💫 #حرف_خودمونی 💫
📹فیلم خودتان را بگیرید و بگذارید جلوی خودتان، ببینید می خواهید این فیلم را جلوی همه پخش کنند؟
@zendegiasheghaneh💞
📍با مادرم چگونه حرف زدم؟😔
📍با فرزندم چطور برخورد کردم؟😠
📍به دوستم چه گفتم؟😨
❌اگر حاضر نیستی این فیلم را بقیه مردم ببینند یعنی خوب نیستی!
✅این یک تعریف از تقواست که تمام اعمالت را روی سرت بگذاری و بروی بازار دوری بزنی و شرمنده نشوی.
✨خداوند این امکان را به ما داده که هر روز خودمان را اصلاح کنیم.
🌺مغفرتی بالاتر از این هست که هر روز با محاسبه نفس میتوانی خودت را اصلاح کنی؟
با ما همراه شوید🔰
➣ 💗 @zendegiasheghaneh💞
25.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #همسرانه
#نکات_زناشویی
🔴خانم ها:😳 مردان فقط رابطه جنسی می خواهند نه عشق😡
🔴آقایان:😳 زنان سرد مزاج هستند😡
📝گفتگو با دکتر حاجی حسینی پیرامون سوءتفاهم های فیزیولوژیکی زنان و مردان
4_429809205650654073.ogg
حجم:
863.2K
#همسرانه
#انتقاد
📝آیا خودتون در زندگی مشترک انتقاد پذیر هستید؟
@zendegiasheghaneh
#بهداشت_جنسی
#بهداشت_سینه
سینه های کوچک و درمان :
✨علل کوچکی سینه خانمها
۱- علل هورمونی :
الف : هورمون های فوليكولين-لوتئين : ( كه هر دو از هورمونهاي تخمدان هستند ) و در صورت كمبود آنها فقط با تجويز متخصص زنان بايد استعمال شوند.
ب : كم كاري تيروييد و هيپوفيز :
نيز عامل بسيار نيرومندي محسوب ميگردد. در كل كمبود هورمونهاي تخمدان و هيپوفيز مولد كوچكي پستانهاست.
۲- لاغري مفرط :
افراد لاغر کلا بافت چربی در بدنشان کم است و همچنین هورمونهای جنسی در بدنشان کمتر از افراد عادی است که این امر باعث کوچک بودن پستان می گردد .
۳ – رژیم لاغری و سوء تغذیه :
مخصوصا در خانم های چاقی که بدون برنامه علمی بطور ناگهانی شروع به کم کردن وزن می کنند چربیهای بدن کاهش می یابد و چون پستان نیز مقدار زیادی بافت چربی دارد کوچک می گردد و همچنین چروکیده و افتاده می شود.
در این افراد چون كوچكي پستان بدنبال رژيم غذايي بوده است بنابراين با توقف رژيم غذايي وبرگشت به حالت عادي واستفاده از رژيم پر پروتيين مشكل فرد برطرف خواهد شد . البته ممکن است کمی افتادگی در پستانها باقی بماند
۴- ژنتیک : این مورد شایعترین علت کوچی پستان ها در خانم ها می باشد . و معمولا به کرم ها و قرض های گیاهی پاسخ مناسبی نخواهد داد و این مواد به هیچ عنوان باعث رشد پستان نمی گردند .
✨دستورات لازم برای حفظ زیبایی پستانها
– تغذیه و پرورش اندام به طور علمی
– هیدروتراپی سرد ( ماساژ با آب سرد)
– ماساژ با روغنهای ویژه
– انتخاب صحیح سوتین(متناسب با اندازه پستان به نحوی که سینه ها تحت فشار نباشند )
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔰 با ما همراه شوید درزندگیعاشقانه🔰
🆔 @zendegiasheghaneh🌹
#بهداشت_جنسی
#تقویت_قوای_جنسی
💠بهترین سن باروری برای آقایان بین 20 تا 30 سالگی است.
مواد حاوی آنتیاکسیدان مثل گوجهفرنگی، مرکبات و... . باعث میشود قدرت باروری اقایان افزایش پیدا کند.
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🆔 @zendegiasheghaneh 🌟
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتے 👆
🍣استفاده ازمکملهای طبیعی برای کاهش کمردرد
این مکمل ها
دارای امگا3واسیدهای چرب است.
👈 مصرف این چربیهاباعث کاهش التهاب دربدن میشود.التهاب یکی ازدلایل ابتلا به کمردرداست.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_هجدهم
نمی دونم چرا موش شده بودم .همه ی شجاعتم رو جمع کردم تو صدام و گفتم : آیناز خانوم نمی یان ؟ نیشخندی اومد گوشه ی لبش و گفت : چیـــــه خانـــزاده ؟ از من می ترسی؟ خان زاده رو جوری مسخره ادا کرد که اگه می گفت کلفت ، شرف داشت به خدا . گفتم : نه واسه چی باید بترسم ؟ همینطوری پرسیدم. اومد جلو تر و با هر قدم اون ، من سرم پایین تر می اومد. سرم پایین بود که چکمه های براقش رو درست جلوی گیوه های وصله پینه شده ی خودم دیدم .دستش رو آورد بالا و چونم رو گرفت تو دستش و محکم جوری که دردم بیاد ، سرم رو آورد بالا و زل زد تو صورتم و گفت : ببین دختر !!! خوب حواست رو جمع کن که دیگه حتی اگه خواهرم هم التماسم هم بکنه از گناهت نمی گذرم . این بار به خاطر خواهرم ازت گذشتم . تو هر کی که بودی ، الان کلفت این خونه ای . هر وقت هم تو شدی ارباب و من نوکرت ، هر گ. و ه .ی خواستی بخور. الان من اربابم پس بهتره حواست به رفتار و زبونت باشه . از وقتی اومدی اینجا ، کلی بی قانونی کردی و قوانین آبا و اجدادی این خونه رو زیر پا گذاشتی . نمی دونم پدرم چرا در برابرت کوتاه می یاد و مادرم قبولت داره و خواهرم ازم می خواد کمکت کنم که درس بخونی . شاید جادو گر باشی و همه ی اهالی این خونه رو یه جورایی طلسم کرده باشی ، اما بدون جادوت رو من بی اثره . چون من عقلم بیشتر از احساسم کار می کنه .من خیلی اینجا نمی مونم . بعد از اون مسابقه ی مسخره می رم تهران . بهتره تا اون موقع زیاد به پرو پام نپیچی که خیلی بد می بینی. همه ی این جملات رو در حالی که هر لحظه دندوناش رو بیشتر به هم فشار می داد و فشار دستش رو روی چونم ، مضاعف می کرد ، به زبون آورد . از چشمای مشکی براقش آتیش می بارید و تو صداش تنفر بیداد می کرد . وقتی این همه خشم رو دیدم ، با خودم عهد کردم برا خاطر سلامت خودم هم که شده ، زیاد به پر و پای این وحشی فرنگ رفته نپیچیم . حرفاش بوی حقیقت می داد و من رو مطمئن می کرد ، دفعه ی بعدی وجود نداره . یه کم که تو صورتم دقیق شد تا تاثیر حرفاش رو ببینه و ظاهراً هم موفق شد ، چونم رو که فکر می کردم از درد بی حس شده رو ول کرد و گفت : چشمی ازت نشنیدم . سر به زیر در حالی که با دستم چونم رو ماساژ می دادم گفتم : چشم گفت : خوبه . راه بیفت . من کلی کار دارم.
در طول مسیر رفت و برگشت به خرمن دره ، هیچ کلامی بین من و تایماز رد و بدل نشد . دیگه از اون کوچه باغ خوشم نمی اومد . من رو یاد حرفهای مشمئز کننده ی تایماز می انداخت . این پسر جذاب و تنومد و درعین حال سگ اخلاق خان ، زندگی سختم رو برام سخت تر می کرد. نمی دونستم در مورد پیشنهاد آیناز برای تحصیل من ، چه نظری داره و آیناز تونسته این تیکه یخ رو راضی کنه یا نه . برای فهمیدن جواب سوالاتم باید آیناز رو می دیدم. ولی تا خودش نمی خواست نمی تونستم برم دیدنش. فردای اون روز ، دوباره از طرف آیناز اومدن که برم پیشش. دل توی دلم نبود . همونجا نذر کردم اگه تونسته باشه تایماز رو راضی کنه که واسه درس خوندن من نه نیاره ، یه هفته روزه می گیرم . وارد اتاق آیناز که شدم دیدم ، مثل دیروز روز تختش نشسته بود . بی توجه به اطراف ، در رو پشت سرم بستم و سلام کردم . آیناز با خوشرویی جوابم رو داد و گفت : وای آی پارا این چه کاری بود دیروز کردی؟ من جای تو داشتم از ترس سکته می کردم. گفتم : من رو ببخشید که جلوی شما به برادرتون توهین کردم ، اما ایشون هم خیلی من رو تحقیر می کنه . نتونستم جلوی خودم رو بگیرم. گفت : نظرت در مورد برادرم چیه ؟ گفتم : من چه نظری می تونم راجع به خان زاده داشته باشم. گفت : خوب می خوام بدونم به نظرت چجور آدمیه؟ یه لحظه یاد جذبه ی دیروز تایماز و خشونتش افتادم و بی اختیار گفتم : خوب ، خشن و مغرور و خود بزرگ بینه . آیناز بلند خندید و گفت : حاضری جلوی خودش هم اینا رو بگی ؟ سریع گفتم : نه نه خانوم تو رو خدا من رو با ایشون در نندازین . دیروز عصر اونقدر باهام بد حرف زد که نزدیک بود قبض روح بشم. حسابی باهام اتمام حجت کرد . راستی نظرشون راجع به درس خوندن من چیه ؟ گفت : تو چی فکر می کنی ؟ گفتم : به نظر من گفته نه . بعد صدام رو کلفت کردم و گفتم : کلفَت رو چه به درس خوندن . همین خوندن نوشتن رو هم که بلده ، بره خداشو شکر کنه. یه دفعه صدای تایماز رو از پشت سرم شنیدم که گفت : کجای صدای من اینطوریه ؟ اگه به حسی که اون موقع داشتم ، بگن مرگ ، من فی الواقع مُردم. هم از شنیدن یکباره ی صداش و هم وجود خودش اونجا که نشون می داد همه ی تفاسیر من رو شنیده بود ، در جا قبض روح شدم . دستام عرق کردن و اگه بگم کم مونده خودم رو خیس کنم ، دروغ نگفتم.
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh