🍃 اندیشه های ناب آیت الله #مطهری
⬅️ یک تهدید جدّی...
✅ #قرآن در درجه ی اول و بعد کلمات #پیغمبراکرم همیشه به ما اینجور می گوید که #جامعه_اسلامی را #خطر از #داخل خود #تهدید می کند از ناحیه ی یک #اقلیت_منافق_زیرک و یک #اکثریت_جاهل_ساده ولی متعبّد. آن زیرک ها اگر این جاهل ها نباشند کاری نمی توانند بکنند، آن جاهل ها هم اگر این زیرک ها نباشند کسی آن ها را به راه #کج نمی برد.
✅ حال شما از اینجا می توانید بفهمید که چطور شد #جامعه_اسلامی از ناحیه یک اقلیت منافقِ متمرد و یک اکثریت ساده دل ولی مومن و #باایمان به این روز اُفتاد یعنی اینها سبب شدند که تاکیدها و اصرارهایی که پیغمبر اکرم کرد در #عمل بی نتیجه بماند یعنی آن عده ی #منافق، مردم را از راه #منحرف کردند بدون آن که خود #مردم بفهمند که از راه منحرف شده اند، #اغفال کردند.از این جمله آیه قرآن که در همان موضوع حادثه و حدیث #غدیرخم نازل شده است و آن احادیثی که پیغمبر اکرم فرمود ما می فهمیم که این #حادثه مخصوص آن زمان نیست همیشه #چنین است همیشه اگر #آسیبی به #مسلمین رسیده و می رسد از همین جاست.
✅ شما الان می بینید آسیبی که مسلمین در فلسطین می بینند آیا آن اندازه ای است که خود مسلمان ها دخالت دارند بیشتر است یا #اسرائیل که دشمن خارجی است؟ و همیشه چنین بوده و چنین است. آن چیزی که برای ما اسباب خوشحالی و خوش وقتی است این است که در طبقه ی #جوان ما در طبقه روشن فکر و روشن بین ما در طبقه دانش آموز و #دانشجوی ما یک #نهضت دینی به پا شده است و امیدواریم که اینها بینش و دین را توام با یکدیگر داشته باشند که بعد دوباره ما برگردیم به عزت و شوکت اصلی خودمان، #مسلمان باشیم مسلمان کامل و با بینش، #شیعه باشیم اما شیعه حقیقی، شیعه ی #علی_شناس، شیعه ای که هم علی شناس باشیم هم پیرو علی علیه السلام.
⬅️ این همه #نفت بی فایده است.
✅ ابزار #منافق چیست؟ نمی شود منافق را دنیا از #میان برد؛ هست، #بشر است منافق می شود. بشر وقتی در #جامعه ای قرار گرفت و دید اگر بخواهد برخلاف #اصولی که #مردم جامعه به آن #اعتقاد دارند #تظاهر کند #جامعه، او را درهم می کوبد، فورا تظاهر می کند، به همان لباس در می آید ولی #جامعه باید خودش #آگاه باشد و #گول تظاهر و فریب را نخورد.
✅ باز اینجاست که ما می بینیم #پیغمبراکرم از آن طرف راجع به #خطرنفاق شدیدا اظهار #نگرانی می کند، از طرف دیگر راجع به اینکه اُمتش #جاهل باشند و تجزیه و تحلیل نداشته باشند و در مسائل #غور نکنند #اظهارنگرانی می کنند. خیلی #عجیب است! #پیغمبر از #دوچیز اظهار #نگرانی کرده است: از #نفاق و #منافق و دیگر این که توده ی #امت جاهل و #نادان باشند در آن جا فرمود: "انی لا اخاف علی امتی مومنا و لامشرکا" تا آن جا که فرمود: "ولکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان" در این جا می فرماید: "انی لااخاف علی امتی فقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر" من از #فقر و نداشتنِ #ثروت بر امتم #بیمناک نیستم، #یعنی کمیِ ثروت، امت من را از پا در نمی آورد آن چیزی که من از آن #نگران هستم #فقرمعنوی_و_فکری و #فقراندیشه است.
✅ اگر #غنای_اندیشه باشد #ثروت می آید اما ولو ثروتشان از دنیا بگذرد--مثل ثروت امروز کشورهای اسلامی که همین #نفت، بزرگ ترین #منبع ثروت دنیاست و #بیشترش در کشورهای اسلامی است-- ولی #فقراندیشه داشته باشند فایده ای به #حالشان نخواهد داشت، #حالا اگر این دو #خطر باهم پیدا شوند یعنی از یک طرف #منافقها، بی دین های متظاهرِ زیرک، متظاهرها و #ریاکارها و مدلس ها پیدا بشوند، آن این ها را #ابزار خودشان قرار می دهند.
📚 تابلوهای خطر
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🔘هیچ وقت دیر نیست ...
💠داستان مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب
(Ali Ben Saleh Najib)
💢 #ملاقات_با_علی
💥من ( پاپلی یزدی) در آغاز علی را غیرحضوری و از راه دور میشناختم. از طریق مقالهها و کتابهایش. #پژوهشهای او بیشتر در زمینهی نقش اقتصادی #مهاجران در سوئد است. علاوه بر استادی دانشگاه ، مشاور اقتصادی چند شرکت سوئدی نیز هست. یکی از کتاب های او با عنوان IMMIGRANTSMALL
BUSINESSES IN UPPSAIA
نظرم را به خودش جلب کرده بود. دخترم ( هماپاپلییزدی) در اوپسالای سوئد #دانشجوی مقطع دکتری در رشته بیولوژی ژنتیکی است. در نوروز ۱۳۹۲ برای دیدنش به اوپسالا رفتم.
💥کمرم درد میکرد ، دیسک کمرم عود کرده بود.دیسکی که مجبورم کرد جراحی شوم. لنگان لنگان به دانشگاه اوپسالارفتم. به بخش جغرافیا مراجعه کردم.اتاق پروفسور #علیبنصالحنجیب را پیدا کردم . در اتاقش نبود، استادان در سالن کوچکِ پذیرایی گروه مشغول صرف قهوه بودند. از یکی از استادان احوال پرفسور علی نجیب را پرسیدم. گفت علی #بازنشسته شده است و هفته ای دو سه روز بیشتر به دانشگاه نمیآید. شماره تلفن علی را به من داد.
💥همان جا به علی تلفن و خودم را معرفی کردم "یک #استادایرانی که کتاب و چند مقالهی او را مطالعه کرده است ." از او پرسیدم مایل است همدیگر را ببینیم؟ خیلی خوشحال شد و گفت تا پانزده دقیقهی دیگر میآید. سپس از من خواست گوشی تلفن را به یکی از همکارانش بدهم . تلفن را به یکی از استادان دادم. سفارش کرد از من پذیرایی کنند.
💥یک استاد پرتغالی الاصل از منپرسید :" چای میخورید یا قهوه؟..." سفارش چای دادم.
مکان ویژه استادان ، به یک سالن پذیرایی شباهت داشت. روی میز وسط سالن ، انواع میوه قرار داده شده بود. ابتدا فکر کردم قرار است آنجا مراسمی برگزار شود ؛ ولی بعد فهمیدم این داستانِ همهی گروههای علمی دانشگاه سوئد است. پس از پذیرایی، مختصری آشنایی با چند استاد حاصل شد. #پرفسور علی بن صالح نجیب ، نفسزنان خود را رساند .از خانهاش تا دانشگاه را با #دوچرخه پدال زده بود. سردی هوای سوئد اخلاق گرم او را تغییر نداده بود. هنوز گرمای صحراهای حومه شهر زاگ (ZAG)در جنوب مراکش را در رفتار و گفتارش میتوانستی حس کنی . در لحن صدایش گرمای خورشید صحرا موج میزد. اخلاق #چادرنشینانمهماننواز را داشت. من از زندگی او هیچ نمیدانم. او هم مرا نمیشناسد. در کمتر از ۱۵ دقیقه گویی پنجاه سال است مرا میشناسد. ابتدا بحث #علمی را شروع میکنیم. من از نقش #مهاجراندراقتصادسوئد میپرسم او از طرحها و مقالهها و کتابهایی که نوشته است ، صحبت میکند. حدود ساعت چهار بعدازظهر میپرسد: "میخواهی دانشگاه اوپسالا را نشانت دهم؟" با شنیدن پاسخ مثبت من ، بخش هایی از دانشگاه را نشانم میدهد.
💥دانشگاه اوپسالا متمرکز نیست. ساختمانهایی متعدد در دامنه های شمالی شهر ، متعلق به دانشگاه است. بخشی از آن را قبلا دیده بودم. مرا به ساختمان اصلی دانشگاه میبرد. آمفیتئاتر و نقاشیهای سقفهای بلند را نشانم میدهد.
💥مرا به #کلیسایاعظمشهر میبرد. در کلیسا با هم به آرامگاه #لینه میرویم. لینه مشهور را میگویم.
بعد از بازدید کلیسا ، با هم به یک کافه میرویم ؛کافهای شیک با قوری و فنجانهای چینی اعلا و شکلات های کمنظیر ، پیشخدمت بسیار مودب است. گُلهگُله افراد دور میز نشستهاند. صحبت میکنند ، بحث میکنند و میخندند. از وقتی که میگذارند و پولی که میدهند ، لذت میبرند.
💥از پنجره کافه ، رودخانه کوچک اوپسالا دیده میشود. برج کلیسای اعظم اوپسالا نیز هویداست. برجی بلند با آجرهای اُخرایی . وقتی به سرویس پذیرایی کافه نگاه میکنم ، لذت میبرم . قوری و فنجان و نعلبکی چینی ، به رنگ آبی و سفید است. لباس پیشخدمت ها را که میبینم لذت میبرم . وقتی به یخ رودخانه که در حال آب شدن است نگاه میکنم ، لذت میبرم . وقتی به سیمای این استاد #متولدکویر و صحرا نیز که مینگرم ، لذت دوچندان میبرم. همهی افراد پیرامونم در آرامش به سر میبرند. محیط اطراف هم آرام است. هیچ کس برای دیگری پرونده نمیسازد . این #پروندهسازی عمق فاجعه فرهنگ ماست. باید کاری کرد که پروندهسازی بیارزش شود . فقط در #آزادی است که پرونده سازی ارزشی نخواهد داشت. وقتی چیزی ارزش نداشت ، خودبهخود از بین میرود. چقدر از غیبت ها و تهمت های ما به نیت پرونده سازی است ؟ خداوند نیز از پروندهسازان #بیزار است . به همین خاطر #دروغ ، #تهمت ، #غیبت و #افترا را به شدت نهی کرده است. وقتی آزادی باشد ، چه دروغی باید گفت؟ اصلا چرا دروغ باید گفت ؟ چرا چیزی را پنهان باید کرد؟ در آزادی انسان درون و ذات خود را به همگان اعلام میکند. وقتی آزادی باشد ، غیبت معنا پیدا نمیکند. این بحث را در جای دیگر بیشتر توضیح خواهم داد.
👇👇