواره ساخت. این موضوع در رقابت های ریاست جمهوری این کشور هم خودش را نشان داده است طوری که هر کدام از کاندیداها دیگری را متهم به ایجاد و توسعه گروه های تروریستی در خاورمیانه می کنند و بعد در بازی بی آبرویی آمریکا، به دنبال آبرو و رأی برای خودشان می گردند. نکته ی قابل توجه در این بین آن است که گاهی دزدهای آمریکایی خودشان به سادگی از اهداف شومشان پرده برمی دارند چنانچه دونالد ترامپ صریحاً اعلام کرده که نیروهای آمریکایی در سوریه برای تصاحب نفت مستقر هستند و این اعتراف، پرده از نیت واقعی واشنگتن برداشته است. رسانه های غربی هم نقش مهمی در این بحران داشته اند. آن ها با نادیده گرفتن ماهیت تروریستی گروه ها و تجزیه ی سوریه، تلاش می کنند مداخلات آمریکا و اسرائیل را توجیه کنند. این در حالی است که حملات نظامی آمریکا به زیرساخت های سوریه و حملات مداوم رژیم صهیونیستی به مواضع این کشور، ابعاد تازه ای از این توطئه را نشان می دهد؛ اما بازخوانی رهبر انقلاب از حوادث اخیر سوریه و سخنرانی مجزا در این حوزه نقشه ی آمریکا را بیش از هر زمان افشا می کند. ایشان این بحران را نتیجه طراحی مشترک آمریکا و اسرائیل عنوان می کنند و آن را محکوم به شکست می دانند. اینکه رهبر انقلاب آینده‌ای منطقه را از آن ساکنان می دانند، مسئله ی غریبی نیست اما متأسفانه علیرغم این تحلیل های روشن عده ای با خوشحالی از سقوط سوریه و گسترش گروه های خشونت طلب ذوق زده ی پایان مقاومت هستند و این وضعیت را برای ایران آرزو می کنند این در حالی است که تاریخ از ابتدای انقلاب اثبات کرده بازی با آتش عایدی جز بی آبرویی آن هم از جنس آمریکایی اش برای هواداران تئوری های غربی و کدخداباوران ندارد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
جوان‌های سوری زهرا زارعی «إنا لله و انا الیه راجعون»؛ چیزی که سردار محکم و قاطع می گوید و صدایش در پس فیلم ضبط شده، با گام هایی که برمی دارد خش خش می کند. پشت صحنه فیلم با دیوارهای نصفه ونیمه و ستون هایی که سقفی روی آن نیست پر شده. نگاهم به صورت جدی و صحنه ردوبدل می شود. نگاه سردار هم به همان دیوارهای خراب شده و ستون های باقی مانده است که این جمله را سه بار می گوید: «داعش تمام شد. کار داعش تمام شد، مثل این ها که تمام شدند و چیزی از آن ها نمانده است.» این ها که مانده، همه درس است. یادم می آید من هم روی یکی از همین ستون ها ایستاده ام و عکس گرفته ام. ستون های کاخ یزید در سوریه است که چیزی جز همین سنگ های مرمرین شکسته، از آن باقی نمانده است. می گوید: «همه می روند. هیچ چیز ماندنی نیست. داعش نابود شد، مثل همین کاخ. ما هم رفتنی هستیم اما رفتن ما بازگشت است، نه نابودی. چیزی که می ماند فقط یکی است؛ خداست که ماندنی است». دلم برای سردار تنگ می شود. سردار رفته است اما دوباره داعش آمده است، مثل علف هرزی که تا ریشه اش نابود نشود، از بین نمی رود و دوباره از یک جایی سبز می شود. ریشه داعش از جای دیگری است که دوباره سبز شده است. اما یک چیز دیگر هم می تواند دوباره سبز شود. آن هم بذرهای پاک و نسل های طیب است که دوباره می رویند. شاید مثل علف هرز رشدشان زیاد نباشد، اما ریشه اش مقاوم است. درست طبق همان حرفی که رهبرمان فرموده است: «این جوانان سوری دوباره این کشور را نجات می دهند». من به آن ها ایمان دارم. همان هایی که درست در زمان شما بودند، سردار. همان کودکانی که در این زمان جوان های رشیدی شده اند که قول می دهم دوباره سوریه را پس می گیرند. همان هایی که شما تربیت شان کردید. درست مثل کودکان ما که شما را از همان بچگی می شناسند. از همان بچگی عشق شما را در دل هایشان کاشته ایم و منتظریم تا هر یک، قاسم سلیمانی شوند. آن روز خیلی نزدیک است، سردار. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
قلب پرچم سمیه سلیمانی شیجانی به خیال خام تکه پاره های باقی مانده از تفکر پوچ استکبار که چشم طمع به خاک پاک ایران دارند و پایداری و سربلندی اش را تاب نمی آوردند؛ سه رنگ پرشکوه پرچمی که خون شهدا سرخی اش را زینت داده و سرسبزی قلب مادران شهیدپرور رنگ سبزش را چون زمردی ناب درخشان نموده و اخلاص و یک رنگی مردان میدانش، سفیدی اش را طرح زده؛ دستخوش انقلاب های هزار رنگ کوردلان نمی شود. این مردم در سردترین روزهای سال جوانه ی نوپای انقلاب شان را با گرمای قلب هایشان سبز کردند. مردمی که زیر لوای سرخ حسینی در بهمن ۵۷ مشت های گره شده شان را به دهان استکبار کوبیدند در دی ماه ۸۸ هم بانوای یاحسین بر دهان فتنه گران زدند و یک بار دیگر به جهان ثابت کردند که ایران همیشه ایران اسلامی باقی می ماند و نقش الله نشسته بر قلب پرچمش پشت و پناه مردمی است که با این طوفان های موسمی از پا نمی افتند. در آن زمان، زمزمه ها از تردیدهایی خام شروع شده بود و عده ای فرصت طلب در پی آن بودند تا تفرقه بیندازند و به بهانه های واهی پیوندهای برادری را از هم بگسلند. زمزمه ها رفته رفته تبدیل به فریادهایی می شد که آرامش ایران را نشانه گرفته بود. تفرقه پشت تقدس رنگ سبز خودش را پنهان کرده بود و گمان می کرد ایرانی جماعت چشم بینای تشخیص بیرق سبزی که از ابتدای تاریخ زیر لوایش در مسیر حق، قدم برداشته با سبزی که می خواهد نقابی بر چهره ی تزویر باشد را ندارد. صبر پیشه ی ایرانیان است. سکوت برخاسته از حلم به تأسی از صبر علوی بر فتنه ها به منظور حفظ وحدت جامعه، الگویی است که ولایت فقیه بر ایرانیان مشق نموده بود؛ اما این صبر حدی داشت و زمانی که به حدودش تجاوز می شد همچون ذوالفقار حیدر از نیام بیرون می آمد. فریاد حق طلبی مردم در سرمای دی ماه بر سر دشمنانی که قلب پرچم شان را نشانه گرفته بودند؛ تمام برنامه های از پیش تعیین شده ی دشمنان را درهم پیچید. این مردم صبور هتک حرمت به اعتقاداتشان را تاب نمی آورند. مادرانی که فرزندان شان را با نوای یازهرا شیر می دهند و مردانی که توانشان را از یاعلی گفتن ها می گیرند؛ چطور در مقابل هتک حرمت به عاشورای حسینی و ولایت فقیه سکوت کنند. انگار زمستان می خواهد گرمای خاموش نشدنی وجود ایرانیان را به رخ جهانیان بکشد که حماسه هایش را در دل سردترین ماه های سال رقم می زند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
این سینمای شانه تخم مرغی نفیسه زارعی توی سینما نشسته ای و به خیال اینکه قرار است با خانواده فیلم خوب ببینی روی صندلی لم داده ای، تیتراژ ابتدایی شروع می شود و بعد دو تا آدم در شرایطی که تلاش می کنند چاکراهای باز نشده شان را پیدا کنند توی قاب تصویر جا خوش می کنند. کمی بعد یکی دو تا لفظ رکیک، نمک کار می شود و جوان های صندلی جلویی قهقهه می زنند و منگ می مانی که کجای این موقعیت خنده دار بوده که آن ها اینطور ریسه رفته اند، یکی دو تا صندلی آن طرف تر هم خانواده ای با بچه های قد و نیم قدشان آمده اند به تماشای فیلم، مادر وقتی می بیند الفاظ سه نقطه دار توسط بازیگرهای فیلم ادا می شود، ترجیح می دهد سر طفل معصوم هایش را با چیپس و پفک و تنقلاتی که از دکه بیرون سالن خریده گرم کند. کمی بعد اوضاع از چیزی که اول روی پرده دیده ای وخیم تر می شود جوری که گمان می کنی اگر توی خانه فیلم فارسی های نیم قرن پیش را دیده بودی شرافت داشت به این هجوی که روی پرده به عنوان یک کار سینمایی به خورد ملت می دهند. برای همین تصمیم می گیری در همان چهل و پنج دقیقه اول زمین بازی حمایت از هنر و سینما را ترک کنی و بروی حداقل بیرون تا هوای تازه بخوری و نفسی چاق کنی و بعد دیگر تا وقتی یقین نکرده ای فیلم خوبی روی پرده است به سینما نروی! اوضاع تب دار سینمای این روزهای کشور، اوضاع چندان مناسبی نیست. تقریباً کمتر فیلمی را می شود پیدا کرد که در فُرم و محتوا ارزش دیده شدن داشته باشد، حتی اگر ذره بین هم به دست بگیریم، باز هم نمی شود فیلمی در حوزه بزرگسال پیدا کرد که بتوان با خانواده آن را دید، اصولاً طی سال های گذشته و بعد از عبور نسل اول سینمای پس از انقلاب که کارهای فاخری را روی پرده می نشاندند حداقل کمتر می توان سراغ کارهای کمدی خوب را گرفت، این روزها کمدی گویا با مفاهیمی مثل ابتذال لفظی، شوخی های جنسی، استفاده از جلوه های جنسیتی زن و اموری از این دست کمدی می شود و فراتر از این را نمی توان در سینما پیدا کرد. البته در خلال این فیلم های شانه تخم مرغی، فیلم های کودک و نوجوان خوبی روی پرده هستند که شاید بتوان با اغماض بچه ها را با خیال راحت تری برای دیدنشان برد اما در مجموع با این شیبی که فیلم و سینما در ایران پیش می رود باید منتظر پدیده هایی فراتر از فیلم فارسی بود. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
گوگل‌پلی را خدا آزاد کرد! مریم جهانگیری زرگانی از شامگاه سه شنبه ی هفته ی گذشته که خبر برداشته شدن فیلتر گوگل پلی و واتساپ میان مردم پخش شد، موجی از شادی ایجاد گشت و صبح چهارشنبه را در حالی آغاز کردیم که دیگر کسی برای وارد شدن به این دو برنامه به فیلترشکن نیاز نداشت. واکنش های مردم اما جالب بود. یکی از کاربران شبکه اجتماعی نوشته بود: «گوگل پلی را خدا آزاد کرد!» و دیگری می گفت: «صبح بدون فیلترتون به خیر!» اکنون با وجود دلار هشتاد هزار تومانی، گرانی، تورم، قطعی برق، کمبود سوخت و اتفاقات ناگواری که در جبهه ی مقاومت در حال وقوع است، ما از برداشته شدن فیلتر دو برنامه خوشحالیم! من خیلی جدی معتقدم فیلتر کردن شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها در طولانی مدت کار بی فایده ای است. در کشور ما عده ای از مردم همیشه به فیلترشکن نیاز دارند. دلیلش هم یا تحریم هاست یا بعضی از فیلترهای بدون مورد! به طور مثال در حال حاضر بسیاری از سایت های علمی و آموزشی که مورد نیاز دانشجویان، اساتید دانشگاه و پژوهشگران است، تنها با فیلترشکن قابل دسترسی است. مسئله ی دیگر این است که ما با فیلتر کردن طولانی مدت پیام رسان هایی که مورد استفاده و محل کسب وکار عموم مردم است، نه تنها تقریباً به هیچ کدام از اهدافی که داشتیم نرسیدیم، بلکه باعث رواج بیشتر استفاده از فیلترشکن ها شدیم. امروز تقریباً هر کسی که گوشی هوشمند دارد، فیلترشکن هم دارد و در نهایت بعد از سال ها فیلتر کردن شبکه های اجتماعی مختلف تنها چیزی که عایدمان شده، نارضایتی عمومی و احساس بازداشته شدن از حقوق شهروندی است. جا دارد در اینجا اشاره ای هم به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره ی فضای مجازی داشته باشم. ایشان همواره بر اهمیت فضای مجازی در دنیای امروز تأکید داشته اند و جوانان را به عنوان سربازان جنگ نرم تشویق به حضور در این فضا می کنند. خوب است شورای عالی فضای مجازی این حقیقت که فیلتر کردن دائمی فضاهای مجازی نه تنها سودی ندارد که حتی می تواند زیان رسان هم باشد را بپذیرد و همه ی ما باید بدانیم برای پیروزی در جنگ نرمی که موشک هایش، فرهنگ و ارزش های جامعه ی اسلامی ما را نشانه گرفته است، ناچاریم پا به میدان و زمین بازی دشمن بگذاریم. در نهایت پیروزی از آن کسی است که از ورود به زمین حریف ترسی نداشته باشد! @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
مظلومیت بی‌پایان مریم جهانگیری زرگانی هفت، هشت نفری بودند، با ریش های انبوه و لباس پلنگی و اسلحه به دست. از جوان سوری پرسیدند: «علوی یا سنی؟!» پاسخ جوان یک کلمه بود: «علوی!» ثانیه ای طول نکشید که رگبار تیرها بر بدن جوان فرود آمد و نقش زمینش کرد. به همین راحتی هم وطن خودشان را تنها به جرم دوست داشتن علی علیه السلام به قتل رساندند. این روزگار امروز سوریه است. کشوری که مردمانش سودای آزادی از حکومت اسد را داشتند. در فضای مجازی تا دلتان بخواهد از این دست فیلم هاست. این را بگذارید کنار صحبت های محمد الجولانی درباره ی هزار و چهار صد سال پیش. احمد حسین الشرع، رهبر جبهة النصره، مردی با چهره ی خشن، با ریش های انبوه و سبیل کوتاه، لباس پلنگی و چفیه ی سیاه، با سابقه ای درخشان در بریدن سرها و ریختن خون های مردم بی گناه سوریه، حالا ریش ها را کوتاه کرده، سبیل گذاشته، کت و شلوار پوشیده، کراوات زده و با لحن مردی مظلوم، پاک و ستم کشیده می گوید: «وقایع هزار و چهارصد سال پیش به ما چه ربطی دارد!؟ افرادی می آیند و می خواهند انتقام حوادث هزار و چهارصد سال پیش را از اهل شام بگیرند! ما چه تقصیری داریم! » آدم نمی داند بخندد یا گریه کند! انگار نه انگار که هزار و چهارصد سال است خون فرزندان و دوست داران علی علیه السلام برای دوست داران بنی امیه حلال است! شیعه ی علی علیه السلام از همان روز رحلت پیامبر گرامی اسلام تا همین عصر و دوران تنها به جرم حب علی، مجازات می شود. گواهش درِ سوخته ی خانه ی علی و صورت نیلی و چادر خاکی دختر رسول خداست. در همین دهه ی اخیر صدها هزار زن و کودک و مرد شیعه ی بی گناه به دست تکفیری ها و وهابیون با قساوت به شهادت رسیده اند. پس اگر بنا باشد از وقایع هزار و چهارصد سال گذشته تا همین امروز حرفی به میان آوریم، این مظلومیت بی پایان دوست داران علی علیه السلام است که به چشم می آید. و من دلم می سوزد برای آن هم وطنی که محمد الجولانی، عروسک خیمه شب بازی رژیم اسراییل را ابرقهرمانی می بیند که آزادی را برای هم وطنانش به ارمغان آورده و امیدوار است روزی چنین انقلابی در ایران نیز شکل بگیرد... باید بگویم هم وطن! خنده های جوانان سرمست سوری را خوب تماشا کن که روزهای اشک و حسرت شان دور نیست! @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
دست تقدیر رضوانه باهری از قدیم گفته اند چوب خدا صدا ندارد، همین اوایل پیروزی انقلاب اسلامی خودمان بود که واقعه ی طبس نشان داد که می شود این مَثل قدیمی صورت دیگری هم داشته باشد یعنی چوب خدا صدا دارد و صد البته هم درد! آمریکا این را آن موقع نفهمید، وقتی که امام خمینی فرمود: «شن ها مأمور خدا بودند.» بعدتر هم البته آن ها سر بزنگاه چوب خدا را تجربه کردند اما کو گوش شنوا؟! از این حرف ها که بگذریم وضعیت یکی از ایالت های خوش نشین آمریکا به واسطه ی آتش سوزی گسترده شبیه به جهنم و پساجهنم شده است. جوری که حتی اگر یکی از آن اَبَر قهرمان های هالیوود هم با آن هیکل پُف کرده یا اعجازه های کامپیوتری اش از روی تپه های هالیوود در ایالت سوزان اِل اِی ظهور کند، نمی تواند جلوی آتش را بگیرد، این وسط البته دولت کُرک و پَرریخته ی بایدن هم این دم آخری کاملاً از کنترل آتش عاجز مانده و در ایالت متحده بخش گسترده ای از آتش نشان هایشان را مثلاً میان اخباری که ردوبدل می شود حال سروصدایش پیچیده که برای کنترل آتش جنگ به اوکراین اعزام کرده است، آمارهای غیررسمی هم می گویند مساحتی نزدیک به ۹۶ درصد آنجه توسط بمب های اسرائیلی در غزه ویران شده این بار توسط باد و آتش و بدون اینکه دولت دومی مداخله یا حمایت کند در لس آنجلس با خاکستر یکی شده است. ناتوانی آمریکا در کنترل آتشی که البته گریبان گیر خانه ی بسیاری از سلبریتی ها و کله گنده هایشان شده آبروی بیشتری از عقاب بی یال و کوپال آمریکایی روی نقشه برده است و آن چیزی که اهالی لس آنجلس آن را وضعیت آخرالزمانی می نامند، شاید تاوان یا همان چوب خدا باشد، چوبی که البته هنوز خیلی ها مثل سلبریتی های ایرانی طعمش را نچشیده اند، همان هایی که یک زمانی اگر مثلاً شاخه ی درختی در همین تهران خودمان کج شود، زمین و زمان را بهم می دوزند تا مقصر اصلی را جمموری اسلامی جلوه بدهند. اما حال وضعیت بحران زده ی لس آنجلس با خانه های سوخته و آدم های آواره شده بی شباهت به وضعیت غزه نیست با این تفاوت که آنجا بمب های ساخت آمریکا و کشورهای غربی آتش به پا کردند و زن و بچه، پیر و جوان آواره و مستأصل در کام مرگ رفتند و اینجا در لس آنجلس دست تقدیر! @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
انتهای آرامش نفیسه زارعی در میانه ی همه گیری ویروس کرونا، رهبر معظم انقلاب در مراسم روز درختکاری توصیه ای معنوی برای در امان ماندن از این بیماری داشتند. ایشان فرمودند: «من توصیه می کنم دعای هفتم صحیفه ی سجّادیه را که در مفاتیح هم هست، بخوانند؛ این دعا: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِد... این دعا، دعای بسیار خوش مضمون و زیبایی است. با توجه به معنا، این دعا را بخوانند و با این الفاظ زیبا از خداوند متعال بخواهند.» بلافاصله پس از این توصیه، صداوسیما دعای مذکور را با صوت حاج محمود کریمی بعد از اذان پخش کرد. همین موضوع باعث شد صحیفه ی سجادیه، در شرایطی که جهان به دنبال راه فراری از بحران خودساخته بود، مورد توجه قرار گیرد. توصیه ی رهبر انقلاب مانند آبی بود بر آتش نگرانی ها؛ نسخه ای معنوی از سوی امام سجاد علیه السلام، مردی که چهارده قرن پیش عبادت و دعا را به شیوه ای برای مبارزه با حکومت جور تبدیل کرد. در آن روزها، صحیفه ی سجادیه به عنوان مرام نامه ای معنوی، جلوه ای تازه یافت و سهمی بزرگ در آرامش دل های ناآرام داشت. حالا که بار دیگر روزگار ما را درگیر حال بدی ها کرده است، سر زدن به صحیفه ی سجادیه می تواند راهی برای یافتن آرامش باشد. گویی امام سجاد علیه السلام از قرن های دور، با نگاه پدرانه، این دعاها را برای امروز ما نوشته است تا ما را به ساحل آرامش برساند؛ ساحلی که همه ی ما به آن نیازمندیم. علاوه بر صحیفه ی سجادیه، رساله ی حقوقیه امام سجاد علیه السلام نیز گنجینه ای استثنایی برای درک مرزهای انسانی و اخلاقی است. این رساله نسخه ای کامل برای «انسان بودن» در مقیاسی جهانی ارائه می کند؛ از حق انسان در قبال خودش تا توصیه به رفتار با دشمن، این رساله نمایی از کمال اخلاق اسلامی را نشان می دهد. با این حال، متأسفانه چنین گنجینه های ارزشمندی در هیاهوی روزمرگی ها کمتر دیده و خوانده می شوند. اما وقتی سراغشان می رویم، حس می کنیم کسی مثل یک پدر مهربان همیشه حواسش به ما بوده و برای اینکه کج نرویم، راهنمایی ها و توصیه های گرانبهایی بجا گذاشته است. بیایید در کنار تمام دغدغه هایمان، به بهانه ی میلاد حضرت زین العابدین علیه السلام، دوباره به این میراث ارزشمند نگاهی بیندازیم؛ شاید همین توجه، پلی باشد به سوی «انتهای آرامش». @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
فرمان‌های جنون آمیز با چاشنی زوال رضوانه باهری طی هفته های گذشته حواس همه ی رسانه ها حتی رسانه های ایران به یک مراسم درست وسط ساختمان کاپیتول کنگره ایالات متحده پرت بود، این بار ترامپ قمارباز دوباره روی صندلی کاخ سفید تکیه زد و با اعتماد به نفسی که شاید از غرور آمریکایی اش نشأت می گیرد، به امضای فرامین مختلف حکومتی اقدام کرد. فرمان هایی که به قول خودش قرار است عصر طلایی آمریکا را کلید بزند. در همین راستا از همان روز اول؛ بدون توجه به حقوق مردم مکزیک نام خلیج این کشور را به خلیج آمریکا تغییر داد و اعلام عمومی کرد که قرار است پاناما را هم از کشور پاناما پس بگیرد و به وقتش سری هم به کانادا بزند و آن را به عنوان ایالت پنجاه و یکم به خاک آمریکا ملحق کند. همه ی این اقدامات البته در شرایطی صورت می گیرد که آمریکا موقعیت سابق را ندارد و خود ترامپ می گوید آماده ام تا جلوی افولش را بگیرم البته که هنوز برای آینده نگری در خصوص تصمیمات عجیب و غریب ترامپ در زمینه ی آمریکا زود است اما نکته ای که نباید در بین تمام این تصمیم ها نادیده گرفته شود، اعلام او در خصوص به رسمیت شناختن دو جنسیت یعنی زن و مرد در ایالات متحده است؛ شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که او درصدد مقابله با از هم گسیختگی جنسی و جنسیتی است که در آمریکا حاکم شده است اما حقیقت این است که آمریکا با شروع انقلاب جنسی که خودش مبدع آن بود، دچار فروپاشی شدید اخلاق و اساس و بنیان نهاد خانواده شد و اکنون این مسئله آنقدر بغرنج شده که موضوع تراجنس ها و هم جنس بازان جزو بحران های اجتماعی شان به حساب می آید هرچند روزی آن ها به بهانه های حقوق بشری سعی می کردند با استناد به حقوق شهروندی این گروه ها کشورهایی نظیر ایران را تحریم کنند اما امروز کاملاً به مصداق بارز و معروف خیاط و کوزه مبتلا شده اند به طوری که فرمان حکومتی برایش صادر می کنند و به فکر درمان هرچند موقت و البته آمریکا در شرایطی که بزرگترین بدهکار مالی به چین است و تقریباً خیالبافانه می گردند. به خاطر کمک های مالی به ناتو برای حمایت از زلنسکی ورشکسته می خواهد از این پیمان خونخوار خارج شود و همچنین در قبال کشتار مردم بی گناه غزه و همدستی با اسرائیل محکوم و منفور است، با مسائل داخلی شدیدی هم دست و پنجه نرم می کند مسائلی مثل موضوع رسمیت شناختن جنس زن و مرد که می تواند حقیقت فروپاشی درونی و اجتماعی آن را به جهان اثبات کند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
یک نظام انسان ساز نفیسه زارعی وقتی حرف از موفقیت یک مکتب یا نظام جدید می شود، مهم ترین معیار این است که چقدر به اهداف اولیه اش رسیده است. انقلاب اسلامی ایران فقط یک تحول سیاسی نبود، بلکه یک جریان فکری و فرهنگی جدید به شمار می رفت. در روزگاری که دنیا بین دو ابرقدرت شرق و غرب تقسیم شده بود و هر کشوری یا باید زیر پرچم شوروی می رفت یا در جبهه ی آمریکا می ایستاد، یک صدا از ایران برخاست: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی! این جمله فقط یک شعار نبود، بلکه آغاز یک مسیر متفاوت بود. قدرت های بزرگ که خوب می دانستند این تفکر می تواند همه ی معادلات شان را به هم بزند، اختلافات شان را کنار گذاشتند تا این صدا را خاموش کنند. اما نه جنگ، نه تحریم، نه توطئه های داخلی و خارجی، هیچ کدام نتوانستند این انقلاب را از پا دربیاورند. حالا بعد از چهار دهه، شوروی به تاریخ پیوسته، غرب هم روزهای سختی را می گذراند، اما جمهوری اسلامی هنوز ایستاده است. اما اصل ماجرا فقط در این نیست که ایران روی پای خودش ایستاده. موفقیت انقلاب را نمی توان فقط با تعداد کارخانه ها، موشک ها یا حتی پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی اش سنجید، هرچند که در این زمینه ها هم کارهای بزرگی انجام شده. اما مهم ترین دستاورد انقلاب، چیزی فراتر از این هاست: انسان هایی که تاریخ را تغییر داده اند. امام خمینی ره انقلاب نکرد که فقط کشوری صنعتی و پیشرفته سازد، هدفش این بود که انسان هایی تربیت شوند که بنده ی خدا باشند، نه برده ی شرق و غرب. همین شد که جوانانی مثل حاج قاسم سلیمانی، چمران، طهرانی مقدم، حججی و صدها نفر دیگر در این مکتب رشد کردند. فناوری، پیشرفت، صنعت و قدرت نظامی را خیلی از کشورها دارند، اما چیزی که این انقلاب دارد و دیگران ندارند، همین آدم ها هستند. آدم هایی که در دنیای پر از وسوسه، دل های پاکی دارند و به جای زندگی راحت، راه سخت مجاهدت را انتخاب می کنند. شاید بعضی ها هنوز هم متوجه عظمت این اتفاق نشده باشند، اما حقیقت این است که انقلاب اسلامی، فقط یک نظام سیاسی نیست، یک کارخانه ی انسان سازی است. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
هفته‌نامه زن روز
حرف‌های خطی نفیسه زارعی انگار همه ی ما به حرف هایی که توی اتاقک حلبی تاکسی های خطی ردوبدل می شود، خو کرده ایم؛ همان حرف هایی که گاهی صد من یک غاز است و حرصت را تا بُن دندان درمی آورد. اما چون توی آن اتاقک حلبی لکنته گیر کرده ای، صدایت درنمی آید و فقط با نگاهت می توانی به دیگر مسافرها بفهمانی که این امور باد هواست. تاکسی که پشت چراغ قرمز گیر می کند، مرد سبیل کلفت که روی صندلی جلو لم داده، صدای «هووفی» از دهانش خارج می کند؛ جوری که سبیل هایش مثل پرده در معرض باد بالا و پایین می شود. بعد می گوید: – زمان اون خدابیامرز اصلاً این حرفا نبود. سپس نیم نگاهی به تو می اندازد و ادامه می دهد: – اون موقع ها گرونی و بدبختی و ترافیک نبود، این فنچ منچا یادشون نیست. دستش را روی شانه ی راننده می گذارد و می گوید: – تو که یادته، داداش! راننده سر تکان می دهد و برای خوشامد مسافر می گوید: – آره، قیمت یه چوب کبریت سیزده سال زمان هویدا ثابت بود. الان شب می خوابی، صبح بلند می شی می بینی قیمت ها عوض شده؛ انگار از خواب اصحاب کهف بیدار شدی! حالا چی؟ پول ما ارزشش شده تُف تومن. همین پول شندرغاز رو هم می دن برای کمک به غزه و فلسطین و لبنان و بقیه عربا! توی این اتاقک لکنته گیر کرده ای، اما ته مایه ی حریتت پا گذاشته روی خرخره ات. با خودت کلنجار می روی و می گویی: – شیطونه می گه یه دُرشت بارشون کنم و پیاده بشم برم رد کارم! اما نمی گویی. یکی دو خیابان جلوتر، نرسیده به میدان انقلاب، دختر جوانی کنار دستت می نشیند. سر و وضعش می خورد که اهل همین حرف های توی تاکسی باشد و حسرت بخورد که چرا دوره ی اعلیحضرت همایونی را درک نکرده. وقتی راننده و مسافر صندلی شاگرد به تحلیل آب دوغ خیاری شان ادامه می دهند، یک دفعه سرش را از روی صفحه ی گوشی بلند می کند و می گوید: – آقایون، شما دیگه چرا؟! انصاف داشته باشید و پیچ کانال ماهواره دیشبتون رو یه کمی تغییر بدید. یه نگاهی هم به آمار جمعیت توی اون دوره و الان بندازید و بعد هم یه نگاه به پیشرفت و حیثیتی که الان داریم بکنید. تازه همین خود شما اگه یه جو تعصب ایرانی بودنتون رو می کشید، حاضرید دشمن یه تیر به کشور شلیک کنه و... توی اتاقک حلبی تاکسی همه ساکت شده اند و دختر مسافر از تفاوت های جدی ایران قبل و بعد از انقلاب می گوید. تاکسی از میدان انقلاب گذشته و تا خیابان آزادی راهی نمانده. تو ساکت مانده ای و کمی بعدتر با صدای گرفته می گویی: – آقا، من پیاده می شم @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97