eitaa logo
آذرخش
55 دنبال‌کننده
386 عکس
407 ویدیو
101 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
من و دریا!🌊 جبر و اختیار در آینه یک تمثیل! یک روز، از همه جا بی‌خبر چشم به ای گشودم! بسیار خشک و بی آب و علف! خدایا! اینجا کجاست؟! من اینجا چه می کنم؟! چه کسی مرا اینجا کرده است؟! و هزاران پرسش جان سوز دیگر که مرا به منبعی ، محتاج کرده بود! من بودم و یک و اندکی آب و غذا، آن قدر اندک که هرگز برای زندگی ابدی، در جزیزه کافی نبود!! در آن دور دست ها، در کور سوی کرانه ! همان جا که افق لبخند می زد! سیاهیِ ساحلی، چشمِ دل را امیدوار می‌ساخت ! بعدها فهمیدم که به آن « » می گویند!! چاره ای نبود! باید دل به دریا می زدم! اگر می ماندم همه هایم می گندید و خوراک ها میشدم! باید می رفتم! یک نفر با من و در کنار من! ای به من سپرد تا راهنمای این سفرِ کوتاه اما پر فراز و نشیبم باشد! هرگاه محتاج حمایتی بودم، او میشد و گره از کارهایم می گشود! باید خودم را به ساحل آرامش می رساندم، در یک روز آرام، به دور از موج های دریا، سوار بر قایقِ بخت شدم! و آرام و پارو میزدم! گاه، باد موافق می‌وزید و مرا بر شانه امواج می نشاند! چه لذتی داشت آن لحظه ای که با یک ، چندین متر به ساحل نزدیک تر میشدم! اما این همه ماجرا نبود! گاه، باد و بوران، رعد و باران، همه نقشه هایم را در سینه می کردند و مرا به عقب می‌راندند!! چاره چه بود!! در آن بحران، نا امیدی با تفاوتی نداشت! باید دوباره را می خواندم و دوباره ها را التماس می کردم!!! من برای بوسیدن خاک آن ساحل، باید دست و پا می زدم، گاهی موافق حمایتم می کرد و گاهی باد مخالف اراده ام را میزد!! موانع مسیر، گاهی و دیدنی بود! آنقدر فریبا که برقِ غفلت، را می ربود و قایق را رها می ساختم! وای خدای من!! وقتی دلم از از آن همه زیبایی سیر میشد، خود را گم گشته، جا مانده و دور شده می یافتم!! ای کاش به های آن نامه، گوش جان می سپردم و فریب نمی خوردم! من بودم و تدبیر! انگار دو نفر نقشه می کشيدند! من و دیگری! من، ناخدای قایق بودم و او امواج و باد و باران بود!! دو اختیار در میانه دریا بود اما هدف نهایی هر دو، در آغوش گرفتن نجات بود!! هر دو نجات مرا می خواستند، یکی ، و دیگری به !! انگار ساحل آرامش، پر ناز و کرشمه بود که فقط به عقد مردان زحمت کشیده در می آمد و انسان های و غافل را به کوسه های دریا می سپرد! @zarakhsh