هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا
چه زیبا روزی شود
همراه با خورشید
به تو سلام کنیم.
و نام تو را نجوا کنیم
و آرام بگیریم
روزمان رابا توکل بر
نام زیبایت آغازمی کنیم
❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣
❤️الهی به امیدتو❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀امروز صلواتی ختم کنیم برای روح سردارشهیدسلیمانی و عزیزان
از دست رفته سانحه سقوط هواپیمای اوکراین
وآرامش و سلامتی برای همه مردم سرزمینمان 🖤
🥀اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🥀وَ آلِ مُحَمَّد
ٍ 🥀وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_امام_زمانم
#سلام_آقای_من
#سلام_پدر_مهربانم
بی اذن تــو
هـرگـز عددی صد نشود...
بر هر ڪه نظر ڪنی دگر بد نشود
🥀زهــرا ! تو دعـا ڪن
ڪه بیاید مهـــدی...
زیرا تو اگر دعـا ڪنی ، رد نشود...
🥀تعجیل درفرج #پنج صلوات🥀
#ایام_فاطمیه_تسلیت🏴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_اربابم
🌹 جانم اباعبدالله
یک باره دلم
گفت بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه
و شاه مقامی
دستی به روی سینه
نهادم و نوشتم
ازمن به #حسین_بن_علی
عرض ســــــلامی
آقاجان از دور سلام..
🌹صلی الله علیک یااباعبدالله
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #مقام_روزقیامت_نیازمندان
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 22 دی ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:46
☀️طلوع آفتاب: 07:14
🌝اذان ظهر: 12:12
🌑غروب آفتاب: 17:11
🌖اذان مغرب: 17:31
🌓نیمه شب شرعی: 23:28
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ناسپاسی☝️
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🥀رازقی پر پر شد
باغ در چله نشست
تو به خاک افتادی
کمر عشق شکست 💔
از این غصه گر بمیرم رواست😭
خدا به خانواده های
این دردانه های وطن صبر بده
روح تک تکشون شاد🙏
دلشکسته خدایی دارد💔😢😭
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
#کیوی همانند قرص آسپرین 🍈
🔹کیوی مانند قرص آسپرین موجب رقیق شدن خون شده و از تنگ شدن عروق و بروز انواع سکته ها جلوگیری میکند.
♡•♡•♡•♡•♡•♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💚امیر المؤمنین علی علیه السلام :
🔸کسی که بر مرکب صبر و شکیبایی سوار شود
🔸به میدان پیروزی پای می نهد
📚کنزالفوائد ث ۵۸
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
💚حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند:
همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است و نتیجه آن نعمتهای بهشتی خواهد بود.
📚کنزالعمال، ج 16، ص 462
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
✨آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است
✨و نه آنان اندوهگين مى شوند (۶۲)
📚سوره مبارکه یونس
✍آیه ۶۲
💠 #حرف_خودمونی 💠
✨یک جایی از رابطه هست که آدم صبورتر، مهربانتر، رفیقتر تصمیم میگیرد دیگر آن آدم یک ساعت پیش نباشد.
🔶حالا هر چقدر برایش گل بخری، شعر بگویی، کادو بفرستی، خاطره دربند و اولین گره خوردن نگاهها و چرخ و فلک کنار دریا را تعریف کنی؛ بی فایده است.
✨آن آدم، هیچوقت آدم یک ساعت پیش و یک روز پیش و یک ماه پیش نمی شود.
🔶نه که نخواهد؛
✨ سروته آدمهای مهربان را بزنی، میمیرند برای دوست داشتن، برای دوست داشته شدن.
✨زاییده شده اند برای اینکه محبوب کسی باشند. که صبح ها چشم باز نکرده، با صدای گرفته بگویند سلام و شبها، بی شب بخیر و بوسیده شدن _از میان استیکرهای تلگرام یا با گرمی لب های دلدار - خوابشان نرود.
✨از کارخانه اینطور بیرون آمده اند. با مُهر مهربانی روی پیشانی شان، با تپیدن تند و تند قلبی که همیشه درد می کند و گرمی دستهایشان وقت دیدار و عطری که یک شبانه روز، روی دستهایت می ماند.
‼️اینکه چه می شود این آدم ها دیگر نمی خواهند آدم پیش از این باشد را باید توی خودمان بجوییم.
✅توی حرفهایمان، نگاههایمان، رفتارهایمان .
💠گمان میکنم تنهایی، اینجا به دنیا میآید.
لحظه ای که باور نمیکنیم آدم مهربان زندگیمان، دیگر آن آدم سابق نمی شود.
🌹 مواظب آدم های مهربان زندگی تان باشید.🌹
✨➖✨➖✨➖✨✨➖✨➖✨
🔰کانالی ویژه متأهلین🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 🌸
#بدبينی
#شک
✅سوءظن وبدبینی از منظر قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ ((12))
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است! ((12))
🌾سوره مبارکه حجرات
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
📚 تفسیر📚
در اینجا این سؤال مطرح مى شود که گمان بد و خوب، غالباً اختیارى نیست، یعنى بر اثر یک سلسله مقدمات که از اختیار انسان بیرون است در ذهن منعکس مى شود، بنابراین چگونه مى شود از آن نهى کرد؟!
@zendegiasheghaneh1
💥پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن مى شود:
1 ـ منظور از این نهى، نهى از ترتیب آثار است، یعنى هر گاه گمان بدى نسبت به مسلمانى در ذهن شما پیدا شد، در عمل کوچک ترین اعتنائى به آن نکنید ، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید، و مناسبات خود را با طرف تغییر ندهید، بنابراین، آنچه گناه است ترتیب اثر دادن به گمان بد مى باشد.
لذا در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: ثَلاثٌ فِى الْمُؤْمِنِ لایُسْتَحْسَنُ، وَ لَهُ مِنْهُنَّ مَخْرَجٌ، فَمَخْرَجُهُ مِنْ سُوءِ الظَنِّ اَنْ لایُحَقِّقَهُ: سه چیز است که وجود آن در مؤمن پسندیده نیست، و راه فرار دارد، از جمله سوء ظن است که راه فرارش این است به آن جامه عمل نپوشاند.
2 ـ انسان مى تواند با تفکر روى مسائل مختلفى، گمان بد را در بسیارى از موارد، از خود دور سازد، به این ترتیب که در راه هاى حمل بر صحت بیندیشد، و احتمالات صحیحى را که در مورد آن عمل وجود دارد، در ذهن خود مجسم سازد، و تدریجاً بر گمان بد غلبه کند.
بنابراین، گمان بد چیزى نیست که همیشه از اختیار آدمى بیرون باشد.
لذا در روایات دستور داده شده که: اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه ممکن، حمل کن، تا دلیلى بر خلاف آن قائم شود، و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده، گمان بد مبر، مادام که مى توانى محمل نیکى براى آن بیابى
✔تفسیر نمونه
💘 @zendegiasheghaneh💞
👱 #سیاست_های_مردانه
#کمک_کردن_مردان
وقتی مردی بدون اینکه همسرش ازش درخواست کنه که بهش کمک کنه، کمک کنه
از فشارهای روانیش کم میشه و دیگه دلیلی نمیبینه که به شوهرش امرو نهی یا غرغر كنه...
✅پس تا میتونین بدون مقدمه و هرازگاهی به همسرتون در خانه کمک کنید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⏬ متأهلین وارد شوید⏬
🆔 @zendegiasheghaneh 💞
4_537648910965933733.mp3
4.16M
صوت #آموزشی
#آقایون_بدونن
✍🏻 عاشقانه4
🎤خانم زهراعباسی
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
کانال زندگی عاشقانه 🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 💕
4_5866487892506837582.mp3
8.93M
صوت #آموزشی
#آقایون_بدونن
✍🏻 عاشقانه4
🎤خانم زهراعباسی
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
کانال زندگی عاشقانه 🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 💕
#آی_پارا
#پارت_نود
همونطور که قبلاً گفتم : مدرک نهم رو گرفت . اون خیلی باهوشه . آیناز نگاه شیطونی بهم کرد و گفت : بد جور دل باختی ها برادر من!!! از تو این تعریفات بعیده . خندیدم و گفتم : دل باختن واسه یه لحظشه. با لبخند گفت : پس مبارکه !!! بعد یه دفعه انگار که از یه چیزی وحشت کرده باشه گفت : حالا چطور می خوای به مادر و خان بابا بگی ؟ اونا دو تاتون رو چال می کنن. نمی دونی وقتی از زنجان برگشتن چه حالی بودن . همه جریان رو فهمیده بودن . فریبا جریان رو به همه گفته بود. هیشکی جرأت نداشت طرفشون بره . گفتم : واسه همینه که نمیخوام بهشون بگم !!! بلند گفت :چـــی؟؟ گفتم : ای بابا تو تا ملت رو نریزی اینجا ول کن نیستی ها!!! یواشتر بابا. گفت : می خوای بدون حضور اونا ازدواج کنی ؟ گفتم : بله می خوام فقط با حضور تو عروسی کنم . با یه لبخند کمرنگ گفت : ممنون که من رو از قلم ننداختی و حسابم رو جدا کردی . اما می دونی اگه بفمن چی می شه ؟ زندگی رو به کام و تو اون دختر بینوا زهر می کنن. گفتم : خدا بزرگه . یه کاریش می کنیم . حالام زندگی و شهرم جداست . به این زودی ها متوجه نمی شن . وقتی ای پارا براشون یکی دوتا نوه ی خوشگل بیاره ، کوتاه می یان. آیناز متفکر گفت : چی بگم والا. گفتم : وسایلت رو جمع کن . به بهانه ی عوض شدن روحیّت و همینطور ادامه ی تحصیل تو دانشسرا ، می خوام ببرمت تهران . زود حاضر شو که من دیگه طاقت ندارم . آیناز گفت : اوهوی خواهر شوهر بازی درمیارم ها . یه ساله من رو ندیدی طاقت آوردی حالا یه هفته نشده دلت تنگ شده براش ؟ گفتم : نمی تونی اینکار رو بکنی . این نونیه که تو ، تو دامن انداختی . آخه من رو چه به دختر جماعت؟ خندید و گفت : از سرتم زیاده . اون خیلی با لیاقته . خوشبختش نکنی چشماتو در می یارم . حس کردم از پشت در صدای پا اومد . سریع در رو باز کردم اما کسی اونجا نبود .مادر و خان بابا از زود برگشتن من خیلی دلخور بودن . در ضمن چون آیناز رو هم با خودم میبردم بیشتر اظهار ناراحتی میکردن اما چون تحصیل براشون خیلی مهم بود ، نمی تونستم مخالفت کنن. هم اضطراب داشتم و هم خیلی مشتاق بودم . همه ی وسایل آیناز رو پشت درشکه جاسازی کردیم و راه افتادیم سمت تبریز. خوشحال بودم که حداقل تبریز تا تهران رو با ماشین می ریم . چون واسه آیناز خیلی سخت بود که اینطوری مسافرت کنه . وقتی یاد پاهاش می افتادم ، از خودم متنفر می شدم . تصمیم داشتم ،تو تهران با یه پزشک حاذق مشورت کنم . امیدوار بودم با کمک آی پارا ، آیناز رو واسه عمل قانع کنم . نجاری که واسه خان بابا کار می کرد ، با یه ابتکار جالب ، یه وسیله تاشو واسه دستشویی آیناز ساخته بود که می شد به راحتی تا کرد و همه جا برد . داشتن یه همچین وسیله ای باعث می شد یه کم خیالم از بابت آیناز در این مورد راحت بشه . عصر به تبریز رسیدیم و شبانه سوار اتوبوس شدیم . صندلی چرخدار و بقیه ی وسایل آیناز ربالای اتوس تو باربند جا دادیم و قرار شد هر جا پیاده شدیم ، با کمک ، شاگر شوفر پایین بیاریم که استفاده کنه . همه چی طبق برنامه پیش میرفت . فقط شک آیناز به مسافر پشت سریمون بود که یه کم دلهره انداخت تو دلم . آیناز میگفت : صدای مرده رو وقتی داشت با صاحب گاراژ حرف میزد شنیده که خیلی شبیه آسلان بوده. همین باعث شد به این مرد حساس بشم و دائم حواسم پی اون باشه. بدبختانه صورتش رو با یه دستمال پوشونده بود. وقتی صبح واسه نماز اتوبوس رو نگه داشتن ،از فرصت استفاده کردم و ازش پرسیدم چرا صورتش رو پوشونده که با یه صدای خش داری گفت : به خاطر زخمای آبله ، صورتم بد جور چندش آوره . ترجیح می دم کسی نبینه. نه تنها باور نکردم ، بله از نگاهش هم بدجور ترسیدم . حس میکردم این نگاه برام خیلی آشناست . اگه حدس آیناز درست از آب درمی اومد ، این یعنی یه زنگ خطر بزرگ . اگه آسلان سر از کار من و آی پارا که خیلی هم ازش متنفر بود ، در می آورد و زودتر از اونچه که باید خبر به گوش خانوادم می رسید ، برای من و آی پارا خیلی بد می شد . تصمیم داشتم تهران که رسیدیم خوب حواسم رو جمع کنم که ردم رو نگیره . من ساده رو باش که فکر میکردم اگه این آدم آسلان باشه ، فقط ممکنه پیش پدرم خبر چینی کنه و جریان عروسیم به هم بخوره . نمی دونستم میتونه خیلی خطرناکتر از این حرفا باشه و نمیدونستم درجه ی تنفرش از من و آی پارا چقدر ممکنه زیاد باشه . غافل از اینکه سرنوشت شوم من و آی پارا تو دستای پلیداین مرد آبله رو بود.
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب✨
آسمان اجابت✨
چقدر زیباست✨
بیا شاخه های✨
آرزویت را بتکان...✨
الهی شیرینی کامت✨
مرا آرام جــــان باشد✨
حالتون قشنگ و دلتون آرام ✨❣✨
☃ شبـتونب پاکے برف و باران🌨❄️🌨