#فرنگیس
قسمت چهل و پنجم
فصل هفتم
گلولهباران هر لحظه شدیدتر میشد. بعد از شش روز، گفتیم ماندن فایده ندارد، باید از اینجا هم فرار کنیم. از زمین و آسمان بمب میبارید. همۀ وسایل را توی خانه گذاشتیم و از خانۀ عمویم، از کنار کوههای باندروش فرار کردیم. این بار خانوادۀ عمویم هم همراه ما آواره شده بودند!
کوههای باندروش را که پشت سر گذاشتیم، عمویم گفت: «باید برویم دورتر. بهتر است به روستای گواور برویم. آنجا امنتر است. نزدیک هم هست.»
نزدیک جاده رفتیم. یک ماشین ریوی ارتشی به آن سمت میرفت. ایستاد و رانندهاش گفت: «خدا خیرتان بدهد! اینجا چه میکنید؟ از جانتان سیر شدهاید؟ زود سوار شوید تا شما را به عقب ببرم.»
با ماشین، قسمتی از راه را رفتیم تا به گواور رسیدیم. خسته و کوفته، از ماشین پیاده شدیم.
گواور تقریباً از جنگ دور بود. آنجا نیروهای امداد مستقر بودند. چند تا چادر به ما دادند و چراغ علاءالدین و پتو و... . وسایل را گرفتیم و چند روزی ماندگار شدیم. در آن چند روز، یک چشممان به سمت گیلانغرب بود و چشم دیگرمان به آسمان. بعد از چند روز، به شوهرم گفتم: «من دلم طاقت نمیآورد. بیا به دولابی برویم. زنها میگویند بعضی از مردم آنجا پناه گرفتهاند. آنجا نزدیک گیلانغرب است. به خدا اینجا از ناراحتی میمیرم.»
علیمردان وقتی ناراحتیام را دید، قبول کرد. رفتم و با عمویم صحبت کردم. حال و روز او از من بدتر بود. او هم سریع قبول کرد. اما پدر و مادرم تصمیم گرفتند با بچهها به ماهیدشت بروند؛ به یک جای دورتر و امنتر.
همگی جمع شدیم و دوباره آمدیم سر جاده. آنجا با هم خداحافظی کردیم. آنها به سمت ماهیدشت حرکت کردند و ما منتظر ماشین ماندیم تا به سمت گیلانغرب برویم. این بار هم ماشینهای نظامی ما را سوار کردند. پشت ماشین سوار شدیم. چند تا ارتشی هم کنار ما توی ماشین بودند. با تعجب میگفتند: «مردم دارند به جاهای دورتر فرار میکنند، شما میخواهید بروید توی دل آتش؟!»
یکی از ارتشیها گفت: «چرا این کار را میکنید؟ به جای اینکه به جای امنتر بروید، به قلب دشمن میروید؟ بروید همدان، اصفهان یا تهران. چرا فرار نمیکنید؟»
با ناراحتی گفتم: «برادر، شما نمیدانید توی قلب ما چه خبر است. از وقتی چشم باز کردیم، اینجا را دیدهایم. وجب به وجب خاکش را میشناسیم. کجا برویم؟ نزدیک خانهمان، توی کوهها زندگی کنیم، بهتر است از اینکه از اینجا دور شویم.»
به دولابی که رسیدیم، دیدیم توی دره، یک عالمه چادر زدهاند. با دیدن آن منظره و مردمی که آنجا بودند، دلم شاد شد. دولابی نزدیک گیلانغرب بود. جای زیبا و امنی بود. اطرافش همه کوه و تپه بود و توی دره، رودخانۀ بزرگی جریان داشت. از آبادیها و طایفههای مختلف آنجا جمع شده بودند.
با مردم، شروع کردیم به خوش و بش کردن. هر کدام از یک ده و از یک طایفه بودند. این همه چادر را هیچ وقت یک جا با هم ندیده بودم. همۀ مردم، از طایفههای مختلف کنار هم بودیم. زیر هر درخت بلوط، چادری بود. توی کوه، پر از آدم بود؛ از نوک کوه تا ته دره. همه جا چادر بود.
به محض اینکه رسیدیم، به ما هم چادر دادند؛ یک چادر، چراغ خوراکپزی، چند تا پتو و مقداری وسایل ریز دیگر. با خوشحالی چادر زدیم و پتوها را توی چادر گذاشتیم. از دبۀ آبی که داده بودند، توی کتری ریختم و روی چراغ گذاشتم. احساس خوبی داشتم. به خانهام نزدیکتر بودم. شاید روزی هم میتوانستم توی دل تاریکی تا خانهام بروم و برگردم.
آنجا ساکن شدیم. کار و تفریحمان شده بود به ماشینهایی که میآمدند و میرفتند، نگاه کنیم. علیمردان حرص میخورد. میگفت کاش میشد برویم جایی که بشود کارگری کرد و بتوانیم خرجیمان را دربیاوریم. چارهای نبود. باید مانند بقیۀ مردم روزگار میگذراندیم. هوا کمکم سرد شده بود.
در آن روزها، چراغ علاءالدین برایمان خیلی مهم بود. بیشتر کارهامان را با آن انجام میدادیم. کمکم احتیاج به نفت بیشتر شد. نیروهای امدادی، تانکرهای نفت را میآوردند. گاهی نفت را مجانی میدادند، اما گاهی مجبور بودیم خودمان نفت بخریم. آنهایی که توان داشتند، تانکرهای کوچک خریدند و نفت را توی تانکر نگهداری میکردند. بعضیها بشکه داشتند و عدهای هم چند تا دبۀ پلاستیکی خریده بودند. اما من و علیمردان که فقیرتر بودیم، توان خرید نداشتیم. یک روز علیمردان را فرستادم و سه تا دبه از روستای نزدیک خرید و آورد. گفت باید با همین سه تا دبه بسازیم. دبهها را پر کردیم. سعی میکردم قناعت و صرفهجویی کنم.
#ادامه_دارد
@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤﷽🖤
#قرار_روزانه
🕯 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🕯 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🕯السلام علیک یافاطمه المعصومه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@zeinabion98
#حدیث_روز
🌷دعای مومن سه فایده برای او دارد👆
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@zeinabion98
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
سلام همراهان همیشگی❤️
صبحتون بخیرونیکی🌹
⏳امروز شنبه
۱۰ مهر ۱۴٠٠
۲۵ صفر ۱۴۴۳
۲ اکتبر ۲۰۲۱
ذکرمخصوص: یا ارحم الراحمین🤲
✅امروز با موضوع "دعا کردن" با شما همراه خواهیم بود☘
♻️سپاس از نگاه مهربانتان😘
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
@zeinabion98
✅دعا از منظر امام خامنه ای
♻️ پروردگار عالم فرموده است: از من بخواهید
در باب گزینش راه تقدیر، انتخاب با شماست، اما نقش هدایت و کمک الهی را حتماً باید در نظر داشت. گاهی شما برای انجام کاری خسته میشوید، از خدای متعال نیرو میخواهید، خدا هم به شما نیرو میدهد و راه میافتید. گاهی در یک انتخاب دچار مشکل میشوید، از خدای متعال هدایت و دستگیری میخواهید، خدا هم شما را هدایت میکند. یکی هم هست که در آن شرایط از خدا نیرو نمیخواهد، نیرو هم گیرش نمیآید؛ از خدا هدایت نمیخواهد، هدایت هم گیرش نمیآید. پروردگار عالم به ما فرموده است از من بخواهید؛ هدایت بخواهید، کمک بخواهید، توفیق بخواهید.
☘بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان همدان ۱۳۸۳/۰۴/۱۷
🌷مغز عبادت است
در روایت وارد شده است که دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همهی اینها دعاست.
☘بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
برای مطالعه بیشتر
https://farsi.khamenei.ir/
♻️♻️♻️🌹🌹♻️♻️♻️
@zeinabion98
هدایت شده از رسانه شریف
👓 #حرف_حساب
💯
نکته تامل برانگیز یامین پور درباره فعالیت جوانان انقلابی در عرصه فضای مجازی👌
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
🌎کانال رسانه شریف 🔻
🆔 @resanesharif
🌷راه های استجابت دعا از دیدگاه امام صادق(ع)🌷
🌴شخصی خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: دو آیه در قرآن است که تأویل و معنای آن را نمی دانم. یکی[ از آنها ] «ادعونی استجب لکم» است، که ما هر چه دعا می کنیم، اجابت نمی شود.
✅حضرت فرمود: «من سر عدم اجابت دعایتان را به شما می گویم. اگر تو خدا را در آن چه دستور فرموده اطاعت کنی و آن گاه او را بخوانی، دعایت را اجابت می کند، ولی تو با (دستورهای) او مخالفت کرده، نافرمانی اش می کنی. او نیز اجابت نمی کند. با این حال، اگر خدا را از راهش بخوانی - اگر چه گناهکار باشی - خدا دعایت را مستجاب می کند».
☘آن شخص پرسید: راه دعا چیست؟ فرمود:
«نماز که خواندی، ابتدا تمجید کرده، او را به بزرگی می ستایی و به هر نحو که می توانی، حمد و ستایش می کنی، سپس بر پیامبر(ص) و آلش درود می فرستی و به تبلیغ رسالتش گواهی می دهی، و بر ائمه هدی سلام می دهی، آن گاه نعمت های خدا را بر خود می شماری و او را به خاطر آن ها ستایش و شکر می کنی. بعد به گناهان خود یکایک اعتراف می کنی و هر کدام را که به یادداری، اقرار می نمایی. هر کدام را به خاطر نداری، به طور سربسته به زبان می آوری و از همه گناهان به درگاه خدا توبه می کنی و تصمیم می گیری که دیگر گناه نکنی و از روی پشیمانی و صدق نیت و خلوص، و در بیم و امید از آنهااستغفار و طلب آمرزش می کنی
🌱سپس می گویی: "اللهم انی أعتذر الیک من ذنوبی و استغفرک و أتوب الیک فأعنی علی طاعتک و وفّقنی لما اوجبت علی من کل ما یرضیک فانی لم أر أحداً بلغ شیئاً من طاعتک الا بنعمتک علیه قبل طاعتک، فأنعم علی بنعمة أنال به رضوانک و الجنةَ".
🌾بعد از رعایت این مراتب، حاجت خود را بخواه، که امیدوارم خدا ناامیدت نکند و حاجتت را برآورد».
📚فلاح السائل، ص ۳۸ و ۳۹.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
❌التماس دعا فقط در مادیات باشد یا...❓
🌷آیت الله مرتضی تهرانی(ره)
✅بسیار عالی از دست ندید💯
♻️♻️♻️♻️♻️
@zeinabion98