eitaa logo
آذرخش
56 دنبال‌کننده
353 عکس
377 ویدیو
99 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی خدا حافظ استاد!😭 نیمه شب بود که تلفن همراهم را به دست گرفتم تا را چک کنم. روی تخت ام دراز کشیدم و بعد از چند لحظه نگاهم به گوشی دوخته شد! وقتی گروه کلاس را باز کردم دیدم استاد لمعه را تمام و پیام خدا حافظی گذاشته بودند! نمی دانید چه حالی به من دست داد! غصه ای بر سینه نشست که در نمی گنجد! نمی‌ توان گفت _ و شما نیز نمی توانید درک کنید _ که استاد جوان زیبا، چه مرد بزرگی بود! در این یکسال، همچون کودکی که دست پدرش را می‌گیرد تا از خیابان عبور کنند، را به دستان استاد سپردم و خدا می‌داند که چه گونه شاگردی ایشان مرا کرد....!! از اینکه کمتر ایشان را خواهم دید، ... شايد ایشان می‌رود از بَرِ من! اما دست مرا در دستان خدایی گذاشت که در من است @zarakhsh
به نام خالق لبخند جور استاد به ز مهر پدر از پرسیدند :پدرت را دوست تر می داری یا را ؟ آن استاد خرد، آموزگارش را برگزید و گفت : «هر چند پدرم مرا از آسمان به زمین آورد اما این آموزگار بود که دوباره مرا به آسمان .» معلم، شمع پر فروغی است که فهمیدن دارد، می سوزد و روشنایی می بخشد. سقف جهان بر دانش، نهاده شده و معلم، یگانه این ساختمان پر شکوه و پر حشمت است. هر که طبیعت را کاوید و کشفی نوین به دنیای علم آورد همگی در پرتوی و آموزگار بوده است، آنان که خود را شناختند و پا در میدان انسانیت نهادند، همگی وامدار آموزگاران اند. هر گاه که قلم، در گلو خفته ام را فریاد می زند یا از فَرْط تنهایی به مطالعه پناه می برم، جایگاه معلم بر من زنده می شود و خدا را بر این نعمت سپاس می گذارم. مرا در مسیر زندگی، آموزگارانی بوده است که قلب تاریکم را به ‌ و بینش، نورانی ساختند و در سایه حکمت آنان بود که جهل و سبک سری من از رونق افتاد و دوباره خریدار فرهنگ و ادب شدم، آری : ز بوسیدنی های این روزگار یکی شان بود دست آموزگار نوجوانی و از دین، بی خبر بودم که آشنایی با آیت الله جوادی آملی، خارستان وجودم را خُتَن کرد و پا در مسیر طلبگی نهادم. کودکی نو پا، ناآگاه و ملتهب بودم که مهرورزی های استاد و دقت های استاد مرا آگاهی بخشید و این پایان کار نبود.... هنوز ناخالصی‌ها در من می زد که آشنایی استاد مرا ممتاز کرد و شاگردی استاد مرا پالُود و آماده تاج خدمت بر سر نهادن کرد و باز هم این پایان راه تربیت نبود....!! شاید بیابان باورها و ، سیراب شده بود اما هنوز در بوستانِ ، عَلفِ التهاب می رویید که خداوند این ضعف را بر من نمایاند. من در آب دیده‌آموزگار، آموخته ام و هنوز هم راه تعلیم و تربیت ادامه دارد ... آموزگار، گر چه خداوندگار نیست غیر از خدای برتر از آموزگار نیست @zarakhsh
بسمه تعالی پایان لمعه!😭 نیمه شب بود که تلفن همراهم را به دست گرفتم تا را چک کنم. روی تخت ام دراز کشیدم و بعد از چند لحظه نگاهم به گوشی دوخته شد! وقتی گروه کلاس را باز کردم دیدم استاد لمعه را تمام و پیام خدا حافظی گذاشته بودند! نمی دانید چه حالی به من دست داد! غصه ای بر سینه ام نشست که در نمی گنجد! نمی‌ توان گفت _ و شما نیز نمی توانید درک کنید _ که استاد جوان زیبا، چه مرد بزرگی است ! در این یکسال، همچون کودکی که دست پدرش را می‌گیرد تا از خیابان عبور کنند، را به دستان استاد سپردم و خدا می‌داند که چه گونه شاگردی ایشان مرا کرد....!! از اینکه کمتر ایشان را خواهم دید، ... شايد ایشان می‌رود از بَرِ ما! اما دست ما را در دستان خدایی گذاشت که در ما است اردیبهشت 1400 ______ ✍ متاسفانه همینک با خبر گشتم که استاد جوان زیبا، در یک حادثه سهمگین، آسیب دیده و در کُما به سر می برند! 😔، همسر باردار ایشان فوت کرده و پسر ایشان نیز در کما هستند. خواهش میکنم از عمق جان برای سلامتی استاد عزیزمان و خانواده محترم ایشان دعا کنید 🙏 @zarakhsh