❌❌❌❌❌❌
اطلاعیه مهم :
شهروندان محترم؛
باسلام
نظر به برگزاری آزمون جامع علمی بهورزان،مراقبین سلامت و ماماهای شهرستان اردکان در روز چهارشنبه مورخ ۹۷/۵/۳ ساعت ۱۰.۳۰ دقیقه صبح، ضمن عذرخواهی از مراجعین گرامی انتظار می رود در زمان فوق الذکر جهت انجام مراقبتهای بهداشتی به مراکز و پایگاه های خدمات سلامت شهرهای اردکان و عقدا و احمدآباد و روستاهای تابعه مراجعه ننمایند.
مرکز بهداشت شهرستان اردکان
@zarrhbin
4_5958318880320390265.pdf
60.8K
❌❌❌❌❌❌
برنامه جیره بندی برق استان یزد درروزسه شنبه ۲مرداد ماه
@zarrhbin
هدایت شده از عمار
✅مسابقه کتابخوانی خیزش توحیدی به مناسبت پیام تاریخی امام(ره) در مورد قطعنامه598
❇️ جوایز مسابقه:
نفر اول:300 هزار تومان+کتاب انسان 250ساله
نفر دوم:200هزارتومان+کتاب جدال دواسلام
نفرسوم:100هزار تومان+کتاب انحلال نظام استکباری
🕰 مدت مسابقه: از29تیرماه لغایت12 مرداد به مدت سه هفته
تاریخ برگزاری آزمون: 19مرداد ماه یک ساعت قبل از نماز جمعه
مکان برگزاری: مصلی بزرگ امام خمینی(ره)
ما روزی هزار بار میمیریم
در آتش اگر نسوزیم، دریا غرقمان میکند !
از آلودگی اگر خفه نشویم امواج از پادرمان می آورد،
از گرانی اگر کمرمان نشکند امیدهای واهی نابودمان میکند
ما مردمی هستیم که هنوز لباس سیاه
از تنمان درنیامده بلای جدیدی بر سرمان می آید ...
معجزه ماییم که هنوز زنده ایم 😔
👤 علی قاضی نظام
🌙 شب بخیر
#ارسالی ازکاربران
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است...
ولی هنگامی که شخصی که دوستش نداریم بیمار میشود،
میگوییم عقوبت الهیست!!
وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی میشود، میگوییم از بس که خوب بود...
و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم، دچار مصیبت میشود،
میگوییم از بس که ظالم بود!
مراقب باشیم....!
قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم...!!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا، که نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد...
پس عیب جویی نکنیم، در حالی که عیوب زیادی در وجودمان جاریست!
عاشق زندگیتون باشید❤️
@zarrhbin
🔘 دیدن عزرائیل...‼️
🍃 وقتی ۱۵_۱۴ ساله بودم روزی به مجلس #روضه رفتم. آقای صمصام بالی منبر راجع به #عزرائیل صحبت می کرد. همان موقع هم شروع جنگ دوم ویتنام بود. یعنی فرانسوی ها از ارتش ویت کنگ شکست خورده و ویتنام، کامبوج، لائوس، سه مستعمره جنوب شرقی آسیایی خود را ازدست داده بودند.فرانسه نتوانسته بود در مقابل کمونیسم طاقت بیاورد. آمریکایی ها به جای آنها آمده بودند. در #روزنامه می خواندم که هواپیماهای #آمریکایی هر روز صدها تُن #بمب روی #ویتنام می ریزند که #مردم کشته زیادی می شدند.
▫️من در عالم نوجوانی می گفتم: عزارئیل چگونه در #یک_لحظه در سراسر عالم حضور دارد، چطور این فرشته ی جان سِتان در یک لحظه هم در ویتنام جان صدها آدم را می گیرد و هم در آمریکا، هم در ایران و هم در آفریقا؛ اول گفتم: شاید اصلا #عزرائیل نیست و این حرف ها بیخودی است؛ بعد گفتم: آخر آقای صمصام که دروغ نمی گوید. به علاوه در #قرآن اسم عزرائیل هست؛ بالاخره به این فکر افتادم که باید عزرائیل را ببینم!
🍃 یکی دو ماه، زیاد #نماز می خواندم، پیش رفقای #طلبه رفتم، علاوه بر نمازهای واجب، انواع نمازهای دیگر را یاد گرفتم و می خواندم. نماز جعفر طیار می خواندم. زیاد #دعا می کردم، نماز شب می خواندم. مادرم می گفت: این بچه دیوانه شده است، پسرهای هم سن و سالش می خواهند دخترهای همسایه، آدم های مهم را ببینند، وزرا و وکلا و هنرپیشه ها را ببینند، پسر من می خواهد #عزرائیل را ببیند! او می گفت: آخر بچه این هم شد حرف؟ حالا که نمازخوان و دعاخوان شده ای، صبح زود به مسجد می روی لااقل از #خدا چیز دیگری بخواه.
▫️ولی من می خواستم عزرائیل را ببینم، البته #مادرم نمی دانست یا می دانست و به روی خودش نمی آورد که من همزمان دلم می خواهد دخترهای همسایه را هم ببینم؛ عزرائیل و دختر همسایه با هم دیدن منافاتی نداشت، بچه جوان ۱۵ ساله همه چیز را با هم می خواهد. #ریش گذاشته بودم، البته هنوز ریشم کامل در نیامده بود؛ برای #نماز_جماعت به مسجد می رفتم؛ #کتاب_های_دعا را آن قدر خوانده بودم که از بَر شده بودم.
🍃 چندتا از بچه های هم کلاسی، تغییر رفتار مرا متوجه شده بودند. زنگ تفریح یکی از بچه ها از من پرسید: #پاپلی چی شده؟ مومن شده ای؟ گفتم: می خواهم #عزرائیل را ببینم. یکی از دوستانم فکر کرد یعنی می خواهم #بمیرم، مرا نصیحت کرد. گفتم: نمی خواهم بمیرم، می خواهم خودِ عزرائیل را ببینم. غش غش خندید و گفت: من پی خواهم #سوفیالورن را ببینم. کم کم عده ای از بچه ها فهمیدند که من می خواهم عزرائیل ببینم، چندتایی می خواستند سوفیا لورن را ببینند، چند نفر می خواستند مهوش را ببینند، هنوز پای خانم گوگوش به سینما باز نشده بود. بیش از نصف کلاس هم می خواستند دخترها را ببینند........چند نفری هم اصلا نمی خواستند کسی را ببینند. یکی می خواست عمه اش را که سال ها مقیم نجف بود ببیند؛ بالاخره هر کس آرزویی داشت ولی هیچکس نمی خواست #جناب_عزرائیل را ببیند. حتی #مسجدی_ها هم توسط بچه هایشان فهمیدند که من می خواهم جناب عزرائیل را ببینم. چند نفری از ریش سفیدهای محل مرا نصیحت کردند که آدم #جوان باید به فکرهای دیگر باشد.
▫️شب ۲۱ ماه #رمضان بود. اهل خانه برای #احیاء به مسجد رفتند؛ من تنها در خانه ماندم. مادرم گفته بود بیا به احیاء برویم. اما من در خانه مانده بودم؛ به تنهایی نماز خواندم و قرآن سر گذاشتم و گریه کردم. به خدا گفتم: می خواهم عزرائیل را ببینم، خوابم برد. در خواب دیدم که می خواهم بمیرم. #عزرائیل می خواهد بیاید، آرام و ساکت دراز کشیده بودم که بالاخره عزرائیل را می بینم، یک مرتبه در آسمان نور شدیدی کمتر از یک صدم ثانیه پیچید، نور به دور خودش حلقه زد و تمام شد. در خواب احساس کردم این نور عزرائیل است. احساس کردم روحم از جسمم جدا شده یواش یواش دارد بالا می رود #روحم نزدیک به سقف رسیده بود و می خواست از اتاق خارج شود، یک مرتبه در خواب به خودم گفتم من می خواستم عزرائیل را ببینم، نمی خواستم که بمیرم و از خواب پریدم.
🍃 من #موفق شده بودم که عزرائیل را ببینم، نیم ساعت بعد مادرم و زن های همسایه و اهل خانه از احیاء آمدند. مادرم گفت: حالا تنها توی خانه ماندی حتما از #ترس عزرائیل را دیدی! گفتم: نه در خواب عزرائیل را دیدم. از روی علاقه هم عزرائیل را دیدم؛ البته ۴۵ سال قبل تا کنون چنین در خواست هایی از خدا نداشتم، اما آنچه را خواستم #مستجاب شد. من به #خواست_خدا حریف هر کار سختی شدم فقط حریف #حسودها نشدم.
📚 از کتاب شازده حمام
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
🔹 سه شنبه ها و جمعه ها با پست کتاب همراه ما باشید.
@zarrhbin
✍ اسماعیلطلا کیست؟
چرا سقاخانه حرم امام رضا به نام او مشهور است؟
از میان سقاخانههایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروفترین و قدیمیترین آنهاست.
سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلیشاه، بهای روکش طلای آن را مهیا کرد.
اسماعیل طلا کیست؟
ماجرا از این قرار بود که در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد
و شاه قصد گشودن آن را كرد.
«اسماعيلخان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود
چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت.
اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود.
چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد.
او آن طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود
از آن زمان این سقاخانه را به (سقاخانه اسماعیل طلا)میشناسند.
🌸زیارت امام رضا روزی ونصیب تک تک همراهان کانال 🙏
@zarrhbin
به مردم بگویید فاکتورهای فروشگاههای بزرگ را با اجناس خریداری شده مطابقت دهند بعضا مشاهده میشود یک جنس را به تعداد در فاکتور محاسبه میکنند ولی تعداد ذکر شده در فاکتور مورد خرید مشتری نبوده و وجه ان در فاکتور دریافت میشود
ارسالی
@zarrhbin