eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.9هزار دنبال‌کننده
67.6هزار عکس
11هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
#علامه‌طباطبایی 🌷 (۱۳۶۰_۱۲۸۱ ه.ش.) حکیم و مفسِّر قرآن ✅ نامش #سیدمحمدحسین بود. در خاندانی از #سا
🌷 (۱۳۶۰_۱۲۸۱ ه.ش.) حکیم و مفسِّر قرآن ✅ نامش بود. در خاندانی از در "تبریز" به دنیا آمد. ✅ یکی از اجداد او نام داشت که توانسته بود به نبرد خونین بین در زمان پایان دهد. ✅ در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و با برادر خود محمدحسن تنها ماند. این دو برادر سرپرستی داشتند که آنها را بنا به وصیت‌ پدرشان، تا رسیدن به سن بلوغ تحتِ حمایت قرار داد. ✅ سیدمحمدحسین در تبریز و تحصیل کرد. در نجف از محضر عالمان بزرگی مانند و درس آموخت و به ویژه از در اخلاق و عرفان بهره‌ی فراوان برد. ✅ ، به جز علوم و معارف اسلامی، در زمینه‌ی هم دارای دانش کافی بود. بعدها که به قم رفت، طرح ساختمان مدرسه‌ی حجّتیّه را به داد و مدرسه ساخته شد. ✅ او پس از بازگشت از ، ۱۰ سال در بود سپس به قم رفت و به تدریس تفسیر قرآن و فلسفه و حکمت اسلامی پرداخت در قم یافت که هر یک شخصیتی عالم و برجسته شدند: ، ، ، ، ، ، ...از شاگردان او بودند. ✅ در پیِ آشنایی با "هانری‌کَربُن"، که از طریق صورت گرفت و بحث و گفتگو با این ، علامه توانست را به بیشتر معرفی کند. او کتاب را در پی‌ِ همین ماجرا نوشت. ✅ کار عظیمِ ، تالیفِ در ۲۰ جلد به زبانِ "عربی" است که به "فارسی" هم ترجمه شده است. ✅ از کتابهای دیگر او می‌توان به: بدایة ‌‌‌‌الحكمة، نهاية‌الحکمة، اصول فلسفه و روش رئالیسم و آموزش دین اشاره کرد. ✅ در آبان ۱۳۶۰ در قم درگذشت و در حرم فاطمه‌ی‌معصومه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده شد. نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... 📚 فرهنگ‌ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌ی سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 و در ادامه با چند جمله‌ و اندیشه‌ای ناب از همراه شویم. 💠 "ما و بزرگ‌ترین کاری که در عالم داریم و هیچ کاری از اطوار و شئون زندگی ما مهمتر از آن نیست، آنست که را دُرُست ." 💠 "در دوازده‌ سالی که در بودم به جز ، هیچ روزی درس را تعطیل نمی‌کردم، یکسال درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم‌ درد‌ِ شدیدی گرفتار شدم؛ طوری که نزدیک بود کور شوم، از عظمتِ ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روزِ را تعطیل کنم." 💠 و جمله پایانیِ علامه‌ طباطبایی تقدیم به عاشقانِ که می‌فرمایند:"و کسی چه می‌داند شاید سوره‌ی همان شده است." 💠 و امّا شعر "کیشِ مهر" علامه... همی گویم و گفته‌ام بارها  بود کیش من مهر دلدارها پرستش به مستی‌ست در کیشِ مِهر برونند زین جرگه هشیارها به شادی و آسایش و خواب و خور  ندارند کاری دل افگارها بجز اشک چشم و بجز داغ دل  نباشد به دست گرفتارها کشیدند در کوی دلدادگان میان دل و کام دیوارها چه فرهادها مرده در کوه ها  چه حلاج ها رفته بر دارها چه دارد جهان جز دل و مِهر یار  مگر توده‌هایی ز پندارها ولی رادمردان و وارستگان  نبازند هرگز به مُردارها مهین مهرورزان که آزاده‌اند بریدند از دامِ جان تارها به خون خود آغشته و رفته‌اند  چه گل های رنگین به جوبارها بهاران که شاباش ریزد سپهر  به دامان گلشن ز رگبارها کشد رخت سبزه به هامون و دشت زند بارگه گل به گلزارها نگارش دهد گلبن جویبار در آیینه‌ی آب رخسارها رود شاخ گل دربر نیلُفر   برقصد به صد ناز گلنارها دَرَد پردهٔ غنچه را باد بام  هزار آورد نغز گفتارها به آوای نای و به آهنگ چنگ خروشد ز سرو و سمن تارها به یاد خم ابروی گلرخان   بکش جام در بزم می‌خوارها گره را ز راز جهان باز کن  که آسان کند باده دشوارها جز افسون و افسانه نبود جهان که بسته است چشم خشایارها به اندوه آینده خود را مباز   که آینده خوابی‌ست چون پارها فریب جهان را مخور زینهار  که در پای این گل بود خارها پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل گر بگیرند بیکارها @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
🔴 #شاید_مهم_باشد ⏪ چند حکایت تلخ و شیرین از دو مصطفی؛ یکی «#سپهری_اردکانی» و دیگری «#چمران»! 👇👇👇👇👇
🔴 ⏪ چند حکایت تلخ و شیرین از دو مصطفی؛ یکی «» و دیگری «»! ⬅️ سپهری ها(پدر و پسر)برای مدیرکل میراث فرهنگی شدن همه کار کردند؛ حتی مصطفی قهر کرد و علی به دیدار رفت، اما نشد که نشد! ⚫️ داستان ِ آن قهر چه بود؟ یکی از خبرنگاران حاضر در مراسم تودیع و معارفه مدیرکل میراث می گوید:« متوجه شدم یکی از خبرنگاران نورچشمی، به صورت درگوشی مطلبی را به اطلاع رسانید و او بلادرنگ به انتخاب باغ ( محل ثابت مراسم تودیع و معارفه ی شهرداران و مدیران میراث!!!) رفت و دست در دست، همراه با مصطفی سپهری اردکانی برگشت و ... فهمیدم گویا مصطفای عزیز دردانه! قهر کرده بودند و نیاز مبرم به دلجویی داشته اند!» 🔴 و اما بعد... از مدت ها قبل، همه ـ و پیش از همه؛ سیدمصطفی فاطمی فیروزآبادی ـ مطمئن شده بودند که صندلی میراث دچار تغییر و تحولاتی خواهد شد. در کنار این مسئله و به دلیل حضور نماینده ی تام الاختیار قالیباف در اردکان یزد، همه ی نگاه ها به بود تا این بار او یک اردکانی(یحتمل مصطفی سپهری اردکانی) را به دایره ی مدیریتی استان اضافه کند موضوعی که از توان سردفتر سابق و نماینده ی فعلی خارج بود. که برای عدم حضور تابش اردکانی در انتخابات همه کار کرده بود ولی می دانست از تنور و اجاقِ دشتی اردکانی هم قرار نیست نانی بیرون بیاید و آبی گرم شود(!) بی آن که بازتاب رسانه ای داشته باشد به دیدار رفت تا بلکه از اختیارات او برای مدیرکل شدنِ مصطفی کمک بگیرد اما و در نهایت این اتفاق نیافتاد. ↙️ باقیِ ماجرا... مصطفی که تقریباً صندلی مدیرکلی میراث را از دست رفته می دید دست پاچه شد و طی یک فایل صوتی که با صدایی غمگین ضبط شده بود! خبر از اضافه شدن به کادر مدیریتیِ فولاد ارفع داد جایی که خود یکی ـ دو ماهی بود دستخوشِ تغییراتی عجیب و غریب شده بود و آن یکی مصطفای معروف تر که حضرت پدرش رئیس شورای شهر تهران است دیگر جایی برای اضافه شدنِ این یکی مصطفای عزیزدردانه که دست بر قضا حضرت پدرش از ذی نفوذ ها و شاید یکی از همه کاره ترین های اردکان یزد است، باقی نگذاشته بود! مصطفی که در دوراهی میراث و ارفع، مشغول ِ سبک ـ سنگین کردنِ اوضاع بود متوجه شد در ارفع قرار نیست جایی بیشتر از یک پیشکارِ جزء به او داده شود ضمن آن که تیمِ جدید حتی آشپز هم با خود آورده بود! فلذا، عدمِ موافقتِ میراث بهانه ای شد تا مصطفی سپهری اردکانی، علی الحساب به سه دانگ از شش دانگِ مدیرکلیِ این اداره ی ثروت آفرین! رضایت بدهد. ↖️ پایان ماجرا... این روزها پیدا کردنِ مصطفی سپهری اردکانی یعنی پیداکردنِ زیرا؛ همانگونه که ملاقات با آقای بدون حضورِ خبرساز و امری نزدیک به محال است جدایی سپهری و آخوندی نیز هم! 🔴🔴 پ.ن: اردکانی های عزیز؛ می دانند در کدام یک از باغات این شهرستان آلوده و نفس تنگ، کفتر(کبوتر)های چندمیلیونی معامله می شود و نیز این که می دانند نرخ شب نشینی های سالم و حلال ساعتی چند است؟!/رضا بردستانی https://t.me/rezabardestanii/16466