eitaa logo
آذرخش
55 دنبال‌کننده
387 عکس
407 ویدیو
101 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر استاد وکیلی پرسش و پاسخ ❓فلسفه چند همسری ❓فلسفه حجاب ❓محدوده ارتباط با نامحرم ❓کار کردن زنان، در بیرون از منزل ❓چه زمانی تکلیف حجاب برداشته می‌شود؟ ❓حضور زنان در ورزشگاه ❓چرا حق طلاق با مرد است ❓ازدواج موقت @zarakhsh
⚠️طلبه در حوزه فُسیل نشود!! ♦️رهبر معظم انقلاب: هر طلبه اى براى آينده ى زندگى علمى و فكرى خودش برنامه‌ريزى كند؛ بى هدف در حوزه نماند. مدتى تحصيلات هست؛ دارد كفايه مى‌خواند، مى‌خواهد درس خارج برود، درس خارج می‌رود، مى خواهد مجتهد بشود، خيلى خوب، بعد براى آينده بايد برنامه ريزى كند. هركسى ذوقى دارد، هركسى توانى دارد، هركسى ممكن است موقعيت خاصى در اختيارش قرار بگيرد؛ اينها را از پيش برنامه ريزى كند و خودش را آماده نمايد. اينچنين نباشد كه ده سال، پانزده سال، بيست سال بگذرد و همينطور بى هدف در حوزه باشند و پاى اين درس و آن درس بنشينند و فسيل بشوند؛ نه فايده اى براى مردم، و نه فايده‌اى براى خودشان داشته باشند. ۱۳۷۰/۰۶/۳۱ کشکول ناب حوزوی 🆔 @h_falahati
بسمه تعالی کلوخ انداز را پاداش سنگ است! پس از شبی طولانی، دمیده بود و چیزی از این طلوع بر ما نمی گذشت. همگان، همت به کمر بسته بودند تا با هم و در کنار هم، کوه مشکلات را در گرفته و قله های صعب العبورش را در نوردند! دلهایشان توفانی تر از دریا و عزمشان راسخ تر از بود، لذا جامه ی قواصی به تن کرده، دل به دریای مشکلات زدند و به نفع انقلاب جستند! با صبر و ، موش های را از لانه بیرون کشیدند و چاه نفاق شان را از خاک ذلت پُر ساختند! در برابر تا دندان مسلح ، با و خنجر، صف توحید آراستند و سينه ی ایمان سِتَبر کردند! شب ایران، روز شده بود. و روز، گَهِ کار و ریختن است، همگان مشغول کار بودند که دشمن دیو صفت، در سایه نشسته بود و نقشه های شوم در سر می پروراند! دلش برای که در سفارت آمریکا گماشته بود تا شبانه ایران را بکاوند و جاسوسی کنند، به شدت تَنگ شده و از آنان در هراس بود! پاورچین پاورچین، خیلی ساکت و آرام خودشان را به رساندند و پنجه ی عقاب هایشان را به قصد لانه جاسوسی تیز کرده بودند، چیزی به آغاز عملیات «» نمانده بود که چشمان بیدار خداوند، فرمان حمله به لشگریانش صادر کرد و شن های طبس به پا کردند که از پنجه ی عقاب، مشتی آهن پاره باقی ماند! ای بندگان زحمت کشیده خدا: فریاد شن های طبس نمی شنوید که به ما درس توحید می دهند،انگار می گویند: گستره گیتی خدایند و تا زمانی که برای خدا و در راه خدا گام بردارید دستان گرم و نگاه پر مهرش بر سر شماست. پس بار دیگر را از خود بران و این آیه را بخوان : وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا. لشکریان آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.( فتح /٣) پنجم اردیبهشت، سالروز به ذلت افتادن نظامیان آمریکایی در شن زار طبس، زنده و سرشار از عبرت باد. @zarakhsh
بسمه تعالی کوه یخ( پذیرش حوزه های علمیه) طلبگی بزرگ و شناور است! مردم فقط به تماشای نیم رخی از آن می نشینند و چشم دل را از تماشای آن سیر می کنند! غافل از آنکه ریشه های تنومند این کوه یخ، زیر میلیون ها لیتر آب پنهان است! مردم از حوزه و روحانیت،بسیار مبهم و شان بسیار مه آلود است! 👈 برخی فقط منبر و محراب دیده اند و درس اخلاق های آیت الله مجتهدی آنان را گرفته است! 👈برخی چشم به حلقه های مباحثه دوخته اند _ آن هم درون حیاطی سرسبز و که صدای فواره اش ، بسیار دلنشین است! 👈برخی هم از دریچه دانشمندان دینی به حوزه می نگرند_ و چون به امام و آقا و علاقه دارند، _برای و آقا و شدن، دستِ دوستی به حوزه می دهند!! 👈برخی هم برای یافتن پاسخ های فکری خود ، حوزه را هدف می گیرند اینان شوق وشور به سر دارند! 👈برخی هم ، در آینه دوستان هیئتی، با حوزه آشنا می شوند و رَه دوست می پیمایند! 👈در این میان برخی هم صابون و به دل می زنند و برای به چنگ آوردن آن از حوزه می سازند! و نفرین به پول و پَله و پِلّه! اینان یا به آرزوی شان نمی رسند و اگر هم برسند، خدا به معاد و حساب و کتابشان رحم کند! 👈جالب تر آنکه برخی برای فرار از و به حوزه می آیند که البته پس از مدتی به اشتباه خود پی برده ، دُمِ طمع را بر کول پشیمانی می گذارند و از حوزه طلاق می‌گیرند! به راستی چیست؟ به چه مقصودی بنیان نهاده شده ؟ و به دنبال چه می دَوَد؟! چه کسی مناسب این نهاد مقدس است؟ و چه را به دوش می کِشَد؟! چه کسی و چه روحیاتی به درد طلبگی می خورند ؟! و حوزویان چگونه است؟! چگونه روزگار می گذرانند؟؟ و هزاران هزار پرسش کلیدی که باید برای علاقه مندان حوزه، روشن گردد. جوانان، والدین، طلاب علوم دینی و مسولین حوزه های علمیه، همگی موظف اند، حوزه و مرام طلبگی را به آدمیان معرفی کنند. مبادا جوانی با چشمانی و منطقی احساسی پا به حوزه گذارد و هنوز چند سال نگذشته، را سوخته و عمرش را برباد رفته بپندارد. عبادت های یک ِبانشاط، به مراتب از عبادت های یک طلبه سرخورده ، پر رنگ تر و عاشقانه تر است!! هرچه شوخی بردار باشد، آینده يک جوان هرگز شوخی بردار نیست! پس باید برای هر انتخابی، از نهایت شناخت، برخوردار بود. @zarakhsh
حوزه علمیه برم؟.mp3
12.15M
حوزه علمیه برم یا نه؟ ⭕️ بدون تعارف نظر خودم رو در مورد حوزه علمیه گفتم ❌ آقایون حوزه علمیه، نقدهایی که دارم از روی دلسوزیه، میدونم که تحملش رو دارین👏 شما تا حالا ندیدین من همینجوری کلی تبلیغ کنم برین حوزه ثبت نام کنین، چون اصلا این روش تبلیغ رو قبول ندارم که از یه طرف همه بیان... ⭕️ فکر کردم اگر بخوام به پسر خودم بگم بیا حوزه چی میگم بهش ؟؟ همین رو تو صوت بالا مفصل گفتم... https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
پذیرش و پذیرایی حوزه و دانشگاه باید بر اساس زیر ساخت های موجود و نیازهای جامعه نیرو بپذیرند! حوزه باید زیر ساخت هایش را سامان بخشد. در دانشگاه آنچنان مشکل زیر ساخت نداریم اما رشته های دانشگاهی متناسب با نیاز های جامعه تنظیم نشده اند از این رو، دانشگاه‌ ما، خط تولید هزاران، مدرک به دستِ بی کار شده است! @zarakhsh
بیل های تیز! یک دنیا حرف در این تصویر هست! ملتی که در میانه میدان به جهاد، مشغول است، با همه درد و رنج هایش باز هم مقاوم و سرسخت می ماند! نوک بیل همیشه تیز تر و بُرَندِه تر است چراکه همیشه هم آغوش سنگ های سر سخت زمین بوده است! @zarakhsh
آذرخش
درود بر قلب ناآرام مادر اینک که در جایگاه یک آموزگار ایستاده ام، مایلم قدری برایتان از فضای کلاس بنویسم بلکه ریسمان تقصیر و اتهام از گردن آموزگاران برداشته شود. 1. فروکش کردن علاقه دانش آموز نسبت به مطالعه یک درس، می‌تواند علت های متعددی داشته باشد _مثلا هر گاه کتاب درسی به پایان می رسد و استاد به تدریس نقاط ضعف دانش آموزان می پردازد، برخی، ناخود آگاه خود را از توجه به درس بی نیاز دانسته، با کلاس همراهی نمی کنند. مخصوصا زمانی که خاطرشان از امتحان، جمع شده باشد. ما پس از پایان کتاب _با توجه به ضعف علمی دانش آموزان_ به تدریس دستور زبان پرداخته و در این راستا جزوه هایی برای آنان آماده ساختیم اما برخی از عزیزان علی رقم همه تاکید ها باز هم جزوه ها را مطالعه نکرده و دل به درس نمی سپردند... 2 نکته دوم: تبعیض و تفاوت هیچ آموزگار خردمندی میان دانش آموزانش فرق نمی گذارد، این دانش آموزان هستند که متناسب با روحیات و توقعات خود احساس تبعیض می کنند گاهی به یک دانش آموز ضعیف، کارت امتیاز می دهیم تا روحیه گرفته و درس بخواند... گاهی به یک دانش آموز درس خوان، کارت امتیاز نمی دهیم بلکه از آتش غرور و تکبرش کاسته شود.... گاه، یک دانش آموز فعال را تشویق می کنیم تا قدر دان زحمات او بوده و سایر دانش آموزان را به تلاش علمی دعوت کرده باشیم. گاه با دانش آموزی مزاح می کنیم تا ترس از معلم در وجودش خشکیده شود و گاه در برخورد با دانش آموزی هرگز مزاح نمی کنیم که مبادا جسور گشته و نظم کلاس را در هم بشکند. گاه دانش آموز کم حرف را به سخن وا می داریم و گاه دانش آموزان پر حرف را به سکوت کردن سفارش می کنیم. گاهی دانش آموزان جوان، در تفسير رفتار استاد، خطا کرده و دلگیر می‌شوند.من همیشه در جلسات روان شناسی موفقیت به دانش آموزان گفته و می گویم : « شما برای خدا و برای آینده خودتان درس بخوانید، نباید کاسب، بار بیایید که فقط به شوق جایزه درس بخوانید! شما بزرگ تر از تشویق ها و عزیز تر از همه جایزه ها هستید، آنقدر اعتماد به نفس داشته باشید که حتی بدون تحسین دیگران نیز در مسیر اهداف خود، استوار بمانید...» بنده حتما در رفتار هایم بازنگری کرده و از شما بابت توجهی که به تحصیل فرزندتان دارید سپاس گذارم @zarakhsh
از افلاطون پرسیدند : « چرا آموزگارت را از پدر گرامی تر می داری؟؟» اندر جواب گفت : «چون پدرم مرا از آسمان به زمین آورد و این معلم بود که دوباره مرا به آسمان بازگرداند....» سالروز شهادت شهید مطهری و روز معلم، گرامی باد @zarakhsh
دعوا بین زوجین اجتناب‌ناپذیر است اما قوانینش را رعایت کنید: 🔻در جمع دعوا نکنید 🔻فقط روی مشکل تمرکز کنید 🔻به گذشته باز نگردید 🔻کنایه نزنید 🔻توهین نکنید 🔻خوب بشنوید 🔻داد نزنید با رعایت همین چند نکته ساده، در تشکیل هزاران پرونده قضایی، صرفه جویی می‌شود! @zarakhsh
کانون کار فرهنگی! در مدرسه ای، توفیق تدریس ادبیات فارسی داشتم. مدرسه ای ویژه که با دغدغه های تربیتی بنیان نهاده شده بود. و البته نوجوان ارزشی و اهلِ کار فرهنگی فراوان داشت. مدتی که از آشنایی مان گذشت، با دانش آموزانی مواجه شدم که به شدت ضعف علمی و اخلاقی داشتند! کمی که در احوال آنان، جستجو و جو کردم، نتیجه ای شگفت انگیز دستگیرم شد! آری! یکی، برادرش فعال فرهنگی بود! یکی پدرش! و دیگری خودش! دلم میخواست به آنان بگویم: «انگار شما بهشت را برای دیگران می طلبید؟! مگر نمی دانید که کانون کار فرهنگی، هستید! ابتدا خودتان، سپس بستگان تان و در نهایت، دیگران را تطهیر کنید!» @zarakhsh
نه هر که آینه سازد سِکَندَری داند! روزگار ما، روزگار مرگ تخصص است! بشریت، هرگز گمان نمی کرد که در عصر پیشرفت علم و تکنولوژی ، کار علم به اینجا برسد! آسان شدن مطالعه و عمومی شدن تحصیل با همه خاصیت هایش، آفتی در پی دارد و آن «مرگ تخصص» است! هر کس و نا کسی، هر اهل و نااهلی، به خودش اجازه می‌دهد که دوره بر گزار کند و بر کرسی مشاوره بنشیند. شاید اینان در مقیاس کوچک مفید باشند اما در دراز مدت زمینه مرگ تخصص را فراهم می آورند! نیازی به گفتن نیست که دوره بر گزار کردن و مشاوره دادن، شان متخصصانِ متعهد است! نه فقط در مباحث علمی که در طب سنتی و مانند اینها نیز قصه از همین قرار است! متأسفانه کسانی که اندک شناختی از مبانی بهداشت و سلامت نداشته و فقط چند ورق طب سنتی خوانده اند، تیغ به دست گرفته به جان سلامت مردم افتاده اند و دلشان خوش است که حجامت و درمان می کنند! مدرک گرایی نیز هیزم بر این آتش نهاده و بی سوادان ِ غیر متخصص را به جان جامعه انداخته است! تعهد و تخصص، گم گشته جامعه ماست! @zarakhsh
سرد خانه قطار مجرمی در روسیه، از زندان گریخت! ماموران امنیتی به تعقیب وی پرداختند تا اینکه او در ایستگاه قطار گیر افتاد! مجرم به سختی خودش را به آخرین واگن قطار چسباند و به سرعت در اولین واگن فرود آمد و محکم درب آن را بست. هنوز آرام نگرفته بود که نوشته ای وحشتناک ، شیرینی فرار را به کامش تلخ کرد! آری آنجا، سردخانه بود! هرچه برای گشودن در تلاش کرد، راه به جایی نبرد چون فقط از بیرون باز می‌شود! مجرم، برای زنده ماندن باید مبارزه می کرد!! باید در همان فضای اندک آنقدر می دوید و جست و خیز می کرد تا بدنش گرم باقی بماند! قلم و کاغذی برداشت و لحظه به لحظه را گزارش می کرد : «١. من در این سردخانه لعنتی گیر افتاده ام! امیدی برای زنده ماندن ندارم! اما چاره ای نیست باید تلاش کرد..... ٢. یک ساعت است که به دویدن مشغولم! دیگر خسته شده ام! ٣. الان از شدت خستگی روی زمین نشسته ام و به نرمی بدنم را تکان می دهم ۴. دیگر رمقی برای تحرک ندارم! بدنم مثل چوب خشک شده است! ۵. چشمانم سنگین شده است! میل به خواب دارم... دارم یخ میزنم....» صبح که درب واگن را باز کردند، جنازه اش کف واگن افتاده بود! در حالی که اصلا سردخانه قطار خاموش بوده است !!! _______ ✍: به نظر شما علت مرگ مجرم چه بوده است؟ آری، تلقین! من جز تلقین، علت دیگری پیدا نمی کنم! مجرم فراری، سرمای هوای روسیه را به حساب سرمای سردخانه گذشته بود و همین پندار غلط، به قیمت جان شيرين اش تمام شد! تلقین مثبت نیز چنین اثری بر روان آدمی دارد و البته تلقین منفی، بسیار مؤثرتر است! تلقین، یک تیغ دو دَم است! مراقب باشید که هستی تان را نابود نکند! @zarakhsh
🔶‌با انجام این ۹کار جایگاهتون رو بالاتر ببرید 🔘۱.از خودتون بودن خجالت نکشید 🔴۲.انتظار از خودتون رو بالا ببرید و از بقیه پایین بیارید. 🔘۳.هیچگاه طرز فکرتون رو به خاطر اینکه شبیه دیگران باشید عوض نکنید 🟣۴.به خودتان ایمان داشته باشید 🔘۶.نه گفتن رو یادبگیرید 🔴۷.کاری رو انجام بدید که از ته قلب به درست بودنش ایمان دارید 🔘۸.ازمتفاوت بودن نترسید 💯۹.تو جامعه با افراد با احترام و محبت برخوردکنید @zarakhsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رحیم پور ازغدی : 🔹اغلب و دارند زندگی خودشان را می کنند، تمدن سازی معنی ندارد. 🔹سقف مطالبات دانشگاهیان این است که عضو هیات علمی بشوند و حوزویان هم می خواهند بشوند حجت الاسلام و پس از آن آیت‌الله ________________ ✍:توان و تمدن! جناب رحيم پور ازغدی : از نهان خانه ی با صفای دل، بر شما درود می فرستم اما این شما را برنتابیده و خالی از اشکال نمی بینم! استاد عزیز! حوزه و دانشگاه، چاره ای جز این ندارد! اکثر دیگر به فکر هیئت علمی شدن نبوده و اغلب هم دیگر به فکر آیت الله شدن نیستند! چنان چنگال مشکلات در فرورفته است که اصلا نمی توانند به تمدن سازی فکر کنند! پیر مرد هایشان دیگر توان کار علمی ندارند و جوانان هایشان هم شب و روز در پی یک عادی می دوند! از کسی که خانه اش، اندیشه به او نمی دهد، چه گونه توقع تمدن سازی دارید؟! از جوانی که دو کار می کند تا غرورش آخر ماه لکه دار نشود، چگونه توقع تمدن ساختن دارید؟! از جوان پاک سرشتی که پس از سال تحصیل حوزوی، از شدت تنگی معیشت به فکر فروختن افتاده است! چگونه توقع دارید؟! اگر شما را نمی شناختم، حتما گمان می کردم که نَفَس تان از جای گرم برمی خیزد! به جای سرزنش حوزه و دانشگاه، به ها نگاهی دوباره افکنده و این را بدانید که : بیشتر مردم، رکاب دادن به توقعات شما را ندارند! بهتر است با حمایت کامل از ، تمدن خود را بسازید و بدانید که : آب از جای دیگری گل آلود است! @zarakhsh
تلنگر.... زندگی، چای تازه دمی است که اگر دیر بجنبی از دهن می افتد! @zarakhsh
اندر احوال مدارس غیر انتفاعی در آن عهدی که مدارس غیر انتفاعی شکل گرفت ، من هنوز چشم به جهان نگشوده بودم. اینکه انگیزه دولت وقت، از این اقدام خطرخیز چه بود؟ بماند واینکه چرا میخواست بار آموزش وپرورش را از دوش دولت بردارد؟ آن هم بماند. رویش مدارس غیر انتفاعی در بوستان وطن ، هر چند خالی از منفعت نبوده است اما در نهایت چالش های بزرگی را فراروی آموزش و فرهنگ ملی قرار داده که به پاره ای از این چالش ها اشاره خواهم کرد: ١.پیکار با عدالت آموزشی گستراندن سایه عدالت در همه ابعاد و زوایا گذشته از اینکه تکلیفی شرعی است ،یک وظیفه ملی و قانونی به حساب می آید. همه مردم ایران حق دارند که در مسیر شکوفایی استعداد هایشان از سرمایه های ملی بهرمند شوند چه سرمایه های انسانی و چه سرمایه های مادی . واگذار کردن مدارس به بخش خصوصی ، آموزش را به تبعیض، آلود و تربیت را به درهم و دینار طبقات، وابسته کرد! و در این اختلاف طبقاتی ، بهترین اساتید و کامل ترین امکانات دراختیار نوجوانی قرارمی گیرد که خزانه پدرش سرشار تر باشد! وقتی که تبعیض چشمگیر ‌‌شود برخی خودشان را به آب و آتش می زنند تا فرزندشان در مدرسه ای خوب اما گران، درس بخواند! ۲.تضعیف آموزش و پروش ملی اگر آموزش و پرورش ملی ،کافی و کارآمد باشد ، جداشدن از این نهاد و صرف هزینه بیشتر خلاف عقل و تدبیر است و هیچ پدر خردمندی چنین نخواهد کرد! رشد چشمگیر مدارس غیر دولتی ، نشان از کاستی های آموزش ملی و دولتی است! ۳.تجزیه تربیت و هویت ملی هر مجموعه علمی وفرهنگی به تَبَع بنیان گذاران اش ، باورهای خاص خودش را دارد و ناخوداگاه ، هویت مطلوب خود را در قلب دانش آموزان می نشاند و این پدیده ای دو پهلو و یک شمشیر دو دَم است ، اگر سردمداران آن مجموعه، انسان هایی فرهیخته و با اصالت باشند، خطری متوجه جامعه نیست اما در غیراین صورت، خطر تکثر و تجزیه هویت ملی وجود دارد و البته با نظارت های دقیق و پی در پی می‌توان تا حدودی از این خطر پیشگیری کرد. @zarakhsh
لطفا فریاد بزن! از آخرین تجربه ام ده سال می گذرد! ده سال پیش بود که برای اولین بار به (سرزمین موج های آبی ) پا گذاشتم! مدرسه برای شاگرد اول کل مدرسه بلیط رایگان در نظر گرفته بود و به لطف پروردگار من شاگرد اول کل مدرسه شدم ! جانمی جان! یک سفر رایگان به سرزمین موج های آبی! تجربه ای جالب و نشاط انگیز بود! در کنار دوستان و هم قطاران ، حسابی خوش گذراندیم و خاطره هایی ناب در قاب حافظه ام به یادگار باقی ماند! امروز پس از ده سال در کنار دوستانم دوباره به همان سرزمین بازگشتم، دوباره همان احساس ،همان شور،همان نشاط ، همان هیجان! اما این بار با ده سال گذشته تفاوتی داشت ،تفاوتی تلخ و ماندگار! آنقدر تلخ که اشک هایم را به سختی پنهان می کردم ! آری! درست حدس زدید! مرگ ناگهانی دوستم مرا آزرد و خاطرات گذشته را درمقابل چشمانم به رقص درآورد! هنوز هم نمی توانم مرگ او را باورکنم! نمی دانم تاکنون سوار سرسره (یو)شده اید یا نه؟ اولین بار که سوار این سرسره شدم ، از شدت هیجان نفسم در سینه جاماند و دست به دامن فوریت های پزشکی شدیم ! مرحوم دوستم حسابی ترسیده بود و رنگ به رخسار نداشت! آن زمان مشکلی داشتم که الحمدلله با تحولات دوران جوانی درمان شد و لابه لای تاریخ نوجوانی جاماند. اما این پایان کار نبود! امروز هم که دوباره سوار همان سرسره شدم! کمی بدنم می لرزید ! میترسیدم دوباره آن خاطره رعب انگیز تکرار شود! با چند جمله انگیزشی خودم را قوت قلب دادم و سوار سرسره شدم ! وای خدای من ! چه شوری ! چه هیجانی ! آنقدر ترسیدم که ازفَرْط وحشت و هیجان ، لب هایم را گازگرفتم و طعم خون تمام دهانم را فراگرفت! ای کاش فریاد می زدم ! ای کاش جیغ می کشیدم و هیجاناتم را تخلیه می کردم! اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار گرفتید حتما داد و فریاد کنید! خجالت نکشید ! با خود نگویید : من بزرگتر این جمع هستم زشت است که داد و فریاد کنم . حتما فریاد بزن! حتما کودک درونت را بیدار کن! که شاید دیگر این خاطره ها تکرار نشود! من اگر می دانستم که موج های آبی ده سال پیش،آخرین موج های آبی رفیق مان خواهد بود حتما بیشتر با او خوش میگذراندیم... نوروز سال گذشته بود که در یک تصادف، پرونده حیات رفیق فرهیخته ما برای همیشه بسته شد! @zarakhsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو انگلیس طرف میخواد رای بیاره وعده میده که بانوان واسه خودشون واگن جدا داشته باشن!!!🙄 📝 پاورقی 🆔 @h_falahati
امروز فقه و اصول کافی نیست! آن روز يك طلبه اى مى آمد نجف درس می خواند، فقه و اصول مى خواند، رجال مى خواند و بعضى چيزهاى ديگر مى خواند، ملا مى شد، فاضل مى شد؛ اگر در نجف مى ماند، مى شد بحرالعلوم و كاشف الغطاء؛ اگر از نجف خارج مى شد، مى شد ميرزاى قمى آن وقت عوامل گمراه كننده و لغزاننده ى مردم زياد نبود؛ ... آن روز ديگر تلويزيون نبود، اينترنت نبود، اين همه كتاب و مجله و افکار جدید نبود، شبكه ى فيلم هاى خانگى نبود، ماهواره نبود. آن روز وقتى عالم وارد يك شهرى مى شد از همه ى مردم آن شهر فاضل تر بود. در مقام برخورد و زورآزمائى علمى، كسى از عهده ى آنها برنمى آمد؛ اما امروز اين جورى نيست. امروز ما فقه و اصول كه مى خوانيم، اگر توى يك شهرى برويم، اينجور نيست كه از همه زورمان بيشتر باشد؛ در رشته هاى مختلف، در افكار مختلف كسانى هستند كه مسلطند، فنّانند، متبحرند! امروز فقه و اصول كافى نيست براى اينكه انسان بتواند تبليغ دين را بكند! 🍃 رهبر انقلاب، ۲ آبان ۸۹ @zarakhsh
🔶‏ده خصلت انسان های موفق ۱. درگیر آدم های منفی نمیشوند ۲. در مورد دیگران غیبت نمیکنند ۳. وقت شناس هستند ۴. بدون انتظار میبخشند ۵. مثبت می اندیشند ۶. خود بزرگ بینی ندارند ۷. قدردان هستند ۸. مودب هستند ۹. بهانه تراشی نمیکنند ۱۰. بدون برنامه ریزی مهربان اند، نه فقط با اشخاصی که نفعی برایشان دارند... @zarakhsh
بیل و طلا می گویند: هنگامی که در آمریکا همه به دنبال طلا بودند، یک نفر با فروش "بیل و کلنگ" میلیونر شد، اما هیچکس طلا پیدا نکرد! "گاهی متفاوت اندیشیدن راهکار موفقیت است " _________ ✍: ای کاش مشکل اساسی ما، متفاوت اندیشیدن بود! مشکل اساسی ما، نیاندیشیدن است! عجیب است که پیش از هر کاری از خودمان نمی پرسیم «چرا؟!»... انگار باید آیه ای بر ما نازل میشد : ای آدمیان چرا به خودتان نمی گویید«چرا؟؟» ... که اگر نازل هم می‌شد! حکایت اش همچون دیگر، آیات بود! اما ! نه مدرسه و نه دانشگاه ، جوانان ما را اهل فکر و اندیشه، بار نمی آورند! آموزش و پرورش، کانون تربیت طوطی شده است‌! درس را برایت حفظ می کنند بی آنکه از محتوایش خبری داشته باشند! سالها می خوانند اما در حال و آینده، سرگردان اند! جامعه شناسی می خوانند حال آنکه نه های جامعه را شناخته اند و نه برای پیشبرد اهداف آن دارند! با آنکه می خوانند اما کُمیت مدیریت مالی زندگی خودشان هم لنگ می زنند! بدون فکر و تحلیل، راهی را پیموده و ای را دنبال می کنند و در نهایت برخی به رسیده و بسیاری به کشیده می‌شوند! اول می کنند سپس در کُنج اندیشه فرورفته، در سوگ سرانجامی تلخ، زانوی پشیمانی در آغوش می کشند! این عاقبتِ خودْ فراموشی است! اگر کمی فراتر برویم! کار به جای بدی می رسد! آری! جدال با انسانیت! عمری در کتاب ها خواندیم که : فرق انسان و در عقل و اندیشه است!!! حال کو ؟! و کجاست ؟! گاهی در این بدن خاکی، جز شهوه و غضب، دیگر هیچ نمی بینم! @zarakhsh
سخنی با ورودی های حوزه سلام عزیزانم ! از عمق جان برشما فرستاده و موفقیت شما را از پروردگار خواهانم و در این جهت به بسنده نکرده ، چند نکته اساسی از اندوخته هایم را برای شما به یادگار می گذارم . به امید آنکه مشعلی فروزان در کوچه پس کوچه های تاریک سرنوشت باشد. ۱.به کجا چنین شتابان .....؟؟!!! حرکت ها دارند و می طلبند ، اگر مقصدی در کار نباشد هیچ حرکتی شکل نمی گیرد و البته در پی مقصد دویدن نیز در گرو داشتن مقصود است ! حوزه نیز یک حرکت است ! از طلبه شدن چیست ؟ و چه مقصدی را نشانه گرفته ای ؟ آیا مسیر پیشه رویت را می شناسی ؟ چه نگاهی به طلبگی داری ؟ آیا این را به مردان راه، عرضه داشته ای ؟؟؟ اگر خام و خواب آلوده، اگر بدون شناخت ، گام برداری هرچه بیشتر شتاب کنی از این آبادی دورتر خواهی شد! پس بیا دوباره اهدافت را بازخوانی کن ، اگر خودت را مرد راه یافتی پس گوش دل را به نکات آینده بسپار... ۲. صد هزاران دام و دانه! حال که پا در مسیری نهاده ای، پس باید را از چاه باز شناخته و خودت را برای مقابله با راهزنان آماده سازی که ارزشمند است و دشمن بسیار!! باید با مبارزه کنی ! مبارزه با ها و ها! آیا دام های مسیرت را می شناسی ؟ چه برنامه ای برای ها داری ؟ مبادا دام ها گرفتارت سازند و دانه ها فریب ات بدهند !! باید یافته و منش حوزوی پیدا کنی!! کتاب های استاد شروع خوبی میتواند باشد. اما این ها به تنهایی کافی نیست بلکه باید دست به دامن پروردگار بشوی و از او مدد بخواهی: صد هزاران دام و دانه ست ای خدا ما چو مرغان حریص بی نوا گر هزاران دام باشد هر قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم ادامه دارد..... @zarakhsh