eitaa logo
یادداشت‌💌✍
386 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
17 فایل
تالیفات 📚 ۱عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) ۲روش‌های آموزش صید مروارید علم ۳زمزمه‌ قلب من ۴بر دین‌حسین ع ۵ره‌آورد پژوهش۲ ۶تاریخگذاری روایات وحی نجمه‌صالحی: مدرس‌حوزه و دانشگاه @salehi6 🌐ویراستی https://virasty.com/najmehsalehi
مشاهده در ایتا
دانلود
چراغانی با کفش جلو بسته‌ که رویش ازشوره سفیدک زده بود، پاهایش را محکم روی پله های زنگ زده نردبان گذاشت با یک دست تیر چراغ برق را گرفته بود و در دستی دیگر ریسه ها را، با قدم‌هایی قوی و استوار پله های سست و زنگ زده نردبان آهنی را بالا رفت با وصل کردن ریسه‌ها، ترکیبات شربت را دوباره در ذهنش مرور می‌کرد که صدایی نگاهش را به پایین کشاند. _ «تو چرا رفتی بالا می‌گذاشتی یکی از این بچه ریزه میزه‌ها بالا برن تو با این  وزنت ...نردبان خرد میشه!!» با همان خندهٔ پر از مهربانی، نگاهی به او کرد و دوباره به کارش ادامه داد. با بستن آخرین گره، با صدای بلند گفت: «برق را وصل کنید!» بچه‌ها مثل جوجه اردک دنبال هم دویدند تا برق را متصل کنند، کمی گذشت و از دور صدای پسرک جوانی آمد که می‌گفت: «حاجی، برق وصل نمیشه!» نفس بلندی کشید و از پله‌ها پایین آمد، با پشت دست عرق پیشانی بلندش را پاک کرد؛ با چهارسو که در جیبش بود به چندتا پیچ و مهره ضربه زد، تکان تکانش داد، طولی نکشید نورهای رنگی را سقف بلند کوچه کرد. با یک دستش صدای ضبط را زیاد کرد تا مولودی با وسعت بیشتری پخش شود و با دستی دیگر اسپند روی ذغال را تازه کرد. با صدای یاصاحب‌الزمان دیگ بزرگ شربت را بلند کردند و روی میز پذیرایی کنار خیابان گذاشتند. با پارچ لیوان‌ها را پر می‌کردند و دیگ شربت را خالی... پ.ن: به یاد پدرم که سال‌ها برای باشکوه برگزارشدن جشن‌نیمه‌شعبان تلاش کرد. ✍️فاطمه خانی حسینی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60