eitaa logo
شهید سجاد زبرجدی
3.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
92 فایل
ارتباط با ادمین کانال شهید سجاد زبرجدی @Majnone_roghaye_315 کپی آزاد با یک صلوات به استثنای برشی از کتاب شهید زبرجدی کانال دیگرمون: https://eitaa.com/ShahidAbdali
مشاهده در ایتا
دانلود
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جاسوس مبادله شده دانمارکی البته تجربه جالب یک دانمارکی از زندان‌های ایران! ❌️زندانی دانمارکی آزاد شده از ایران: تجربه‌ام سوررئال بود؛ تا به چشم ندیدم باورم نشد!! تاژان https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
می‌خواست ۷ روزه تهران رو فتح کنه! ۱۰ روز نشده، خودش فتح شد و رفت تو کما : )) 🗣محمدمهدی‌مصلحی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
KHAMENE.IR_وصیتنامه شهید ناصر باغانی.pdf
حجم: 12.54M
🔰 بخوانید | بخشی از متن وصیت‌نامه شهیدی که رهبر انقلاب آن را مکرر خوانده‌اند؛ شهید ناصر باغانی 🌹 💬 رهبر انقلاب: 🔹 یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجان‌گذشته‌ی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّت‌نامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّت‌نامه‌اش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خوانده‌ام. @Hasanabbasi_students @historysvoic
چون تو دارم، همه دارم دگرم هیچ نباید ... https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
کتاب برگزیده ☘تنها زیر باران☘ روایت زندگی شهید مهدی زین الدین به قلم مهدی قربانی 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 جوایز مسابقه به قید قرعه مثل دفعات گذشته کتاب و در صورت امکان هدایای دیگر است. ثواب خواندن سیره زندگی شهید زین الدین هدیه می‌شود به https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
بسم الله الرحمن الرحیم 💐
هر کار خوبی که انجام بدهیم یک مرحله به امام زمان خود نزدیکتر شده ایم و هر کار بدی که انجام دهیم یک پله سقوط کرده ایم بنابراین بترسیم و به خدا بگوییم که حفظمان کند. https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
15.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*محمدعلیِ پورعلی* جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز به *"مندلی‌طلا"* معروف بود. مندلی‌طلا تا قبل از شهادت، در روستا اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکه‌ای می‌کرد، تا این‌که توسط کمیته انقلاب اسلامی آن زمان دستگیر و پس از محاکمه به شلاق محکوم شد..... https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
حرف حساب! در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست. آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد. آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی ضامن دارد از جیبش درآورد، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: «حرف حساب یعنی این!» و چاقو را نشان داد. خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد. بامهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد. ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند. بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد فرمانده یکی از گردانهای لشگر https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
برشی از کتاب در حال نشر 💚🌸🌷 چند روز قبل از شهادت، فرمانده اش دیده بود یواشکی می رود بالای سر بچه های فاطمیون💚 سجده می کند و پاهای رزمنده های فاطمیون را می بوسد. تشر زده بود به سجاد. سجاد جواب داده بود -حاجی، نفسانی نباشه! این بچه ها غریبن، نمی دونی با چه سختی و زحمتی میان این جا  فرمانده اش وقتی این صحنه را دیده بود، توی کار سجاد مانده بود. بغض نشسته توی گلویش را فرو می داد و زیر لب می گفت خدایا این بشر چرا این جوریه. بچه های فاطمیون هم بو برده و باخبر شده بودند که یکی شان به حاجی گفته بود -فرمانده! من دیشب بیدار بودم دیدم یکی اومد🍀🌸❤️ افتاد روی پاهام... گریه می کرد... دیدم سجاد جایی که پای من تاول زده بود رو می بوسید می گذاشت روی چشم هاش.....💚🌷🌸💚🌷🌸 https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc