#مقایسه_کردن
مقایسه بی جای همسر با زن های دیگر مثلا در ، آشپزی ، خانه داری ، تحصیلات و زیبایی و ... درنگاه او ، سرزنش یا تحقیر وی تلقی می شود و در بعضی موارد موجب دلسردی و دلخوری و گاه کینه و عداوت می شود و این امر سبب تضعیف روابط زناشویی می شود .
هر زنی ویژگی خاص خود را دارد و در قابلیت و توانایی ها بهیچ وجه نمی توان زن خود را با زن های دیگر مقایسه نمود
هر ستاره ای در مدار خود و فلک خود حرکت می کند و شرط اصلی سعادت وخوشبختی یک زندگی مشترک این است که بر اساس توانایی های خود در مدارش حرکتش را ادامه دهد .
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔰 متأهلین عاشق وارد شوید🔰
🆔 @zendegiasheghaneh🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شوهرانه
🎤 دکترحمیدحبشی
📝جنبه های جسمی اقتدار مردانه
✅آقا مراعات کن !
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
ادامه کلیپهای آموزشی در🔻
🆔 @zendegiasheghaneh🌹
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #همسرانه
✍ همسرم به من خدمت نمیکنه!
🎤 جیمى اوانس
زیرنویس فارسی
💟 @zendegiasheghaneh💞
#تاثیر_رسانه
#مدیریت_شبکه_مجازی
#اعتیاد_مجازی
‼️💗دوستی های مجازی
این روزها به يمن شبکه هاي اجتماعی دوستی های مجازی نیز شکل گرفته ،
♨️زنی که در رختخواب در کنار همسرش است ولی با گوشی با مردی که همکار یا عضو یک گروه هستند چت می کند مرد نيز به بهانه هاي واهى همسر خود را می پیچاند تا با خانمى که در یک گروه.هستند خوش و بش کند.
📚درکتاب تذکره الاولیاء، داستان دلچسبی از بایزید بسطامی روایت شده که می تواند الگوی مناسبی برای 'دوستی های اجتماعی' این روزهای ما باشد!
🎗احمد خضرویه -مرید بلندمرتبه ی بایزید بسطامی-همسری داشت به نام 'فاطمه' که از نوادر زمانه بوده است. گفته اندکه فاطمه با بایزیدبسطامی دوستی بسیار نزدیکی داشته و با ایشان بی مهابا(خودمونی)سخن گفته است. این مسئله البته صدای شوهررا در می آوردو بافاطمه بحثشان بالامی گیرد.فاطمه به شوهر می گوید: 'عزیزم، تو محرم طبیعت من می باشی و بایزید محرم طریقت من' احمد که می فهمد این دوستی خوشبختانه پاک است و اجتماعی، آرام می گیرد.(ناگفته نگذارم که احتمالا فاطمه این تفکیک محرم طبیعت ومحرم طریقت رااز عارفه ی بزرگ، بانو رابعه عدویه آموخته است که در یک رباعی عربی به خداوند می گوید: من تو را در دل محرم خود قرار داده ام و تن خود را به آنکه بخواهد با من بنشیند بخشیده ام) از بحث دور نشوم;
🎗خلاصه دوستی اجتماعی فاطمه و بایزید ادامه داشت تا اینکه یک روز فاطمه به دستان خود 'حنا' می زند، بایزید کنجکاوی می کند و می پرسد: 'فاطمه از بهر چه حنا بسته ای؟' فاطمه پاسخ تکان دهنده ای به استاد می دهد: 'تا این غایت تودست و حنای من ندیده بودی. مرابا تو انبساط بود.اکنون که چشم تو براین هاافتاد،صحبت مابا تو حرام است' به تعبیر دیگر، فاطمه همین که می بیند بایزید -با آن همه وارستگی و پاکدامنی -به اندازه ی پرسشی ساده، از وادی طریقت به صحرای طبیعت درغلتیده است و وارد حریم شخصی می شود، روی از او می پوشد و دیگربااو هم سخن نمی شود!
✅درست اینجاست که مفهوم عمیق تعهد و پایبندی به زندگی زناشویی، معناومفهوم پیدامی کند.
❎اینکه بهراسیم، اگر همسر ما با مردی بیگانه هم کلام شود کلاهمان را باد خواهد برد، به گمان من دلهره ای بی مورد و باوری آزاردهنده است.
♻️نه هیچ زنی می تواند شوهر را از همه ی زنان دیگر دور نگه دارد و نه هیچ مردی می تواند - به تعبیر مهستی گنجوی- همسر خود را در 'حجره ی دلگیر' زندانی کند.
✅‼️ و حالا که این واقعیت زمانه ی ماست، باید بیاموزیم که 'فاطمه وار' دوستی های اجتماعی خود را مدیریت کنیم و نگذاریم کسی به آسانی از 'حنای حریم شخصی مان' چیزی بپرسد که این دیگر دوستی پاک نخواهد بود.
🔅چنانکه قطب الدین ابوالمظفر المروزی در مناقب الصوفیه می گوید: 'تا مادام که در دوستی، غرض هوا و طلب وصال و طمع نصیب نفس می یابد. آن دوستی را محبت نشایدگفت بلکه آنرا هوا گویند'
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔰کانالی ویژه زوجین برای بهبود روابط زناشویی🔰
💠 @zendegiasheghaneh 💠
#همسرانه
#احادیث زیبا و آموزنده از معصومین درباره👇
#همسرداری
🍀 پیامبر اكرم صل الله علیه و آله فرمودند :
💕مرد به #زن خود خدمت نكند ، مگر صدیق یا شهید یا مردی كه خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد. ۱
💕 هر زنی كه شوهرش را هفت روز خدمت كند ، خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد و هشت در بهشت را به رویش بگشاید ، تا از هر در كه بخواهد وارد شود و هیچ زنی نیست كه جرعه ای آب به شوهرش بنوشاند مگر آنكه این عمل او برایش بهتر از یكسال عبادت باشد كه روزهایش را روزه و شب هایش را به عبادت سپری کند. ۲
💕 بدانید كه خداوند عزوجل و رسولش بیزارند از كسی كه به زنش ستم می كند تا آنكه زن طلاق خلع بگیرد."طلاقی که همسرش مجبور شود مهریه اش را ببخشد." ۳
---------------------------
▫️۱. بحار الانوار، ج۰۱۰۴ ص۱۳۲
▫️۲. ارشاد القلوب، ص۱۷۵
▫️۳. ثواب العمال، ص ۳۳۹
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃
#حدیث_سلامتی
🌹امام على عليه السلام فرمودند:
🔴 خوردن بِهْ، نيرويى براى قلبى است كه ضعيف شده باشد، معده را پاک مىكند، بر توانِ دل مىافزايد، ترسو رادلیر می کند، وفرزند را نکو می سازد...
📚دانشنامه احاديث پزشكى، ج 2، ص 344
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
۴- درس زندگی
۱_زود ناامید نشو
٢_ موفقیت تو را مغرور نکند
٣ _ گاهی کمی صبر،شکست را
به پیروزی تبدیل می کند
۴_ گاهی کمی عجله، پیروزی را
به شکست تبدیل می کند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_نودویک
آی پارا دلم برای تایماز تنگ شده بود . مضطرب بودم . از عکس العمل آیناز می ترسیدم . اگه ناراحت می شد و به پدر و مادرش می گفت و اونا هم پا می شدن می اومدن تهران چی ؟ تایماز سپرده بود که با اکرم برم برا خرید وسایل مورد نیاز اما من چون نمی دونستم چی می شه ،نرفتم . با خودم گفتم ؛ بذار بیان ، اگه اوضاع خوب بود ، می رم می خرم . از برخورد اهل خونه هم می ترسیدم . اونا فامیل خان بودن وبا شنیدن خبر ازدواج تایماز ، حتماً به خان خبر می دادن . در ضمن ، قبلاً تایماز گفته بود ، آی پارا دختر یکی از دوستامه . اینا نمی گن این چه پدریه که عروسی دخترش نیومد ؟ فکر کردن به همه ی این موانع و مشکلات باعث می شد ، شیرینی ازدواج با کسی که دوستش دارم به کامم تلخ بشه. روزهای آخر ، انتظار واسه برگشتن تایماز ، دیگه داشت خفه کننده می شد . تو اون دو هفته یه لقمه درست و حسابی از گلوم پایین نرفت . حس می کردم یه کم لاغر شدم . کارم شده بود پشت پنجره ی اتاقم نشستن و چشم به در دوختن . تنها چیزی که وقتی یادم می افتاد یه لبخند هر چند کمرنگ رو لبم می آورد ، قبولیم تو امتحان نهم بود .
تایماز با نزدیک شدن به تهران ، بیشتر دلشوره می گرفتم . کاملاً به مرد پشت سری حساس شده بودم . دلم می خواست همین که رسیدیم گاراژ ، فرار کنم و هیچ ردی از خودم نذارم. وقتی وسایلمون رو از اتوبوس گرفتم و تو یه درشکه جا دادم ، همه ی حواسم به این بود که از گاراژ می ره بیرون یا نه . در کمال تعجب و خوشحالی دیدم با یه درشکه از گاراژ خارج شد. از اینکه بی خودی بهش شک کرده بودم و تا اینجا این همه بی دلیل اعصابم رو خرد کرده بودم ، به خود بد و بیراه می گفتم . ولی ته دلم خوشحال بودم حدسم غلط از آب در اومده . حالا که بعد از سالها به اون روز فکر می کنم با خودم می گم. کاش یه کم بیشتر شک می کردم و اینطور راحت گول نمی خوردم. آیناز با دیدن تهران ذوق زده به اطراف نگاه می کرد و هرزگاهی سوالی می پرسید . یاد اولین روزی افتادم که آی پارا پاش رو گذاشت تو این شهر . چقدر همه چیز براش جالب و هیجان انگیز بود . با به یاد آوردن تعبیر اون از ماشین که اسمش رو درشکه ی بدون اسب گذاشت لبخندی ناخودآگاه اومد رو لبم . چقدر خوشحال بودم که فاصله ی زیادی باهاش نداشتم و می تونستم به زودی ببینمش.
آیناز رو پیاده کردم و نشوندمش رو صندلیش و در زدم . سید علی تا ما رو پشت در دید ، با خوشحالی در رو تا انتها باز کرد و من صندلی آیناز رو به طرف داخل هدایت کردم سید علی رفت تا وسایل رو بیاره .وارد حیاط که شدم ، آی پارا رو تو همون لباس عنابی که براش خریده بودم جلوی پله ها دیدم که به استقبالمون اومده . چقدر مشتاقش بودم و چقدر برای بغل کردنش دلم تو سینه بی تابی می کرد و چقدر عشقم زیباتر شده بود . حس کردم پای چشماش گود افتاده . یعنی می تونم امیدوار باشم واسه خاطر من ضعیف شده ؟صندلی آیناز رو با سرعت به طرفش هدایت کردم .آی پارا به طرفمون اومد وقتی رسید به ما یه سلام گذرا و سر به زیر به من کرد و خم شد و آیناز رو خواهرانه به آغوش کشید . خیلی من رو تحویل نگرفت.دلخوریم رو پس زدم چون می دونستم به خاطر حضور آینازه . من آی پارا رو خوب شناخته بودم هنوز به کاری که قرار بود بکنیم با تردید نگاه میکرد .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ها آرامشی دارند
از جنس خدا
پروردگارت همواره با تو همراه است
امشب از همان شب هایی ست
که برایت یک شب بخیرخدایی
آرزوکردم
#شبتون_بخیر✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh