به نام خالق مادر..
🖤برسد به دست مادر مان خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها.
سلام مادر عزیزم...
🖤میدانم از بی معرفتی چون من #انتظار حرف های عارفانه و قلنبه سلنبه ندارید.
🖤من نه علامه طباطبایی هستم نه جوادی آملی بلکه من منم همان که میشناسی، همان طفل گریز پای دیروز که برای خودش مردی شده است اما هنوز محتاج #محبت های مادرانه و نوازش های دستان توست.
🖤گاه و بی گاه که چشم به اخبار می دوزم دلم برای غرب نشینان می سوزد چرا که یا باید درد دل هایشان را در سینه حبس کنند یا نزد روان شناسان بروند و با کلی هزینه کردن فقط چند دقیقه #مناجات کنند آن هم شاید ثمر بخش باشد.
مادر خوبم...
🖤امشب بیست و یکمین سالی که در سوگ #شهادت مظلومانه ات می سوزم جای خود نمایی و منت گذاشتن نیست چون شما هم بیست و یک سال است که برای من می سوزید...
قامت خم کردید تا استخوان ترکاندم و بُرنا شدم...
یادت هست مادر خوبم #بیمار که میشدم با همه وجودم نوازش های مادرانه ات را التماس می کردم...
یادت هست هرگاه دوستان و دشمنان پشتم را خالی می کردند شما به تنهایی پشت و پناهم بودی...
🖤اگر از من بپرسند چرا #طلبه شدی؟؟ خواهم گفت : برای اینکه برادران و خواهران گم شده ام را به #آغوش پر مهر مادرم برگردانم....
🖤امشب از دستان پر خیر و برکت مادر خوبم میخواهم مانند همیشه دست نوازش بر سر ما بکشد تا سرمای #روزگار آخر الزمان از وجود ما بیرون برود...
از #لطف بی انتهای مادر میخواهم که لباس عافیت بر تن بیماران بپوشاند و جامعه بشری را از #کرونا ویروس پاک سازد...
و حرف هایی دیگر که مادر و فرزندی است...
@zarakhsh
بسمه تعالی
نامه ای به مادرم!
«بسم الله الرحمن الرحیم»
از پسری درراه مانده و سرشکسته به مادری رهبر و سربلند!
از حالی آشفته و پریشان به تجلی مقلِّبُ القلوب والاحوال!
از فرزندی پوچ و بی خاصیت به مادری که معنا بخش گستره گیتی است!
از اشکی به گونه غلتیده به مادری زِ غصه خمیده!
مادر خوبم!
نمی دانم اکنون کجایی؟! و چگونه شبت را سحر می کنی؟!
نمی دانم؟! و همین ندانستن و ندیدن است که گاهی دلم را تاریک می کند و سرمای #زمستان زندگی استخوان هایم را می سوزاند!
نمی دانم کجایی؟! اما به نیکی می دانم که هرگز #ادب را زیر پا نمی گذاری و تکالیف مادری را به #نیکی میشناسی و به #شایستگی می انجامی!!! از این رو چون بانگی برآید که فردا، عقد #ازدواج فلانی را می خوانند! خود را به مراسم عقد می رسانم بلکه #حضورت را احساس کنم!!
هرکس نداند من خوب میدانم که ازدواج فرزندانت را وظیفه مادری خود میدانی! با اشک شوق در مراسم عقدشان حاضر میشوی! در حقشان #دعای خیر میکنی!! و عروس و داماد را به #خدا میسپاری!! وقتی که آسمان دل «علی» خالی از قرص ماهِ #همسر بود و این خلأ، آزارش می داد! آدرس تو را دادم و گفتمش : «به مادرت فاطمه زهرا (س) بگو، اینک زمان سُکنا گزیدن #کشتی جوانی اَم در ساحل ازدواج فرا رسیده است! لطفا هوای دل پسرت را داشته باش!!».....
بعد از آن #مناجات صميمانه بود که علی با دعای خیر مادر، غروب آفتاب سه روز بعد ازدواج کرد!!
نمی دانم کجایی؟! اما چونکه بانگی برآید فلان خواجه #مُرد!! شستم خبر دار میشود، می توان حضورت را در تشیع جنازه احساس کرد و صدای گریه ای که لااله الا الله می گوید را #شنود و #شهود کرد!!
مگر می شود کسی سالیان سال سیاه پوش عزای پسرت #حسین (ع) باشد و تو در تشیع جنازه اش مشارکت نکنی!!
مادر خوبم!
هر بار که #اندوه دلم، #انبوه می گشت!! دلم گوشه چادرت را می خواست که سر بر دامن ت گذارم و یک #دریا اشک ریزم!!
بارها و بارها با یقینی کامل برایت #نامه نوشتم!
می دانستم با همه #تاریکی هایم! در زمانی مناسب و مکانی مساعد پاسخم خواهی داد!
دیشب عجیب آسمان می بارید!! انگار درد فراقت بر سینه اش سنگینی می کرد!
از حرم که خارج شدم و زیر باران گام بر می داشتم، #خیمه ها را اشک بار تماشا می کردم، کاروانی سیاه پوش با نوایی دلنشین، #قاب نگاهم را ربود! هوا سرد بود و همگی خیس شده بودند اما با #حرارتی نشاط بخش به سرزنان به سوی حرم می تاختند!!
ناگهان جمله ای به ذهنم رسید که اشک هایم را دوچندان کرد : «ای کاش همین کاروان امشب در #مدینه اقامه عزا می کرد 😭....»
ای مادر مهربان!
ای #بهانه گردش خورشید و ماه!
ای #بهانه آفرینش آسمان و زمین!
ما را بدون تو زمستانی است سخت!
که اگر دستان پر مهرت بر سرمان نباشد، قلب هایمان یخ خواهد بست!
#مراقب_قلب_هایمان_باش!
@zarakhsh