eitaa logo
آذرخش
56 دنبال‌کننده
353 عکس
377 ویدیو
99 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خالق مادر.. 🖤برسد به دست مادر مان خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها. سلام مادر عزیزم... 🖤میدانم از بی معرفتی چون من حرف های عارفانه و قلنبه سلنبه ندارید. 🖤من نه علامه طباطبایی هستم نه جوادی آملی بلکه من منم همان که میشناسی، همان طفل گریز پای دیروز که برای خودش مردی شده است اما هنوز محتاج های مادرانه و نوازش های دستان توست. 🖤گاه و بی گاه که چشم به اخبار می دوزم دلم برای غرب نشینان می سوزد چرا که یا باید درد دل هایشان را در سینه حبس کنند یا نزد روان شناسان بروند و با کلی هزینه کردن فقط چند دقیقه کنند آن هم شاید ثمر بخش باشد. مادر خوبم... 🖤امشب بیست و یکمین سالی که در سوگ مظلومانه ات می سوزم جای خود نمایی و منت گذاشتن نیست چون شما هم بیست و یک سال است که برای من می سوزید... قامت خم کردید تا استخوان ترکاندم و بُرنا شدم... یادت هست مادر خوبم که میشدم با همه وجودم نوازش های مادرانه ات را التماس می کردم... یادت هست هرگاه دوستان و دشمنان پشتم را خالی می کردند شما به تنهایی پشت و پناهم بودی... 🖤اگر از من بپرسند چرا شدی؟؟ خواهم گفت : برای اینکه برادران و خواهران گم شده ام را به پر مهر مادرم برگردانم.... 🖤امشب از دستان پر خیر و برکت مادر خوبم میخواهم مانند همیشه دست نوازش بر سر ما بکشد تا سرمای آخر الزمان از وجود ما بیرون برود... از بی انتهای مادر میخواهم که لباس عافیت بر تن بیماران بپوشاند و جامعه بشری را از ویروس پاک سازد... و حرف هایی دیگر که مادر و فرزندی است... @zarakhsh
بسمه تعالی طعم شیرین مناجات! مگر شب قدر، شب با خدا نیست پس چرا هنگام قرآن به سر گرفتن کمتر کسی برایمان مناجات می خواند! هرچند اهل بیت علیهم السلام وصل آسمان و زمین اند اما چرا کرده ایم فقط با گریه کنیم؟! پس طعم شیرین مناجات با خدا را چه کسی به ما می‌ چشاند؟! @zarakhsh
بسمه تعالی نامه ای به مادرم! «بسم الله الرحمن الرحیم» از پسری درراه مانده و سرشکسته به مادری رهبر و سربلند! از حالی آشفته و پریشان به تجلی مقلِّبُ القلوب والاحوال! از فرزندی پوچ و بی خاصیت به مادری که معنا بخش گستره گیتی است! از اشکی به گونه غلتیده به مادری زِ غصه خمیده! مادر خوبم! نمی دانم اکنون کجایی؟! و چگونه شبت را سحر می کنی؟! نمی دانم؟! و همین ندانستن و ندیدن است که گاهی دلم را تاریک می کند و سرمای زندگی استخوان هایم را می سوزاند! نمی دانم کجایی؟! اما ‌‌به نیکی می دانم که هرگز را زیر پا نمی گذاری و تکالیف مادری را به میشناسی و به می انجامی!!! از این رو چون بانگی برآید که فردا، عقد فلانی را می خوانند! خود را به مراسم عقد می رسانم بلکه را احساس کنم!! هرکس نداند من خوب میدانم که ازدواج فرزندانت را وظیفه مادری خود میدانی! با اشک شوق در مراسم عقدشان حاضر می‌شوی! در حقشان خیر میکنی!! و عروس و داماد را به میسپاری!! وقتی که آسمان دل «علی» خالی از قرص ماهِ بود و این خلأ، آزارش می داد! آدرس تو را دادم و گفتمش : «به مادرت فاطمه زهرا (س) بگو، اینک زمان سُکنا گزیدن جوانی اَم در ساحل ازدواج فرا رسیده است! لطفا هوای دل پسرت را داشته باش!!»..... بعد از آن صميمانه بود که علی با دعای خیر مادر، غروب آفتاب سه روز بعد ازدواج کرد!! نمی دانم کجایی؟! اما چونکه بانگی برآید فلان خواجه !! شستم خبر دار می‌شود، می توان حضورت را در تشیع جنازه احساس کرد و صدای گریه ای که لااله الا الله می گوید را و کرد!! مگر می شود کسی سالیان سال سیاه پوش عزای پسرت (ع) باشد و تو در تشیع جنازه اش مشارکت نکنی!! مادر خوبم! هر بار که دلم، می گشت!! دلم گوشه چادرت را می خواست که سر بر دامن ت گذارم و یک اشک ریزم!! بارها و بارها با یقینی کامل برایت نوشتم! می دانستم با همه هایم! در زمانی مناسب و مکانی مساعد پاسخم خواهی داد! دیشب عجیب آسمان می بارید!! انگار درد فراقت بر سینه اش سنگینی می کرد! از حرم که خارج شدم و زیر باران گام بر می داشتم، ها را اشک بار تماشا می کردم، کاروانی سیاه پوش با نوایی دلنشین، نگاهم را ربود! هوا سرد بود و همگی خیس شده بودند اما با نشاط بخش به سرزنان به سوی حرم می تاختند!! ناگهان جمله ای به ذهنم رسید که اشک هایم را دوچندان کرد : «ای کاش همین کاروان امشب در اقامه عزا می کرد 😭....» ای مادر مهربان! ای گردش خورشید و ماه! ای آفرینش آسمان و زمین! ما را بدون تو زمستانی است سخت! که اگر دستان پر مهرت بر سرمان نباشد، قلب هایمان یخ خواهد بست! ! @zarakhsh