eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.6هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ خدایا کارم را چنان‏که سزاوار آنى بر عهده‏ گیر خدایا به سوى من با فضلت بازگرد، به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده.....:))💔 +خدایا اگه ما گناه کردیم از جهلمون بوده قصد بی ادبی نداشتیم.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و 74 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت72 استاد #پناهیان ⭕همه اهل جهنم بوی بهشت به مشامشان میرسه به جز
🔶🔶🔶🔶🔶 استاد : خدا میخواهد تو خودت را محکم کنی، 👈در تواضع !!! ✅ پس من رفتم سر نماز ، ❌اتفاقا هر موقع خدا اذان گفت ، موذن اذان گفت ، من حالش و نداشتم ، رفتم سر نماز ، 👈بهترتکبرم خوردمیشه . خدایا میخواستی بزنی ؟ ماکه کتک خورده تیم ، الله اکبر... ✅🌺😢 دیدی کار خودش و کرد؟ ببین من چه جور مودب وایسادم😊 دلم جای دیگه س ها ، اما زیر سنگ آسیاست تکبر دلم ، 👈داره آدم میشه 🔰 توجهت به خدا باشه ، البته طول میکشه تا ما توجهمون به خدا جلب بشه هااا ، بذار آدم بشیم ، همینکه مودبانه داریم نماز میخونیم ، داریم کم کم آدم میشیم . ✅🌺 یه مدتی مودبانه نماز بخون تکبر از دلت میره، ❤️❎ 💢بخدا دیگه به هیچ منبری هم احتیاج نداری ، یه دفعه ای خدا از دلت طلوع خواهد کرد ، بعد یه دفعه ای شروع میکنی خدا رو دوست داشتن ، 🔶🔶 انقده عااااااشق خدا میشی اشک میریزی گلوله گلوله در فراق خدا ، خدایاااااا ، کی میشه من ببینمت ؟ 😭😭 همه تعجب میکنند ، میگن مگه تو دیوانه ای ؟ میگی دلم برای خدا تنگ شده، ✅❤️😭 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد 🔶🔶🔶 استاد پناهیان: 💠 میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند ، که یک ذره تکبر در دلش باشد . ❌⛔ تکبرهای خودتون رو با نماز مودبانه زایل کنید . ✅🌺 دستت و بده من ببرم یه جایی.😭 آقا ، من میدونم اینا کجا درست میشن ، ✅🌺🌺 بگم ؟ ماها هم مثل اهل عالم متکبر بودیم ، چی شده که ما هدایت شدیم و بقیه هدایت نشدن ؟ بگم ؟ 💢مایه روزی متکبر بودیم ، 🔶 یه زمان سر به هوا بودم و از دل غافل 🔶 تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد نام حسین که میبریم تواضع در دلمون میاد ، افتاده حال میشیم ، 🔹قربون سر بریده ت که بالای نیزه قرآن خواند ، 💢وتکبر رو از دل ما برداشت ، هر کی آشنای تو شد ، متواضع شد ، و خاک به سر خودش ریخت مگه همیشه باید حسین و ببرند تو گودی قتلگاه ؟ 🔴تا تکبرت از بین بره ؟ 😭 👈با نمازات کمک کن حسین رو . ✅🌺🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانوها دقت کنید👇👇👇 💟 درحضور خانواده همسر ، احترامی اغراق شده و بيش از حد برای مرد خود قائل شويد اگر همسرتون وارد جمعی شد تمام قد بايستيد و بااون بنشینید. ✅ با اين كار پیش همسر و خانواده اش عزیز میشوید همین راهکار ساده عشق شما رو در قلب همسر چند برابر میکنه ✅ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
4_5949328852344897979.mp3
1.88M
💠ازدواج های خیالی 🎤استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست ای بی خبر بکوش،زیارت گرفتنیست.... 💚 🌺 🌙 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨ ✫⇠ رمان زیبای 📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت18 #ویژگی_ها این سخنان را از خیلی ها شنیدم. اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت.
شهریور 1390 بود. توی مسجد نشسته بودیم و با هادی صحبت می کردم. می دانست من طلبه حوزه علمیه هستم. صحبت بر سر ادامه زندگی و کار و تحصیل بود. گفتم: آقا هادی شما توی همان بازار آهن مشغول هستی؟ نگاه معنی داری به چهره من انداخت و بعد از کمی مکث گفت: می خوام بیام بیرون! گفتم: چرا؟ شما تازه توی بازار آهن جا افتادی، چند وقته اونجا کار می کنی و همه قبولت دارن. گفت: می دونم. الان صاحبکار من اینقدر به من اعتماد داره که بیشتر کارهای بانکی را به من واگذار کرده. اما... سرش رو پایین انداخت و بعد ادامه داد:‌ احساس می کنم عمر من داره اینطوری تلف می شه. من از بچگی کار کردم و همه شغلی رو هم تجربه کردم. همه کاری روبلدم و خوب می تونم پول در بیارم. اما همه ی زندگی پول نیست. دوست دارم تحصیلات خودم رو ادامه بدم.  نگاهی به صورت هادی انداختم و گفتم: تا جایی که یادم هست، دبیرستان شما تمام نشده و دیپلم نگرفتی. هادی پرید تو حرف من و گفت: دارم تو دبیرستان دکتر حسابی غیر حضوری درس می خوانم. چند واحد از سال آخر دبیرستان مانده بود که به زودی دیپلم می گیرد خیلی خوشحال شدم و گفتم: الحمدلله، خیلی خوبه، خُب برو دنبال دانشگاه. برو شرکت کن. مثل خیلی بچه های دیگه. هادی گفت: اینکه اومدم با شما مشورت کنم به خاطر همین ادامه تحصیله، حقیقتش من نمی خوام برم دانشگاه به چند علت. اولاً مگه ما چقدر دکتر و مهندس و متخصص می خوایم. این همه فارغ التحصیل داریم، پس بهتره یه درسی رو بخوانم که هم به درد من بخوره هم به درد جامعه. در ثانی اگر ما دکتر و مهندس نداشته باشیم، می تونیم از خارج وارد کنیم. اما اگه امثال شهید مطهری نداشته باشیم باید چیکار کنیم. تا آخر حرف هادی را خواندم. او خیلی جدی تصمیم گرفته بود وارد حوزه شود. برای همین با من مشورت می کرد.  هادی ادامه داد: ببین، من مدرک دانشگاهی برایم مهم نیست. اینکه به من بگن دکتر یا مهندس اصلاً برام ارزش نداره. من می خوام علمی رو به دست بیارم که لااقل برای اون دنیای من مفید باشه. از طرفی ما داریم توی مسجد و بسیج فعالیت می کنیم، هر چقدر اطلاعات دینی ما کامل تر باشه بهتر می تونیم بچه ها و جوان ها رو ارشاد کنیم. می دانستم که بیشتر این حرف ها را تحت تأثیر سید علی مصطفوی (همسفر شهدا) می زد. زمانی که سیدعلی زنده بود این حرف ها را شنیده بودم. هادی هم بارها در حوزه علمیه امام القائم(عج) به دیدن سیدعلی می رفت. از وقتی سیدعلی از دنیا رفت، هادی انسان دیگری شد. علاقه به حوزه علمیه از همان زمان در هادی دیده شد. حرفی نداشتم بزنم. گفتم: هادی، می دونی درس های حوزه به مراتب از دانشگاه سخت تره؟ می دونی بعدها گرفتاری مالی برات ایجاد می شه؟ اگه به فکر پول هستی از فکر حوزه بیا بیرون. هادی لبخندی زد و گفت: من همه شغلی رو امتحان کردم. اهل کار هستم و از کار لذت می برم. اگر مشکل مالی پیدا کردم می رم کار می کنم. می رم یه فلافل فروشی وا می کنم. خلاصه اون شب احساس کردم که هادی تحقیقاتش رو انجام داده و عزمش رو برای ورود به جمع شاگردان امام صادق(ع) جزم کرده. فردا صبح با هم به سراغ مسئول حوزه علمیه حاج ابوالفتح رفتیم. مسئول پذیرش حوزه سوالاتی را پرسید. هادی هم گفت: 23 سال دارم. پایان خدمت دارم و دیپلم هم به زودی می گیرم. بعد از انجام مصاحبه به هادی گفتند: از فردا در کلاسها شرکت کنید تا ببینیم شرایط شما چطور است. هادی با ناراحتی گفت: من فردا عازم کربلا هستم. خواهش می کنم اجازه بدهید که... مسئول حوزه گفت: قرار نیست از روز اول غیبت کنید. بعد از خواهش و تمنای هادی، با سفر کربلای او موافقت شد. زندگینامه وخاطرات 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
از مدتها قبل شاهد بودم که کتاب خصائص الحسینیه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادی مرتب مشغول مطالعه بود. عشق و شوری که از زیارت امام حسین(ع) در قلب ما پدید آمده بود، در او چند برابر بود. به ما می گفت: امام صادق(ع) فرموده اند: هر کس به زیارت امام حسین(ع) نرود تا بمیرد، در حالیکه خود را هم شیعه ما بداند، هرگز شیعه ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتیان است. در جای دیگری می فرمایند: زیارت حسین بن على(ع) بر هر کسى که (ایشان) را از سوى خداوند، (امام) مىداند لازم و واجب است. هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(ع) نرود، دینو ایمانش نقص دارد. از طرفی کلام بزرگان را نیز به ما متذکر می شد که می فرمودند: برای اینکه دین شما کامل شود و نقایص ایمان و مشکلات اخلاقی شما برطرف شود حتماً به کربلا بروید. خلاصه آنچنان در ما شور کربلا ایجاد کرد که برای حرکت کاروان لحظه شماری می کردیم. شهریور 1390 بود. مقدمات کار فراهم شد. با تعدادی از بچه های کانون فرهنگی نوجوانان شهید آوینی از مسجد موسی ابن جعفر(ع) راهی کربلا شدیم. نه تنها من، که بیشتر رفقا اعتقاد دارند که هادی هرچه می خواست در این سفر به دست آورد. به نظر من آن اتفاقی که باید برای هادی می افتاد، در همین سفر رخ داد. در حرم ها که حضور می یافتیم حال او با بقیه فرق می کرد. این موضوع در سوز و صدا و حالات ایشان به خوبی مشخص بود. در زیارت ها بسیار عجیب و غریب بود. اتفاقی که در آن سفر افتاد، تحول عظیم در شخصیت هادی بود که ایشان را زیر و رو کرد. بالاخره همه ما که در آن سفر حضور داشتیم، اهل هیئت بودیم، اما همه احساس می کردیم که این هادی، با هادی قبل از سفر به کربلا خیلی تفاوت دارد. دیگر از آن جوان شوخ و خنده رو خبری نبود! او در کربلا فهمید کجا آمده و به خوبی از این فرصت استفاده کرد. پس از آن سفر بود که با یکی از دوستان طلبه آشنا شد. از او خواست تا در تحصیل علوم دینی یاریش کند. بعد از سفر کربلا راهی حوزه علمیه حاج ابوالفتح شد. ما دیگر کمتر او را می دیدیم. یکبار من به دیدن او در محل حوزه علمیه رفتم. قرار شد با موتور هادی برگردیم. در مسیر برگشت بودیم که چند خانم بدحجاب را دید. جلوتر که رفت با صدای بلند گفت: خواهرم حجابت رو حفظ کن. بعد حرکت کرد. توی راه با حالتی دگرگون گفت: دیگه از اینجا خسته شدم. این حجاب ها بوی حضرت زهرا(س) نمی ده. اینجا مثلاً محله های مذهبی تهران هست و این وضعیت رو داره. بعد با صدایی گرفته تر گفت:‌ خسته ام، بعد از سفر کربلا دیگه دوست ندارم توی خیابون برم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست می ده. چشم گنهکار لایق شهادت نمی شه. هادی حرف می زد و من دقت می کردم که بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادی هنوز در کربلا مانده. با خودم گفتم:‌ خوش به حال هادی، چقدر خوب توانسته حال معنوی کربلا را حفظ کند. هادی بعد از سفر کربلا، واقعاً کربلایی شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هیچگاه به دنیای مادی ما برنگشت. آنقدر ذکر و فکرش در کربلا بود که آقا دعوتش کرد. پنج ماه پس از بازگشت از کربلا، توسط یکی از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه علمیه نجف را فراهم کرد. بهمن ماه 1390 راهی شد. دیگر نتوانست اینجا بماند. برای تحصیل راهی نجف شد. یکی از دوستان که برادر شهید و ساکن نجف بود، شرایط حضور ایشان در نجف را فراهم کرد و هادی راهی نجف شد. زندگینامه وخاطرات 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
حتما همه در کانال عاشقانه های حلال شید 😊👆👆
🌿🌾🕊🌿🌾🕊🌿🌾🕊🌿🌾 🔆 امام مهدی فرمودند: برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فرج و گشایش شماست. 📚 کمال الدین صدوق، ج ۲، ص ۴۸۵ 🌿🌾🕊🌿🌾🕊🌿🌾🕊🌿🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام اقای خوبم ، مهدی جان بیچاره من که از دیدارت محرومم . روزهایم به بی کسی می گذرد و شب هایم به بیقراری والتهاب . در خاطرم هزار قاصدکِ سپید با هزار سلام و دعا به سویت روانه می کنم و خودم همچون بوته خاری خشکیده اسیر بیابان تف زده ی انتظارم ... ✨✨✨✨ بیا ای باران رحمت ، ای منجیِ دلها ، ای آخرین امید ... بیا و سبزم کن ، جانم ببخش ، آرامم کن ... اللهم عجل لولیک الفرج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 **﷽ 🌸🍃 ⭕️آیا منم با این همه گناه، میتونم یار امام* زمان(عج) باشم؟ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی برای همسـرتان لقمه بگــیرید! 🔸برخی کارها تنوع خوبی برای ایجاد علاقه و محبت جدید در قلب همسر است. گاهی سر سفره لقمه بگیرید و به همسرتان بگویید: این لقمه‌ی محبت و عشق است لقمه‌ای مخصوص همسر گلم. 🔸یا بگویید امروز دلم میخواد بهت نزدیک‌تر باشم. پس بیا داخل یک بشقاب غذا بخوریم. مهم این است که گاهی از تکراری های زندگی خارج شوید تا لذت جدید از همسرتان ببرید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🧕 بانوی عزیز..👱‍♀ ☝️این رو بدونید که خانومی همیشه نگران شوهرش هست که براش کم گذاشته باشه..❗️ 💢اگر توی خانه داری و رسیدن به غذای همسرش کم گذاشته باشه 🍝🔻 🔚همیشه نگران این هست که نکنه الان شوهرم گرسنه باشه..وااای نکنه مریض بشه 😟 💢اگر خانومی توی طنازانه صحبت کردن و باعشق صحبت کردن برای همسرش کم گذاشته باشه 👄🔻 🔚همیشه نگران این هست که نکنه الان یکی با شوهرم صحبت کنه و بهش عشق بورزه..😥 💢اگر توی رسیدن به شهوت همسرش کم گذاشته باشه💃🔻 🔚 همیشه نگران این هست که نکنه همسرم بره یه زن بگیره..😱 💢اگر توی آرایش کردن و زینت توی خونه کم گذاشته باشه 💄💅🔻 🔚همیشه نگران این هست که نکنه الان به خانومای آرایش کرده نگاه کنه و ازشون خوشش بیاد..؟!😧 ♻️اما اگر در هیچ کدوم از این موارد کم نگذاشته باشه 👱‍♀👌 هیچ وقت نگران نیست و همسرش هم هیچوقت کار خطایی انجام نمیده😇 🌹پس خانوم عزیز برای اینکه هم خودت نگران نباشی و هم همسرت ازت راضی باشه 👈"هیچوقت براش کم نذار" ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══