eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 دیدن عزرائیل...‼️ 🍃 وقتی ۱۵_۱۴ ساله بودم روزی به مجلس رفتم. آقای صمصام بالی منبر راجع به صحبت می کرد. همان موقع هم شروع جنگ دوم ویتنام بود. یعنی فرانسوی ها از ارتش ویت کنگ شکست خورده و ویتنام، کامبوج، لائوس، سه مستعمره جنوب شرقی آسیایی خود را ازدست داده بودند.فرانسه نتوانسته بود در مقابل کمونیسم طاقت بیاورد. آمریکایی ها به جای آنها آمده بودند. در می خواندم که هواپیماهای هر روز صدها تُن روی می ریزند که کشته زیادی می شدند. ▫️من در عالم نوجوانی می گفتم: عزارئیل چگونه در در سراسر عالم حضور دارد، چطور این فرشته ی جان سِتان در یک لحظه هم در ویتنام جان صدها آدم را می گیرد و هم در آمریکا، هم در ایران و هم در آفریقا؛ اول گفتم: شاید اصلا نیست و این حرف ها بیخودی است؛ بعد گفتم: آخر آقای صمصام که دروغ نمی گوید. به علاوه در اسم عزرائیل هست؛ بالاخره به این فکر افتادم که باید عزرائیل را ببینم! 🍃 یکی دو ماه، زیاد می خواندم، پیش رفقای رفتم، علاوه بر نمازهای واجب، انواع نمازهای دیگر را یاد گرفتم و می خواندم. نماز جعفر طیار می خواندم. زیاد می کردم، نماز شب می خواندم. مادرم می گفت: این بچه دیوانه شده است، پسرهای هم سن و سالش می خواهند دخترهای همسایه، آدم های مهم را ببینند، وزرا و وکلا و هنرپیشه ها را ببینند، پسر من می خواهد را ببیند! او می گفت: آخر بچه این هم شد حرف؟ حالا که نمازخوان و دعاخوان شده ای، صبح زود به مسجد می روی لااقل از چیز دیگری بخواه. ▫️ولی من می خواستم عزرائیل را ببینم، البته نمی دانست یا می دانست و به روی خودش نمی آورد که من همزمان دلم می خواهد دخترهای همسایه را هم ببینم؛ عزرائیل و دختر همسایه با هم دیدن منافاتی نداشت، بچه جوان ۱۵ ساله همه چیز را با هم می خواهد. گذاشته بودم، البته هنوز ریشم کامل در نیامده بود؛ برای به مسجد می رفتم؛ را آن قدر خوانده بودم که از بَر شده بودم. 🍃 چندتا از بچه های هم کلاسی، تغییر رفتار مرا متوجه شده بودند. زنگ تفریح یکی از بچه ها از من پرسید: چی شده؟ مومن شده ای؟ گفتم: می خواهم را ببینم. یکی از دوستانم فکر کرد یعنی می خواهم ، مرا نصیحت کرد. گفتم: نمی خواهم بمیرم، می خواهم خودِ عزرائیل را ببینم. غش غش خندید و گفت: من پی خواهم را ببینم. کم کم عده ای از بچه ها فهمیدند که من می خواهم عزرائیل ببینم، چندتایی می خواستند سوفیا لورن را ببینند، چند نفر می خواستند مهوش را ببینند، هنوز پای خانم گوگوش به سینما باز نشده بود. بیش از نصف کلاس هم می خواستند دخترها را ببینند....‌‌....چند نفری هم اصلا نمی خواستند کسی را ببینند‌. یکی می خواست عمه اش را که سال ها مقیم نجف بود ببیند؛ بالاخره هر کس آرزویی داشت ولی هیچکس نمی خواست را ببیند. حتی هم توسط بچه هایشان فهمیدند که من می خواهم جناب عزرائیل را ببینم. چند نفری از ریش سفیدهای محل مرا نصیحت کردند که آدم باید به فکرهای دیگر باشد. ▫️شب ۲۱ ماه بود. اهل خانه برای به مسجد رفتند؛ من تنها در خانه ماندم. مادرم گفته بود بیا به احیاء برویم. اما من در خانه مانده بودم؛ به تنهایی نماز خواندم و قرآن سر گذاشتم و گریه کردم. به خدا گفتم: می خواهم عزرائیل را ببینم، خوابم برد. در خواب دیدم که می خواهم بمیرم. می خواهد بیاید، آرام و ساکت دراز کشیده بودم که بالاخره عزرائیل را می بینم، یک مرتبه در آسمان نور شدیدی کمتر از یک صدم ثانیه پیچید، نور به دور خودش حلقه زد و تمام شد. در خواب احساس کردم این نور عزرائیل است. احساس کردم روحم از جسمم جدا شده یواش یواش دارد بالا می رود نزدیک به سقف رسیده بود و می خواست از اتاق خارج شود، یک مرتبه در خواب به خودم گفتم من می خواستم عزرائیل را ببینم، نمی خواستم که بمیرم و از خواب پریدم. 🍃 من شده بودم که عزرائیل را ببینم، نیم ساعت بعد مادرم و زن های همسایه و اهل خانه از احیاء آمدند. مادرم گفت: حالا تنها توی خانه ماندی حتما از عزرائیل را دیدی! گفتم: نه در خواب عزرائیل را دیدم. از روی علاقه هم عزرائیل را دیدم‌؛ البته ۴۵ سال قبل تا کنون چنین در خواست هایی از خدا نداشتم، اما آنچه را خواستم شد. من به حریف هر کار سختی شدم فقط حریف نشدم. 📚 از کتاب شازده حمام 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 🔹 سه شنبه ها و جمعه ها با پست کتاب همراه ما باشید. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله ⬅️ یک تهدید جدّی... ✅ در درجه ی اول و بعد کلمات همیشه به ما اینجور می گوید که را از خود می کند از ناحیه ی یک و یک ولی متعبّد. آن زیرک ها اگر این جاهل ها نباشند کاری نمی توانند بکنند، آن جاهل ها هم اگر این زیرک ها نباشند کسی آن ها را به راه نمی برد. ✅ حال شما از اینجا می توانید بفهمید که چطور شد از ناحیه یک اقلیت منافقِ متمرد و یک اکثریت ساده دل ولی مومن و به این روز اُفتاد یعنی اینها سبب شدند که تاکیدها و اصرارهایی که پیغمبر اکرم کرد در بی نتیجه بماند یعنی آن عده ی ، مردم را از راه کردند بدون آن که خود بفهمند که از راه منحرف شده اند، کردند.از این جمله آیه قرآن که در همان موضوع حادثه و حدیث نازل شده است و آن احادیثی که پیغمبر اکرم فرمود ما می فهمیم که این مخصوص آن زمان نیست همیشه است همیشه اگر به رسیده و می رسد از همین جاست. ✅ شما الان می بینید آسیبی که مسلمین در فلسطین می بینند آیا آن اندازه ای است که خود مسلمان ها دخالت دارند بیشتر است یا که دشمن خارجی است؟ و همیشه چنین بوده و چنین است. آن چیزی که برای ما اسباب خوشحالی و خوش وقتی است این است که در طبقه ی ما در طبقه روشن فکر و روشن بین ما در طبقه دانش آموز و ما یک دینی به پا شده است و امیدواریم که اینها بینش و دین را توام با یکدیگر داشته باشند که بعد دوباره ما برگردیم به عزت و شوکت اصلی خودمان، باشیم مسلمان کامل و با بینش، باشیم اما شیعه حقیقی، شیعه ی ، شیعه ای که هم علی شناس باشیم هم پیرو علی علیه السلام. ⬅️ این همه بی فایده است. ✅ ابزار چیست؟ نمی شود منافق را دنیا از برد؛ هست، است منافق می شود. بشر وقتی در ای قرار گرفت و دید اگر بخواهد برخلاف که جامعه به آن دارند کند ، او را درهم می کوبد، فورا تظاهر می کند، به همان لباس در می آید ولی باید خودش باشد و تظاهر و فریب را نخورد. ✅ باز اینجاست که ما می بینیم از آن طرف راجع به شدیدا اظهار می کند، از طرف دیگر راجع به اینکه اُمتش باشند و تجزیه و تحلیل نداشته باشند و در مسائل نکنند می کنند. خیلی است! از اظهار کرده است: از و و دیگر این که توده ی جاهل و باشند در آن جا فرمود: "انی لا اخاف علی امتی مومنا و لامشرکا" تا آن جا که فرمود: "ولکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان" در این جا می فرماید: "انی لااخاف علی امتی فقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر" من از و نداشتنِ بر امتم نیستم، کمیِ ثروت، امت من را از پا در نمی آورد آن چیزی که من از آن هستم و است. ✅ اگر باشد می آید اما ولو ثروتشان از دنیا بگذرد--مثل ثروت امروز کشورهای اسلامی که همین ، بزرگ ترین ثروت دنیاست و در کشورهای اسلامی است-- ولی داشته باشند فایده ای به نخواهد داشت، اگر این دو باهم پیدا شوند یعنی از یک طرف ، بی دین های متظاهرِ زیرک، متظاهرها و و مدلس ها پیدا بشوند، آن این ها را خودشان قرار می دهند. 📚 تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍂 گاهی چه زود، دیر می شود.... هفته ی پیش بود که اعضای کلاسِ شهرستان اردکان بعد از طی یک دوره ی آموزشی برای اتمام کلاس ها و حُسن ختام راهی اردوی شدند. 🏕صبح بود نسیم ملایمی می وزید که بچّه ها را برای رفتن به به مجموعه ورزشی آزادی رساندم تا از آنجا راهی شوند؛ به عنوان یک مادر داشتم که ناگهان چشمم به آقای افتاد که توشه ی اردوی یک روزه را از ماشین ایشان به اتوبوس منتقل کردند و قرار بود ایشان، مربیان تیم و نوآموزان رشته ی شمشیربازی را در این سفر همراهی کند، دلم قرص شد که ایشان نیز با عنوان فردی تیم را همراهی می کند، بنابراین با خیال راحت به خانه برگشتم. ▪️ تا اینکه دیروز خبر رفتن ایشان را در کانالها مشاهده کردم و با خود گفتم: گاهی وقتها "چه زود، دیر می شود" ⛰ و به گفته ی بچه های هلال احمر که با ایشان دوستی و رفاقتی دیرینه داشته اند: " از سیزده سالگی به طبیعت و علاقه ی خاصی داشته است و در این ورزش یعنی چنان حرفه ای شده بود که جوانها به گرد پای او هم نمی رسیدند و کوههای را مانند کف دست خوب می شناخت، و به گفته ی دوستان یک از آرزوهای آقای این بود که عمرش نیز در میان طبیعت و به پایان رسد." و شاید آقا محمدجواد دیروز به آرزوی خود رسید و در این پست از شما مخاطب عزیز اجازه می خواهم تا یادی هم کنیم از شادروان ، سایکلتوریسمی که او نیز به طبیعت و کوه علاقه ی خاصی داشت و همچون آقای در میان جان به جان آفرین تسلیم کرد. روحشان شاد... و یاد و نامشان گرامی باد.... 📌 زمانی که هنوز تلگرام و فضای مجازی باب نشده بود، وبلاگ نویسی برای خود عالمی داشت و هرکس با توجه به حوزه ی فعالیت و علاقه ی خود، در دنیای صفحه ای برای خود احیا می کرد، که صفحه ی شادروان محسن سنایی اردکانی، نام داشت. @zarrhbin
🔴 اندر حکایت در برخی از صنایع و ادارات و مراکز شهر!!! بزرگوار!!! 👈 به شما چه؟! که در کدام شهرم نماز می خوانم.... 👈 به شما چه؟! که من طرفدار آبی هستم یا قرمز.... 👈 به شما چه؟! که در ریاست جمهوری به چه کسی رای دادم.... 👈 به شما چه؟! که در انتخابات شوراها گزینه های انتخابی من چه کسانی بوده اند... 👈 به شما چه؟! که من در کدام محلّه زندگی می کنم.... 👈 به شما چه؟! که آئیین و مذهبم چیست.... 👈 به شما چه؟! که مرید کدام مرام در کشور هستم.... 👈 به شما چه؟! که پدرزن و پدرشوهر و پدربزرگ من کی بوده⁉️ 👈 اصلاََ به شما چه؟! که خود در مقامی می بینید که در شخصی ترین امور افراد دخالت می کنید؛ اگر واقعاََ شایستگی را در وجود من مشاهده می کنید به ننه و بابای من چه کار دارید!!! 👈 در ضمن اگر پستهای کلیدی را بنا بر روابطی که دارید برای فامیل هایتان بدون داشتن شایستگی های مورد نیاز گذاشته اید، لطفاََ با وعده های پوچ و امیدواری های الکی طرف را معطل خود نکنید، برای خود قائلند. 👈 واقعاََ به کجا چنین شتابان در حرکت هستیم، چرا دلمان برای همدیگر نمی سوزد، چرا فرع ها را چسبیده ایم و اصل ها را رها کرده ایم، بخدای احد و واحد، این راهی که بعضی در این شهر پیش گرفته اند نه تنها به ترکستان هم نمی رسد! بلکه شکاف بین جامعه را نیز عمیق تر و شدیدتر خواهد کرد، نکنید این کار را، با روان و یک جویای بازی نکنید، اگر می توانید کمکش کنید فَبِها، واگر نمی توانید و میلتان نمی کشد! فکر نکنید با که دارید قَیِّمِ هستید و اجازه ی در همه ی امور افراد جامعه را دارید. 🔺 من دیگر حرفی ندارم،اینبار به صورت کلی مطرح شد، مِن بَعد اگر دردِ دلی از جانب به گوش ما رسید و ایشان به نهاد، صنعت و اداره ای اشاره کردند؛ حتماََ به صورت مستقیم خواهیم برد. پس بزرگوار!! درست و منطقی سئوالات استخدامِ نیروهایت را مطرح کن تا دیگر بر ما خُرده نگیری؛ و هیچ وقت یک جوان جویای کار را با نیرنگ و ریای خود نکن که اصلاََ قابل قیاس نیست و وقت شریفتان را هدر می دهد. 👈 از ما گفتن بود، نگید نگفتیم.... 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
🌺هرشب_یک حدیث 🌺 💖پیامبر خوبیها (ص): ‌ 💚محبوب ترینِ مخلوقات پیش خدا، خوشگلی است که جوانی و زیبایی اش را برای و در راه فرمانبری از او بگذارد. ‌ خداوندِ بخشنده به وجود چنین پیشِ فرشتگان می بالَد و می فرماید: ‌ 💘 "این، ی حقیقی من است!" ‌ 📓میزان الحکمه: ح ۹۰۹۶🍃 ‌ 👉 @zarrhbin
🍃 اندیشه‌های ناب... 💠 قدر بدان....⁉️ ✅ را قبل از قدر بدان، و را پیش از غنیمت شمار. 🌹 میلاد با سعادت ، روزِ ، بر همگان به ویژه جوانان عزیز و غیرتمند، تبریک و تهنیت باد🍃 @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀 لوح سپاس #استاندار_یزد به : #عبدالله_شیربند #جوان_برگزیده_در_عرصه_کارآفرینی #اس
🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀 لوح سپاس به : در ۱۳۹۶ ....در سالروز خجسته میلاد حضرت علی اکبر (ع)؛ انتخاب جنابعالی را به عنوان جوان برگزیده در عرصه کارآفرینی تبریک گفته و آرزومندم با استعانت از حضرت حق و اندیشه جوان و نوین خود؛ نام ایران اسلامی رابر بلندای برترین های جهان سوق دهید...... 🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷 حالا دیگر او نام آشنایی است برای خیلی از کارآفرینان! جوان و موفق و کوشای !! جزو معدود جوانان دهه شصتی است که خدمتی شایسته ی تمجید کردند و درحوزه صنعت وبویژه صنعت غذایی وروغنی موفق بودند، از ؛ محله ای قدیمی در قسمت شرقی برخاسته است. اما دست خیری به هرجاکه توانسته رسانده و به کرات در زمینه تولید و تکنولوژی کار و صنایع غذایی و افزایش بهره وری و ارائه برندهای مختلف موردتقدیر قرارگرفته و خود وشرکتش جایزه های مختلف ایزو و سایر سازمان های نظارتی استاندارد ازسوی وزارت صنایع وبهداشت دریافت کرده است،، از تجلیل در کنگره سراسری تجلیل از ۱۳۹۵ تا انتخابش به عنوان در ۱۳۹۶ از سوی معاونت دارو و غذای دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد و سپس همایش روز جهانی غذا و تا دریافت نشان سوغات ملی حلوا و ارده و روغن کنجد برای اولین بار در تاریخ اردکان در آیین تجلیل از چهره های ماندگار گردشگری و سوغات ملی و.... و حالا بعد از این همه موفقیت و در سالروز تولد حضرت علی اکبر (ع) و به میمنت روز بزرگداشت مقام به عنوان: در ۱۳۹۶ انتخاب شده است و او و ؛ لوح سپاس و تقدیر از طرف ؛ دریافت کرده اند و در آخرین شماره که در ۱۳۹۷ منتشر شده است به شایستگی از او تجلیل شده است و مصاحبه مفصلی بااو پیرامون صنعت روغن کنجد و چشم انداز پیش رو آن در ایران و جهان و برند سازی جهانی آن و فراهم کردن زمینه های صادرات بیشتر آن انجام شده است که علاقمندان می‌توانند متن کامل مصاحبه را در آخرین شماره نشریه ماهانه ؛ مربوط به اسفندماه ۹۷دنبال کنند. در بخشی از لوح سپاس اهدایی استاندار یزد به در ۱۳۹۶ آمده است : جوان گرانمایه : .....در سالروز خجسته میلاد حضرت علی اکبر (ع)؛ انتخاب جنابعالی را به عنوان جوان برگزیده در عرصه کارآفرینی تبریک گفته و آرزومندم با استعانت از حضرت حق و اندیشه جوان و نوین خود؛ نام ایران اسلامی رابر بلندای برترین های جهان سوق دهید..... 🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷 این موفقیت بزرگ را به در سال۱۳۹۶ تبریک میگوییم وبرای ایشان که با تلاش های مستمر در در راستای معرفی ظرفیت های موجود در زمینه محصولات کنجدی درسطح کشور فعالیت می‌کنند و در مسیر رو به پیشرفت و امیدبخش در صنعت نوین استخراج روغن از دانه های روغنی بویژه کنجد؛ به ایران و ایرانیان خدمت می‌کنند؛ آرزوی موفقیت میکنیم.باشد که الگوی شایسته ای برای تمامی جوانان کوشا و خستگی ناپذیر این مرز و بوم باشند؛ وطن مان ایران عزیز و سرفراز!!! 🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀🇮🇷🍀 https://t.me/zarrhbin
♦️ چیست؟ ممکن است بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت در ابتدا فکر کنند که دچار هستند اما در واقع دارو‌های ضد‌افسردگی مطلقاً هیچ اثری بر مبتلایان به اختلال شخصیت خود‌شیفته ندارد. واقعیت آن است که اختلال شخصیت خود‌شیفته \نیست، این درمان نوعی است که راحت و بی‌درد‌سر نیست، اولین دشواری آن این است که معمولاً بیماران که مشکلی دارند، 😍 بیشتر مبتلایان به این اختلال فکر می‌کنند این هستند که و آنها معتقدند این دیگرانند که قابل اند و بدین سان بسیاری یا خیلی از خودشیفتگان یا به فکر نمی‌افتند چون بیشتر آنها فکر می‌کنند که یا هر فرد دیگری که با آنها سر‌و‌کار دارد اصلاً اهمیتی ندارد. ♦️اما زیاد هم از خودشیفته ها نشوید؛ خبر خوب این است که خود‌شیفتگی با ؛ پیدا می‌کند. 😍 به تجربه ثابت شده است که روند ؛ تأثیر عمیقی بر خود‌شیفتگی می‌‌گذارد و به طور مشخصی آن را می‌دهد. اگر بتوان موردی را به طور جهان‌شمول باور داشت این است که افراد از افراد ؛ هستند. این امر در و بسیاری بار‌ها و بار‌ها به تجربه تائید شده است. ♦️اما آیا در جامعه های انسانی؛ واقعاً رو به است؟آیا ما با مواجه هستیم یا با اختلال شخصیت خود‌شیفته یا فقط از خود‌شیفتگی؟ برخی از اساتید روان‌شناسی به شدت معتقدندکه خود‌شیفتگی رو به است و حتی ما در جوامع انسانی با نسبت هایی از پدیده روبرو هستیم. برای نمونه ای تحقیقی و بلند مدت موسوم به پرسشنامه شخصیت خودشیفته که درمورد دانشجویان عملیاتی شد؛ نشان داده است که امروزی دانشگاه‌های نسبت به سه دهه پیش؛ شده‌اند و تعداد دانشجویانی که در این پرسشنامه ها از استفاده کرده‌اند، پیدا کرده است و افزایش چشمگیری در میزان دانشجویانی که فکر می‌کنند برای رسیدن به اهداف خود از حد قرار دارند، دیده می‌شود، هم‌چنین افرادی که باور دارند در از حد متوسط قرار دارند و هم‌چنین در و هم بالاترند، افزایش پیدا کرده است. بهرحال همانطور که از نمونه تحقیقات بر می آید؛بنظر میرسد جامعه به سمت‌و‌سویی پیش رفته است که بیشتر خود‌شیفته شده است و همراه با آن خود‌شیفته‌های بیشتری هم در جامعه به وجود می‌آیند اما برخی هم عکس این اعتقاد دارند و بر این باور هستند که خودشیفتگی رو به است و دشوار است دریابیم که آیا واقعاً خود‌شیفتگی رو به افزایش است. ♦️اما آنچه که در دنیای امروزی غیر قابل انکار است اینکه ؛ بدون شک خود‌شیفتگی را در افراد می‌کنند. با این تفاسیر جای تعجب نیست که بسیاری از در دسته افراد طبقه‌بندی می‌شوند. اما واقعیت این است که میتوان از انسان‌های خودشیفته یک گرفت.توانایی این افراد در ساختن واقعیت به که میخواهند، مثل است که آن‌ها را به می‌رساند: دلیلش این است که آنها طوری میکنند که انگار ؛ دارداما آنها همیشه از درون؛ شدیدی را تجربه میکنند.بهترین راهشان برای رهایی از این درد بی همتا؛ و است و ما حتی خود‌شیفته‌ای در داریم؛ کسی که گذاری زیادی دارد واین موضوع در مورد کاملا صدق میکند. او باور داشت میتواند باشد و شد😍اگر ترامپ این باور را نداشت، این اتفاق هم نمیافتاد.😍🇺🇸شاید شما هم اگر به پایان این سربرگ رسیده باشید تایید خواهید کرد که اگر در مورد یک چیز بتوانیم باشیم این است که انگار ما به قرار نیست به پایان برسد.😍اگر موافقید کنید و جلو 🔍🔎🔍🔎 بگیرید تا خودشیفتگی تان بزرگتر آید 😍🔍🔎🔍☝️متشکر ☝️🔎🔍🔎_ @zarrhbin
⚠️ لوح| ناامید کردن بی‌تقوایی است 🔺️ رهبرانقلاب: #تقوا در اجتناب از ناامیدسازی جوانان؛ بعضی‌ها هستند -چه در مدرسه، چه در دانشگاه، چه در محیط‌های گوناگون کسب و کار- کیفیّت حرف زدنشان ناامیدکننده است: «آقا فایده‌ای ندارد، آقا به درد نمیخورد»؛ #جوان را از آیند‌ه‌ی خودش و آینده‌ی کشور ناامید میکنند؛ یعنی در واقع، قدرت جوان و #فرصت وجود جوان را از کشور و از اجتماع اسلامی میگیرند؛ خب، این یک منکری است [امّا] توجّه ندارند. تقوای در این امر، این است که مراقبت کنند. ۹۸/۴/۲۵ @zarrhbin
💚 🌷 بعضی افراد برروی بیوگرافی شخصیت‌ها بسیار مانور می‌دهند. مابه این مسائل چندان اهمیت نمی‌دهیم. مثلاً در مورد امام سجاد(ع) می‌گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. این مسئله را تائید نمی‌کنند و در کتاب زندگانی امام سجاد(ع) دلایلی بر رد این مسئله را آورده است. در مورد زندگانی   نیز اختلاف است مثلاً سن ایشان را برخی زیر ۲۰سال و برخی ۲۵ یا ۲۷ یا ۲۹ سال نوشته‌اند و برخی گفته‌اند نام مادر ایشان "آمنه" است وبرخی گفته اند "شهربانو" و برخی گفته‌اند "لیلا"‌ است. مهم و روحی ایشان است ✅ نمود حضرت علی‌اکبر(ع) و حضرت‌ اباالفضل(ع) درصحنه‌ی کربلاست مورخین نقل کرده‌اند زمانی که لشکر عمرسعد چهره‌ی بابرکت حضرت را دیدند گفتند: (فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت‌ علی‌اکبر شبیه پیامبر(ص) بودند که لشکرعمرسعد گمان کردند پیامبر(ص) است که (ع) فرمود: انا علی‌بن‌الحسین‌بن‌علی(ع) و بعد بحث ولایت وتوحید را عنوان کرد و فضایل امام‌حسین(ع) را توصیف فرمود فضایل حضرت علی‌اکبر(ع) به قدری بود که در به ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت "حضرت علی اکبر(ع)" دارد و قبر حضرت نیز پایین قبر امام حسین(ع) است. برای روشن شدن فضایل حضرت به معرفی جعفر کذاب می پردازیم جعفر کذاب فرزند امام‌ هادی علیه‌السلام بود که به دروغ ادعای نبوت کرد و خود را به جای  معرفی کرد پس می‌رساند که درست است که پدر جعفر، معصوم بود اما جعفر کذاب شد و ادعای امامت کرد پس اگر بگوییم فضایل حضرت علی‌اکبر فقط به خاطر این بوده که فرزند امام حسین(ع)بوده درست نیست لذا حضرت علی‌اکبر خودشان داشته‌اند و شرایط مساعد بوده ولقمه حلال خورده‌اند ولی مهم است حضرت به اختیار خود این‌گونه شده بودند وبه همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند: « اللهم اشهد علی هولاءالقوم فقد برز علیهم غلام اشبه الناس خلقاوخلقاومنطقابرسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می‌شود پسری که شبیه‌ترین فرد از نظر ظاهر و اخلاق وگفتار به پیامبر(ص) است. درنظر بگیریم که خلقت پیامبر هیچ نقصی نداشته وحضرت علی‌اکبر(ع) شبیه‌ترین فرد به پیامبر(ص)بوده پیغمبری که قرآن درمورد اخلاق ایشان فرموده: "انک لعلی خلق عظیم" حضرت علی‌اکبر(ع) از نظر اخلاق هم شبیه‌ترین فرد به پیامبر(ص)بوده است از نظر منطق هم شبیه‌ترین فرد به پیامبر(ص) بوده، گفتار پیامبر به فرموده‌ی قرآن ازروی هوای نفس نبوده. در وصف علی‌اکبر فرمود: شبیه‌ترین فرد از نظر گفتار به پیامبر است یعنی، ماینطق علی الهوی (بدون هوای نفس) است و در ادامه فرمود: "وکنا اذاشفقنا الی بنیک نظرنا الی وجهه" خدا این پسر را با این ویژگی به میدان می‌فرستم "هرگاه دلمان برای پیامبر تنگ می‌شد به جمال او نگاه می‌کردیم." علی‌رغم اینکه بر بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی‌گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می‌فرماید: "انابشر مثلکم یوحی الی" پیامبر فرمود "من هم بشری مثل شما هستم" پس امام حسین(ع) نیز احساس دارد ولی چون می‌داند رضای خدا در این بوده ناراضی نیست. (ع) اولین شهید بنی‌هاشم درصحنه‌ی کربلا بود. حضرت علی‌اکبر چنان مقام ویژه‌ای نزد امام‌ حسین(ع) داشت که هیچ‌گاه نفرین نکرده بود بعد از شهادت حضرت علی‌اکبر بر لشکریان یزید نفرین کرد و فرمود: "قطع الله رحمک" و نفرین کرد که خدا عمرسعد را مقطوع‌النسل کند که مقطوع‌النسل هم شد. از (ع) الگو بگیریم باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی‌اکبر داشته باشد حضرت علی‌اکبر از نظر شجاعت بی‌نظیر بود و شهادت را سعادت می‌دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین(ع)فرمود: "لااری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الا برما" (من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم وحیات با ظالمین را جز ذلت نمی‌بینم.) روزی معاویه درجمعی نشسته بود و پرسید چه کسی به برازنده‌تر است گفتند: معاویه بن ابوسفیان؛ معاویه گفت: ای دغل‌بازانِ چاپلوس خودتان می‌دانید که دروغ می‌گویید، "بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول‌الله" (شایسته‌ترین فرد برای خلافت علی بن الحسین بن علی، که جد او رسول‌الله است می باشد) در ادامه سخنش معاویه گفت: "و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و... ثقیف" (شجاعتِ بنی‌هاشم و سخاوتِ بنی‌امیه و خوش‌رویی قبیله ثقیف را دارد). ✅ در وصف فضایل حضرت علی اکبر(ع) همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان 📝 🌹 @zarrhbin
▪️او حالا از هیچ چیز نمی‌ترسید، حتی از اعدام! صدبار به روحِ درود می‌فرستاد. بعد از یازده‌ روز استراحت، او را پیش بازپرس بردند. بازپرس همان سئوال‌های بازجو را تکرار کرد. سرانجام به آقارضا اجازه دادند با همسرش ملاقات کند. این نشانه‌ی پیروزی بود. وقتی چهره‌ی او را دید فهمید که چه بر سرش آورده‌اند. صورت تکیده و خسته‌ی آقارضا، خنجری بر قلب مهری بود. او مردش را از هر زمانی بیشتر دوست داشت. پیش خودش گفت: "باید کاری بکنم!" ▫️کلافه بود. باید چکار می‌کرد؟ پیش وکیلش رفت. آن گفت هنوز به او اجازه نداده‌اند که با آقا‌رضا ملاقات کند. حدود شش‌ماه بودآقارضا زندانی بود. هنوز وکیلش موفق به دیدار او نشده بود. گفت سعی می‌کند با وزیر دادگستری ملاقاتی داشته باشد و از او اجازه‌ی مخصوص برای ملاقات آقارضا و پیگیری بگیرد. ▪️ از مهری خواست اگر مشکل مالی دارد، بگوید. او حاضر است مقداری پول به مهری قرض دهد. مهری گفت مشکلی ندارد.فقط خواهش کرد که استاد پرونده‌ی شوهرش را هر طور صلاح می‌داند، پیگیری کند. همچنین به استاد گفت شوهرش را خیلی زده‌اند. ▫️ در سایه‌ی درختان دانشگاه نشسته و اشک از گونه‌هایش جاری بود. فکرش در دوردست‌ها بود صورتش شادابی و طراوت گذشته را نداشت. نگرانی از تمام وجودش می‌بارید. در عالم تخیل دور و درازی بود. ناگهان صدایی را شنید. صدای یکی از جوان‌های همکلاسی بود. جوانی که از چهره‌اش می‌بارید. این هم‌کلاسی تا به حال با مهری هم‌کلام نشده بود. احوال آقارضا پرسید. مهری سفره‌ی دلش باز شد و داستان زندان و کتک خوردن آقارضا را گفت. ، گوش شنوا بود. مهری نیم‌ساعتی درددل کرد. جوان به مهری گفت اگر کمکی بتواند بکند، دریغ ندارد. بعد خداحافظی کرد و رفت. ▪️چند روز بعد به سراغ مهری آمدند و خودشان را دانشجوی دانشکده‌ی مهندسی معرفی کردند. گفتند که می‌دانند که شوهرش گرفتار است. با مهری، مهربانی کردند و از او خواستند که به آن‌ها اعتماد کنند و اگر کاری داشت، به آن‌ها بگوید. رابطه‌ی آن‌ها با مهری هر روز زیادتر می‌شد. تقریباً هر روز مهری را در دانشکده می‌دیدند با او حرف می‌زدند و دلداری‌اش می‌دادند. چندبار خواستند به مهری پول قرض بدهند؛ ▫️آدرس خانه‌اش را گرفتند. یک‌روز بعدازظهر به خانه‌ی او رفتند و برایش کادو بردند. آن‌ها مهری را برای یک بعدازظهر به خانه‌شان دعوت کردند. گفتند که شهرستانی هستند و درتهران، در یک خانه‌ی مجردی با هم زندگی می‌کنند. به خانه‌ی آن دو دختر دانشجو رفت و آمد می‌کرد. خانه‌ی ساده‌ای بود. خانه‌ای دربستی با سه اتاق و یک آشپزخانه. وسایل خانه جور بود. معلوم بود دخترها مشکلِ مالی ندارند. آن‌ها گاهی باهم بحث می‌کردند. می‌زدند. حرف‌هایی که مهری تا آن زمان نشنیده بود. ▪️روزی یک از از مهری پرسید: "کتاب جنگ و صلح تولستوی را خوانده‌ای؟" پاسخ مهری منفی بود. دختر کتاب جنگ و صلح را به او قرض داد و گفت کتاب را بخواند، بعد درباره‌ی آن بحث می‌کنند. مهری را خواند. از نظر او کتاب بسیار خوبی بود. تا به‌حال چنین کتابی را نخوانده بود. به دوستانش خبر داد کتاب را تمام کرده است. قرار شد یک روز بعد‌از‌ظهر به خانه‌ی آن‌ها برود تا درباره‌ی کتاب بحث کنند؛ ▫️وقتی مهری به آنجا رفت، یک دختر دیگر هم بود. دختری از دانشکده‌ی علوم. بحث مفصلی بود. دخترها مطالبی می‌گفتند و شواهدی می‌آوردند که تا آن روز نشنیده بود بحث‌های آنها برای مهری جدید بود. از بحث‌های آنها خوشش آمده بود. رفت و آمدهای مهری با بچه‌ها زیادتر شد. مهری علاوه بر کتاب‌های درسی، کتاب‌هایی را هم که آنها می‌دادند می‌خواند. آثار ، برادران کارمازوف، خانه‌ی اموات، قمارباز و داستان‌های ، مادر نوشته‌ی را هم. کتاب کارگرانِ دریا و بینوایانِ را هم خواند. این کتاب‌ها اوقات فراغت مهری را پر می‌کرد. او دیگر فرصت فکر کردن به گرفتاری‌هایش را نداشت. ✅ پایان 📚 شازده حمام، جلد۴ ✍ @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 📌 ⚖ ▫️ترم اول شروع شد. آزاد نشده بود. بازهم دانشکده برای او مرخصی تحصیلی در نظر گرفت. رئیس آموزش به مهری گفت: "آقارضا سه ترم است در کلاس‌های درس حاضر نشده است. اگر تا آخر این ترم آزاد نشود و به دانشکده بر نگردد، بعید است که بتوان ترم چهارم برایش کاری کرد. اگر آزاد نشود، از دانشگاه اخراج می‌شود!" ▪️بغض راهِ گلوی را بسته بود. شادمانی گذشته را نداشت. حتی دستش به کتاب هم نمی‌رفت. دیگر برایش مهم نبود که شاگرد اول شود یا شاگرد آخر. برایش مهم نبود که درس بخواند با نخواند. از خدا می‌خواست شوهرش آزاد شود. مهری فکر می‌کرد که پایه و اساس همه‌ چیز، است. اصلاً بدون آزادی هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. بدون آزادی هم معنا ندارد‌. اگر آزادی بود، می‌توانست خیلی کارها بکند. ▫️پیش خود فکر کرد، این چه است که یک آدم بیگناه را ۱۰ ماه، بدون محاکمه به زندان انداخته‌اند. جرمش چیست؟ چرا این‌قدر او را کتک می‌زنند؟ آخر این چه مملکتی است که به جرمِ خواندنِ ، آدم را سال‌ها زندانی می‌کنند. مهری در دلش صدتا فحش و بد و بیراه به شاه داد. به خودش لعنت فرستاد که روزگاری طرفدار شهبانو بوده است. ▪️وای به روزی که بفهمند دولت‌ها به آن‌ها دروغ گفته‌اند! وای به روزی که میلیون‌ها بدانند که کتاب‌های درسیِ تاریخ آن‌ها پر از دروغ بوده است! خشمِ ، نمودِ خشمِ است. ▫️ به کلاس درس می‌رفت. اما به همه‌ی هم‌کلاسی‌هایش مشکوک بود. نکند این یکی بخواهد مرا گول بزند! نکند آن یکی بخواهد مرا لو بدهد! وقتی پسرها و دخترها احوال همسرش را می‌پرسیدند، می‌گفت خبر ندارد. دیگر با کسی درددل نمی‌کرد. تمام امیدش اول به بود، بعد به آقا‌تقی، لئون، جعفرآقا و همسران آن‌ها. وقتی در کلاس بود پیش خودش فکر می‌کرد، نکند این یکی باشد. نکند آن یکی می‌خواهد مرا جذب گروهی بکند. ▪️روزی آن پسرِ هم‌کلاسی آمد احوالش را بپرسد، چنان فریادی بر سرش کشید که آن جوان دیگر به او حتی نگاه هم نکرد. دیگر با هیچ هم‌کلاسی حرف نمی‌زد. زود از دانشکده به خانه می‌آمد. بیشتر به خانه‌ی ملینا می‌رفت و در پختن شیرینی کمک می‌کرد. چرخ خیاطی‌اش از رسیده بود‌. شروع کرد به خیاطی برای این و آن. کم‌کم مشتریانش زیاد شدند. در تهران پول خوبی بابت می‌دادند. ▫️ولی او داشت. می‌خواست درس بخواند. وقتی در خانه تنهایی خیاطی می‌کرد، دچار فکر و خیال می‌شد. تا فکر و خیال او را می‌گرفت راهیِ خانه‌ی ملینا می‌شد، در پختن شیرینی کمک می‌کرد. گاهی فکر می‌کرد وقتی اجاره‌ی مغازه تمام شد، درس و دانشگاه را رها و مغازه‌داری کند. بی‌حوصله شده بود. حتی حوصله نداشت به زندان برود و از تقاضای دیدار شوهرش را بکند. ▪️ملینا، سولماز و گلناز متوجه تغییر حالت روحی شده بودند. سعی می‌کردند او را دلداری بدهند. اما او روز به روز افسرده‌تر می‌شد. شب‌ها در خانه تنها بود. با راز و نیاز می‌کرد. گاهی به حرف‌های بهاره و مینا فکر می‌کرد. او قبلاً معنای حرف‌های آن‌ها نمی‌فهمید. حالا بحث‌های آن‌ها را به یاد می‌آورد. آن‌ها می‌گفتند که حکومت‌های دست‌نشانده را فقط باید با جنگ و خونریزی سرنگون کرد. ▫️ گاهی کلافه می‌شد. با خودش می‌گفت: "می‌روم اسلحه پیدا می‌کنم و چریک می‌شوم. می‌روم شاه را می‌کشم!" وارد تخیلات می‌شد، می‌گفت: "اگر هیچ‌کس را نتوانم بکشم، رئیس زندان را می‌توانم!" بعد پیش خودش می‌گفت: "رئیس زندان مرد مهربانی است. اگر او را بکشم، آن‌ها هم مرا می‌کشند." می‌گفت: "خوب بکشند. مرگ بهتر از زندگی است!" بعد خودش می‌گفت: "شوهرم را هم می‌کشند." فکر می‌کرد هنوز آقارضا به زندگی است. 👇👇👇👇
📚 ❤️من عاشق خدام نیستم تو میدونی چرا؟ چرا خدا در زندگی ما زیاد به حساب نمیاد؟ چرا انگار اعتقاد به خدا تاثیری در زندگی ما نداره؟ چرا خیلی از ما از روی روزمرگی عبادت خدا می کنیم؟و حس نمی کنیم به خدا نزدیکتر میشیم و نشاط نداریم در عبادتمون؟ چطوری خدا رو به بچه هامون معرفی کنیم که باهاش عشق کنن؟ ✍️کتابی از حجت الاسلام عباسی ولدی ✅نویسنده ی کتب موفق من دیگر ما در مورد تربیت فرزند مجموعه‌ای شش جلدی برای چشاندن حلاوت ارتباط با به مخاطب و است. این مجموعه که جزو معدود آثار در این زمینه است، با بیانی ، ادبیاتی لطیف و با استفاده از آیات و روایات به معرفی عالم پرداخته و همچون دیگر آثار استاد ، جزو کتب پر‌فروش به حساب می‌آید. ✅✅جواب همه این سوالات رو در این سلسله کتب میتونید پیدا کنید... @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️ 💐💐 ✅ مسابقه ای ویژه نوجوانان و جوانان عزیز 🎞کلیپ شماره ی یک ❇️از توحید تا ولایت❇️ 1⃣سوال شماره یک : 🔶🔷اشکال ما در فهم معنای توحید چه می باشد؟ کافی است جواب های سوالات هر روز را با تماشای کلیپ هایی که روزانه منتشر میشود به صورت کامل و با ذکر مشخصات خود شامل: (نام و نام خانوادگی/تاریخ تولد/کدملی/و شماره همراه) در پیام رسان ایتا به آدرس زیر ارسال نمایید : @DanialBarzegar 📆 در پایان روز چهارم (جمعه ۸ تیرماه ۱۴۰۰) ✅ به ۲۰ نفر از شما عزیزان که جواب همه ی سوالات رو دقیق پاسخ داده باشند 🎁بن غیر نقدی خرید از فروشگاه لوازم فرهنگی تعلق خواهد گرفت. إن شاءالله با همکاری : ✅ناحیه مقاومت بسیج اردکان و ✅مسجد امام سجاد علیه‌السلام و پایگاه حضرت ولیعصر (عج) @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️ 💐💐 ✅ مسابقه ای ویژه نوجوانان و جوانان عزیز 🎞 موضوع کلیپ شماره ی دو : ❇️هدف از خلقت و راه سعادت❇️ 2⃣ سوال شماره دو : 🔶🔷 ۳ مورد از ویژگی های انبیاء را نام ببرید؟ کافی است جواب های سوالات هر روز را با تماشای کلیپ هایی که روزانه منتشر میشود به صورت کامل و با ذکر مشخصات خود شامل: (نام و نام خانوادگی/تاریخ تولد/کدملی/و شماره همراه) در پیام رسان ایتا به آدرس زیر ارسال نمایید : @DanialBarzegar 📆 در پایان روز چهارم (جمعه ۸ تیرماه ۱۴۰۰) ✅ به ۲۰ نفر از شما عزیزان که جواب همه ی سوالات رو دقیق پاسخ داده باشند 🎁بن غیر نقدی خرید از فروشگاه لوازم فرهنگی تعلق خواهد گرفت. إن شاءالله با همکاری : ✅ناحیه مقاومت بسیج اردکان و ✅مسجد امام سجاد علیه‌السلام و پایگاه حضرت ولیعصر (عج) 🔹روابط عمومی سپاه اردکان🔹 @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️ 💐💐 ✅ مسابقه ای ویژه نوجوانان و جوانان عزیز 🎞 موضوع کلیپ شماره ی سه امامت ادامه ی راه انبیاء 3⃣ سوال شماره سه : 🔶🔷دلایل لزوم امام را ذکر کنید کافی است جواب های سوالات هر روز را با تماشای کلیپ هایی که روزانه منتشر میشود به صورت کامل و با ذکر مشخصات خود شامل: (نام و نام خانوادگی/تاریخ تولد/کدملی/و شماره همراه) در پیام رسان ایتا به آدرس زیر ارسال نمایید : @DanialBarzegar 📆 در پایان روز چهارم (جمعه ۸ مردادماه ۱۴۰۰) ✅ به ۲۰ نفر از شما عزیزان که جواب همه ی سوالات رو دقیق پاسخ داده باشند 🎁بن غیر نقدی خرید از فروشگاه لوازم فرهنگی تعلق خواهد گرفت. إن شاءالله با همکاری : ✅ناحیه مقاومت بسیج اردکان و ✅مسجد امام سجاد علیه‌السلام و پایگاه حضرت ولیعصر (عج) 🔹روابط عمومی سپاه اردکان🔹 @zarrhbin
📌 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، صبح امروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: در بعضی از دانشگاهها عناصری هستند که را تشویق میکنند به ترک کشور، من صریح میگویم این خیانت است، این خیانت است، این دشمنی با کشور است، دوستی با آن هم نیست. ۱۴۰۰/۸/۲۶ @zarrhbin
📸 📌گام اول را با جوانانی مثل برداشتیم ✌️ ✔️فرماندهی تیپ ۱۸ الغدیر ✍سفارش بعدی این است که موقعی که سلاح‌های ما به زمین افتاد برای برداشتنش از همدیگر سبقت بگیرید و نگذارید خون ما بخشکد و باید هرچه سریعتر و با سرعت‌عمل بیشتر راهشان را ادامه دهید 📜 فرازی از وصیت‌نامه 🖋سرت را بالا بگیر ، سلاح تو هرگز بر زمین نمی‌ماند حتی اگر را برای کنند ، هنوز در این سرزمین برای رشد و تعالی دیارمان داریم مثل ... سن ؛ ۲۲ سال 🇮🇷 @zarrhbin🕊
این قصه همیشه بوده و هست تاریخ را که ورق بزنی زیاد میبینی که هر زمان را که به زبان بیاوری از که بگویی را که فریاد کنی را که طلب کنی ، خوانین و منفعت طلبان و کفتارهای کنارشان به مذاقشان خوش نمی آید ... قدیم زور داشتند می‌کردند و به می‌بستند امروز با سر می‌برند امروز آب را گل می‌کنند که بگیرند ولی غافل از اینکه این ماهی برای تورشان خیلی بزرگ هست و تیغش گلوی و را خواهد درید ، راست میگویید است است در و و بلکه در رندی و شارلاتان گری و لجارگی ومغالطه ، بله درست میفرمایید ندارد خیلی هم ندارد را میزند برایش هم فرقی ندارد مقابلش که نشسته و نان چه کسی آجر می‌شود و شما دارید خیلی هم دارید و چقدر خوب و را هستید ، البته نیست داره و پر از و کمی و البته که باعث میشه با کسی که اهدافش با خیر و صلاح مردم همسو ، بله راست میگویید او به درد مجلس نمیخورد به کار آنها که از شما حمایت می‌کنند هم نمیخورد... اصلا به درد خیلی ها که بالا نشسته اند و عجله دارند بالاتر بروند هم نمیخورد ، اقا مصطفی را اصلا چه به تهران رفتن قد و قواره این حرف‌ها نیست ……، باید بروید چون به آنجا کرده اید…. شاید درست میگویید اقا مصطفی قد و قواره اش به اندازه کوچه و پس کوچه های گلی پر از عشق اردکان است اصلا شاید عادت کرده به و این کوچه ها که تمام عمر را کنار قدم زده و به و گوش داده با خندیده با دلش گرفته در کنارشون زندگی کرده و به این شهر و مردمش خدمت کرده هرچه که هست ، یادمان نرود ماست ، ما ست ، ماست ، ماست ، ماست ، ماست ، ماست ، ماست ، همان را دیده که ما دیده ایم و همان را شنیده که ما شنیده ایم همین شهر را خورده ، همین شهر را تنفس کرده و از همان نانوایی که ما میگیریم به خانه برده بار ها و بارها اونو تو شهر دیدیم به هم سلام کردیم حال همو پرسیدیم و گفته ایم خداحافظ ….. فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین ای همنشین صابران افرغ علینا صبرنا @zarrhbin🕊