eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.6هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خاطره‌ی جالبِ زنده‌یاد از زبان خودش ... 🍃 عاقبت پدرم بعد از ماه‌ها اقامت در تبریز، با زن عقدی خویش به تهران باز می‌گردد. بعد از ورود به خانه، خطاب به طلعت خانم با صدای نیمه‌بلند می‌گوید: 🍃 طلعت... طلعت کجایی..؟ سلام آقا... خوش آمدید... برو طبقه‌ی دوم... یکی از اتاق ها را آماده کن. از این به بعد ایشون با ما زندگی می‌کنه! 🍃 طلعت هم بلافاصله اطاعت امر می‌کنه و یکی از اتاق های بزرگ آفتاب‌گیر را برای این تازه عروس آماده می‌کند. 🍃 مادر به خاطر فضایِ ، هرگز جرات نمی‌کند از پدر در مورد این تصمیمش بپرسد. 🍃 اما در طول سال‌ها زندگی مشترک، عروس خانم فرزندی پسر به دنیا می آورد که سرخ و سفید و تپلی است. ولی مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنیا آورده بود، یا سر زا رفته بودند و یا در همان کودکی فوت کرده بودند. و از این که هووی تازه وارد صاحب فرزندی سالم و سفید و تپلی است، غصه می‌خورد. اما به خاطر اعتقادات خیلی محکمی که داشت، هرگز نمی‌کند. 🍃 بله، همان طور که اشاره کردم، مادر من واقعاً زنی معتقد و مومن و بود. به اعتقادِ مادر، تنها گناه کبیره‌ای که انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گریه و زاری و توبه می‌کرد، این بوده که در کودکی برای عبور از خیابان، پاسبانی دست او را گرفته و از خیابان عبورش داده بود. 🍃 با این طرز تفکر و اعتقاداتش بود، که یک روز رو به می‌کند و خطاب به او می‌گوید: خدایا... پروردگارا... خودت شاهدی که هرگز (جز یک بار ) قصور از فرمان تو نکرده‌ام. و شب روز به عبادت مشغول بودم. آیا این عدالت است که هووی من نیامده صاحب یک فرزند کاکل زری بشه، اما من تمام نوزادانم را از دست بدم ؟! 🍃 خدایا تنها از تو این است که تنها یک پسر به من بدهی... پسری که: سیاه باشه... زشت باشه... اما سالم باشه... 🍃 و بدین‌سان دعای این زن مومن را پذیرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزندی سیاه، زشت و سالم به نام به او اعطاء کرد... پسری که در فامیلِ ، تنها اوست که پوستی تیره دارد! 🌹 ☕️ @zarrhbin