🟩پشت دست را داغ کردن
🔻تصمیم به انجام ندادن کاری گرفتن.
🔹️پشت دست داغ کردن به طور خلاصه کنایه از توبه کردن از تکرار کاری اشتباه است به دلیل ضرر و پشیمانی و یا توقع بیجای طرف مقابل. پشت دست را داغ کردن یعنی عبرت گرفتن از کاری اشتباه.
🔸️در واقع پشت دست را داغ کردن کنایه از تنبیه کردن خود به هر شکل از شدت پشیمانی در انجام کاری است. مثلا وقتی بارها از اعتماد کردن به فردی دروغگو ضربه میخوریم میگوییم من دیگر پشت دستم را داغ میکنم که حرف فلانی را باور نکنم…
#دست #داغ #توبه #کار
@zarboolmasall
🟩توبه گرگ مرگ است
🔻کسی که دست از عادتش بر نداره
🔸️معنی ضرب المثل توبه گرگ مرگ است : کسی که مدام توبه کند ولی توبهاش را بشکند و نتواند توبهاش را نگه دارد، دوباره عادتهای زشت خودش را تکرار کند این ضرب المثل را به کار میبرند. مانند گرگ که خویی درنده دارد و اگر این خوی را کنار بگذارد و نتواند از خوردن حیوانات دوری کند از بین میرود.
🔹️در برابر آدمها هم صدق میکند یعنی تصمیم میگیرند که کار اشتباهی نکنند و توبه کنند و نباید توبه را بشکنند
#اشتباه #توبه #گناه #گرگ #مرگ
@zarboolmasall
توبه گرگ مرگ است !
گوش جان بسپاریم🪴✨
كسی كه دست از عادتش بر ندارد .
◇•آورده اند كه ...
گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود . روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند ، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند . به همین قصد هم به راه افتاد .
در راه گرسنه شد ، به اطرافش نگاه كرد ، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد .
پیش اسب رفت و گفت ! می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم ، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی ؟!
اسب گفت : كه از دست من چه كاری بر می آید ؟
گرگ گفت : اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند . تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی .
اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت : ای گرگ !
من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم .
اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه ز جرم می دهد . از تو می خواهم در دم را چاره كنی ،بعد مرا قربانی كنی ! گرگ جواب داد : دردت چیست حتماً چاره اش می كنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند . اسب گفت : چه گویم ؟ ، چند سال قبل ، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند ، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد .
از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی .
گرگ گفت : بگذار نگاه كنم ، اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت ، گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت : آخر ای گرگ ! پدرت نعلبند بود ، مادرت نعلبند بود ؟ ترا چه به نعلبندی ؟
اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند ؟ هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است•◇😌
#توبه #مرگ
@zarboolmasall