10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌼برخیز و آغوشت را
☕️از صبح پر کن
🌼آغاز شو
☕️زندگی منتظر
🌼بانگ سلام های
☕️آشنای من و توست…
🌼صبحتون بخیر
☕️امروزتون پر از خبرهای خوب
@zarboolmasall
ریشه کلمه چند مرده حلاجی !
ریشه این ضرب المثل برمیگردد به همان ماجرای حسین بن منصور حلاج، از نامی ترین عارفان وارسته ایران که بخاطر عقایدش دو دستان او سپس چشمان او و بعد زبان و سرش را و در آخر او را به آتش کشیدند که امروزه وقتی از پایداری و استقامت کسی سخن می گویند گفته می شود، چند مرده حلاجی؟ یعنی: ببینیم تا بدانیم تاب و توان تو چند است!
@zarboolmasall
📚پندانه
روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر.
در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد.
پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید.
📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51
📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114،
و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است!
📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#چیزی_که_عوض_دارد_گله_ندارد
انسان بايد نتيجه كارش را هم تحمل كند،زمانی که وضع حاصل پی آمد طبیعی کاری باشد ميگويند:"چيزي كه عوض دارد، گله ندارد"
گویند:شخصی به منزل دوستی رفت . صاحب خانه کاسه ای شیر نزد او نهاد و گفت :
میل فرمایید که ماست ، پنیر ، روغن و کره از شیر است .
میهمان بخورد و دم نزد و رفت و صاحب خانه را به خانه ی خود دعوت کرد . روز موعد یک " شاخه مو" نزد وی نهاد و گفت :
میل فرمایید که دوشاب ، حلوا ، شیره ، کشمش و غیره از همین عمل می آید !
@zarboolmasall
#تانخورم_نخسبم !😒 😭
#معنی
اين #ضرب_المثل در اصل در يزد رایج است وهرگاه بچهاي كركر کند و نق بزند. مادرش به او ميگويد: هان، تو هم كار اون دختره كردي كه ميگفت: تا نخورم نخسبم.!!!
💬حکایت و معنیش 👇
#تانخورم_نخسبم !
#حکایت
مادری يک دختر داشت. دختر از كودكي عادت كرده بود كه هروقت ميخواست بخوابد بايد يه مشت بخورد، و هر موقع كه كتك يا مشت نميخورد نميخوابيد و مرتب ميگفت: «تا نخورم نخسبم!» .زد و اين دختر بزرگ شد و به سن عروسي رسيد. عروس كه شد و او را به خونه بخت بردند، شب كه ميشد چادر نمازش را سر ميكرد و كنار اطاق مينشست، بيچاره شوهر كه خبري نداشت هي به زنش ميگفت: برخيز، برو بخواب.زن جواب ميداد: «تا نخورم، نخسبم!» مرد بيچاره انواع و اقسام خوراكيها را برایش می آورد ولي او تا صبح همينطور چادر به سر، كنار اطاق مينشست، صبح دوباره به كارهاي خانه ميپرداخت. چند شب و روزي به همين ترتيب گذشت. شوهر هم خيلي ناراحت بود كه چرا زنش نميخوابد، يك روز شوهر قضيه را به مادر و خواهرش گفت. مادر و خواهر مرد چادر چاقچور كردند و به خانه مادرزن رفتند و گفتند: «يعني چه؟». دختر شما شبها ذكر زبانش اين است كه: تا نخورم نخسبم!.مادرزن گفت: «امشب وقتي چادرش را سر ميكند و كنار اطاق مينشيند يه مشت به گرده او بزنيد، آن وقت است که راحت می خوابد». شب شوهر همين كار را كرد، ديد بله زنش فوري چادرش را كنار گذاشت و به رختخواب رفت و خوابيد!
@zarboolmasall
📚مديريت خشم
به خشم خود با ذهنی آگاه نگاه كن.
"خشم خودت راسركوب نكن، فقط بر اساس آن عمل نكن"
ابراز كردن خشم يكى از بدترين راههاى خاموش كردن آن است. انفجار خشم معمولا باعث اختلال بيشتر آن بخش از مغز مى شود كه احساسات را تحت كنترل دارد و شخص را بيشتر خشمگين مىكند.
وقتى از زمانهايى حرف مىزنيم كه خشم خود را بر سر كسى كه موجب اين احساس در ما شده خالى میكنيم، نه تنها آرامش پيدا نمیكنيم بلكه خشمگينتر نيز میشويم .
اما هنگامى كه ابتدا خشم را خاموش و سرد
میكنيم سپس با برخوردى سازنده و حاكى از اعتماد بنفس، به حل و فصل اختلاف خود با ديگرى میپردازيم بسيار موثرتر عمل میكنيم.
مشاهده احساس خشم از طريق حواس بدنی (خشم در كجای بدنم تاثير گذار بوده است؟) و تنفس، نه تنها به كم شدن انرژی انفجاری آن منتهی میشود، بلكه به ما امكان انتخاب میدهد كه چه رفتار سازنده ای در قبال آن انجام دهيم.
نگاه كردن به خشم با هوشياری، حالتی است كه نه به يكباره در واكنش پرخاشگری میافتيم و نه آن را در درون خود سركوب میكنيم .
@zarboolmasall
🔴حکایتی زیبا و تاثیر گذار از شیخ حسین انصاریان
🔸روزی حضرت موسی (ع) روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهم بدترین بنده ات را ببینم ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است. حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند.
حضرت موسی گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت: بار الها حال می خواهم بهترین بنده ات راببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده ی من است. هنگام شب موسی(ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است! رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد؟! ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید: پدر! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها.
فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است. فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدرکه دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید و گفت : عزیزم مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است.
@zarboolmasall
#حکایت
عاقبت دغل
مرد ثروتمندی گله ای گوسفند داشت.
شبها شیر گوسفندان را می دوشید و در آن آب می ریخت و می فروخت.
روزی چوپان گله به او گفت: ای مرد، در کارت خیانت نکن که آخر و عاقبت خوشی ندارد.
اما آن مرد به حرف چوپان توجه نکرد.
یک روز که گوسفندانش در کنار رودخانه مشغول چرا بودند، ناگهان باران تندی درگرفت و سیلی بزرگ روان شد و همه گوسفندان را باخود برد.
مرد ثروتمند گریه و زاری کرد و بر سر و روی خود زد که خدایا، من چه گناهی کرده ام که این بلا بر سرم آمد؟
چوپان گفت: ای مرد، آن آبها که در شیر می ریختی اندک اندک جمع شد و گوسفندانت را برد.
آری دوستان
سزای کسی که کم فروش و گران فروشی می کند، همین است...
@zarboolmasall
🔴 حکایت کوزه عسل ملانصرالدین و قاضی
ملانصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد .
ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت
قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند .
چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده
ملا به فرستاده قاضی جواب داد از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در کوزهی عسل است !
@zarboolmasall
🔺پویش #به_یاد_ابراهیم
🔹هدیه ختم صلوات و قرآن به ارواح طیبه شهدای خدمت به خصوص #شهید_رئیسی_عزیز
چهل روز از شهادت #شهید_خدمت گذشت. شهیدی که از او جز خدمت، اخلاص، تلاش خستگی ناپذیری، ولایت مداری چیزی ندیدیم. در خدمتش مردمی بود. در عملش خستگی نمی شناخت و در شناخت مسیرش ولایت مدار بود.
او در دعاهای خود طلب شهادت می کرد و خداوند هم به او عزت و آبرویی بخشید که همیشه از او به نیکی یاد شود.
اکنون با اهدای قرآن و حمد و صلوات و توسل به ارواح طیبه پاک این شهیدان به آنها توسّل می جوییم و از خداوند متعال می خواهیم به برکت مجاهدت #شهید_رئیسی_عزیز ملت ما را در انتخابات سربلند و پیروز گرداند.
برای شرکت در این پویش و اهدای قرآن و صلوات به شهدای خدمت وارد لینک زیر شوید: 👇👇👇
http://www.counter.ir-ma.ir/
🔴 پیرمرد قفل ساز
قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند.در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.»
پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.»
پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.»
سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید.
در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم”
نتیجه ای که من ازاین ماجرا برداشت کردم این است که هرکس به نحوی آزمایش می شود ..مثلا مغازه دار با انصافش، قاضی با عدلش و هر کس با توجه به کار و بارش.
جوان باهوای نفسش آزمایش می شود…اگر اسب سرکش نفس و شهوت را رام کرد…آن وقت می تواند بگوید خدایا امام را به من نشان بده…گرچه فقط دیدن کافی نیست…شمر هم امام زمانش رادید…اللهم اعرفنی حجتک…
. …السلام علیک یابقیه الله فی الارضه…
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#چیزی_که_عوض_دارد_گله_ندارد
انسان بايد نتيجه كارش را هم تحمل كند،زمانی که وضع حاصل پی آمد طبیعی کاری باشد ميگويند:"چيزي كه عوض دارد، گله ندارد"
گویند:شخصی به منزل دوستی رفت . صاحب خانه کاسه ای شیر نزد او نهاد و گفت :
میل فرمایید که ماست ، پنیر ، روغن و کره از شیر است .
میهمان بخورد و دم نزد و رفت و صاحب خانه را به خانه ی خود دعوت کرد . روز موعد یک " شاخه مو" نزد وی نهاد و گفت :
میل فرمایید که دوشاب ، حلوا ، شیره ، کشمش و غیره از همین عمل می آید !
@zarboolmasall