eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
#همراهان_همیشگی،🍃 سلام و خداقوت 🌺 💠 پستهای ثابت #ذره‌بین را دنبال کنید. ✅
🍃 خیر رسون، خیر مِبینه. 📝 کسی که خیرش به دیگران می رسد، خود نیز به خیر و نعمت و خوشی دست خواهد یافت. 📚 واژه نامه‌‌ی گویشی اردکان 📌 سلام به خوبای عالَم، همیشه مِگَن خوبی کُن بنداز تو دریا، ماهیِ دریا نَفمه، خدا خو مِفَمه، مُخوام یگچی پیشیدون بِگَم نَمِتونَم گِه نَگَم و اون اینه گِه، هیش وخ، آدما رو از خوبی کِردَن، نااُمید و دلزده نکنی، بزاری با خوبی کِردناشون حالِ دل و حال روزگارشون خوب باشه. اگه ماها اذیت آدمای خوب نَکُنِم والله توی خیر و خوبیی گِه اونا مُکُنَن ما هم شریکم، بوّاَر کنی غیر از این نیس؛ پس هوای آدمای خوب زندگیتون رو داشته باشی و نزاری از دسُّدون در رَن گِه اَگِه رفتن دگِه رفتن و نَمِتونی مِثُّشون پیدا کنی. خلاصه اَگه خیر رسون نِیسِّم لااَقل اجازه نَدِم گِه خیرنبینی پشت سرون باشه. 🌹 @zarrhbin
🍃 اگر قاضی اَسّی، کُلِی سر خُودُد نِگَردار. 📝 هر گاه کسی، دیگران را مورد سرزنش و ملامت قرار دهد ، شخص فهمیده و عاقلی او را مخاطب قرار داده و به ملامتگر این نکته را یادآور می‌شود که اگر تو خوب و بد را همچون یک قاضی تشخیص می‌دهی در مورد خود نیز قضاوت کن. 📚 واژه نامه‌ ی گویشی اردکان 📌 سلام به همراهای همیشگی، مِدونم روزه هسّیُ پَروادونِ روده‌درازیِ من نیس، پس به قول معروف یَگ راس مِرِم سَرِ اصلِ مطلب؛ نَمدونم؟!.... شاد شِما بَضیا رو بشناسی یا واششون روبرو شده باشی که از سولاخِ کلید، زندگیِ مردم رو مِپّائَن!!! و به خودُشون این اِجازه رو مِدَن گِه بدون هیچ شناختی، با غرض و مرض در مورد مردم به قضاوت بِشینَن، گِه اَگه با این طَر آدما برخورد داشتی و مِشناسیشون فقط براشون دعا کنی! گِه حسابی مستحقِّ دعای خیر من و تو هسَّن!!! و از همین‌جا بِزاری به این رَقَم آدما بِگِم گِه یگبار خدا و پیغمبری و راسُّ و حسینی بشینی و زندگی خودُدون رو رَصَد کُنَی و بِپّائی، ببینی با خودُدون چَن چندی، بعد بییُ در مورد جامعه و مردم و زندگیشون قضاوت کنی و نظر بِدی!!؛ شاد اگه اونا، ای کار رو بُکُنَن دگِه کورِ خود و بینای مردم نَمِشَن، مَخلَصِ کَلوم گِه بِزارم مردم زندگیشون رو بُکُنَن اِقه سرون تو زندگی دیگرون نباشه، اِقه حُکم از جانب خودون بَرِ کسی صادر نَکُنِم. مردم دغدغه و گف و کارِ خود دارن دگه ماها براشون غوز باله غوز نَشِم. و در آخِر، نماز و روزه‌ها قبول باشه و التماسِ دعایِ فراوون. 🌹 @zarrhbin
🍃 تاریکی واسیده رُوشناخی مِپّائه. 📝 کنایه از کسی است که در تاریکی می‌ایستد و خود را از دید دیگران مخفی می‌کند ولی مراقب و مواظب آنان است یا گاهی آن‌ها را تحریک کرده و از دور نظاره‌گرشان است. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌درود و ارادت به همه‌ی اونایی گِه هر هفته مهمونِ دورهمی ذره‌بین هَسَّن، توی این شوآ و روزای عزیز، ماها رو از دعای خیرُدون محروم نکنی، من هیچی نَمُخوام خاطرِ این ضرب‌المثل بِگَم فقط همین دو تِ کَلمُگ گِه کاشکی همهِ آدما اَگه گَفی دارَن و مُخوان بِزَنَن بِیان تو روشنخی بِزَنَن، البته اینَم بِگَم گِه داشتن عفت کلوم تو گَف زدن خیلی،خیلی پسندیده هِ، نِشون مِده طرف چِقه بَرِ شخصیت خود احترام قائله، اَگَنی تو تاریکی وایسیدن و چارتا رو تحریک کِردن خو ارزشی نداره!!! بلکه واشِ این کارا دِرَن ضعف خود رو نِشون مِدَن.‌‌‌‌‌‌.... دِگِه بیشترِ این نَمِگَم، چون مِدونم اگِه وجدانون خُو نَرِه و بیدار باشه، شخُ و سِف تو حسابون هِد و نَمِذاره پا کَج بِذارِم؛ راسّی توی این شوآیِ عزیز اگِه اَذیَتُدون کِردِم حَلالون کُنی، مِدونی خو خدا چِچی مِگه، مِگِدَن بنده‌ی من، تو اون دنیا، من از حق خودُم مِگذَرم، از حق خودُدون هم مِگذَرَم ولی از حق مردم نَمِتونَم بِگذرم...خلاصه حلالون کنی و التماسِ دعا. 🌹 @zarrhbin
🍃 بَچّه تَه کِردَنُم چه غم، بَچّه تَه کنا گِه پُرسَم میان بَتَره. 📝 بچه‌ام را سِقط کردم، غمی نیست، از کسانی که خود، بچه می‌اندازند و به تَسلیتم می‌آیند بیشتر می‌رنجم، کنایه از کسانی که خود عیبی دارند ولی عیب دیگران را یادآوری می‌کنند. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌 نَمِدونم چرا خِیال مُکُنَم اَگِه سلام نَکُنَم نَمِتونُم بَرادون بنویسم، ولی چون "سلام کِردَن" کار پسندیده‌ای هِ و از ادب میاد، مُخوام همیشه اول سلامُدون کُنَم و با سلام و دورد، دورهمیون توو "ذره‌بین" شُرو بِشه.....خَشتَر نیس؟ در موردِ این ضرب‌المثل هم قرار نیس پُری گف بِزَنَم، چون توضیِ خودِ دکتر کامله، ولی همین قَد بِگَم گِه بَضِیا دسِّ پیش مِگیرَن گِه پَس نَاُفتَن و عیبای مردم رو به قول مَروف تو بوغ و کَرنا مَکُنَن و فِک مُکَنَن با ای روش مِتونَن رو عیبای خودشون سرپوش بِذارنُ اونا رو قایم کُنَن!.... ولی نه بِردَر! زهی خیالِ باطل، اول خودُد رو رَصد کُن و ببین خودُد کُجِ وایسیدی بعد بیا از مردم بَرِ مردم بُگو...به قول حافظون گِه مِگه: عیب رندان مکن ای زاهدِ پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت همه‌کس طالبِ یارند چه هوشیار و چه مست همه جا خانه‌ی عشق است چه مسجد چه کِنشت سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها مدعی گر نکند فهم سخن، گو سر و خشت نااُمیدم مکن از سابقه‌ی لطف ازل تو پسِ پرده چه دانی که خوبست و که زشت نه من از پرده‌ی تقوا به در افتادم و بس پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت حافظا روز اَجَل گر به کف آری جامی یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت پسینِ سه‌شنبه غزلِ حافظ به من یکی خو خیلی چسبید ایشالا به شِما هم چسبیده باشه، اگه خدا یاریون کُنه و سرِ خری ته نیاد! هر از گاهی چند سراغِ "لسان‌الغیب" هم مِرِم، غَمُدون نباشه، "ذره‌بین" کَم نَمِذاره برادون.... 🌹 @zarrhbin
🍃 اولاد پِرَنِ گوگِرتیه، بَر مُکُنی مِسوزی، دَر مُکُنی مِسوزی. 📝 اولاد و فرزندان چون پیراهن آلوده به گوگرد هستند، زمانی که بپوشی تنت را می‌سوزاند و زمانی که آن را بیرون بیاوری از اثر قبلی باز هم می‌سوزی، هرگاه فرزند از پدر و مادر دور باشد از فراقِ او می‌سوزند، نزدیک هم باشد، بر اثر بدرفتاری او دل‌آزرده می‌شوند. (البته این ضرب‌المثل در مورد هر اولاد مصداق ندارد.) 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌بازهم سلام، شاید بوّاَردُون نشه، ولی سه‌شَمبّا خاصَّن، چون ما توو دورهمیِ ذره‌بین بُمُگِ خودون و به لهجه‌ی شیرین خودون گَف مِزَنِم، شائَد توو نوشتن نَشه غلظتِ گویش رو نِشون بِدی، ولی با کتابایی گِه دکتر طباطبایی و استاد دهستانی برامون نوشتن و به یادگار گذاشتن، مِتونِم اِصالتون رو به رُخ بِکَشِم.(کاشکی کتابِ فرهنگ عامه‌ی مردم اردکان هم داشتَم از اون کتاب هم برادون مِنِوِشتَم، ولی هر جا گشتم گیرُم نیومد، کتابخونا هم چون جزءِ کتابای مرجع هِ اَمونَت نَمِدَن! پس به داشته‌ها کفایت مُکُنِم.) بَچُگایِ ما هَمَشون خوبَن و هِیشتاشون پِرَن گوگرتی نیسَّن. ایشالا، اَگِه نقشِ اولاد بازی مُکُنِم دختر و پُسرای خوبی بَرِ پیَر و مادرون باشِم، اگه هم پیَر و مادر هسِّم بچایِ خوبی خدا نصیبون کنه، گِه داشتن اولادِ نجیب و خوب از هر ثروت و سرمایه‌ای بالِتَره. نَمُخوام گیله کُنَم ولی بَضیا خودشون اولادِ خوبی بَرِ پیَر و مادراشون نبودن ولی بَچاشون اِقِّی خَش و خوب هَسَّن گِه مِمونی!؛ پیشِ خود مِگی خدایا چِطو مِشه ایرو مِشه؟!، بَضیام هَسَّن گِه خودشون دختر و پسرای خوبی بودَن و وظیفه‌ی اولادیشون رو به خوبی بجا اُوردَن ولی یَگ بَچایی نصیبشون شده گِه بر کُلنگ دو سر لعنت!!! راسّی یَگ وَختی گِه بَضی چیزا رو مِبینی پیشِ خود مِگی: خدایا مَگه قرار نبود هر دسِّی مِدَم همون دَس پَس بِسِّونِم، پس چرا گایی وَختا عکسِ چیزا اتفاق می‌یُفته؟!!!.....وِلُش کُن، پُری دِره بحثون فلسفی مِشه، راسِّی اَگِه خواسِّه باشِم به بَضی قَضیا فِک کُنِم مَغزون شوت مِکَشه، مثِّ شوتِ دیگِ زودپز و دیوونه مِشِم! فِک نَکُنِم راحتَّرِم. ایشالا خدا توفیقون بده، هم بَچای خوبی بَرِ والدینون باشِم، هم خدا اُولادِ خَش و خوب نصیبون کنه گِه بالاشون، سَرون بالِ باشه، گِه اُوَخ مِشه بگی بازیِ دو سَر بُرده و هیشگِه هم ضرر نکِرده. 🌹 @zarrhbin
🍃 نَدیده گِه بِدیده شد، عقلِ سَرُش پریده شُد. 📝 شخص نَدید بَدید که به نوایی برسد خود را می‌بازد و عقل از سرش می‌پرد، کنایه از آدم نالایقی که به پُست و مقام و منصبی برسد و ظرفیت آن را نداشته باشد( خود را گم می‌کند) 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌 سلامی چو بوی خوش آشنایی، اینو از منِ خر بشنویی گِه به هر تازه به دورون رسیده‌ای پَروبال نَدیُ تا مقامِ مشاورِ خُودُدون بالاش نبری.... بعضیا خداوکیلی اِقی نَدید بَدیدَن گِه اگِه دَسُّدون را تا آرنج توو عسل فرو ببری و تو حلقشون کنی مَحاله گِه وَختی خواسِّی دَسدُّون رو در بیاری دَندونُدُون نگیرَن... اِقِی بی‌چَش و رو هَسَّن که حیا رو مُخورَن و آبرو رو قِی مُکُنَن و اَصَنَم بَراشون مهم نیس، گِه شِما به نوایی رَسوندیشون، اَصَنَم نَمِگَن گِه کِی هَسّی و چه کارِ شهری... خلاصه به هر آدم بی‌ظرفیتی، پُست و مقام و مَنصبی نَدی گِه واشِ نَدیدبَدید‌گَریشون عقل از سرشون مِپَره و پاچه‌ی خوددون رو مِگیرَن!!! از ما گفتن بود نَزاری بَضی قِصّای تلخ، توو این شهرِ فرهنگ‌پرور تکرار بِشه، نزاری سَرِ ما دَسِّ کار و گَفای بَضی بی‌فرهنگا و بی‌وجودا گِه گَفِ حساب تو کَلَّشُون نَمِره پایین بیاد، از ما گفتن بود، نَگی نگفتی...ما گُفتِم، شِما دِگِه اُسّا هَسِّی گِه ایشالا واشِ طنافِ پوسیده‌ی ندید بدیدا توو چا نَری و توو چا نَرِم.... حالِ بیِی یَکی شعر لسان‌الغیب واشِ هم بخونم، تا در دورهمی اِمروزون هم بِبَندِم.... سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده‌ی روشنایی دُرودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسائی نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای دلم خون شد از غصّه، ساقی کجایی ز کوی مغان رُخ مگردان که آنجا فروشند مفتاح مشکل گشائی عروس جهان گر چه در حدِّ حُسن است ز حد می برد شیوه‌ی بی‌وفائی دل خسته‌ی من گرش همتی هست نخواهد ز سنگین‌دلان مومیایی می صوفی افکن کجا می‌فروشند که در تابم از دستِ زهد ریائی رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبودست خود آشنایی مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع بسی پادشاهی کنم در گدائی 《بیاموزمت کیمیای سعادت ز همصحبتِ بد جدائی جدائی》 مکن حافظ از جور دوران شکایت چه دانی تو ای بنده کار خدائی 🌹 @zarrhbin
🍃 اگر علی سارَبونه مِدونه شُتُرش کجا بُخوابونه. 📝 یعنی اگر کار را به کاردان بسپارید خود می‌داند چطور آن را انجام دهد تا مشکلی پیش نیاد. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌 سلام، عیددُون مبارک باشه، ایشالا تا این وخت و ساعت به هَمَدون خوش گذشته باشه؛ به راسّی اَگِه علی سارَبونه، مِدونه شترُش رو کُجا بُخوابونه، به عُمق این ضرب‌المثل گِه فِک مُکُنی و توو بَرُش فرو مِری مِفَمی جایی بَرِ هیش گفی باقی نَذاشته فقط مِگه کارو به کاردون بسپار دگِه هَمَچی حلّه، تاکید مُکُنَم مِگه کار رو به "کاردون" بسپار نه نادون.... 🌹 @zarrhbin
🍃 پَری گِه رو پَر مُخوره عَوَض داره. 📝 برگی که روی برگ درخت می خورد و روی هم می اُفتد، نزدِ خداوند حساب می شود، خدا از کوچک‌ترین و ظاهراً بی‌ارزش‌ترین کارها، آگاه و حساب و کتاب کار معلوم و محفوظ است. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌 سلام و لعنت بر یزید، یکی از رسمایی گِه حداقل مردم شهر ما توی ماه محرم داشته‌اند و دارَن، البته حالیا نه بلکه قدیمیای بامعرفت، اینه گِه وختی توی ماه محرم بِهم مِرسیدن و احوال هم مِپُرسیدن، یکی "لعنت بر یزید" نیز چاشنی احوالپرسیشون مُکِردَن؛ شاید تعجب کُنی! یکی دگه از حرمت گذاشتنایی گِه به ماه محرم و امام‌ حسین (ع) مربوط مِشه، مالِ توی صفای نماز جماعت مساجد هِ گِه وَختی مردم، نمازشون خَلاص مِشه به جای اینگه دَس به هم بِدَن و بِگَن قبول باشه، به همون لفظِ "قبول باشه" اکتفا مُکُنَن.... شاید بپرسی تو چطوری اینا رو کشف کردی و مُکُنی؟! گِه من هم بااجازدون مِگَمُدون باید در بین مردم باشی و از دلیل بَضی عملکِرداشون، سئوال کُنی تا به این کشفیات برسی؛ البته شاید بَضیا فُضولون هم بالا بِدَن ولی بزاری بِدَن! شهری گِه شده شهرِ هفتاد و دو ملت با فرهنگای مختلف گِه متاسفانه رَسمای پسندیدَش دِره رو به فراموشی مِره باید بَضی رسما و چیزا رو نوشت تا اَقلاً مکتوب باقی بمونه تا نسلای بعدی بدونن چه جایی بزرگ شدن گِه بَرِ همه امور، احترام و ارزش قائل بودن و اصالتِ خاصِ خودشون رو داشتن.(مبحثِ "مردم‌شناسی شهرها" رو باید زیر برد.) در مورد ضرب‌المثل امروز هم همین بگَم و بِرَم گِه گایی وختا کُلِ فلسفه و عرفان توی یکی جمله خلاصه مِشه گِه به قول خودون، مخلص کلوم هِ؛ حالا حکایت همین ضرب‌المثله... 🥀 @zarrhbin
🍃پیروُدون مِدونه 📝 این سخن را پیر و مراد شما می‌داند مرادف: آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان 📌 سلام و ارادت، ان‌شاءالله عزاداری‌هاتون قبول باشه....نمدونم شما بچگی‌هاتون شاهدِ عزاداری‌های آغ‌بابآ توی خونا بودی یا نه؟ اگه بودی هیش‌وخ از هیشکه پرسیدی دلیل این عزاداری‌های توی خونه چِچی بوده؟ راسّی منظور من، خوندن زیارت عاشورا و گرفتن مجلس امام‌ حسین (ع) به صورت دسته جمعی گِه همسیا رو دور هم جمع مُکُنَن نیس....بزاری برادون باز کنم، اوروزا ماه محرم و صفر، آغ‌بابای ما توی خونه، تَک و تنی کتاب مداحیش گِه پر بود از شِعرا و مرثیه‌های مذهبی، رو ورمِداشت و مِرَف توی صفه و زیر بادگیر مِشِست و مُخوند و در سوگ امام حسین مِزَد زیر گریه... اورزایی گِه من مِگَم بعدِ انقلاب بود چون دهه‌ی شصتی هستم اینایی گِه تعریف مُکُنَم از دهه‌ی شصت به اینوره، خلاصه مای فضول دوباره پیش مادرون پرسیدم یعنی چه گِه آغ‌بابا توی ماه محرم هیئت تک‌نفره راه مِندازه و خودش مِشه رئیسِ و هیئت اُمنا و عزادار و مستمع...!!! گِه مادر ایرو جوآبِ ما داد گِه قبلِ انقلاب، مردم حق نداشتند به صورت خودجوش و دسته جمعی و در اَنظار عمومی به عزادارای بپردازن بنابراین هرکسی توی خونه‌ی خودش و توی خلوت خودش بَرِ امام‌حسین‌علیه‌السلام مجلس مِگرفت و مُخوند و برای غریبی و مظلومیت آقا مِزد بر سر و سینه، آغ‌بابا هم به رسم دیرینه‌، این سُنت رو حفظ کِرده بود و از قبلِ انقلاب تا بعدِ انقلاب گِه این‌ همه حسینیه و تکیه ساخته‌ بودند هَمرِ خود اُورده بود... خداش بیامرزه آغ‌بابا، گِه هنوز نوای دلنشین مداحیّاش به گوش مِرسه و با عشقی گِه به امام حسین(ع) و آقا ابوالفضل(ع) داشت ما رو هم "حسینی" کِرد، راسّی وختی آغ‌بابا داشت از دنیا مرفت و به خاطر بیماری سرطان، توانایی و رَمَقی براش نمونده بود، به گفته‌ی حاضرین دور تختِ آغ‌بابا گِه به عینه شاهد بودند، در دقیقه‌های آخرِ زندگیش، ناگهان ایشون از تخت‌خوابی گِه روی آن دراز کشیده بود به حالتِ نشسته بلند شد و دست راست رو به روی سینه گذاشت و سلام داد و جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. و در آن لحظات تلخ و سخت، تنها دلیل و تلنگری گِه این حرکت رو برای ما توجیه مِکرد عشق آغ‌بابا به ارباب بود... این رو هم بِگم و بِرَم، آغ‌بابا همیشه تاکید مِکرد و مُگُفت: "دم و دستگاهِ امام حسین علیه‌السلام شوخی وردار نیس، باید حرمتش حفظ بشه..." 🥀 @zarrhbin
🍃 جایی گِه اوِ اِ تَیَمُن واجب نیس. 📝 کنایه از این است که وقتی چیزی در دسترس است، نباید به سراغ جایگزینش رفت. 📚واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان 📌سلام و عرض ادب...صاف بِرِم سر اصلِ مطلب، یادش بخیر اوروزا عزاداریا بیشتر توی مسجدا بود یعنی مسجد هم جای عبادت بود، هم جای عزاداری‌ و هم جای حل مشکلای مردم، راسّی "قدیمیا"، شورایِ مسجدا رو خوب یادشون هِ بِپرسیشون جوآبدون مِدَن. تا جایی که یکی از هیئتای قدیمی شهر ما نیز بنیان اولیه‌اش توی مسجد گذاشته شد اون هم هیئت ابوالفضل مسجد حاج‌محمدحسین بود که تاریخ تولدُش بر مِگرده به سال ۱۳۴۲، سالای اوج خفقان‌ توو ایرون، جالبه بدونی گِه همین مسجد و هیئت اُمنای اون زمونُش، خطیبای توانمند و مَشتی‌ای رو از شهرهای بزرگ دعوت مِکردن و در تحریک شور انقلابی مردم نقش بسزایی داشتن. حالا غرض از این مُقدَّما اینه گِه بِگمُدون این مسجد توی عمر سی و چند ساله‌‌ی حقیر، سه بار هیئت اُمناش عوض شده امّا عزاداریِ روز عاشورا گِه به شُو پیوند مُخورده و دسته‌ی شام غریبان بوده و هِ، هنوز قشنگیای معنویش دست نخورده باقی مونده، نمازگزارای مسجد، هرسال شب شام غریبان اهلِ بیت به دو دسته تقسیم مِشن گِه یکی گروه جِلوتر و یکی گروه با فاصلُگِ کمتری عقب‌تر وایمِسَن و دسته‌جمعی مرثیه‌سرایی و نوحه خونی مُکُنَن گِه بعدِ چهل سال نوحه همون نوحه هِ.... اما جالب‌تر اینه گِه امسال دیدم خانمای نمازگزار مسجد نیز پشت سر آقایونُشون با حجاب کامل گِه چادری بودن(اصلاً خانمای اردکان ما هر که اصالت داشته باشه حجابش همچنان کامل هِ حالا مخواد با چادر باشه یا با مانتو) دسته‌ی سومی را تشکیل دادن و تا یَخَرُگ راه قبلِ ورود به میدون، هیئت سینه‌زنی شام غریبان مسجد رو همراهی کِردَن. و باز چیزی گِه امسال به چَشِ منِ فضول خورد و برام جای سئوال هِدُ و باید از فَلسَفَش بِپُرسَم این بود، در مسیری گِه هیئت حرکت مِکرد خانمایی بودن، گِه قبل از رسیدنِ هیئت با آب‌پاش، مسیر حرکت دسته رو آب مپاشیدن..(شاید بَرِ احترام به امام‌حسین علیه‌السلام و عزادارای بی‌ریاش باشه...نمدونم؟!! به قول خودون تَه و توش در میارم برادون مِگَم) خلاصه اینگِه بعضی امور چنان خش و خوب در بین مردم نجیبون جا‌ اُفتاده گِه نمشه به این سادگِیا، از کِنارُش رد شد، به قول استاد ما، باید با تحقیق و پژوهش در حافظه‌ی تاریخی شهر مستندسازی و ثبت و ضبط کُنِم اینم بِگَم و بِرَم، یکی بنده‌ی خدایی همیشه میومد مسجد و حسینیه؛ ما دیدم یک مدتی غایبه و دِگه نمیاد مسجد، یک روز گِه هم رسیدم گُفتمُش کم پِیدِی، نَمِبینِمُد؛ او هم گُف: من هیئت اُمنایِ قبلی رو قبول داشتم اینا رو قبول ندارم!! ما هم پیشُش گفتم: اختیار داری هر طوری گِه راحتی، فقط توو دلون پیشِ خدا گفتِم: خدایا بمیرم بَراد گِه اِقه غریبی! چِقه بضی بَندات بی‌معرفتن گِه تو رو تِنِی نَمُخوان مِگَن اگه او باشه ما این مسجد نماز مُخونِم!!!، کاشکی هیش‌وَخ خدا رو تحت‌الشعاع قرار نَدِم؛ خدا بزرگتر از اونیِ گِه خواسّه باشم سر مامله‌های مادی و دنیوی ببرمُش.... ! ببخشی گِه اِقه گَف زدم.... 🌹 @zarrhbin
🍃 زبون قَفونِ خدائه. 📝 یعنی می‌توان با زبان خوش هر کاری کرد و بارهای سنگینی را از سر راه برداشت! 📚واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان 📌سلام، دورهمی اِمسالون شده مناسبتی؛ بِزاری امروزَن از مُحَرمای شهرون بَرادون بِگَم، نَمدونم هیش‌وَخ توو هیچ هیئتی عنوان توزیع کننده‌ی غذای ارباب رو داشتی یا نه؟، ولی منِ حقیر اَگِه حمل بر ریا و خودستایی نباشه تنها پُستِ ارزشمندی که توو دنیا داشتم و دارم، همین بوده، با هیچیم عوضُش نَمُکُنَم... راسّی شوآ گِه مُخواسم بِرِم توو هیئت غذا پخش کُنِم مادرون کُلی نصیحتون مِکرد و مُگُف:" ماما واشِ مردم خوش اخلاق باشیَن، رو بَرشون تُرش نَکُنیَن، اینجا ارباب کَس دِگِه‌ایه تو کاره‌ای نیسی، فقط نوکری، یَگضَب فِک نکنی بالاترِ ازین مردم هَسِّی، گِه اَگِه این فکرا بُکنی از حالا بِگَمُد: باختی؛ قبول مسئولیت نکنی سِنگین‌تری..." خلاصه نصیحتای پِیَر و مادرا رو باد واشِ دل و جون شِنُفت چرا گِه هیش پِیَر و مادری بَدِ اولادُش راضی نیس. بزاری از مقدمه بِگذَرِم و بَرادون بِگم گِه خوردن غَذِ امام‌حسین، شاه و گدا نداره، همه گِه هَسِّم و هَسَّن تا یکی قاشقش هم شده مُخوون بُخورِم، حتی درجه‌دارا یا اونایی گِه به قول خودون واشِ شاه پالوده نَمُخورَن، وایمِسَّن توو صَفِ غَذِ امام حسین(ع) بَرِ اِسوندن یکی دوری قیمه یا یکی کاسه اوگوشت... این خاطرُگ هم برادون بِگَم و بِرَم، تا همه بِفَمِم اوج احترام به دَم و دستگاه امام‌حسین یعنی چه؟ یک شو توو هیئت گِه داشتم غذا پخش مِکردم دیدم دوتا خانم که از سر و تیپشون پِیدِ بود اینجی نبودن، از در توو اومدن و صاف رفتن سر سفره‌ای گِه مردم غذا خورده بودن و وَخیزاده بودن! تقریباً کار توزیع غذا توو هیئت خَلاص شده بود ولی همیشه برکت غذا سرجاش بود، ما دوتا غذا گرفتم بُردِم بَرِ این بندگان خدا، گِه جالب اینجِ بود گِه غذا رو از ما قبول نکردن و گفتن:"ما ریزه‌خوار سفره‌ی ارباب هَستِم و اومدیم دو تا لقمه نون از تَه سفره برداریم و بریم؛ غذا رو هم بِدید به مردمی که از در توو مِیان تا ناامید برنَگردن..." زبونِ ما بَند اومده بود، اَصاً نَمدونَسم چِچی جوآبشون بِدِم چرا گِه مِدیدم بعضیا حقِّ خودشون راضی نیسَن و دوباره میان، غذا مُخوان و مِسونَّن و بعضی وَختا هم به خاطرِ خیلِ جمعیت ما شرمَندَشون مِشِدُم؛ نِه به این بندگان خدا گِه دوتا لُخمه نونِ تَه سفره ورداشتن و توو پاکت گُذاشتن و التماس دعا گفتن و رفتن... اینجِ بود، گِه یادِ گَفِ مادرون اُفتادِم گِه همیشه مِگِه: هیش وَخ نَمِشه از ظاهر آدما بِفَمی توو دِلُشون چِچی مِگذره، یکی با این سر و تیپ اِفتخار مُکنه گِه جیره‌خوارِ اَربابه و یکی هم با اون سر و تیپ و اون همه اِدّعا اَصاً امام حسین رو نمشناسه...!!! ببخشی گِه اِقه گَف زَدَم، واشِ دورهمیِ هَمرِ باشی، کَم کَمُگ مُخوون بِرِم "توت" و ببینم اونجا، اوروزا چه خبر بوده، حالِ خو همه مِدونِم چه خبر هِ...! 🌹 @zarrhbin
🍃 کَج بشین و راس بُگو. 📝 اگر کج بنشینی، اشکالی ندارد ولی بهتر است راست بگویی و صداقت داشته باشی. 📚واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان 📌سلام رفقا، مُخوام همین اول، قَسَمُدون بِدَم گِه به همون امام‌حسین، عَیارِ حسینی بودن آدما رو با تِعدادِ دَفعاتِ رفتنشون به کربلا مَحَک نزنی و نسنجی، به والله دچار اشتباه مِشی! من خودم هنوز کربلا رو ندیدم ولی جالبه گِه بعضیا پِیشُم مِگَن چِ طَر نوکری هَسّی گِه لیاقت زیارتِ ارباب رو نداری؟! شِما بگی؛ من چِچی جوآب این جماعت، گِه عقلُشون به چَشُشُون هِ بِدَم؟! به قول خودون لای سبیل مِذارَم و رَد مِشَم؛ ولی توو دِلُم مِگَمُشون شِما خوبِ عالم، منِ روسیاه‌ هم بَدِ روزگار، دِگِه بالِتَرِ این هِ؟! ولی اینَم بِگَمُدون، گاهی وَختا چِنونی دلِ آدما رو نشونه مِگیرم و زخم مُکُنِم گِه واش هیش مرهم و نوشدارویی هم دِگِه خوب نَمِشه؛ خِی بینی بِذاری مردم بُمِ خود باشَن، اگِه پُری شَخ هَسِم سعی کنم کُلاه سَرِ خودون نِگَر دارم گِه واشِ یکی نیشِ زبون بر بادُش نَدِم... بِگذَرِم...نَمِدونم تا حالا از مجلسایی گِه توی محرم و صفر برگزار مِشه به غیرِ اونایی گِه واشِ بَنِر شهرو خبردار مُکُنن و برجسته مِشَن؛ خبر داری کجا هِدُ و چطوری مِگیرَن؟! من هم کَسِ غیره‌ای نیسی پُری خبر ندارم، ولی یکی مجلسِ بی‌ریا هِ، گِه هر سال بعدِ سیزه‌ی محرم و دسته‌ی بنی‌اسد شروع مِشه و تا آخر صفر هم طول مِکَشه... شاید بپرسی کجا هِد؟! حالا مِگَمُدون، وایسی... این مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام توی دلِ بافتِ قدیم، وسطِ یکی میدونگ ریزُگ گِه به میدونِ بنی‌هاشمی معروفه برگزار مشه، اَگه شوآ وَخ کِردی حتماً بِری، سادِگیش دل چَسبه... بانیِ این مجلس گِه یادیِ ما تا حالا برگزار مِشه، خدا بیامرز آسید حمزه‌ی هاشمی بوده و اگِه جَدَّن در جَد هم این مجلس رو مِگرِفتن، نمدونم؛ راسّی ما همیشه فِک مِکردِم آسید حمزه، چَرخُویی هِ، ولی بعدا که کتابِ"عقدا، بزرگ شهری کوچک" خوندم فهمیدم آسیدحمزه‌ از اهالی خوب و نجیب عقدا بوده گِه توی میدونگِ بنی‌هاشمیِ محله‌ی چَرخُوی اردکان زندگی مِکِرده، بَعدا گه از دنیا مِره آسیدحمزه‌ی بزرگوار رو توو حسینیه‌ی سُفلای عقدا به خاک مِسپارَن... ولی مجلسِ عزای امام‌حسین بعدِ رفتنِ آسید‌حمزه همچنان توو میدونگ بنی‌هاشمی برگزار مِشه، خدا خیرِ اهالیِ اونجا و بچای آسیدحمزه بِده گِه راهِ آغ‌‌بابا‌شون رو ادامه دادن و نذاشتن چراغِ غمِ ارباب خاموش بِشه، یادِ آسیدحمزه و رفتگان اون محل هم همیشه سبز و خرّم... یکی دِگِه از مجلسِای عزایِ امام‌حسین که بعدِ دهه‌ی اول محرم، توو کوچه و پس کوچه‌های قدیمیِ شهر برگزار مشه و شاید کسی به اون صورت خبر نداشته باشه، مجلسِ روضه‌خونیِ تکیه‌ی چارده معصوم کوچه‌ی خراسانی هِ؛ گِه اونَم صفای خاصّی داره... ببخشی گِه اِقه گَف زدم، تازه این هفته توو لَک بودم وَگَرنِه بیشتر بَرادون مُگفتم و مِنوشتم (شاید توو دِلُدون بگی این بنده خدا توو لَک بود و اِقه گَف زد!! وای به حالی گِه توو لَک نباشه، غَمُدون نباشه شِما هم بِگی ما گِه رسوای جهانیم غمِ دنیا هیچ است...) یاددون نَره واشِ هَمرِ باشی مخون بِرِم حوض گور و توت و عباسیه.... 🌹 @zarrhbin
🍃 شَئرِ نی سوارون باد نی سوار شَن. 📝 اگر به شهری و جایی برویم که عادت و علقه‌ی خاصّی دارند باید مانند آنها شویم تا انگشت نما نشویم معادلِ "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو". 📚واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان 📌ارادت، راسّی گفتم گِه کَم‌کَمُگ مُخون بِرِم توت، گِه این هفته بهترین فرصته! چون هفته‌ی دگه همدون میدون توت هَسّی، شاد بپرسی، تو مَگه نَمِری؟! گِه مِگم،: نِع، چون میدون توتِ حالا، مزه‌ی اوروزا نَمده، شده مثِ یکی شهرک، دگه از سادگیای روستا، توش خبری نیست؛ کَسِ غیره‌ای نیسی ما هر سال تا انرژی اتمی بیشتر نَمِرِم، گِه امسال سرِ بحثی واشِ شریک، دِگِه بَره تا اونجا هم نَرَم، شریک مِگِه بِیی و نَیی آش پخته مِشه و خورده هم مِشه، خودُد مِدونی! راسّی کسی خبر داره فیِ زمین توو توت چنده؟!، اگه اشتباه نَکُنَم متری صد الی صدوپنجا تومن ارزونتره زمین قُطبَبا هِ!!!.ببینی به کجا رسیدِم ما!!! بین خودون باشه هر چی گِه چَشِ تجاری پیشُش کِردِم از ارزشِ معنویش کم کِردم اینو فقط من نَمِگَم اهل معرفت هم مِگَن؛ نظر شِما چچیه؟ بِگذرم...یادش بخیر اورزا گه ما توت مِرفتم، بَرِ دو الی سه روز گُمبُگا اجاره مِکردم...گُمبه خو مِدونی چچیه؟!!؛ منظور این ویلآیی گه حالا توو توت ساختن و مِسازَن! نیس گِه ملت پا گِه تووش مِذارَن دِگِه اصاً در نَمیان بِبینَن چه خاطر توت اومدن! گُمبگایی گه ما اجاره مِکردِم یکی یا دوتا اتاقُگ بود با سقف دوردار و کاگِلی، اصاً آشپزخونه و دسشویی هم نداش بَرِ ظرف شستن باس بِرِم توو صف( کل توت شاد دوتا شیر اُو بیشتر نبود) و دسشویا هم همیرو...راسّی اون زمون گِه میدون توت مِرَفتی چَشا مغز سر نبود اَگِه کسی جا نداشت واشِ عزت و تارُف مِبُردَنُش اتاقِ خودشون، حالِ نَمِدونم چطوریه؟! بَرکی قیش و قوما همرو گِه مبینَن جوش نَکُنَن ؛) خوبه بدونِم حسینیه‌ی توت رو ۱۲۰ سال پیش یکی بنده خدایی به نام "علی ابوطالب" ساخت، گِه البته اون حسینیه رو سال ۷۳ بَرِ اینگه میدون رو گُنده‌تر کُنَن با اجازدون، خرابُش کِردَن، از تاریخچه‌ی عباسیه‌ی توت هم برادون بِگم گِه در دوره‌ی پهلوی دوّم، ساختمون عباسیه توسط مرحوم حسن طاهری اردکانی معروف به "حسن رجب" ساخته شد، البته اون بنا هم سال ۹۱ خراب کِردَن و دوباره بَچا و نَوای حسن رجب، ساختمون جدید ساختن... نمدونی اوروزا مردم واشِ چه مصیبتی خود رو به توت مِرسوندَن!! اوروزا خو وسیلای خَش جایی نبود، مردم واشِ خر و اسب و شتر خود رو به اونجا مِرسوندَن گِه بازَم خوبه بدونی این وسط یگ وَختایی راهزنا نیز به کارِوانا مِزَدَن، اما خَشیش این بود گِه دزدای سر گردنه‌یِ اون زمون هم غیرت داشتن شاید بگی چطو؟! اوروزا گه مردم مِرَفتن توت بَرِ عزادری و ساخت و ساز حسینیه، اگِه راهزنا خبردار مِشُدَن گِه نوکر امام حسین هَسَّن کاریشون نداشتن تازه یکی نشونُگُشون مِدادن تا هر وختی دوباره گرفتارِ راهزنی شدن اون نشونُگ رو نِشون بِدَن تا کسی کاریشون نداشته باشه... اوروزا اِقی رفت و اومد مشکل بود؛ یَک پَسِ مردم گه اونجا کاری داشتن و مشغول بودن، بَچّاشون رو هَمون توت جا مِذاشتن و بچگا همونجا مدرسه مِرَفتن، دگِه صرف نَمِکرد این همه راه برگردی خو... بله شِما یگ توتی مِشنویی! ما یادون هِ گِه هر وختی هیئت امام‌حسن‌مجتبی(ع) مُخواس آخر ماه صفر بِره توت زنجیر بِزَنه، خدابیامرز حسین فلاح، واشِ اسکانیا هیئت رو مِبُرد... اگه از نظر زمانی بِرِم دورتَرُگ مرتضا آغمَن لُر(قانع) و حاجی مَمِدَلی فروغی و حاجی اکبری، مردم رو واشِ نیسان و خاور مِبُردَن توت، حالِ گِه فکرُش مُکُنی پیش خود مِگی اِقه گِه دم و دستگاه و خونا خَش شده، مِگی عزاداریون از سر اخلاص هِ یا نه؟! راسّی اوروزا گِه ما میدون توت مِرفتم اِقِی نِمایشگاهِ کتاب و مسابقه‌ی کتابخونی و احکام برگزار مِشد گِه نگو، حالا اَگِه بنویسی و پیشنهاد کُنی گِه از این خیل جمعیت نهایت استفاده رو ببری، مِگَن تو چکارِی؟ ما خودون اُسّا هَسِّم!! بِزاری آخرِ مطلب، یگچی پیشُدون بِگَم، شِما هم رواُم نه نکنی: اونم اینه، اونجِ گِه رفتی حرمت "امام‌حسین" رو نگه داری، سر و وضعدون مناسبِ ایام اربعین و آخر ماه صفر باشه، یگبار ما رفته بودم توت؛ جای سوزن اِنداختن نبود واشِ ماشین یکی دورِ میدون زدم و برگشتم، اما گوش بیصابِ ما اوروز چیزایی شِنُفت گِه به قول پِیَرون نَباس بشنوئه! تا دلون نجوشه، یکی آدم گِه از پلاک ماشینش پِیدِ بود مالِ شهر ما نیس؛ یگ نفر پیشُش پرسید: "چَجَب، تو خو اینجا نمی‌یومَدی چطو شده؟!" گِه بی‌شرفِ بی‌انصاف ایرو جوآب داد: "اومَدِم یَخَره بُخُورِ چَش بِدَم و بِرَم" این خاطیری هِ گِه مِگَمُدون حرمت امام حسین(ع) رو نگه داری، حیا و حرمت یادُدون نره، آدمِ بی‌شرف همَجا هِ... اگه عکس و خاطره از توت داری بَرون بِفرسی دِلون خَش مِشه... 🌹 @zarrhbin
🍃 دِله گِه به دل راه داره. 📝 دل است که به دل راه دارد، یعنی هر کس را دوست بداری او نیز تو را دوست خواهد داشت. 📚واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان 📌ارادت، اولاً یکی عذرخواهی من به شِما بِدهکارم، خاطیری اون هفته گفتم گِه این هفته هَمَدون توت هَسّی...! ببخشی، اِشتبِه گفتَم؛ مدونی خو ما آدما "جایز‌الخطا" نیسِم، "ممکن‌الخطا" هَسِم حالا این اشتباه در تشخیص زمانِ توت رفتن رو هم بِذاری به حساب ممکن‌الخطا بودنِ من... بگذرم... اوروزا گِه ما بچه بودم و جینگ بود گاهی وَختا نمایشگاه دفاع مقدس توی مصلای شهر گِه اون زمون هنوز خاکی بود مِذاشتن؛ میومَدَن ماکِتُگای کوچیکُگِ تانک و هلی‌کوپتر و سرباز و ماشین مِساختن و واشُش، عملیاتا رو بَرِ مردم توضیح مِدادن، اینَم بِگَم پُسر عمه‌ی ما گِه از سرهنگای سپاه بود توو اون نمایشگاآ، راوی قصه‌ی عملیاتا مِشُد... شاد پیش خود بگی این هفته دوباره مُخوادچچی بگه؟!! وایسی، کَم‌کَمُگ، پله پله بَرادون مِگَم، بَچِ ششی خو نیسی؛) مُخوام بِگَمُدون این جَئدِیِ میدون توت گِه مِری، شاد کوچیک شده‌ی جَئدِیِ کربلا باشه! ولی به قول نباد بدعت و نوآوری، به اسم امام حسین تووش اتفاق بیفته؛ چون دُرُس نیس، نه خدا خوشش میاد نه بنده‌ی خدا؛ چون مِدونی خو، جَئد‌ِ کربلا توو دنیا تَکه... حالا گِه سَرِ این گَف واشد بِذاری یکی خاطرُگ هم بَرادون تَریف کنم: یگبار یکی بنده خدایی پیش ما گفت: تو گِه کربلا نرفتی و ندیدی بیا تا توت پیاده بِرو، ثواب مُکُنی! گِه ما نه گذاشتم و نه وَرداشتم پیشُش گفتم: رفیق رو کَلّه‌ی من دو تا گوشِ گُنده خو نَمِبینی؟! گُف: نه!، گفتم پس این گَفی گِه پیش من زدی، دِگِه پیش هیشکه نزَن... راسّی از همه‌ی صنعتایی گِه تو اردکون هِ، فقط انرژی اتمی تو راهِ میدون توتِه، گِه بچای این کارخونه، روز ۲۸ صفر همونجا آش مِپَزَن، جالبه بدونی بچای انرژی اتمی از قوم و مذهبای مختلفی هَسَّن ولی هَمَشون مالِ کشورِ خودونَن، از شیعه و سنی بگیر تا تَرک و لُر و کُرد و فارس و عرب و بلوچ و ترکمن، و باز به قول خودون به اندازه‌ی وُسعُشون نَمَکِ این آش مُکُنَن و مردم عزادار رو مهمونِ سایت؛ شاد دوباره پیشِ خود بگی: این دِگِه دِره کلاس مذاره!، ولی نه به وِلای علی، که کار ما از کلاس گذاشتن گذشته، مُخوام بِگَمُدون چِقه خَشه توی کارای خیر و خوب آدما رو مِثِّ خود کنی، گِه هیشکه تافته‌ی جدا بافته نباشه... راسّی مردم شهر خودون هَم اِقِی خوب هَسَّن گِه به عشقِ امام حسین، هر مَلِه‌ای، یکی یا چندتا موکِب توو راهِ توت مِزَنَن و از عزادارا پذیرایی مُکُنَن... این هفته نَمُخوام پُر بنویسم مُخوام شِما پُر برداشت کنی، فقط اینُگِ دِگه بِگَم و بِرم، توت گِه رفتی مِثِّ کِلافه سر در گُم نباشی گِه این خونه در بیی بری اون خونه و فقط هَمرو ببینی!؛ شَبیهِ میدون رو از دست نَدی، بِری شبیه هم ببینی، پای خَطیبای خَشی گِه امسال عباسیه‌ی توت بَرِ بیاره، هم بِری بِشینِی تا چارتا کَلَمُگ حرفِ حساب یاد بگیری؛ همه خو علامه‌ی دهر نیسِّم تا پیر مِشِم باد چیزی یاد بگیرم، راسّی هادِر کُرت و کوزه‌ی توتیا هم باشی، توت رو هم چِلَک نکنی، تا راخود گِه رفتی نَگَن خیر نبینَن که هر سال ور مِخیزَن مِیان... دِگِه بیشترِ این گَف نَمِزَنم خاطیری هم کاری دارم، هم چَشام دِگه هَمرِیُم نَمُکُنَن، اَگِه بد نوشتَم شِما خَش بُخونی... 🌹 @zarrhbin
🍃 بی زَر به زَرم، بی نقره طِلا. 📝 بی زر و زیور طلا هستم، زیبایی و جلوه‌ی خود را دارم. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام با اصالتا و بامعرفتا، گِه بی‌نقره هم طِلا هَستی، این هفته مُخوام بَرادون از کَسایی بِگَم که هنوز بعدِ سالها از رَفتَنُشون، رسم زیباشون بین ما یادگاره، هنوز اِسمُشون گِه میاد وسط، آدم یکی سر و گردن بلندتر مِشه، پُشتُش گرم مِشه و به قول مَشتیا، احساسِ غرور مُکُنه گِه روزگاری توو این شهر همچون آدمای عزیز و بزرگواری زندگی مِکِردَن... یکی از اون بزرگا، حاج‌آقا روح‌الله خاتمی بود، گِه باد بری دربارَش خَش کتاب بُخونی تا خوبِ خوب بشناسیش و ببینی کی بود؛ الحمدالله بچای حاج‌آقا روح‌الله امروز هسَّن که الحق و الانصاف نماینده‌های شایسته‌ی اخلاقِ حسنه‌ی پدر توو جامعه‌ی ما هسَّن. ما یگبار توو مجلسی بودِم گِه فرهیختگان باکلاسی حضور داشتن هر کسی از خاطراتش مُگُف، گِه نوبت به یکی از معلمای فلسفه رسید، ایشون تعریف مِکرد زمون دانشجویی، استادفلسفَشون، استاد سید جلال‌الدین آشتیانی بوده گه وَختی استاد به پسوند فامیلی ایشون گِه اردکانی بوده بَرمُخوره اَزُشون مِپُرسه شما اهلِ اردکان فارس هستی یا اردکان یزد؟!! گه مِگه مال "اردکان یزد" هَسَّم، استاد آشتیانی با شِنفتن این دو تا کلمه کلی خوشحال مِشه و از خاطراتی گه با آیت‌الله خاتمی و بزرگواری‌های ایشان داشتند رو بَرای دانشجویِ اردکانیِ خود تعریف مُکُنه. یکی دِگِه از اون با معرفتای دوران، "حجت‌الاسلام و المسلمین محمدحسین بهجتی اردکانی" بودند؛ مِدونی خُو حاج آقا بهجتی بعدِ آیت‌الله خاتمی امام جمعه شهر شد، اینم خُو مدونی ایشون شاعر هم بودند و اسم شعریشون هم "شفق" بود من تازگیا یکی قضیه فهمیدم که خیلی برام جالب بود، حیفم اومد من بِدونم شِما ندونی، مِگَن یکی از شِعرای معروف که به نام یکی از شاعرای بزرگ توو دیوانِ اون شاعر اومده در اصل مالِ آشیخ محمدحسین ما بوده که ظاهراً آقای بهجتی این شعر رو داده بوده تا ایشون نظرش رو دَربارَش بَیان کُنَن گِه ظاهراً قبل از اعلامِ نظر، اون شاعر بزرگ از دنیا مِره و شعر به نامِ ایشون ثبت مِشه گِه بعدا مِیان و پیشِ شفق مِگَن مُوخِی این اشتباهی گِه شده رو تصحیح کُنِم گِه ایشون با بزرگواری مِگَن نه نیازی نیس، باشه به نامِ ایشون... یکی دِگِه سند درباره‌ی اردکانی‌های اصیل، یگبار یکی بنده خدایی مِره یکی از کارخونای اردکون تا یکی نامه رو بَرِ کاری امضا کنه گِه جالبه، طرف بدون این گِه نامه و جزئیات اون رو بُخونه، نامه رو امضا مُکُنه بعد بچای اردکون گِه مسئول اون کارخونه بودن پیشُش مِگَن چرا نخونده امضا کردی؟!! گِه در جوآب اونا مِگه: " شما اردکانی‌ها کارتان درست است و نیازی به خوندن نیست..." مِگَنُش چِطو به این نتیجه رسیدی؟! مِگه: "حاج حسین فیضِ شما رو خوب مِشناختم آدم بامعرفت و درستی بود، همین شناخت برای من کافیه گِه به این نتیجه برسم همه‌ی اهالیِ اردکان کارشان درست است و نقصی ندارد..." اینا رو نوشتم تا بِدونی بِرندِ شهرِ ما، فقط پسته و انار و ارده و کیک زرد و گندله و شیشه و کاشی نیس، گاهی آدمای خوبِ شهر مِشَن شناسنومه‌ی ما و شهرِ ما، مُخوام بگَمُدون گِه اَگِه نَمِتونِم مِثلِ اونا، اصل باشِم لااقل کُپی برابرِ اصل باشِم یا به قول معروف، المثنای اونا باشِم؛ خلاصه روزگاری ما توو این شهر نه چپ داشتم و نه راست، خودِ خودون بودِم، هیشوختَم به خاطرِ سیاستِ بی پِدر و مادر گَند نَمِزَدِم به زندگیِ مردم و آدما، خلاصه آدم بودن و آدم موندن توو این دوره و زمونه، خیلی کارِ سختیه، کارِ هَمَکه نیس... اینِ دِگه بِگَم و بِرَم، تو رو بُخدا، تو رو به اون دینی گِه مِپرستی، تو رو به حرمتِ اون پِرَنی گِه بَردون هِ، تو رو به حرمتِ اون نون و نمکی گِه توو این شهر خوردی، خواهشاً واشِ آبروی مردم بازی نکنی، گَفی اگِه داری منطقی بزنی هر روز وصله به این و اون نچسبونی... به آخرِ مطلب رسیدِم، بیی واشِ هم این دعا رو بُخونِم: گِه خدایا به حقِ آبرومندای دَرگاهُد، آخرِ عاقبتِ همه‌ی ما رو ختم به خیر کن، الهی آمین. 🌹 @zarrhbin
🍃 دیواری کوته‌ترِ دیوارِ ما گیر نیوردی؟! 📝 یعنی ما را بی‌پناه و مظلوم گیر آوردی و هر چه زور و ناحق است به ما روا می‌داری؟! 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌 ارادتمندِ خوبایِ عالم، درود بر شِما گِه بی‌نقره هم طِلا هَسّی، این هفته مُخوام بَرادون از کَسی بِگَم گِه هنوز بعدِ سالها از رَفتَنُش، رسم زیباش بین ما یادگاره، هنوز اِسمُش گِه میاد وسط، صورتِ نجیب و نازنینُش توو ذهن، نَقش مِبنده و آدم به خاطرِ شَنیدن یَکی اِسم، کُلّی انرژی مِگیره و به قول امروزیا، مَحاله گِه احساسِ غرور نکنه، روزگاری توو این شهر، بانوی عزیز و بزرگواری زندگی مِکِرد گِه بعدِ رفتَنُش به جُراَت مِتونَم بِگَم شهر خالی شد... مِدونَم خیلیادون حَدس زدی گِه از کی مُخوام برادُون بِگَم، درسته "فاطمه‌خانم خاتمی" بانوی فرهیخته‌ای گِه جاش بین ماها خیلی خیلی خالیه، خدا رَحمَتُش کنه، کوهِ صبر و نجابت بود و در نانجیبی روزگار خَم به اَبرو نمیورد، هر کسی هم گِه ایشون رو از نزدیک مِشناخت و پای حرفاش نِشِسه بود مُخواس در صبر و عقل و فهم مِثِ او باشه.... "فاطمه‌خانم" تربیت یافته‌ی مکتبِ "سید روح‌الله" بود، یادُم نَمِره دهه‌ی هفتاد، ما بَرِ اومدن ماه رَمَضونا روزشماری مِکِردِم و صَبرون نبود این ماهِ خَش از راه بِرَسه، چون مِدونَسِّم توو این شهر یکی هِ گِه از داشته‌ها و عِلمُش بَرِ ماها کَم نَمِذاره و اون رو در طَبَقِ اِخلاص مِذاره؛ و زَنای مظلوم و فهیم شهر رو مهمون بزرگواری خودش مُکُنه. رَمَضونا گِه مِشُد، فاطمیه‌ی کوشکنو عطر و بوی دِگه‌ای داشت؛ مِشسّم پای تفسیر سوره‌ی بقره، گِه استاد فاطمه‌خانم خاتمی درس مِداد، راسّی در کنار تفسیر قرآن به ماها گِه تشنه‌ی یاد گرفتن اخلاق و معرفت بودِم اُصولِ "انسان بودن" رو نیز یادآوری مِکِرد. مِدونی چِطو مِشه بَضی آدما تویِ روح و جون ما نفوذ مُکُنَن و همیشه موندگارَن و هیش وَخ هم یادشون از دلِ ماها دَر نَمِرَه و حرفاشون همیشه حُجَته؟! چون گفتارشون با کِردارشون یَکیه، اصلاً تناقض و فرقی بین گفته‌هاشون و زندگیِ واقعیشون نیس؛ ما مِدونَسِّم "فاطمه‌خانم" علاوه بر اینکه دخترِ آیت‌الله خاتمی و خواهرِ رئیس جمهور هِ مادر شهید بزرگوار، حسن خلیلی هم هِ، این مَقامای مادی و معنوی او رو به تافته‌ی جدا بافته از مردم تبدیل نَکِرده بود، بلکه خاکی‌تر و متواضع‌تر از اونچه گِه فکرُش بُکنی هم کِرده بود. خلاصه بِگَمُدون من تویِ عصر یخ‌بندون، تویِ این شهر گِه روزگاری به اخلاق شُهره بود، دِلُم بَرِ فاطمه‌خانم خاتمی خیلی تینگ شده و نَمِدونم چه اتفاقایی افتاده گِه جای خالیش بیشتر از هر زمون دِگه‌ای حِس مِشه؟ راسّی یگبار تازه به دوران رسیدا رفته بودن خونه‌ی یَکی مادر شهید گِه توو همسایگی ما بود، اون جماعت بدون در نظر گرفتن پیشینه‌ی تاریخی مردم اردکان و تعصب و غیرتی گِه روی خانواده‌ی آیت الله خاتمی، به ویژه شخصِ فاطمه خانم خاتمی داشتن، شروع کِردن به بدگویی از فاطمه‌خانم! گِه شیرزن همسیه‌ی ما گِه خودُش هم از مادرای بزرگوارِ شهدا هِ به اونا گُف: مهمون هَسّی اِحترامُدون واجب، ولی اَگِه خواسّه باشی از فاطمه‌خانمِ خاتمی گِه ایشون رو از هر کسِ دِگه‌ای بهتر مِشناسَم گَفِ بیجایی بِزَنی جادُون توی این خونه نیس، به اونا گُف: شما هم سنِ نوه‌ی من هَسّی، پس شِناختُدون از ایشون اندازه من گِه جای ننه‌ی شما هَسَّم، نیس، خلاصه اون جماعتِ از خودراضی، دست از پا دارزتر از خونه‌ی اون مادر شهید راخُود رَفتن و پُشتِ سرشون هم چَش نَکِردَن... اینِ دِگِه بِگَم و بِرَم، حُرمتا رو نِگَر داری، نَذاری از اخلاق و بزرگواریِ مردمایِ این شهر فقط قِصّاش بمونه، سعی کُنِم مِثِ اونایی گِه روزگاری با بزرگواری توو این شهر زندگی کِردن و الحق و الانصاف الگویِ ارزشمند و قابل قبولی برای من و تو بودن و عزیز رفتن، باشِم... خلاصه نذاری پیشون بِگَن، ناخونِ چینده‌ی اونا هم نَمِشی و الهی گِه در محضرِ دوست، شرمنده شُهدا و خونواده‌ی شُهدا و مخصوصاً مادرای عزیز شُهدا نَشِم گِه اَگِه شُدِم هم دنیامُون رو باختِم و هم آخرَتون. 🌹 @zarrhbin
🍃 نصیب از آسمون بَخت از خراسون 📝 نصیب و روزی از آسمان می‌رسد و بخت و اقبال ممکن از هر جایی باشد(حتی راه و جای دوری! مثل خراسان) 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌رعیتَم! ما یکی عامو رضا دارِم هر وَختی ارادتِ خاصی به کسی داشته باشه در ادامه‌ی سلامُش مِگِه رعیتَم...نَمِدونِم شِما کُرت و کوزه داری یا نه؟! ولی اَگِه نداری باکیش نیس امّا اَگِه داری بِری فیضُش بِبَری. این وختِ سال گِه مِشه کِشونا حال و هوای خَشی داره، درختا برگ و باری ندارَن، هَمشون از سوزِ سرمای دی عُریون هَسَّن، ولی کشاورزا چِنونی نازِ این درختا رو مِخرَن گِه نَمِدونی! راسّی من تازه فهمیدم ماه کشاورزا واشِ ماهِ ماها فرق داره، ماه اونا چَن رو جِلوتَره. (اوروزا تقویم ملتی و دولتی داشتِم...) زِمسونا گِه مِشه، کِشونا پُر مِشه از آدمای بی‌ادعایی گِه زمین بَر کُوشِ پاشون بوسه مِزنه، پُر مِشه از کَسایی گِه نور اُفتُو رو صورتُشون سجده مُکُنه، پُر مِشه از بامعرفتایی گِه مِدونَن اَگِه مُخوان بهاری پُر بار داشته باشَن نَباد درختا رو توو زِمسّون از یاد بِبَرَن. خلاصه مُخوام بِگَمُدون هر شغل و حرفه‌ای بَرِ خودش عالَمی داره، گِه گاهی وَختا من و تو از درکِ لِذتاش عاجز هَسِّم. این هفته گِه گُذَشت واشِ پیرون رَفتِه بودِم چاربازار، هَیاری؛ پِیَر درختا رو پادِش و هیزما رو جمع مِکِرد، ما هم گِه هنری توو این وادی، گِه هَمَش عشقه نداشتِم علفای هرز و شورآی خشک شده و بُنه اسفندِ پای درختا در مِکَشیدِم. گِه خلاصه، دَسّایِ مایِ بی‌هنر، در جینگ با طبیعت زخم و زغال شد بَرِ همین از پیرون قایِمُش مِکردِم تا دِلُش بندِ ما نباشه گِه خودش فهمید چکار کِردم و اومد بالِ سَرون و گُف: بابا اِیرو علفا رو از توو زمین در بِکَش، باری اذیت نَشی، کاریده علف شتر و خار و بُنه اسفند هم نباشه، از بین بردنِ اینا خیلی زور مُخواد کارِ تو نیس، من واشِ بیل درُشون میارَم. راسّی توو کِشوون گِه هَسّی، اَگِه از تکنولوژیایی مِثِّ موبایل و سات، هَمراد نباشه نَمِدونی کی ظُر مِشه، سکوتِ اونجا خیلی خَشه گِه فقط مُوخی فِک کنی، موضوعش فرقی نَمُکُنه اختیاری هِ، تنها صَدآیی گِه اونجا مِیاد یا صدِ کشاورزیه گِه هَمراش رو صَدا مِزَنه یا صَدِ دلنشینِ اُویی گِه توو جوغا رَد مِشه یا زوزه‌ی سگ و قار‌قارِ کِلاغه، ولی بهار گِه مِشه صَدآ بیشتر مِشه چون صَدِ چُغورگ و هولیُگ و بُلبُلُگِ خرما و فاختُگا هم اضافه مِشه. تووی کِشونِ چاربازار اَگِه مُوخی بِدونی کِی ظُر مِشه باد گوش تیز کنی تا صَدِ اَذونی گِه از اَمِدَوا مِیاد بِفَمی. بِزاری یَکی خوش خبری‌دون هم بِدَم، طبقِ تحقیقای میدونی، دَرومَدِ شهر از برداشتِ محصولِ پِسّه، اِمسال مبلغی در حدود پونصد میلیاردتومن بوده. نوشِ جونِ کشاورزا، نوشِ جون اونایی گِه سرما و گرما و وحشت شُو رو به جُوون مِخَرَن و بَرِ درختاشون کَم نَمِذارَن، کشاورز قانعی گِه به کسی نَمِگه چرا بیمَم نَمُکُنی؟! چرا حقوقُم رو بالِ نَمِبری؟! و چرا و چراآی دِگِه، او فقط واشِ صبر و تحمّل باشِ طبیعت رفیق مِشه و از دلِ کویرِ خشک، طِلای سبز رو برداشت مُکُنه و مِنتی هم بر اَحدالناسی نداره. ظُر گِه کارِ ما خَلاص شد و یَخره دور و بَرِ درختا از علفای هرز پاکیزه کِردِم و رَفتِم خونه، همین گِه مادرون دَسآی ما رو دید گُف: نکرده کار نبریش به کار :) ما هم بَرِ مادرون خوندِم: من از این دنیا چی‌ می‌خوام یَکی کُرتِ پسّه، فرقی نَمُکُنه کُجِ باشه، فیضَوا، حسینَوا، چاربازار، قطبَوا یا اَصیل... مادرون هم گُف: هر کسی کو دور ماند از اصلِ خویش باز جوید روزگار وصلِ خویش، ما هم گُفتِم: بله مادر، افتخار مُکنِم رعیت‌زاده هَسِّم! راسّی ما یَکی قیش و قوم داشتِم که خداش بیامُرزه پُسر نداش پیشِ نوَاش گِه پُسر بودَن مُگُف شِما نور چَشمُمی ولی درختای پِسه پُسَرای من هَسَّن، یا هر وَختی هَمرِ آغ‌بابا مِرَفتِم پِسه تَه کُنی، بَضی وَختا گِه مُخواسّم خوشای پِسّه‌ی بالِ درختا رو بِکَنِم ناخودآگاه مَئره دِرخت مِشکِس، آغ‌بابا واشِ التماس مُگُف: بابا کَلّه من بِشکنی و مَئره درخت نشکنی. اوجِ احترام به درختا مِبینی تا کُجِه بوده! اینِ دِگه بِگَم و بِرَم اَگِه مُوخی زمسونا ریه‌ها، از آلودگیِ شهر، آسیب نبینه؛ اَگِه مُوخی توئِسونا از گرما هَل‌هَل نزنی، قدرِ تک‌تکِ درختای شهر رو بِدونی، دورُشون بِگَردی، اَصَن بِپَرستیشون؛ ایشالا اُوِ خلیج فارس گِه رسید، بزرگون یَک ترتیبی بِدَن بَخشیش بِرَسه به فضای سبز، ما گِه توو آباد کِردن زمینا اُسّآ هَسّم مَگِه نَمتونِم بیابونِ خدا رو بُکنِم جِینگلِ درختای پسّه!، مَگِه کُجون کمترِ صنعته گِه هَچی اُو دارِم مِریزِم توو حَلق و بینیِ اونا گِه هر روز گردَنُشون کُلُف‌تر مِشه و بیشتر بازی در میارَن.مَخلصِ کلوم، این تَن بمیره هادرِ درختا باشی. 🌹 @zarrhbin
🍃 فلانی نه اُو میاره نه سُبو مِشکنه. 📝 کنایه از کسی است که نه خیر دارد و نه شر، و بودن و نبودن او فرقی ندارد یعنی اگر کاری نمی‌کند و خیری نمی‌رساند شَر هم ندارد. 📚 واژه نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام، ایشالا گِه همیشه آوازه‌‌ی خوشیدون به گوشِ ما بِرسه، ما یَکی عمه داشتِم گِه خداش بیامرزه خیلی خانمِ نازنینی بود همیشه پیشِ ما مُگُف: لیلا عمه اِقدری دوسُد مِدارم گِه نه اُو میاری، نه سُبو مِشکَنی، گِه مَنَم پیشُش مُگُفتم: عمه، کاشکی مِتونَسَم هم اُو بیارَم و هم سُبو نَشکنَم ولی چِکار کُنَم گِه نَمتونَم، دَسُم چاره کوتا هِ. عمه هم مُگُف: باکیش نیس عمه، غَمُد نباشه، اَگِه خیری نَمرَسونی، شَرّی هم نداری. بِگذَرِم... این روزا شهرون به قول معروف سیاسی شده هر کسی دِره یَک کاری مُکنه گِه مردم رو دوباره بیارَه پای صندوخِ رَی و دوباره شَخ پُشت نظام به صَف کُنه؛ فقط توو این روزا گِه زودی هم خَلاص مِشه دلِ خَش اونایی گِه واشِ مردم، خَش گَف مِزَنَن و حرمَتُشون رو نِگَه مِدارَن؛ و بَدا به حالِ اونایی گِه فقط پیش پاشون رو مِبینَن و حُرمَتا رو مِشکَنَن و هر کاری مُکُنَن به هر قیمتی! و به قول خودون، خیرنبینی بَرِ خود بجا مِذارَن. ایشالا گِه ما ایروآ نباشِم... راسّی ما یَگبار واشِ پِیرون بحث مِکِردِم، پیشُش گفتِم بابا ما خو دِگِه بَره رَی نَدِم. گِه پیر گُف: لیلا بابا بیا پیشِ من بِشین تا یَکی قضیه بَراد تَریف کُنَم؛ ما هم رَفتِم و نِشسِّم وَرِ دلِ پِیَر و او گُف: فلانی رو مِشناسی؟ گُفتَم هان بابا مِشناسَمُش و دَربَس هم قبولُش دارَم. گُف: مِدونی چِچی گفته؟ گُفتَم بابا من از کجا بِدونَم؟ رفیقِ توئهِ، گِه پِیَر گُف: اونی گِه تو دَربَس قبولُش داری گفته اگِه رَی نَدی حق نداری دِگِه گَف هم بِزَنی؛ حالا بِرو فِکراد بُکُن، ببین مُوخی رَی بِدی یا نِه؟ خلاصه پِیَر اُوِ پاکی رو دَسون رِخت و ما هم فهمیدِم گِه اَگِه مُخوون گَف بِزَنِم باد رَی بِدِم. دِگه بیشترِ این نَمِگَم. یاعلی مدد و ارادتمندِ هَمَدون هَم هَسَم. 🌹 @zarrhbin
🍃 خدا نابی‌بی یُون را کِرده بی‌بی، خدا بَرگشته از بی‌بی قدیمی. 📝 این ضرب‌المثل زمانی به کار برده می‌شود که نااهلان و افراد دون‌مایه به مرتبه‌ای رسیده‌اند و با اهلِ بزرگی و بزرگان بی‌لطف شده‌اند. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام و ارادت، الهی همیشه چراغ دِلُدون روشن باشه و اِقدری نور و بَرَخشه داشته باشه گِه آدمای دور و بَرُدون از روشناخی دلای بی‌کینه‌ و بی‌ریای شِما راهِ خوبی و دُرُسّی رو پیدِ کُنَن؛ ایشالا گِه همیروآ باشه. مِگَمَ چِقه آدمِ چُغُلی‌کُن ناخَشه مخصوصاً اون رَقماشون گِه چارتا دُرُغ هم رو چُغُلیشون مِذارن و تحویل طرف مِدَن، بِمونه گِه اوروزا مردم شهرون چه شِعرُگای اُودار و خَشی برِ خبرچِینا مُگُفتَن و مُخوندَن، شِعرُگای قدیمی و بومی یَخَرُگ منشوریه من دِگِه بَرِ شما نَمیارَم و نَمِنویسَم ؛) راسّی مِگَمَن: ایشالا هیش جینگلی از شیر خالی نَشه، مِدونی چرا؟! خاطیری اوخ کفتارا مِیان جُولون مِدَن، جُولون دادن باکیش نیس اینگِه شیر نباشه جُولون بِدَن توو دل بِرو نیس. مِگَمَن: ایشالا دِگِه کرونا یَقون رو نگیره گِه اَگه بگیره دِگه همه راهی بِکَشِم خیلی مشکله، بینِ خودون باشه، ما خو بَضی وَختا گِه این خبرا مِشنوئم یاد فیلمای خارجی میوفتِم گِه ویروسا توو آزمایشگاها تولید مِکِردَن، بعد یکی خدانشناس میومد و اون ویروس رو مِدُزدید و میون مردم وِل مِکرد و باثِ مرگ و میرِ اونا مِشُد. البته گفتَمُدون خو، توو فیلما ایروآ نشون مِداد! ولی غَمدون نباشه ما خو هَمچی رو بَلَدِم زنجیر کُنِم! مثِ برف و یَخبندون گِه میاد اولین کاری گِه مُکُنِم لاستیک ماشین رو زنجیر مُکُنِم پس زورون به کرونا هم مِرَسه گِه حتماً اونَم رو زنجیر مُکُنِم، ما قوی هَسِم، یعنی اَگِه قوی نباشِم کُلُون پسِ معرکه. اوروزا یکی آدم بود گِه هَمَش مُگفت "بِگَم؟ بِگَم؟" هَمَش داش مِپُرسید، بِگَم؟ تهرونی هم مُگُف: "بِگَم؟" خدا سَلومَتُش داره همیشه هم هاله‌ی نور دور خودُش مِدید! راسّی امید هم نبود گه پیشُش بِگَن بگو، خودش شروع مِکِرد به گفتن و دِگِه حرمت بزرگتر، کوچیکتری هم سَرُش نَمشد! چنونی کاسه و کوزه‌ی مملکت رو بِهَم مِرخت گِه نَمِدونی! حالا به قول معروف هَچی مُوخی بِگی، بِگی، ولی واشِ زبون لطفِ خوش بِگی، دُرُغ هم نَگی، واشِ نیش و کنایه هم نَگی، حرمت همرو هم نِگَر داری، خدا و پیغمبری مردم دِگه حوصِله‌ی گفایِ ناخشی گِه بَضی وَختا ماها مِنویسِم ندارَن و دلشون هم بندِ اینا نیس. خلاصه هر چی کردی و مردم. یاحق 🌹 @zarrhbin
🍃 هیش مویزی بی سیخ نیس. 📝 یعنی هیچ‌کس را بدون عیب پیدا نخواهی کرد! "گل بی‌خار خداست." 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌 سلام، ایشالا گِه خوب و تَندُرُس باشی، هفته‌ی پیش خو قِسمت نَشد در خِدمتُدون باشِم، ولی من یکی خو خیلی دِلُم بَرادون تینگ شده بود، راسّی نَمِدونِم این کرونا دِگه چه کوفتی بود و از کُجِ اومد ولی شِما نُکات بهداشتی رو رعایت کنی دِگه هیچی غَمُدون نباشه خاطیری مِگَن توو دمای بالا، نیسی مرگ مِشه، شهرِ ما هم خو کویریه، چَش هم بزنی از گرما دِرِم هَل‌هَل مِزَنِم اوخ باد پیش کرونا بِگِم کیلویی چَن بودی تو؟! ما پوستون کلفت‌تر از این حرفا هِ، بحرانای گُنده‌تر رو از سر گُذروندِم، بِگذرم. این وختِ سال گِه مِشه، اِقدری این دل مِگیره گِه خدا مِدونه، هَمَش پیش خود مِگَم دلِ خَشِ اوروزا، اوروزا اِسفند گِه مِشد ننه و آغ‌بابا سور مِدادن و اِسفندی مِگرفتَن، مِدونَم شِما مِدونی اسفندی چچی بود ولی بِزاری من بَرِ بَچون بِگَم گِه از هَمَچی محروم شدن و نَمِدونَن اسفندی چچی بوده! وختی گِه سال به اسفند مِرسید و داشت کَم‌کَمُگ آخِر مِشُد، آغ‌بابا مِرَفت بازار و زِلبیا و بامیه و گوش‌ِ فیل مِسوند اَگِه وضعش خوب بود تخمه و پِسه هم اضافه مِکِرد، از اون وَر، نَنه هم خو اخلاقی داشت که نَموخواس بَچاش نخورده راخود رَن، پول مِداد داییِ ته‌تغاری تا بِرِ دُکون خدابیامرز علی عندلی، قلمِ گُو یا شتر بِسونه و یَکی آش گِه تووش بُلغورِ گندم هم بود بَرِ شُو بار مِذاشت گِه بوش تا هفتا خونه و هفتا کوچه اونوَرتر مِرَفت، اِقِدَری هم خوشمزه بود گِه مَزَّش هنوز پای دندونه... راسّی من یَگ اِسفندی مِگَم، شما یَگ اِسفندی مِشنویی، اِسفندی گرفتن بعدِ شُو یلدا دومین دورهمی قدیمیا توو زمسونا بود همیرویی خو هَمش دورِ هم جمع بودن و دوره مِذاشتن ولی این دو تا مناسبَت محال بود گِه بیاد و خشک و خالی رَد بشه. خلاصه آغ‌بابا اَگِه باس در خونه بَچاش هم بِرِه، چَرخ سوآر مِشد لِک‌لِک رِکاب مِزد و حضوری مِرَف دعوتشون مِکرد و مُگُف مادردون اِناخته کرده حتماً بیی، ما هم خو دِلُون خوبشون نبود و چادرونَم همیشه دَمِ دَس، پَسینُگِ بلند مِرَفتم تا یَخرُگ کومَکِ نَنه بِدِم و جارویی بُکُنم و میوه‌ای بِشورِم و شیرینی‌ای ظرف کنِم و سماوری روشن کنِم... اورزا طوری نبود گِه آدما فقط سَرِ اصلِ مطلب بِرَسَن و به قولِ خودون "سفره سلام" نبودَن، اَگِه شُو بَرِ بود دورهم باشَن پسینِ بلند خود رو به مقصد مرَسوندَن و چنونی دورهم جمع مِشُدَن و واشِ هم گَفِ روزگار مِزَدَن گِه مَزه‌ی اوروزا دِگه بَرِ ما خو تکرار نشد شِما رو نَمِدونَم... خدابیامرزه اهلِ قبور، مخصوصاً ننه و آغ‌بابآ گِه واشِ دل و جون پای رَسماشون مموندَن و استادِ خاطره‌سازی مِشُدَن برِ بَچاشون و نَواشون و کاریشونِ تینگی سال هم نبود. دگِه بیشترِ این نَمِگَم، همین قد بَسونه گِه اَگه بیشتر بِرَم جِلو، دوباره نَمِدونَم چچی جوآب بَچا بِدَم گِه این هفته توو خونه هَسَن، مِدونی خو مرورِ خاطرای اوروزا محاله گِه واشِ اشکِ چَش هَمرِ نباشه. خلاصه دُنیِیی نیس خَشِ هم باشی، یاحق. 🌹 @zarrhbin
🍃 تَنِ زرد نَمِذارَم توو پِرَنِ سُرخ، تَنِ سُرخ مِذارَم توو پِرَن زرد. 📝 تن زرد را در پیراهن سرخ نمی‌گذارم، بلکه تن سرخم را در پیراهن زرد می‌گذارم یعنی به جای اینکه جسمم را نحیف و ناسالم نگه دارم و به ظاهرِ خود برسم و آنرا حفظ کنم، به سلامتی خود می‌اندیشم و زیاد به ظاهر توجه نمی‌کنم. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام، ایشالا گِه حالِ هَمَدون خوب باشه، اَگِه از من مِشنویی توو خونادون تکون نخوری و در نَیی، نوروز و عِیتو و هَمَچی هم بِزاری بَرِ وَختی گِه این کرونای نِگبَت رفت. کِی گفته اَگِه پِرَن نو بَر نَکُنِم بهار نمیاد؟ کی گفته اَگِه دورِ هم نباشِم سال تحویل نَمِشه؟ کی گفته اَگِه توو خونه آجیل و شیرینی نباشه درختای اون خونه سبز نَمِشه؟ اَصاً غَمدون نباشه اَگِه هیشتا اینا هم نباشه بهار میاد ولی بدونی بهار، واشِ تنِ سالم و اوقاتِ شیرین خَشه گِه‌ بیاد، پس رعایت کنی و توو خونه بمونی و در نَیی، ایشالا این ویروس گِه دنیا رو به بازی گرفته از بین مِبَرم و خاموشُش مُکُنم، البته واشِ خونه‌نشینی و خیابونا رو گَز نَکِردَن... ما یکی بِردَر دارِم هَفته‌ای گِه هَف روزه ، یَگ روزَم توو نَمنداخت و هَر روو میومَد سر پِیَر، مادرون، ولی از وَختی گِه این مهمونِ ناخونده اومده توو شهر، دِگه سرِ پِیَر و مادرون نَاُومَد و غیرِ سرِ کار گِه اونم مجبوریه! توو خونَش نِشسه و به قول حالیا واشِ تماس تصویری اَوال پِیَر و مادر مِپُرسه... مادر ما هم خُو نَگو هَلاکِ عَلیگونه، هَمَش مِگِه ایروآ عادُتون داد، حالِه گِه نَمیاد دیوونَشَم و مُخوامُش، ما هم خُو دِلون خوبِ آدما نیس، پیش بِردَر گُفتِم: مادر ایرو مِگِه، گِه هَمون وَخ علی گوشی وَرمِداره زینگِ مادر مِزَنه و مِگه ماما قبلاً من اُورُو دوسُدون مِداشتَم و تا نَمیومَدَم و یکی نازُد نَمُخوردَم روزُم شو نَمِشُد حالا تو و پِیَر رو ایرو دوس مِدارَم، هرچی بِرو و بیا نداشته باشِم به نفع هَمون هِ، هیشتا کرونایی نَمِشِم‌ و زودی هم خَلاص مِشه. مادرِ ما خیلی مُشکِلُش بود و به قولِ خودُش، هَمَش چَشُش دَمِ دره گِه ماها بِرِم خونَشون، ولی حالا قبول کِرده و مِگه: باشه اَگِه ایروا هِ دِلُم رو مِذارَم وَر دلِ مادرایی گِه بَچاشون غریبی هَسَّن و سال مِیاد و مِره هَمرو نَمِبینَن، دِلُم رو مِذارَم وَرِ دِلِ مادرایی گِه چندین سال بَچاشون اسیرِ عراق بودن و خَم به اَبرو نَاُوردَن، خلاصه مادرِ ما دِلُش رو به منطقی‌ترین حالتِ دنیا آروم مُکُنه و مِگِه: کی‌ باشه این گَف و کارا خَلاص بِشه و دوبار دورهم جَم بِشِم، گِه مَنَم مِگَمُش: ماما غَمُد نباشه اَگِه همه گَف گوش کُنِم و رعایت کُنِم زودی خَلاص مِشه، فقط شَرطُش توو خونه موندَن و دَس شُسَن و پاک و پاکیزه بودنه، تو هم دخترِ خوبی باش :) هادِرِ پِیَر باش و دلداریُش بده، پُری هم توو خونه نِشکِ هم نزنی و اَلَکی اعصابِ هم‌ خُرد نکنی؛ با خیر و خوشی هَمدَر مِره... خلاصه باد بهداشت رو رعایت کُنِم و به خاطرِ خدا، به خاطرِ کشورون، به خاطرِ مَردُمون، به خاطرِ شهرون، به خاطرِ خودُون، به خاطرِ بَچون، به خاطرِ پِیَر و مادرون، به خاطرِ خوار و بِرَدَرون، به خاطرِ قیش و قومون و به خاطرِ هَمسیون خونه در نَیِم، ایشالا گِه خدا هم یَگ نظری بِندازه و زودی این روزای ناخَش بگذره، اینَم حیفُم میاد نَگَم: ما مرکز نشینا به غیرِ جوونای گُلی گِه دادِم هیش وَخ جینگ رو از نزدیک لمس نکردِم، ولی اون جینگ هَش‌سال طول کشید و شَهرُگای مَرزی هَش‌سال روزگار درگیر بودن و هَمَش صدای توپ و تفینگ مِشنُفتَن و درگیری و خاموشی بود، حالا ما قراره فقط سه هفته توو خونه بودن رو با بهترین شرایطِ زندگی تجربه کنِم اونَم فقط به خاطرِ سلامتی خودون و شهرون. راسّی من خُو هَمَش توو دِلُم پیشِ خدا مِگَم خدایا ما بَندایِ بد و نمک‌نشناس، تو خُو خدای خوبی هَسی اَگِه مُوخِی یَکی چَشمای مُعجِزَد بَرِ آدمای قرنِ بیست‌و‌یک بیی حالا وختُشه. خدا هم فِک کُنَم مِگه شما آدمای سامونی باشی و گَف گوش کنی، باقیش حله، کاری معجزه هم نداری؛ یاحق. 🌹 @zarrhbin
🍃 فلونی چوغ دسُّم مِده گِه توو سَرُش زَنَم. 📝 یعنی فلانی بهانه به دستم می‌دهد تا با آن، سرزنش یا تنبیهش کنم. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام، سال نو مبارک باشه، مِدونَم مُونده شدی از بَسکی پیشُدون گُفتَن توو خونه بِمونی یا خونه در نَیِی... ولی مردم، ما و شِما خُو واشِ هم شوخی ندارِم، توو خونه موندن رو جدی بگیری، به پیر به پیغمبر هیجا اَمن‌ترِ خونه‌ی خودِ آدم نیس البته به شرطی گِه دَس هم واشِ صابون بشوری و هرچی هم از در مِخَری و توو خونه میاری هَمورویی گِه گفتَن ضدعفونی کنی... شاد دِره مِگی دِگه پَروونِ تو نیس گِه بَروون سخنرانی کنی!، ولی من دوسُدون مِدارَم، قیش و قومِ ما توو بیمارِسّانه، نَمِدونی چه التماسی پیش ماها مُکُنه گِه توو خونادون بِمونی و در نَیی، حتی مِگه خونه پِیَر و مادرُدونَم نَری، وَختی هم مِگِمُش: بیکاری؟! تو دلِ خود نَجوشون، مِگه: اینا نگو لیلا، شِما نَمدونی دنیا چه خبره و چه جهنمی شده... راسّی مُخواسَّم این خبرا نباشه، اوخ هَمَش از نوروز و خَشیاش بَرادون مِنِوشتَم ولی چکار کنم گِه چرخ و پَره‌ی روزگار، ایروآ چرخید گِه دلِ خیلیا بِرسِم دلِ اونُگایی گِه توو خونه سالمندا هَسَّن و سال میاد و مِره هیشکه چَشِ خود نَمِبینَن و هیجام نَمِرَن، شاد اصاً کسی هم نداشته باشَن گِه دیدَنِیشون بِره، دلِ اونُگایی بِرَسِم گِه پیوندِ مغزِ اُستوخون و کبد و کلیه و... کِردَن، باد دو سه ماه توو بیمارسِنا یا خونه باشَن، تازه دور و بَرشون هم کسی نباشه و همه‌ جا هم بَراشون ایزوله و ضدعفونی شده باشه و هیشکه هم حق نداره خونَشون بِرد و بیاد، یاد اونُگایی میفتی گِه توو زندونا هَسَّن و بعدِ چَن سال! هنو از آزادی بَراشون خبری نیس... اینا رو مِثال زَدَم تا بِدونی وَختی مِگَن خاطرِ سلامتی خودُدون و اطرافیانُدون توو خونه بمونی، یَنی چه؟ یَنی شِما واشِ تنِ سالم و اوقات شیرین بَرِ توو خونه باشی...پس توو خونه بِمونی تا تکلیف این ویروسِ نِگبَت روشن بِشه، به والله پرستارا و دکترا و خَدَمای بیمارِسّانا دِگِه دِرَن مُونده مِشَن اونا هم مِث من و شِما مُخواسَن امسال نوروز و عیت توو خونه باشَن، پیشِ بَچُگاشون و خونواداشون، ولی این بیماری نَذاش، پس بِیی واشِ خونه موندَن، باری رو از روو دوشُشون وَردارِم و دِگه سَربارُشون نَشِم... اینَم بِدونی هَمَچی مِگذره ولی ایشالا واشِ خیر و خوشی بِگذَره، مَن رو هم ببخشی گِه پُرگَفی مُکُنَم، والله اَگِه دلُم نَمِسوخ لام تا کام گَف نَمِزَدَم چون مِبینَم خیلیا بی‌انصافَن، هَچی بیشتر پیشُشون مِگی کمتر مِشنوئَن! عوِضِ اینگه توو خونه بِمونَن و بِشینَن، هَنو لَج مِبَرَن، مهمونی مِدَن و در و توو هم مِرَن! خِی بینی، نکنی این کارا، والله باثِ چارتا آدمِ بی‌گناه مِشی... اینُگِ دِگِه بِگَم و بِرَم، هَمَچی قَضاش ممکنه غَمُدون نباشه روز پشتِ کوه پُره، فقط بِذاری این بحران و آفت رو از سر بِگذَرونِم، دوباره دورهم جَم مِشِم، ایشالا تَنُدون سالم باشِد و دِلُدون خَش و اوقاتتون شیرین، یاحق؛ التماس دعای فراوون. 🌹 @zarrhbin
🍃 خر، باآد، جایی بِبَندَن گِه صابُش راضی باشه. 📝 خر را باید به جایی ببندند که صاحبش راضی باشد. این مثل زمانی به کار می‌رود که نصیحتگری کوشش می‌کند دیگری را ارشاد کند ولی کوشش او به جایی نمی‌رسد، در این زمان مایوسانه این مَثَل را می‌گوید، یعنی وقتی خود شخص راضی است ما چه بگوئیم! 📚واژه نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام، امیدوارم حالدون خَش وخوب باشه، راسّی هیش وَخ این روزا رو توو خُو مِدیدی؟!، روزای ناخَشی گِه بَجوری سر کِلافه گُمِه، آدمیزاد اصاً نمدونه بَر چِطو بِشه... یادُدونه پارسال اولتیماتوم دادَن که توو جشنِ نیمه‌شعبون، هیشکه حق نداره بَرِ مَشتی کردن خیابونا داربس فلزی بِزَنه! ببین چقه زودی گُذَش، یکسال شد!، ولی امسال کجا و سالای قبل کجا؟ مِبینی یَکی ویروس چِکار وَر سرون اُورد، چِطو همه رو زمین گیر و خونه‌نشین کِرد.. ولی مِدونی، به شَرطی یَگ روزیَم بیاد گِه بِگی: پارسال واشِ این ویروس چه کَشیدِم! ولی ایشالا واشِ غم و حسرت نَگی و نَگِم، راهِ حسرت نداشتنَم خو مِدونی چچیه؟ اینِگه، تا وَختی مِگَندون توو خونه بمونی، بمونی، هیشکه خُو بدِ کسی راضی نیس اَگِه یَکَسی یَگچی مِگه، بِدونی چیزی سَرُش مِشه، حالیشه، دِلُش بَرِ ماها مِسوزه... راسّی خوبیِ دنیا اینِگه روو یَکی پاشنه نَمِچَرخه، بالا و پایین پُر داره، فقط مِدونی مَن مِگَم چه؟ مِگَم این ویروس واشِ همه تَرسا و دلهُرایی گِه داشته و داره حُکمِ تَسِ پَسِ کَلّه‌‌‌ای بود، گِه خدا بر اولادِ آدم زد، من یَکی خُو خیلی آدم شُدم، فَمیدم دُنیی نیس گِه خواسّه باشی سَرِ هیچ و پوچ دلِ هم بِجوشونی، دُنیی نیس گِه خواسّه باشی هَمچی رو بِندازی بَرِ صبا، دُنیی نیس گِه بَر غمِ هم‌ خوردن رودرواسی داشته باشی. دُنیی نیس گِه به قول خودون روو کونِ خر سوآر شی و جِگرِ هم خون کنی، دُنیی نیس گِه خواسّه‌ باشی واشِ دغل‌بازی و پیزِه‌غَلی شش‌تِ رو هشتِ کنی، دُنیی گِه هَچی فکرُش مُکُنی خیلی بی‌معرفت تَشیف داره، خیلی، این دُنیی گِه من واشِ این ویروس دیدَم و شناخَتَم گُو نُه مَن شیره، یَنی شاد ۵۴ کیلو شیر بِده ولی یَکی پَک هم وسَطُش مِندازه! خلاصه غَمُدون نباشه روزگارِ پَساکرونا رو هم اَگِه گَف گوش کُنِم زودی مِیاد، روزگاری گِه اَگِه بیاد تازه یاد گِرفتِم قدر هَمرو بیشتر داشته‌ باشِم، تازه یادگرفتِم چِطو نازِ هم بِخَرِم، تازه دورهمیون ارج و قُرب پیدِ مُکُنه، تازه مِفَمِم نون و پنیر و هندونه‌ی دورهمی واشِ پی‌یَر و مادر و خواهر و بِردَرا چِقه مَزه داره و خَشترِ پُلو هَف‌رینگِ تِنِیه... خلاصه، چاکرِ خدا هم هَسِم، گِه دَماغون رو خوب تَفوند، تا دِگه مِثِ بچه آدم زندگی کُنِم؛ فقط خدا این گَفِ دلِ مؤمن و کافره!، حالِ دِگه نَمُوخِی شَرِّ این کویید ۱۹ رو از سرِ ما کوتِ کنی؟! والله اَگه به ادب کِردَن بود ادب شدِم به بزرگید قسم دِگِه دِرِم کم مِیارِم، بَسونه این همه غم، بَسونه این همه خَسگی، بسونه این همه خونه موندَن، بَچُگون دلخوشیشون مدرسه، ما بَد، اونُگا خُو تَخصیری ندارَن. فقط به خاطرِ هَمدِگِه بازَم تَحمل مُکُنِم و توو خونه مِمونِم، به شرطی گِه همه رعایت کُنِم، خدا نوکَرُدِم تو هم یادُد نَره سورپرایزون کنی و واشِ یَکی گوشه‌ی چَش، غمِ عالَم رو ببر و حالِ دنیا و ایران رو خوب کن...آخدا این دستور نیس فقط خواهشه...ببخشی گِه اِقه گَف زدَم، ایشالا تن همگی سالم باشد و اوقاتتون شیرین و التماس دعای فراوون. 🌹 🏠 @zarrhbin
🍃همیشه سالیونه، یَگبارَم رمضون. 📝 همیشه در تمام سال بریز و بپاش و خوردن به راه است، یکبار هم رمضان بیاید و امساک پرهیز صورت گیرد؛ یا همیشه نوبت شما بوده یکبار هم نوبت به ما برسد. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام و اردات رفیقای همیشگی و همراه، ایشالا تَنُدون سالم و اوقاتتون شیرین باشه، خدا سَلومَتُش داره قیش و قومِ ما گِه هر وَختی سَرِ سفره مِشینه، قبلِ اینگه لُخمه وَر داره این دعا رو مُخونه و مِگه: خدایا بِده تنِ دُرُس، اوقاتِ شیرین، روزیِ حلال و اولادِ بی‌عیب، ما هم پیشِ او یاد گِرفتِم و همه‌ی چیزای خَش و خوب رو بَرِ شِما و بَرِ همه‌ی مردم دنیا مُخُون... راسِی دوباره مُخوام بِگَمُدون گولِ خیابونا و دُکونای شلوغِ شهر رو نخوری، کرونای بیصاب هَنو خَلاص نَشده، هَنو تو کوچه‌پَس‌کوچا و دُکونا و خیابونا، دِره بَندری مِزَنِد و مِرَقصه... یَگبار یَک نفر جلوِ ما گِرفت و گُف: تو گِه اِقه گَف مِزَنی پیشِ ما بُگو کِی بِفَمِم کرونا خَلاص شده؟!، من هم گُفتَمُش: من گَف زنَم (: ولی متخصص و دکتر خُو نیسَم، ولی حالِ گِه قبولُم داری مِگَمُد: هر وَختی گِه درِ نماز جمعه تهرون وا کردن و هر وَختی گِه گفتن مَشَد رفتن خطر نداره و بَچا تونستَن مدرسه بِرَن، اوخ مِشِه بِگی کرونا نیسی‌مرگ شده، ولی این رو بِدونِم بهداشت رو دِگِه باد همیشه رعایت کنِم چون ترکِ عادت موجبِ مَرَض مِشه... حَملِ بر ریا نباشه ما هرسال رمضون توو خونون، قرآن‌خونی داشتِم ولی امسال با اجازه‌ی همگی تعطیلُش کِردِم، یَنی خودون تعطیلُش نَکردِم خودِ بَچا زینگ زدن گِه امسال خاطرِ کویید۱۹ خونه شِما نَمیِم، خودون توو خونون، قرآن مُخونِم و بَرِ همه هم دعا مُکنِم، ما هم پیشُشون گُفتِم: اختیار داری، میومَدی دِلون خَش مِشد ولی حالا گِه مَصلَحتِ عموم مُهِمِد و خردِ جمعی این تصمیم رو گرفته ما هم مطیع و فرمانیم. راسّی پیشِ بَچا گُفتَم: اِمسال غَمُدون نباشه قل‌هوالله رو هَمَدون میُفته، هیشکه هم دِل‌ناخَش نَمشه، خاطیری قل‌هوالله روش اُفتاده (: خلاصه بامَراما، بامَعرفتا، لوتی‌یا، مَشتی‌یا، ما حَلق و گلوِ خود پاره کِردِم، دِگه اُسّا شِما هَسی هر گُلی زدی به گوشه‌ی سرِ ما و خوددون زدی، ایشالا رمضون گِه بیاد، بازَم توو خونه مِمونِم و روزه مِگیرم و دِلونَم خَش مِشه گِه سحرا، چراغِ خونه‌ همسیون روشن مِشِه و صَدِ اذون مسجدِ مَله هم مِفَمِم؛ تا زودی تکلیفِ این ویروسِ چینی معلوم بِشِه، ایشالا مُخُون مُحَرم گِه شد دِگِه بتونِم همه دَر بِرِم و بَرِ غریبی و مظلومی امام حسین زنجیر بِزَنِم و گِیه کُنِم، اون رو هَمَدون چایی مهمونِ امام حسین، خودُم هم نوکَرُدونَم، خاکِ کوشادونَم پاک مُکنَم... دِگِه گَفی نیس، من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم... یاحق، التماسِ دعای فَراوون. 🌹 🏠 @zarrhbin
🍃هزار بُلَن به یگ کوتا 📝 هزار بلند به یک کوتاه، وقتی می‌خواهند به ماجرایی پایان بدهند این جمله را می‌گویند یعنی خلاصه‌ی کلام و ماحصل بحث این است: یک جمله‌ی کوتاه در جواب هزار حرف و جمله‌ی بلند. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌 مثلِ همیشه، سلام و ارادت، ایشالا گِه خَش و خوب باشی، ما هم الهی شکر، نَفَسی مِیاد و مِره. نَمُخوام همین اول، دوباره روضه کرونا بَرادون بُخونَم ولی اَگِه مُوخی وضعیت شهرون سفید بِشه باد بازی در نَیارِم، پروتکلا را مِث قبل رعایت و اجرا کُنِم، اَگِه واجبَم نیس خونه در نَرِم. راسّی مِدونی رِسون کُجاش پاره مِشه اونجاش گِه باریکتره، حالا حکایت شهرِ مظلوم ما هِ گِه مُخوان بعدِ سفید شدنِ وضعیتِ استان هَچی بیمار کرونایی توو اُستانه بَرِ ما بیارَن ایشالا گِه دُرُغ باشه؛ والله بالله ما دِگه این طاقَتا ندارِم خودون دِرِم مِنالِم دِگِه اردکون چچی داره گِه خواسّه باشِه آبروداریَم بُکنه، همیشه چوری اردکِ زِش بودِم حالا دگِه ولون کنی، بِگذَرِم... دلِ خَشِ اوروزا، رَمضونا نَمدونی چِقه خَش بود، وَختی گِه پَسین مِشد و نزدیکِ اذونِ شُوم، بَچُگای مَله دَرِ مسجد به صف مِشسَّن تا آلوچیِ افطاری، همون نُقلای بزرگی که قَنادای خوددون دُرُس مِکردَن رو از دستِ خادمِ مسجد بِسونَن، خادمِ مسجد هم اِقدَری خوشرو و خَوش‌حالت بود گِه رو بَرِ کسی تَرُش نَمِکِرد به بَچُگا مِثِ آدمای گُنده، آلوچی مِداد... خوبه بِدونی اوروزا دُختَرون گِه به سنِ تکلیف مِرَسیدَن و همه‌ی روزاشون مِشُدَن پی‌یَر، مادرا بَراشون چیزای خَش مِخَریدن. من یادُم نَمره اولین سالی گِه روزه واجِبُم شد، توو بهار و نوروز بود گِه همه‌ی روزام شُدَم، به غیرِ روزِ نوروز گِه اونَم پی‌یَر گُف نَشو، خاطیری مِدید بِرِدَرام روزه نَمِشَن، چون تکلیف نرسیده بودن گف: تو هم امرو مثِ اونا روزه نَشو گُناش گَلِ گردنِ من، مَنَم نوروزِ اون سال رو روزه نَشُدَم و واشِ بِردَرا، ننه و آغ‌بابا، خونه نَنا چایی خوردِم، آخه اونا هم مریض بودن و نَباس روزه بِشَن. ببخشی گِه اِقه گَف مِزَنَم!، ولی خَشتَرُش مِدونی کُجِ قصه بود؟! اونجِگِه بعدِ خَلاص شدنِ رَمَضون، مادَرُم بُردُم دُکونِ رضازرگر و یکی انگوشتَرُگِ جونُگ بَرام خرید، گُلُگ بود هیش‌وخ یادُم نَمِره. راسّی داییِ ما، خدا سَلومَتُش داره، پوشاک فروشه، ولی اِقدَری مهربون و خوبه، گِه هَر وَختی یَکَسی مِرَف دُکونش تا بَرِ دُخترُگُش گِه روزاش شده بود چیزی بِخَره، مُگُفتُش یَکچی بَر بچه بخری گِه بَراش بِمونه، موندگار باشه، اونا رو راهی زرگریا مِکِرد. بَچُگای حالا خُو اِقدَری مَحرومَن گِه طِلِ بی‌کتاب هم قیمَتُش رَف بالا، فقط باد پُشتِ ویترینا ببینَن؛ ولی اِشتبا نَشه اِلآ ماشالا اِقدری چیزی مِخَرَن گِه دِگِه چَش و دل سیر هَسَن؛ به قول مادرِ ما، هیچی پیشِ چَشُشون جِلوه نداره و منظورُشون هم نیس، حتی طِلا (: خلاصه دلِ خَشِ اوروزا گِه هَمَچی روو برنامه بود، حالِ خو چِه عَرض کُنَم گِه ناگفتَنُش بهتره، ولی مِدونی گِه چه؟! شِما راهِ خوددون بِری و بَرِ بَچُگایی گِه گَفِ خدا گوش دادَن کَم نَذاری، حتی اَگه شده از خوددون مایه بِذاری، بِذاری ولی خاطره خوب رو تو ذهنشون ثبت کنی... دِگه گفی نیس، نماز و روزادون و همه‌ی کارای خوبُدون قبولِ حق باشه، التماس دعای فراوون. 🌹 🏠 @zarrhbin
🍃 جِینگِ اَوّل بَئضِ صُلِ آخِره. 📝 اگر در ابتدای هرکاری همه‌ی صحبت‌ها انجام شود و همه‌ی شروط گذاشته شود، بسیار بهتر است تا اینکه در آخر مجبور شوند اختلافات را حل کنند و به صلح برسند. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌سلام و پَسینِ رمضونُدون بخیر، ایشالا گِه حالُدون خَش و خوب باشه و روزگار بر وفقِ مُرادُدُون بِچَرخه، اَگِه هَمورویی هم گِه مُوخِی نَمِچَرخه، هیچی غَمُدون نباشه، دائماً یَکسان نباشد حالِ دوران غم مَخور... طاعت و عبادتا هم تا این وَخت و ساعت موردِ قبولِ حق باشه، راسّی چه آرامشی داره این رمضونا، چِقه خَشه، اَصاً روزا و شوآش واشِ همه‌ی روزآ و شوآی سال فَرق مُکنه به قول خودون مزه‌ی دِگه‌ای داره، حقّا گِه ماه مهمونی خدا هِ، ما خو وَختی رمضون مِیاد اِقدری دلون خَش مِشه گِه نَگو، مِدونی چرا؟ چون گذشته از حالِ معنویش، ما طولِ سال اصاً دورهم نیسم، خاطیری شریک، خروس‌خون مِرد و شغال‌خون بر مِگَرده، ولی رمضونا گِه مِشه، افطار و سحر همه دورهم هَسِم و به قول خودون، سفره‌ اِستقومت پَهن مَکُنِم؛ رَمضونا مِفَمِم زندگی یعنی چه... بِزاری تا دور نشده دو تِ کَلَمُگ روضه‌ی کرونا هم بُخونِم، اصاً نمشه یادی از این بی‌کتاب نَکُنِم، پس هادرِ خوددون باشی، هادرِ بَچُگا هم باشی، هادر پی‌یَر، مادرا و ننه و آغ‌بابآ هم باشی، خودون باد غمِ هم بُخورِم وَگَنه کاری دسِ کسی بَر نمیاد؛ فقط خدا خیرگردونه، بعدِ عیدِ فطر گِه خیلیا مِرَن اُستانای خودُشون و بر مِگَردن اردکون، دوباره باد خر بیارِم و باقالی بار کُنِم!، اَصاً تا کادر درمان مِیان نفس چاق کُنَن و کِمر راس کُنَن دوباره بازی شُرو مِشه، خیر ببینی رعایت کنی تا دوباره به دردسر ناُفتِم... کِی باشِه تکلیف درس و مَشقا هم روشن بشه و سال تحصیلی سرُ و تَهَش هم بیارَن، خدا را شکر گِه نُمرا توصیفی شده، یَنی معلما مِتونَن بر اساس کار بچا توو خونه، تکلیف پایان سال تحصیلیِ هر دانش‌آموزی رو روشَن کُنَن، راسّی فِک کُنَم امسال اولِ مهر، همه معلما و مادرا عینکی بِشَن، از بَسکی زُل زدن توو گوشی تا بِتونَن چیزی یاد بگیرن و یادِ بَچا بِدَن،‌ معلما هم از اونوَر، تدریسِ دَرسا رو فِرسادن و خیره شدن توو گوشی تا ببینن بَچا تیّار چیزی یاد مِگیرن یا نه، خلاصه ایشالا واشِ خیر و خوشی هم در رِه...(من خُو هوسِ دِلُم در رَف، خاطیری از بچگی مُخواسَّم معلم شَم، یگبارَم امتحانِ معلمی دادَم ولی نَشد گِه بِشه، پارتیِ کُلُف نداشتَم، ولی کرونای بی‌شرف مَرو به آرزوئُم رسوند و معلم هم شدَم، کور از خدا چچی مُخواد؟! دوتا چشمِ بینا (: این هفته، هفته‌ی ارتباطات و روابط عمومی هم هِ، بِزاری همینجا یکی تبریک به اونایی بِگِم گِه هَنو پُستی تحویل نَگرفتَن همراشون خاموشه!!! بِردَرِ من، نَذار هَمین اوّل بِگِم سالی که نکوست از بهارش پیداست؛ و با ما بِه از این باش که با خلقِ جهانی، رودرواسی خُو واشِ کسی ندارِم همرا باد همیشه روشن باشه، پِیغُم، پَسغُم یَنی چه؟!!! دِگه بیشترِ این نَگَم، بَسه؛ عید فطر هم پیشاپیش مبارکا باشه، نمازِ عید رفتی، مُهر و زیرانداز و ماسک و دستکش و فاصله و اینا یادُدُون نَره. یاحق، التماسِ دعای فراوون. 🌹 🏠 @zarrhbin
🍃 قِسمت، دَسّ و پای درازه. 📝 اگر بخواهی چیزی قسمت تو شود باید دست و پایت را به کار بگیری و تلاش کنی(نمی‌شود همه‌ی مسائل را به قسمت ربط داد بلکه خود نیز باید تلاش کنیم) 📚واژه‌نامه‌ گویشی اردکان ✍ 📌سلام، ایشالا حالِ هَمَدون خَش و خوب باشه، خدا رو شکر، سال تحصیلی بَچا هم واشِ همه‌ی جوونیا و زشتیاش دِرِه به آخِرُش مِرَسه یا رسیده، راسّی این کرونا به ما خیلی چیزا یاد داد البته اَگِه دانشجوی خوبی بوده باشِم! یادون داد هر چیزی اَگِه ظَرفیتُش داشته باشی مشکلی نداره، مثلِ همین گوشیای همراه و اینترنت و فضِ مجازی... کرونا یادون داد گِه نمشه هَمَش دَس رو دَس بِزاری و پای قِسمت بشینی و بگی شُد شُد، نَشُد نَشد یا هر چی پیش اومد خوش اومد، نَخی اِقِ ایروآ نیس گِه واشِ این گَفا شونه از زیرِ بارِ مسئولیت خالی کنی، به قول آسیدمحمود خودون قِسمت دَسّ و پای درازه، یَنی چه؟ یَنی تو حَرِکَتُت بُکنی و بَرُکَتُش رو بِسپاری به خدا ... از خدا پَنوم نیس از شِما هم پَنوم نباشه من وَختی کرونای بی‌شرف اومد خاطرِ درس و مَشق بچا توءِ مرگ گِرفتَم! هَمَش پیشِ خود مُگُفتَم: خدایا بَرِ چِطو شه؟! واشِ این بَچا توو خونه بَرِ چِکا کُنِم؟ بَرِ چطوری دَرسا یادُشون بِدِم و حالیشون کُنِم؟ اَصاً ایروئُدون بِگَم خود رو باخته بودَم از یَگ‌بَر شریک پیشُم مُگُف خودُد رو بَرِ هَمَچی آماده کن حتی مرگِ من!، از اون‌وَر آینده‌ی تحصیلی بَچا رو سوت و کور مِدیدَم... خلاصه سَردون رو درد نیارَم پیشِ شریک گفتَم اگه بَرِ توو خونه آیینه‌ی دِق بِشی و هَمَش آمار تلفاتی که کرونا گرفته بِدی و گفای ناخَش بِزَنی باد جلوِ چَش من نباشی؛ گفتَمُش دِلون پرآشوبه تو دِگِه نَمَکُش نَپاش. از اون وَر هم دیدَم درس و مشقِ بَچا بُخی یا نَخی آشِ کشکِ خاله هِ، یَنی بُخوری پاده، نَخوریَن پاده، پس چِقه بهتره اَگِه کرونا، کرونا هِ، ما هم بِشِم سورِنا سردار ایرانی گِه بیدی نبود به این باد‌ و طوفانا بِلَرزه... خلاصه خدا پی‌یَر مادرِ آموزش و پرورش و معلّمای صبور بیامُرزه، گِه واشِ این وضعیت کارُشون دوبرابر شد، از یَگ‌بَر باد واشِ موبایل توو فَضِ مجازی درس یادِ مادرا مِدادَن تا اونا هم یادِ بَچا بِدَن، از یَگ‌بَر دِگه باس فرهنگِ استفاده از فضِ مجازی و موبایل گِه شاد خیلیا بلد نبودَن! رو یاد بِدَن. گِه شاد این قسمتِ قضیه از هَمَش مشکل‌تر و سخت‌تر یا به قول خودون ناخَشتَر بود‌‌. شوخی خُو واشِ کسی ندارِم طرف بِجای اینگه چیزی یاد بِگیرد و یاد بَچَش بِده، کارُش شده بود فُضولی کِردَن توو زندگی خصوصی معلّمِ بَچَش!!! اینا رو مِگَم تا بوّاَرُدون بیاد گِه مُعلِمُگا بالِ اومدَن کرونا چِقه چِرزیدَن، چِقه گَفا تَه بُردَن و دَم نَزَدَن و معرکه رو هم نَزَدَن. هر کسی خبرِ خودش، خودش دارد و خدای خودُش گِه چه وَر دِلُش گُذَشت. این دِگه بِگَم و بِرَم موجِ دومِ کرونا هم رُو افتاده، دوباره اُستانای کشور درگیر شُدَن، اینا رو من نَمِگَم خبرا دِرَن مِگَن، آمارا دِرَن مِگَن، ولی اینَم رو بِدونِم حالا شاد تَجرُبون، بَرِ روبه‌رو شدن و دَس به یَقه شدن واشِ کرونا بیشتر شده ولی اَگِه رِعایت نکُنِم و هادرِ خودون و دور و بَریون نباشِم بی‌رودَرواسی دوباره هَمون آشِد و هَمون کاسه. داخلِ پرانتز، اردکون هم خو شهرِ هفتاد و دو ملته، همه مِدونَند آنتی‌ویروس هم رووش نصب نیس؛ وضعیت اَگِه خرابه، دِگه خِی بینی فیلتِرُش نکنی بِزاری مردم بدونَن دور و بَرُشون چچی مِگذَرد و چه خَبرِه.. دِگه گَفی نیس، الهی لطفِ خدا کَم نَشِد و اون روزای ناخَش دِگه نیاد و حالا دِگه کرونا دَس از سَرون وَرداره، تا اَگه رونَخی هم دارِم دلون روو هَم باشد و اوقاتون شیرین؛ یاحق، فدای همگی، التماس دعای فراوون. 🌹 🏠 @zarrhbin
🍃 بَرِیِ همه مادری، بَرِیِ ما، زَنِ پی‌یَری. 📝 برای همه حکم مادر را داری و برای ما زن‌ بابا هستی. کسی که نسبت به بیگانگان محبت می‌ورزد ولی نسبت به خویشاوندان خود بی‌مهری می‌کند، مصداق این ضرب‌المثل است. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌 سلام بر پاتوق‌نشینای ذره‌بین، ایشالا حالِ هَمَدون خَش و خوب باشه، چرخ و پره‌ی روزگار هم به کامُدون بچرخه. همین اول از نیروی انتظامی شهرون گِه خدا پِی‌یَرشون بیامرزه حضورشون پُررینگ‌تر شده مُوخِم شوآ گِه پارکا خاطرِ این کرونای نامرد خاموشی مِزَنَن و بَضی وَختا مِثِ ظلمات مِمونه، یَگ سَرگی بِزَنَن تا بچه و بیچا یَک تُخمی نَذارَن. ( اهالی، کرونا رو یَکی نَرمه جدی‌تَرُگ بگیری. دردای ما یکی و دوتِ نیس...) ما کوچیکترِ اونی هَسِّم گِه دستورِ کَسی بِدِم ولی یَکی دِگِه خواهش از نیروآی امنیتی، فرقی نَمُکُنه کُدومُشون؛ وَختِ رسیدنِ پسّه، به کِشونا بیشتر سَر بزنی، یَگ گَشتُگی اونوَرا هم داشته باشی تا دُزّآ چَش چَپ پیشِ پِسّه‌ی مردم نَکُنَن؛ پارسال سه‌ چارتا خدانَشناس داشتن پسّه‌ی مردم تَه مِکردَن گِه بچای بامعرفتِ اردکون سر مِرَسَن و پیشُشون مِپُرسن دِری چه غلطی مُکنی؟ اونا هم گِه غریبه بودن جوآب مِدَن دِرِم میوه مِچینِم! گِه بچا پیشُشون مِگَن: این میوا صاب داره، اونا هم مِگَن: ما فِک کِردم اینجا جیگَله! گِه دوباره بَچا پیشِ این غریبا مِگَن: این خیالا نکنی این درختا مال چارتا رعیته گِه همه سال رو زَمَت مِکَشَن تا امروز رو واشِ چَشِ خود ببینَن و چِندرغاز توو اوضاعِ قمر در عقربِ مملکت دَش کُنَن...(حالا هَمَش بِگی گُمبه‌نشینا بَدَن...از من مِشنوئی، خاکُشون مَرده...بَرِ خیلیا شَرَف دارَن..) راسّی این هفته دادستان توو نمازجمعه گُف، هر کی ساخت و ساز توو کِشونا رُو بندازه خبرون کنی، حتی شُمارِ همراش رو هم داد و تأکید کِرد اَگِه یَگ وَختی گوشی ور نَمِدارَم پیامَکُم بِدی حتماً مِبینَم و اقدام و برخورد هم مُکُنِم، حالا آغِ دادستان ما شِنُفتِم مُخوان وسطِ کِشونِ مَسیرَوا درخت مردم رُو بِکَنَن و و میدون بسازَن، به نظر شِما ما باد بِرِم پیشِ کی بِگِم؟!!!، باد چه خاکی توو سَرون کُنِم؟!!!... رعیت بنده‌ی خدا گِیَش میومَد و مُگُف: یَگ زمونی توو کِشون فقط باس واشِ خر و چَرخ، یا پای پیاده مِرَفتی حالا اومَدَن خیابونا ساختَن گِه تِلری تووش رَد مِشه!، اَگِه خواسّه باشَن میدون هم بسازَن دِگِه باد فاتحه‌ی درختا و کِشونا رُو بُخونِم، بنده‌خدا مُگُف: جَنَّم، اون دنیا خُو نه! توو همین دنیا و توو اردکونِ خودون تَجرُبَش مُکُنِم...(حالا هِی بِگی رعیت چچی سَرُش مِشه، هرکسی تو حیطه‌ی خودش اُستاده، اون چیزی گِه کشاورزا توو خِشتِ خام مِبینَن، من و تو توو آیینه‌ی تخت هم نَمتونِم ببینِم...) یکی دِگِه، آخه هیشکه اونجا پی‌یَرُش رعیت نیس گِه حالیِ اینا کُنه که دِرَن چه ظلمی مرتکِب مِشَن، مُوخِی وسطِ کِشون، میدون بسازی گِه چه؟ مِدونی چِقه درخت مردم رو باد اونجا از بین بِبَری گِه گفِ خود کُرسی نِشونی؟!، درخت مردم خو دگه مِثِ درختای ساختمون قدیم مخابرات و راسِ ساختمونِ شهرداری بی‌پی‌یَر،مادر نیس گه بِبُری و جاش حوض و گلِ میمون بِکاری... اونجا اَگه میدون بِسازی باد فاتحه‌ی درختای شمال گِه ریه‌ی این شهر فلک‌زده هَسّن رو بُخونی، مردم واشِ چه زبونی بِگَن دِگه میدون نَمُخوان؟ به اون دینی گِه مِپَّرَسی، بی‌خیالِ میدون ساختن وسط کِشونای پسه شی، بِذاری اونجا دَس‌نخورده و فابریک بَرِ مردم باقی بِمونه، بِذاری تنها نقطه اتصالون به گذشتای روشَنون گِه همین درختای پِسّه گِه یادگاری‌یای آغ‌بابآ هَسّن حفظ بشَن و بِمونَن. دِگِه گفی نیس، فقط مسئولینِ بافرهنگ، هَوِ درختای اردکون رُو داشته باشی خامِ چارتا آدمی گِه مُخوان تیرِ خَلاص بر درختای شهرِ ما بِزَنَن نشی، کِی غریبا دِلُشون بَرِ اردکونِ ما سوخته گِه این بارِ دومشون باشه. اَگه پُرگَفی کِردَم بِزاری پای دلِ جوش، گِه دِره سَر دَر مِره. یاحق، التماس دعای فراوون‌. 🌹 @zarrhbin
🍃یَوَختی چشمه‌ی سوزن در مِره، یَوختی دروازه در نَمِره. 📝 کنایه از کسی که گاهی با تمام سختی‌های سر راه، یک کار را انجام می‌دهد و گاهی کاری را باتمام آسانی‌ها، انجام نمی‌دهد! یعنی اگر نخواهیم کاری را انجام دهیم(با وجودی که آن کار آسان است) آن را انجام نمی‌دهیم. 📚واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان 📌سلام، مثل همیشه ارادتمندم، مُخوام همین اوّل یَکی خاطره از روزای کرونایی، پیک اول بَرادون بِگَم، پُسَرداییُم کارمند بیمارستان هِ، مادرُش تَریف مِکرد: توو نوروزی گِه همه باس توو خونه بِمونِم و در نَیِم، مرتضی هفته‌ای نیم‌سات خونه ما میومَد و دَمِ دَلیزه مِشِس و فقط گِیه مِکرد و مِرَف، زن‌دِی مُگُف: پیشِ مرتضی مُگفتَم، ماما به جای اینگه بِیی و دلداریِ ما بِدی ما باد دلداریِ تو بِدِم و دلون خوبِ تو نباشه، گِه مرتضی توو هَمون حالِ گِیَش پیشِ مادرُش مُگُفته: ماما دعا کُن این بلا خَلاص شِه، مردم دِرَن مِثِ گُل پَرپَر مِشَن، فاصله‌ی یکی گان بُردن بَرِ پرستارا شش‌تا مُرده بَرُم رَد کِردَن!، بَرِ چطو شه ماما؟(مُخوام بِگَمُدون فشارِ روانی گِه اونا تحمل کِردن، اَگِه باس من و تو تَحمُل کُنِم پا در میومَدِم...) نَمُخواسَّم همین اوّل حالُدون رو بگیرَم ولی توو این پنج‌ماه خدا مِدوند و دلِ بچای بیمارسّان ضیایی گِه در جینگِ با کرونا چه کَشیدَن، من و تو دور وایسیدِم، بعضیون حتی حاضر نیسّم راحت‌ترین کارا رو انجام بِدِم و ساده‌ترین چیزا رو رعایت کُنِم، مُخوام بِگَمُدون به حالِ خودُدون رَحم نَمُکنی به حالِ کارمندا و خَدَمای بیمارِسّآنا گِه شاد توو این چند ماه حتی نتونِسَن نفس تازه کُنَن رَحم کُنی، اِقِدَر خودخواه نباشِم، از هشتگ "در خانه بمانیم" رسیدِم به "ماسک بزنیم" اگه رعایت کُنِم روزی میاد گِه بِگُن دِگه هیشتا اینا نَمُخواد، زمین از بندِ کرونا آزاد شده...بِگذَرِم. راسّی دلِ خَش او روزا، توئسون گِه میومَد بَچا حالِ خوب رو بَرِ خودشون مِساختَن امیدِ هیش نهاد و اُرگانی هم نَمِموندَن، همه‌ی شهر مِشد دور و بَرِ اَمبار شهید عباسپور، پَسینا گِه مِشد هر جِیِ شهر گِه بودی چَش گِه توو آسون مِنداختی مَحال بود گِه قاذِباد نبینی، قاذِبادایی گِه دَس‌ساز خودِ بَچا بودَن، کسی خُو پول نَمداد کایتای مسخره‌ی چینی بِخَره، اَصاً کایت نَمِدونَسَن چچیه، تازه اینجا هم پِیدِ نَمِشُد، سالی ماهی یَگبار یَکَسی اینجا شام گِه مِرَف یک‌چیزی میواُرد به اسمِ کایت، گِه بَچُگا اصاً روشُون وَر نَمیومَد دَرُش بیارَن، خاطیری نَمُخواسَن تافته‌ی جدا بافته از بقیه بَچا باشَن. بِردَر ما توو قاذِباد دُرُس کُنی اُسّآ بود خدا مِدونه چِقه چَغوئُگای اَرِیِ جیزِ مادرون خراب کِرد تا نِی قاذِباد رو از سیخای خرما در بیاره، خدا مِدونه چِقه پول سِریش دادِم تا او دُمباله و گوشواره‌ی قاذِباد دُرُس کُنه، خدا مِدونه چِقه تونه‌ی غالیِ مادرون رو سر هم بَن کرد تا قاذِبادُش تیرکِ هوا رِه، نَمِدونی چه کیفی مِکردِم وقتی زَمَتُش نتیجه مِداد و قاذِبادُش رو توو هوا مِدیدِم، یَگ وَختی از بَسکی چَش رو هوا خیره کِرده بودِم گِه گَردَنون خُش مِشُد (: یادُم نَمِره یگبار بَچُگِ همسیون گِه قاذِ روزنومه خونَشون پِیدِ نَمُشد، کوپنایی گه واشُش قند و روغن و برنج مِسوندَن اُورده تا بِرِدَر ما بَراش قاذِباد دُرُس کُنه، همینگه بِرِدَرِ ما کوپنا رو دید گفتُش اینا رو کُجِ اُوردی؟ گِه بَچُگ گُف: پی‌یَرم دیشو اُورده خونه و گذاشته روو طاخچه، مَنَم اُوردَم تا بَرام قاذِباد دُرُس کنی، بِرِدَرِ ما گِه بزرگتَرُش بود، حالیُش کِرد این قاذآ، اَلکی نیس واشِ این قاذآ خوردنی مِدَن، خودُم روزنومه دارَم بَراد قاذِبادِ خَش دُرُس مُکُنَم، راسّی بَچُگ، بجای نخِ تونه‌ی غالی هم کَشِ تَمون اُورده بود. خلاصه بِرِدَرِ ما یَکی قاذِبادِ مَشتی بَراش دُرُس کِرد و دادُش تا دِگه سراغِ کوپنا گِه اون زمون ارزِشُش از طِلا هم بیشتر بود، نَره... آخ گِه چه روزگاری داشِتِم ماها، حالا مِگی بچا واشِ موبایل، تَبلت و پی‌اِس‌فُر مِثِ اوروزا کیف مُکُنَن؟ من خُو فِک نَکُنَم، فعلاً تا همینجِ رو داشته باشی، از اوروزا بیشتر بَرادون مِگَم و مِنویسَم. الهی گِه تَنُدُون سالم باشه، لُودون مِثِ پِسّآی گُل، خندون و اوقاتتون هم شیرین. یاحق، التماس دعای فراوون. 🌹 @zarrhbin
🍃فُلونی سَر سفره‌ی مادر پی‌یَر بزرگ شده. 📝 کنایه از شخص با اصل و نصب و خانواده‌دار است. 📚 واژه‌نامه‌ی گویشی اردکان ✍ 📌تنها کلمه‌ای که هیش وَخت قدیمی نَمشه و همیشه هم تازه و آغازِ یکی گفتگو هِ، همون تک واژه‌ی سلامه، پس سلام رفیق، حالِ روزگار اَگِه خَش و خوب نیس ایشالا حالِ تو خَش و خوب باشه و دورِ فلک به کامُد بِچَرخه، همین اوّل یَکی خواهِش دارَم از همه‌ی اونایی که کرونا گرفتن و به لطفِ خدا خوب شدن و دوباره زندگی رو دِرَن تجربه مُکُنَن؛ شِما گِه روی کرونا رو کم کِردی، بِیی و مَردانگی کُنی و با اهدای خونِ خودُدون گِه پِلاسماش حُکمِ اُوِ حیات رو داره زندگیِ دوباره به آدمای مظلومی گِه کرونا گِرفتارُشون کِرده ببخشی؛ چِقه خَشه گِه واشِ چَش و تَنِ سالم ببینی گِه خونِ شِما معجزه‌ی زندگی آدمای دِگه مِشه، این لطف رو از هم دریغ نکنی. داشتنِ کارتِ اهدای عضو یَگ بَر، دادنِ خون توو این اوضاع و اَوال هم یَگ بَر، هر دوتاش اَجر و مُزدِ خودش رو داره، فقط باد وجدان رو درگیر کُنِم تا ما رو به انجام کارای خوب راهی و راضی کُنه، وگرنه به دعای گربه سیا خُو بارون نمیاد! (من کِی باشَم گِه دستورِ شِما بِدَم...) راسّی دلِ خَشِ اوروزا، پولا اِقدری برکت داشت گِه نوبَر بود، آغ‌بابا واشِ پولِ رعیتی، مکّه‌ِی شد و راهیِ خونه خُداش کِردِم، اوروزا هنوز پروازِ مستقیم از یزد به عربستان نبود باس مردم مِرَفتن شهرهای دِگِه، مِثِ شیراز و اصفهون و تهرون، وَختی آغ‌بابا حاجی شد و مُخواس بَرگَرده، همه واشِ یَکی مینی‌بوس رفتِم شیراز پیشوازُش. آخِه مِدونی چِطو شده بود؟! نَنِه حسرت به دِلش موند و نَتونَس روی کعبه رو ببینه و از دنیا رفت، همین خاطیری بَچای آغ‌بابا پیشِ هم گفتَن نَمِزارم دِگه حسرت به دلِ آغ‌بابا بمونه، به هر قیمتی شده مِفرسِّمُش مکّه، خلاصه آغ‌بابا مکّه رفت و شد حاجی... گَفِ برکتِ چیزای اوروزا بود ما یَکی شتر بَرِ زَوّاریِ آغ‌بابا خریدِم گِه به پول اوروزا مِشُد سی‌هزارتومان، گِه واشِ گوشتُش سه شبانه‌روز مهمونی دادِم، حتی هیئتِ مَلِه هم دعوت کِردِم و چلوکباب واشِ کانادار دادِمُشون. تا اینجا گِه بَرادون نوشتَم هَمَش مقدمه بود. وَختی توو زَوّاری درِ کانادارا مِکَندَن بَچا مِثِ مور و ملخ مِرختَن رووش تا وَر دارَنُ واشُش غوزغوزُگ دُرُس کُنَن، دَرِ نوشابا رو واشِ یکی تِکّه آجر یا چَکوشِ پِسّه شِکنیِ صاف مِکردَن و بعد واشِ یکی میخ وَسَطُش دوتا سوراخ مِکِردَن و نخ تونه‌ی غالی از تووش رَد مِکردَن و سرِ نخ رو گِرِنجِ کور مِدادن و شروع مِکردَن به بازی .. بَضی بَچا اِقِدَری اُسّآ بودن گِه واشِ همین غوزغوزگ روی خشتِ خام اسمِ خودشون رو در میواُردَن! خاطیری غوزغوزگ مِثِ فِرزِ سینگ‌بُری عمل مِکِرد اونایی گِه توو این بازی تجربه داشتن مِتونَسَّن واشِ حکاکی روو آجر و خِشتای نرم خودی نشون بِدَن، راسّی صَدِ غوزغوزگ هم خیلی خَش بود مِثِ این بود گِه هواپیمای جِت دِرِه دیوارِ صوتی رو مِشکَنه... اوروزا واشِ همین دَرای نوشابای زَوّاری بَرِ بَچای یَکی مَلِه مِشُد غوزغوزگ دُرُس کِنی گِه همین اتفاق هم میاُفتاد، نَمِدونی چِقه دلِ بَچُگُا خَش مِشُد، اینَم از قلم نَندازَم اوروزا اَگِه شادی و غمی‌ بود همه همسیا شریک بودَن، شادیا رو واشِ هم خَشتَر مِکِردن و تحمّلِ غَما رو هم راحت‌تر، پایینا ایرو بود من خبرِ بالا ندارَم گِه اوروزا چِطو بوده، ولی فِک کُنَم شهرِ ما اوروزا پایین و بالا نداشت همه مِثِ هم بودِم. ولی حالا فِک کُنَم طرف نَدونه همسیه‌ی بغلیش چکاره هِد و چندتا بچه داره، شوآ سیر مُخوابَن یا گُشنه؟!!!. یادبود بُردَن و شریک بودن توو دل‌خَشیا و دل‌ناخَشیا خو دِگِه بمونه... فعلاً تا همینجِ رو داشته باشی تا هفته دِگه، الهی به حقِ آبروی امامِ جواد پُسَرِ خوب و بخشنده‌ و دوست‌داشتنیِ امام رضا(ع) همیشه تَنُدون سالم باشه و دِلُدون خَش و اوقاتتون شیرین، یاحق، التماس دعای فراوون. 🥀 @zarrhbin