💠 ❁﷽❁ 💠
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_اول
#قسمت_سی_و_هفتم
🌷🍃🌷🍃
....
نمازم که تمام شد، همچنان که رو به قبله نشسته بودم، سرم را بالا گرفتم و با چشمانی که از سنگینی لایه اشک همه جا را شبیه سراب می دید، به سقف اتاق که حالا آسمان من شده بود، نگاه می کردم. آنچنان دلم در هوای مناجات با خدا پرپر می زد که حضورش را در برابرم احساس می کردم و می دانستم که به درد دلم گوش می کند. نمی دانم این حال شیرین چقدر طول کشید، اما به قدری فراخ بود که هر آنچه بر دلم سنگینی می کرد، در پیشگاهش بازگو کرده و از قدرت بی منتهایش بخواهم تا دیگر خواستگاری در خانه مان را نزند مگر آن کسی که حضورش مایه آرامش قلبم باشد! آرزویی که احساس می کردم نه از ذهنم به زبانم که از آسمان به قلبم جاری شده است!
ساعتی از اذان گذشته بود که محمد و عطیه هم رسیدند و فضای خانه حسابی شلوغ شد. پدر و ابراهیم و محمد از اوضاع انبار خرما می گفتند و عبدالله فقط گوش می کرد و گاهی هم به ساجده تمرین نقاشی می داد. جمع زن ها هم در آشپزخانه مشغول مهیا کردن شام بودند و البته صحبت هایی درگوشی که در مورد خواستگار امروز، بین لعیا و عطیه رد و بدل می شد و از ترس این که مبادا پدر بشنود و باز آشوبی به پا شود، در همان حد باقی می ماند. بوی مطبوع غذای دستپخت مادر در اتاق پیچیده و اشتهای میهمانان را تحریک می کرد که با آماده شدن ماهی کباب ها، سفره را پهن کردم. ترشی و ظرف رطب را در سفره چیدم که لعیا دیس غذا را آورد. با آمدن مادر و عطیه که سبد نان را سر سفره گذاشت، همه دور سفره جمع شدند و هنوز چند لقمه ای نخورده بودیم که کسی به در اتاق زد. نگاه ها به سمت در چرخید که عبدالله چابک از جا پرید تا در را باز کند و لحظاتی بعد بازگشت و یکسر به سمت کمد دیواری رفت که مادر پرسید :" چی شده؟" عبدالله همچنان که در طبقات کمد به دنبال چیزی می گشت، پاسخ داد:" آقا مجیده! آچار می خواد. میگه شیر دستشویی خراب شده." که مادر با ناراحتی سوال کرد:" اونوقت تو این بنده خدا رو دم در نگه داشتی که براش آچار ببری؟" عبدالله دست از جستجو برداشت و متعجب پرسید :" خب چی کار کنم؟" مادر از جا بلند شد و در حالیکه به سمت چوب لباسی می رفت تا چادرش را سر کند، اعتراض کرد:" بوی غذا تو خونه پبچیده، تعارف کن بیاد تو!"
✍🏻💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ