eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام سلام سلام😍😍😍😍 صبح آدینه تون بخیر و نیکی🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ثواب تمام کارهامون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به 😍😍😍😍😍😍 امروز جمعه هست و ثواب کارها چند برابره✅ حواسمون باشه 👌 مراقبه✅ موفق باشید تلاشگران در راه خدا🌺🌺🌺 التماس دعا از همه بزرگواران🌹🌹 میتونید از حال و هواتون برامون بگید اگر کارهاتون رو در طول روز به نیت شهدا انجام میدید @yamahdi85 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
حی شدم😊 منم بِه دارم خشک میکنم برای چای بِه ثوابش تقدیم به روح شهیده عزیز مریم فرهانیان ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام نمیدونم حی شدنه یانه ولی بعدازکلی تنبلی دوهفتس رژیمموشروع کردم خداروشکردرکنارورزش خیلی سبک شدموبانشاط ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔅وقتی زن و مرد میکنن قراره لباس هم باشن ... 🔅لباس چیکار می‌کنه؟ تو رو از گرما و سرما حفظ می‌کنه و مهم‌تر از اون نقصاتو می‌پوشونه آدما می‌کنن تا اعتماد بنفس بگیرن. تا خودشونو باور کنن ... 🔸تا یکی باشه خوبیاشون رو بزرگ ببینه بدیاشونو کوچیک!! که همین طور که هستن دوستشون داشته باشن✔️ 🔸پس چرا وقتی همسرمون یه کاری انجام نداد بهش بگیم و وقتی یه چیزی نفهمید بهش بگیم خنگ؟؟؟ زن و شوهر نباید بهم برچسب بزنن و هویت همو زیر سوال ببرن ... شما باید همو ببرین نه پایین 🌸🔹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدرت رایحه خوش 🌷بوی خوش یكی از قدرتمندترین روش‌ها برای تأثیرگذاشتن روی همسرتان است. براساس پژوهش‌های به عمل آمده 89 درصد از مردان اعتراف كرده‌اند كه بوی خوش همسرانشان آنها را جذب می‌كند. ❤️😍برای جذب همسرتان از یك عطر خوشبو استفاده كنید؛ ولی در مصرف آن زیاده‌روی نكنید. عطر راا پشت گوش‌ها، روی مچ دست، بین زانوها و روی قوزك پا بمالید. بهتر است همواره از یك عطر ثابت استفاده كنید تا بوی آشنایی برای همسر خود داشته باشید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ❤️امام صادق (ع) فرمودند: 🌹هیچ عملی در روز جمعه برترو بافضیلت‌تراز 🌹صلوات برمحمّدوآل محمّد نمی باشد. سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج) صلوات🙏 اللّهُمَّ‌صـَلِّ‌عـَلي🌹 مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌹 وَعَجِّل‌فَرَجَهُـــم🌹
نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت65 یه دفعه فاطمه سرشو اورد بالا و گفت _ چی ؟ ها؟ امیرعلی هم یه لحظه سرشو اورد
امیرعلی چهره مهربونی داشت که تو همون دید اول هم به دل مینشست با رفتن حاج آقا یکم باهم احوال پرسی کردیم و بعد هم لیستارو بهم داد و رفت. منم رفتم دنبال برداشتن وسایل و بنرا. . . بلاخره بعد یه ساعت راه افتادیم. پیش به سوی منزلگه عشق بعد از اینکه همه اتوبوسا رو چک کردم و گفتم که کجا باید وایسن رفتم تو اتوبوس خودمون و پیش محمد جواد نشستم. این سری مسئولیتی نداشت و باخیال راحت کتاب رو گرفته بود جلوی صورتشو داشت میخوند. _ محمد جواد اون کتابه رو جمع کن کارت دارم محمد جواد _ _ با توام محمد جواد _ یه دفعه زدم به پهلوش که کتاب از دستش افتاد و فهمیدم آقا خوابه. منم که منتظر فرصت برای جبران آفات سریع هنسفری گذاشتم تو گوشیم و بعد آروم گذاشتم تو گوش محمد جواد ، بعد هم کلیپی که مربوط به شهدا بود و اولش با صدای بمب و شلیک گلوله بود رو پلی کردم. پلی کردن من همانا و پریدن محمد جواد و فریاد یا فاطمه الزهرا همانا. به محض اینکه ویدیو پلی شد محمد جواد گفت یا فاطمه الزهرا جنگ شده و بعد از جاش پرید ، به محض بلند شدنش سرش محکم خورد به پنجره اتوبوس که نیمه باز بود. منم که اون جا ترکیده بودم از خنده در حدی که اشکم در اومده بود. بقیه بچه ها هم اولش با گنگی نگاش کردن ولی بعدش یه دفعه کل اتوبوس از خنده منفجر شد و محمد جواد هم با یه دستش سرشو میمالید و گیج و گنگ به ماها نگاه میکرد ، بعد از چند دقیقه که بچه ها ساکت شدن دوباره گفت چرا میخندید پس داعش کو ؟ با جمله "داعش کو " دوباره اتوبوس رفت رو هوا. _ داداش بشین بشین ادامه کتابتو بخون تا بچه ها از خنده نترکیدن . محمد جوادم که اصلا خبر نداشت چی به چیه نشست و کتابو گرفت دستش. _ حالا در مورد چی هست؟ محمد جواد_ چی؟ _ کتابتون. توهم ؟ محمد جواد _ مسخره. نخیر کتاب اسلام شناسیه . بعد هم دوباره برای اینکه من فکر کنم داره میخونه کتابو گرفت جلو صورتش و زیر چشمی داشت به من نگاه میکرد. منم اول بیخیالش شدم بعد یه دفعه یادم افتاد که حاج آقا گفت بهش بگم اتوبوس وایساد بره پیشش. که برگشتن من همزمان با ترکیدنم از خنده بود . یه دفعه محمد جواد کتابو اورد پایینو و گفت چته؟ _ داداش...... هههههه........کتابو..... هههه....برعکس گرفتی که دیگه بچه کلا ترور شخصیتی شد ، کتابو بست گذاشت تو کولش و بدون اینکه جواب منو بده روشو کرد سمت پنجره و مثلا خودشو به خواب زد . 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به سوی منزلگه عشق ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
دو روز از اومدنمون میگذشت و من تقریبا با امیرعلی صمیمی شده بودم ، پسر خوبی بود ، حرفاش به آدم آرامش میداد دلم میخواست بیشتر باهاش صمیمی بشم چون 4 سال هم از من بزرگتر بود میتونست به عنوان دوست راهنمای خوبی برام باشه الان دیگه میدونستم که اونم تنها آرزوش اینه که بره سوریه که پدرش اجازه نمیده و جرات بیانش رو هم پیش مادرش نداره و فعلا پشیمون شده ؛ اما من نمیتونستم ، من از وقتی خبر شهادت محمد مهدی رو شنیدم بیشتر هوایی شدم. دوست صمیمیم که رفتنش با خداحافظی پشت تلفن صورت گرفت و انقدر یه دفعه ای و سریع رفت که حتی فرصت نکردم برای آخرین بار ببینمش. . . . . باورم نمیشد که امروز روز آخر باشه ، این یه هفته انقدر زود اما شیرین و دلچسب گذشت که واقعا جدا شدن از اینجا رو برام سخت کرد، جایی که ذره ذره خاکش متبرک به خون مردهایی بود که رفتن تا مردم این خاک و بوم شب ها بدون استرس و دلهره اینکه ممکنه صبح دیگه عزیزانشون پیششون نباشن سر به بالشت نزارن، رفتن که کسی جرات نکنه چادر از سر بانو های سرزمینم بکشه ، رفتن و هیچ وقت برنگشتن ، رفتن و هزاران مادر ، همسر و فرزند لحظه خاکسپاری عزیزترینشون رو دیدن ، رفتن و خیلی از خانواده هنوز چشم به راه خبری از گمشدشون هستن. اینجا زمین هاش با خاک پوشیده نشدن ، با طلایی پوشیده شدن که از مردای بی ادعا اون روزا درست شده. هزاران پیکر مقدس هنوز هم زیر این خاکا بودن و میشنیدن ، حرفاتو ، دردودلاتو و بابت هردعایی که میکردی آمین میگفتن به گوش آسمون ؛ و حالا دل کندن از اینجا چقدر سخت بود، اونم برای منی که باید برمیگشتم جایی که هرچقدر هم به اعتقاداتم توهین میشد نباید لام تا کام حرف میزدم . کنار سیم خاردارا نشستم رو زمین و سرمو گذاشتم رو زانوم و رها کردم بغضی رو که خیلی وقته با سماجت تمام من رو رها نمیکرد. محمدجواد_ امیر ، دارن راه میوفتن داداش ، یا خودت بیا اتوبوسا رو چک کن یا اگه حالت خوب نیست بده من لیست هارو. بدون هیچ حرفی و حتی بالااوردن سرم، لیست هارو به طرفش گرفتم و خوشحال شدم از اینکه دوستم درکم میکرد ، الان هیچ چیز جز آرامش حضور شهدا نمیتونست حالمو خوب کنه، حضوری که من با همه وجودم حسش میکردم . گفتم و گفتم ، از همه چی ، شرح همه زندگیم رو ، زندگی که برای من محکمه و زمینی که برام حکم قفس داشت. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌷 🌷 🌷 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══