💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت137 حالم خیلی بد بود.واقعا ناراحت بودم.😞😣دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداشتم.هر دو س
#هرچی_توبخوای
#قسمت138
_پسرخاله ش؟؟!! آقای پورسینا؟!!!😳
-بله
بیشتر خوشحال شد.گفت:
_خداروشکر.واقعا مرد خوبیه.😊
_#حکمت بعضی کارهای خدا رو زمان میبره تا آدم بفهمه.صبا و پسرخاله ش الان باهم خوشبختن.این مراحل زندگی برای هر دو شون باید طی میشد تا الان باهم خوشبخت باشن.صبا میگفت از زندگی با شما خیلی چیزها یاد گرفته که باعث شده الان زندگیش با همسرش خیلی خوب باشه.
بعد چند لحظه سکوت گفتم:
_کسیکه قسمت شماست هم احتمالا تا حالا پیش کس دیگه ای امانت بوده تا برای زندگی با شما آماده بشه.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_نه.بهتره دیگه کسی رو درگیر مشکلات کاری خودم نکنم..من الان روی کارم بیشتر تمرکز میکنم و موفق تر هستم.👌
چیزی نگفتم تا وحید چیزی بگه.به وحید نگاه کردم،به جلو نگاه میکرد.گفتم:
_ولی یکی از همکاران شما میگفت مأموریت های بعد از ازدواجش خیلی موفق تر از مأموریت های قبل ازدواجش بوده.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_اون همکارم حتما همسر خیلی خوبی داره.باید قدرشو بدونه.ولی خانم موحد،انصافا همچین همسری خیلی کم پیدا میشه.🙁
وحید باخنده نگاهم میکرد.😁👀منم خنده م گرفته بود.😁🙊خنده مو جمع کردم و گفتم:
_آرامش برادرم برای من خیلی مهمه. هرکسی رو لایق زندگی با برادرم نمیدونم.اگه به من اعتماد دارین،کسی رو بهتون معرفی میکنم که همچین همسری باشه براتون.
وحید به شوخی گفت:
_علیرضاجان،خانومم اراده کرده شما ازدوج کنی.تا شیرینی عروسی تو نخوره هم کوتاه نمیاد.پس بهتره زودتر راضی بشی وگرنه به زور راضیت میکنه.😁
آقای اعتمادی هم خندید.😃گفتم:
_آقای اعتمادی،دو هفته دیگه دورهمی منزل ماست.حتما تشریف بیارید.تا اون موقع هم فکر کنید و اون موقع نتیجه ش رو بگید.👌
آقای اعتمادی بعد یه کم سکوت بالبخند گفت:
_اگه زودتر به نتیجه رسیدم چی؟😅
خنده م گرفت.😄وحید هم بلند خندید و باخنده گفت:
_چقدر هم هولی.حداقل مثلا فردا میگفتی.😂
آقای اعتمادی بالبخند گفت:
_واقعا نمیخواستم دیگه ازدواج کنم ولی به درستی حرفهای خانومتون اعتماد دارم.☺️
وحید به من گفت:
_حالا اون خانم محترم کی هست؟
به آقای اعتمادی گفتم:
_موافقید کسی باشه که مثل شما قبلا ازدواج کرده باشه؟
-بله،اینطوری بهتره.😇
-از طرفی کسی باشه که شرایط شما رو هم کاملا درک کنه و حتی بهتره که قبلا تجربه کرده باشه.درسته؟👌
وحید سؤالی نگاهم میکرد.آقای اعتمادی گفت:
_اگه اینطور باشه که خیلی بهتره.😊
گفتم:....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت139
گفتم:
_شما از دوستان صمیمی شهید صبوری بودید؟
-بله
-شهید صبوری از زندگی شخصیش راضی بود؟
وحید با اخم نگاهم میکرد.😠سؤالی به وحید نگاه کردم.یه کم سکوت شد.آقای اعتمادی گفت:
_منظور شما...که...نه خانم موحد.!! 😳
-چرا نه؟!!😐
وحید با اخم گفت:
_اون بنده خدا به اندازه کافی توزندگیش سختی کشیده،دوباره با کسی ازدواج کنه که معلوم نیست فردا زنده هست یا نه؟😠
از حرف وحید تعجب کردم.گفتم:
_وقتی امین شهید شد،خیلی ها درمورد منم همین رو میگفتن.پس منم نباید با شما ازدواج میکردم؟!!....🙁بابا هم همین حرف رو گفته بود ولی شما بهش گفتی شما کسی رو میشناسید که مطمئن باشید فردا زنده هست،یادته؟
-هرکسی تحمل و ایمان تو رو نداره.😕
-مگه نمیخواستی همسر همکارات مثل زهرا روشن باشن؟ فاطمه سرمدی مثل زهرا روشنه.اگه میخوای علیرضا اعتمادی مثل وحید موحد باشه باید ازدواج کنه..
با فاطمه سرمدی.
وحید هنوز با اخم نگاهم میکرد.خواست چیزی بگه،گفتم:
_وحیدجان،خودت خوب میدونی این مسئولیتی که رو دوش من گذاشتی چقدر برام سخته.من آدمی نیستم که بخاطر حسادت خودم به کسی بگم همسرشو طلاق بده یا بخاطر کم کردن عذاب وجدانم بگم با کسی ازدواج کنه. مطمئن باش به درستی حرفی که میگم مطمئنم.اگه شما به من ایمان نداری من از خدامه که این مسئولیت رو از دوشم برداری.😐
دیگه کسی چیزی نگفت.آقای اعتمادی رو رسوندیم...
وقتی دوباره حرکت کردم،احساس کردم وحید داره نگاهم میکنه.نگاهش کردم، عاشقانه نگاهم میکرد.مثلا باحالت قهر گفتم:
_چرا پیش نامحرم دعوام کردی؟☹️
وحید لبخند زد و گفت:
_چرا پیش نامحرم گفتی قبلا ازدواج کردی؟😊
-از اینکه من قبلا ازدواج کردم ناراحتی؟🙁
-نه.ولی دلیلی نداره هرکسی بدونه.😎
-اتفاقا به نظر من خوبه بعضی همکارات یه چیزایی از زندگی ما بدونن که فکر نکنن من و شما از سختی هاشون بی خبریم.😊
وحید یه کم فقط نگاهم کرد.بعد گفت:
_من علیرضا رو راضی میکنم.تو هم با خانم سرمدی صحبت کن.... زهرا.. 😊
نگاهش کردم.مثلا باناراحتی گفتم:
_بله😒😌
بالبخند گفت:
_زهراجانم😍
لبخند زدم.
-جانم☺️
-خیلی دوست دارم..چون تو خیلی خوبی.😊
دو ماه بعد ششمین سالگرد ازدواج من و وحید بود....😍💞
میخواستم بعد شش سال انتظار وحید، شش سال باهم بودنمون رو جشن بگیرم ولی ترجیح دادم فقط من و وحید و بچه هامون باشیم.☺️☝️نمیدونستم وحید میدونه یا نه.وحید اونقدر کار داشت و کارش سخت بود که #بهش_حق_میدادم یادش رفته باشه.😊
همه چیز آماده بود....
من و بچه ها منتظر بودیم تا وحید بیاد تو خونه..😊
وقتی درو باز کرد،من و بچه ها جیغ کشیدیم.وحید دم در خشکش زد.یه کم به ما نگاه کرد.بچه ها سه تایی پریدن بغلش.😍😍😍👦🏻👦🏻👧🏻
وحید رو زانو نشست و بچه ها رو بغل کرد.بعد😁🤗 مدتی بلند شد و به من نگاه کرد.
بالبخند گفتم:
_سلام همسر عزیزم☺️
سلام عزیز دلم....بعد شش سال انتظار، شش ساله کنار تو خوشبخت ترین مرد دنیا هستم.😇
-یادت بود؟!!!☺️
لبخند زد.
-مگه میشه سالگرد بهترین روز زندگیم یادم نباشه.😉
خیلی خوشحال شدم.😃دوباره رفت بیرون.گفتم:
_کجا میری؟
-الان میام.
همونجا منتظرش ایستاده بودم.بچه ها رفتن دنبال بازی.چند دقیقه بعد با یه دسته گل خوشگل💐❤️ و چند تا هدیه اومد.🎁🎁🎁از دیدن گل خیلی خوشحال شدم.
گفتم:
_این مال منه؟😍
-بعله..خیلی طول کشید تا اونجوری که میخواستم بشه.گل فروشه دیگه حوصله ش سر رفته بود.البته بازهم اونجوری که میخواستم نشد ولی دیگه شما به بزرگی خودت ببخش.😊
گل ازش گرفتم.
-خیلی خوشگله..😍ممنونم...☺️البته از شما انتظار کمتر از این هم نمیرفت دیگه. به خودم اشاره کردم و گفتم:
_آخه شما خیلی خوش سلیقه ای.😌
وحید بلند خندید...
به هدیه ها اشاره کردم و گفتم:
_اینا هم مال منه؟😎
-نه دیگه.همون گل خوشگله برای شما بسه.😉این مال بچه هاست.صداشون کن.
-خوش بحال بچه ها.چه بابای خوبی دارن.😍
-ما اینیم دیگه.😉
بچه ها رو صدا کردم و اومدن.
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه_442ازقرآن🌺
#جز23🌺
#سوره_یس🌺
ثواب تلاوت این صفحه هدیه #شهید_سعید_یوسفی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#حاج_قاسم
#به_وقت_خاطره📜
🌹سردار سلیمانی میگفت:
یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه ؟آشنا بنظر میرسم؟
🌹بازم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟
گفتم: من خود سردار هستم.
جوان خندید و گفت:
ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟
🌹خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی!
گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت.
گفتم:چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری؟
جوان نگاه معنا داری بهم کردو
گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم.
•|خاطرهای از شهید💔سردار حاج قاسم سلیمانی🕊|•
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - من گرفتار تو ای شاهم - محمد فصولی.mp3
5.13M
🌸 #عید_غدیر
💐من گرفتار تو ای شاهم
💐جانم جانم جانم
🎤 #محمد_فصولی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌷گلچین بهترین #مولودی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
#سلام_امام_زمان
میکنم با خودم این زمزمه بر میگردد
بین دنیای پر از واهمه بر می گردد
شک به دل راہ ندہ در وسط بهت همه
حتم دارم پسر فاطمه بر میگردد
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج 🌷
🌾🌷🌿🌾🌷🌿🌾🌷🌿🌾🌷🌿
🌸 🍃🌸🌸🍃
🌸روز خود را
🌸معطر می کنیم به
🌸عطر دل نشین صلوات
🌸اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ
🌸وَّ آلِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸در پناه حضرت محمد(ص)
🌸و خاندان پاکش روزتون پربرکت
شرکت در #ختم_صلوات فراموش نشه😊🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ
#ویژه_عید_غدیر 🔴
شماره 7⃣
✨علی دلدارِ ربّ العالمین است
تمامِ عشقِ خَتم المُرسلین است ✨
✨پیامِ صاحبِ قرآن همین است
فقط حیدر امیرالمومنین است✨
#عید_غدیر 🌸🍃
#فضیلت_حضرت_علی_(ع)
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است 🌸🍃
دوستان
در ایام عید ولایت و امامت ؛ #عید_غدیر ؛ به همت آستان مقدس حرم حضرت معصومه ( س ) ؛ مسابقه بزرگ #حدیث_ولایت برگزار میشود.
برای شرکت در این مسابقه میتوانید روی لینکهای بالا بزنید 🌸😊
💕زندگی عاشقانه💕
#ختم_صلوات #عید_غدیر خرّم تر از این لحظه ندیدست علی از امر خدا به خلق گردیده ولی بیعت همه کردند
از #ختم_صلوات جا نمونی عاشق امیرالمومنین 😊
تا الان 32000 گل صلوات فرستاده شده
اللهم عجل فی فرج مولانا امام زمان ( عج ) بحق علی ( ع )
یا علی
💕زندگی عاشقانه💕
سلام به همه اعضای خوب کانال پویش داریم به مناسبت #عید_غدیر میخوام همتون فعال و با انرژی باشید و
پویش #عید_غدیر
#ارسالی_اعضا
سلام
ما کوچه رو پرچم زدیم
برای بچه ها شکلات بسته بندی کردیم
هدیه تهیه کردیم
قرار تو کوچه داستان غدیر رو بگیم پخش مولودی شربت شیرینی سالاد ماکارونی و ....
و ان شا الله قراره بریم روستاهای اطراف برای دادن هدیه و سالاد ماکارونی
در ضمن پولی هم خیلی نداشتیم فقط نیت کردیم با دوستان امسال یه کاری انجام بدیم هر کس پنجاه تومان صد تومن گذاشت ولی به مدد خود مولا یه شکلات فروشی نزدیک یک میلیون شکلات رو اصلا حساب نکردند و گفتند برای آقا امیرالمومنین
خیارشور و ماکارونی سارا و ظرف ها بانی پیدا کرد
برای شربت ظرف های شربت لیبل رو ظرف ها همه بانی پیدا کرد و ما واقعا شرمنده شدیم که فقط از ما یه حرکت میخواستند حتی پایه پرچم و پرچم و چوبش هم بانی پیدا کرد و ما تا الان حساب کردیم شاید بالای ۶میلیون هزینه داشته که ما فقط یک میلیون و نیم پرداخت کردیم
میخوام بگم فقط نیت کنید خودشون واقعا کمک میکنند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
#پوشش
#پیام_جدید
متن پیام:سلام. نحوه لباس پوشیدن والدین در منزل در مقابل فرزندان چگونه باید باشد ؟
در رده های سنی مختلف فرزندان ، فرقی دارد؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⏱ساعت:07:57:47 ق.ظ
⏰تاریخ:یکشنبه 1400 مرداد
این سوال یکی از اعضای خوب کانال درباره لباس پوشیدن والدین بود مطالب زیر در این راستا از استاد #سلطانی تقدیمتون میشه😊👇👇
#تربیت_فرزند
#پوشش_والدین
استاد #سلطانی
نکته ی مهم ، پوشش والدین در منزل است. 🧔🏻🧕
ما در داخل خانه هم اجازه نداریم که خیلی لباس باز بپوشیم. این متأسفانه تفکر بسیار اشتباهی است که می گویند بگذار کودک ببیند تا عادت کند؛ منظور من هم این نیست که مثل سریال های تلویزیون تو خونه مانتو و مقنعه بپوشید نه من این را نمیگم چون فضای خونه فضای راحتی و آزادی ما است و باید لباس راحت بپوشیم ولی مواظب باشید چه پدر و چه مادر، طوری لباس بپوشید که کنجکاوی بچه ها تحریک نشود.
🔷بچه ها از سه سالگی احساس جنسی دارند؛ غریزه ندارند احساس را با غریزه اشتباه نگیرید و همچنین خیلی کنجکاو هستند، بچه ها نباید با بدن پدر و مادر کنجکاوی جسمی کنند. چون از عوامل ایجاد زنای با محارم است. یعنی پاسخ به کنجکاوی جسمی بچه ها با بدن پدر و مادر عامل دوم ایجاد عقده ی زنای با محارم است (درقسمت های اولیه تربیت جنسی بیان شد) مادری که جلوی پسرش دائم نیمه برهنه است و پسر چیزهایی را می بیند که نباید ببیند و همین طور پدر جلوی دختر نیمه برهنه باشد، این حالت بعدها کودک را اذیت می کند منتهی چه زمانی اذیت می کند؟ 5 سال بعد از ازدواج این کودک در بزرگسالی. این جا اثر خودش را نشان می دهد و هیچ کس هم نمی داند که از این جا شروع شده است و پایه ی این اختلال در سن زیر 5 سال گذاشته شده. جلوی بچه ها پوشیده باشید.
✅بچه ها با همجنس حمام بروند، دختر با مادر و پسر با پدر و اگر هم در مواقعی مجبور شدیم که با غیر هم جنس حمام بروند حتماً پدر یا مادر کاملاً پوشیده باشند البته حتی با هم جنس هم پوشیده باشید. وقتی مادر دختر را حمام می برد با لباس پوشیده این کار را انجام دهد و باز هم تأکید می کنم که این حرف ها را صرف از روی اعتقاد مذهبی نمی زنم بلکه بحث علم است چون کودک درک انتزاعی ندارد، می بیند که از جنس مادر است ولی نه من خیلی هم من شبیه مادر نیستم نمیتونه بپرسه و نمی تونه در ذهنش این تفاوت ها را درک کنه، پس این برداشت را می کنه که من ناقصم!
🔷کودک زیر 6 سال نمی تواند درک کند که یک روز او هم بزرگ می شود و مثل مادرش می شود بلکه فکر می کند که ناقص به دنیا آمده است چون مثل مادرم یا مثل پدرم نیستم.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══