eitaa logo
ذره‌بین درشهر
18.5هزار دنبال‌کننده
61.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
196 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘هیچ وقت دیر نیست ... 💠داستان مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب (Ali Ben Saleh Najib) 💢 💥من ( پاپلی یزدی) در آغاز علی را غیرحضوری و از راه دور می‌شناختم. از طریق مقاله‌ها و کتاب‌هایش. او بیشتر در زمینه‌ی نقش اقتصادی در سوئد است. علاوه بر استادی دانشگاه ، مشاور اقتصادی چند شرکت سوئدی نیز هست. یکی از کتاب های او با عنوان IMMIGRANTSMALL BUSINESSES IN UPPSAIA نظرم‌ را به خودش جلب کرده بود. دخترم ( هما‌پاپلی‌یزدی) در اوپسالای سوئد مقطع دکتری در رشته بیولوژی ژنتیکی است. در نوروز ۱۳۹۲ برای دیدنش به اوپسالا رفتم. 💥کمرم درد می‌کرد ، دیسک کمرم عود کرده بود.دیسکی که مجبورم کرد جراحی شوم. لنگان لنگان به دانشگاه اوپسالارفتم. به بخش جغرافیا مراجعه کردم.اتاق پروفسور را پیدا کردم . در اتاقش نبود، استادان در سالن کوچکِ پذیرایی گروه مشغول صرف قهوه بودند. از یکی از استادان احوال پرفسور علی نجیب را پرسیدم. گفت علی شده است و هفته ای دو سه روز بیشتر به دانشگاه نمی‌آید. شماره تلفن علی را به من داد. 💥همان جا به علی تلفن و خودم را معرفی کردم "یک که کتاب و چند مقاله‌ی او را مطالعه کرده است ." از او پرسیدم مایل است همدیگر را ببینیم؟ خیلی خوشحال شد و گفت تا پانزده دقیقه‌ی دیگر می‌آید. سپس از من خواست گوشی تلفن را به یکی از همکارانش بدهم . تلفن را به یکی از استادان دادم. سفارش کرد از من پذیرایی کنند. 💥یک استاد پرتغالی الاصل از من‌پرسید :" چای می‌خورید یا قهوه؟..." سفارش چای دادم. مکان ویژه استادان ، به یک سالن پذیرایی شباهت داشت. روی میز وسط سالن ، انواع میوه قرار داده شده بود. ابتدا فکر کردم قرار است آنجا مراسمی برگزار شود ؛ ولی بعد فهمیدم این داستانِ همه‌ی گروه‌های علمی دانشگاه سوئد است. پس از پذیرایی، مختصری آشنایی با چند استاد حاصل شد. علی بن صالح نجیب ، نفس‌زنان خود را رساند .از خانه‌اش تا دانشگاه را با پدال زده بود. سردی هوای سوئد اخلاق گرم او را تغییر نداده بود. هنوز گرمای صحراهای حومه شهر زاگ (ZAG)در جنوب مراکش را در رفتار و گفتارش می‌توانستی حس کنی . در لحن صدایش گرمای خورشید صحرا موج می‌زد. اخلاق را داشت. من از زندگی او هیچ نمی‌دانم. او هم مرا نمی‌شناسد. در کمتر از ۱۵ دقیقه گویی پنجاه سال است مرا می‌شناسد. ابتدا بحث را شروع می‌کنیم. من از نقش می‌پرسم او از طرح‌ها و مقاله‌ها و کتاب‌هایی که نوشته است ، صحبت می‌کند. حدود ساعت چهار بعدازظهر می‌پرسد: "می‌خواهی دانشگاه اوپسالا را نشانت دهم‌؟" با شنیدن پاسخ مثبت من ، بخش هایی از دانشگاه را نشانم می‌دهد. 💥دانشگاه اوپسالا متمرکز نیست. ساختمان‌هایی متعدد در دامنه های شمالی شهر ، متعلق به دانشگاه است. بخشی از آن را قبلا دیده بودم. مرا به ساختمان اصلی دانشگاه می‌برد. آمفی‌تئاتر و نقاشی‌های سقف‌های بلند را نشانم می‌دهد. 💥مرا به می‌برد. در کلیسا با هم به آرامگاه می‌رویم. لینه مشهور را می‌گویم. بعد از بازدید کلیسا ، با هم‌ به یک کافه می‌رویم ؛کافه‌ای شیک با قوری و فنجان‌های چینی اعلا و شکلات های کم‌نظیر ، پیشخدمت بسیار مودب است. گُله‌گُله افراد دور میز نشسته‌اند. صحبت می‌کنند ، بحث می‌کنند و می‌خندند. از وقتی که می‌گذارند و پولی که می‌دهند ، لذت می‌برند. 💥از پنجره کافه ، رودخانه کوچک اوپسالا دیده می‌شود. برج کلیسای اعظم اوپسالا نیز هویداست. برجی بلند با آجرهای اُخرایی . وقتی به سرویس پذیرایی کافه نگاه می‌کنم ، لذت می‌برم . قوری و فنجان و نعلبکی چینی ، به رنگ آبی و سفید است. لباس پیشخدمت ها را که می‌بینم لذت می‌برم . وقتی به یخ رودخانه که در حال آب شدن است نگاه می‌کنم ، لذت می‌برم . وقتی به سیمای این استاد و صحرا نیز که می‌نگرم ، لذت دوچندان می‌برم. همه‌ی افراد پیرامونم‌ در آرامش به سر می‌برند. محیط اطراف هم آرام است. هیچ کس برای دیگری پرونده نمی‌سازد . این عمق فاجعه فرهنگ ماست. باید کاری کرد که پرونده‌سازی بی‌ارزش شود . فقط در است که پرونده سازی ارزشی نخواهد داشت. وقتی چیزی ارزش نداشت ، خودبه‌خود از بین می‌رود. چقدر از غیبت ها و تهمت های ما به نیت پرونده سازی است ؟ خداوند نیز از پرونده‌سازان است . به همین خاطر ، ، و را به شدت نهی کرده است. وقتی آزادی باشد ، چه دروغی باید گفت؟ اصلا چرا دروغ باید گفت ؟ چرا چیزی را پنهان باید کرد؟ در آزادی انسان درون و ذات خود را به همگان اعلام می‌کند. وقتی آزادی باشد ، غیبت معنا پیدا نمی‌کند. این بحث را در جای دیگر بیشتر توضیح خواهم داد. 👇👇
ذره‌بین درشهر
🔴🔴 🔴 یک سال پس از #شکست‌انتخاباتی، محمدرضا دشتی به اتهام افترا ، نشراکاذیب، تشویش‌اذهان‌عمومی‌ علیه
🔴🔴 ♨️ یک سال پس از ناکامی محمدرضا دشتی در انتخابات مجلس شورای اسلامی، او با طرح شکایتی جنجالی علیه‌رسانه‌های ، و اردکان، بار دیگر نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت. 👈 شکایت وی که به اتهام ، و تنظیم شده، به مطالب منتشر شده در این رسانه‌ها در زمان مربوط می‌شود. 👈اما این اقدام، با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو شده است. منتقدان معتقدند این شکایت، تلاشی برای فرافکنی و فرار از پاسخگویی به عملکرد خود دشتی در جریان انتخابات است. 👈آن‌ها می‌پرسند: آیا دشتی به جای بررسی نقاط ضعف و اشتباهات احتمالی خود، قصد دارد با این شکایت، شکست خود را به گردن دیگران بیندازد؟ 👈در حالی که پرونده شکایت دشتی وارد فاز جدیدی می‌شود، این سوال مطرح است که آیا این اقدام، به شفاف‌سازی و روشن شدن حقایق کمک خواهد کرد یا تنها به یک دعوای حقوقی فرسایشی و بی‌حاصل تبدیل خواهد شد؟ 👈 آیا دشتی با این شکایت، به دنبال از مخالفان است یا واقعا معتقد است که یک جریان رسانه‌ای‌شده است؟ 👈این پرونده، می‌تواند به یک آزمون بزرگ برای دستگاه قضایی و همچنین رسانه‌های محلی اردکان تبدیل شود. آزمونی که نشان خواهد داد آیا در فضای شفاف و منصفانه، حکم‌فرما خواهد شد یا منافع شخصی، بر حقیقت و منافع عمومی غلبه خواهد کرد!!! @zarrhbin🕊