لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃❤️
🎧 #صوت
🎀 آرامش بخشی،
#ویژگی_مردمقتدرامن
#دکترحمید_حبشی
👈 عالی و کاربردی
حتما گوش کنید
💕💕💕http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
❤️🍃❤️
#سیاستهای_همسرداری
#ویژگیهای_زوج_های_خوشبخت 💑
2⃣برای یکدیگر از هر کاری دست می کشند
👈به خاطر همسرتان باید هر کار دیگری را رها کنید
👈 و در صورت نیاز به کمک او ، به او توجه کنید
👈زیرا هیچ چیز مهم تر از نیاز همسرتان به شما نیست.👌👉
👈💟 #زوجین_خوشبخت هر روز ساعت هایی را به یکدیگر اختصاص داده
❣ و از هر کار دیگری برای این لحظات زیبا دست می کشند.
💕💕💕http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
❤️🍃❤️
#هردوبدانیم
👈بعد از دعواهای زن و شوهری این کارها ممنوع⛔️👇
❌ #رفتارسرد
❌ کش دادن مسئله
❌ مرور جمله های همسر
❌ تمرکز بر دلیل آغاز #دعوا
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#فرزندپروری
👈عواملی که در #افزایش_اضطراب کودکان تاثیر دارد: 👇
۱- اختلافات پدر و مادر
۲- دیدن فیلمهای ترسناک
۳- تحقیر و سرزنش کودک
۴- تهدید به تنبیه بدنی
۵- بیتوجهی به کودک به هنگام تولد نوزاد جدید
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🔴اسفناج سرتاپا را درمان میکند:
🔻بمب ویتامینA👈برای چشم
🔻معدن آهن👈رفع کمخونی
🔻منبع ویتامین C👈 دشمن سرماخوردگی
🔻فیبر خالص👈 ضدیبوست
🔻بمب کلسیم👈دندان واستخوانساز
🔻معدن ویتامینB3👈تب بر وضدتشنج
🔴هیچ وقت اسفناج را دوبار گرم نکنید چون اسفناج از مواد غذاییه که با دوبار گرم شدن هم سرطانزا میشه و هم عامل سنگ کلیه!!
♡• •♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
تا تلاشی نکنی چیزی تغییر نمی کنه...
فکرتو خالی از افکار منفی و نمی تونم ها کن
ببین به چه چیزی علاقه داری،
از پس چه کاری برمیای،
جایی که زندگی می کنی چه چیز تازه ای نیاز داره که اکنون نداره و جاش خالیه،
هر ایده ای داری رو عملی کن و پیش برو...
فراموش نکن همه افراد موفق یه روزی از خیلی خیلی کم شروع کردن تا شدن افراد بزرگ امروز
💫اللهمَّعَجّللِوَلیکَِالفَرَج💫
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_هشتادوهفت
تایماز اگر چه آدم معتقدی نبود اما به اصول اخلاقی به شدت پایبند بود . جوری که من حرکت زننده و زشتی رو تو این مدت ازش ندیده بودم . نمی دونم چقدر زل زدیم تو چشمای همدیگه که با لبخندی محزون ، زمزمه وار گفت : کی مال من می شی خاتون ؟ آروم گفتم : چرا اینقدر محزون ؟ گفت : نباید باشه ؟ مردم عشقشون فرسنگها ازشون دوره اما با دیدن اون تو خواب ، از خود بی خود می شن . من چقدر باید بدبخت باشم که هم دارمت و هم ندارمت . سخته آی پارا خیلی برام سخته . پشیمونم از اینکه زود برگشتم خونه . پشیمونم از اینکه مرد اون نبودم که بتونم از جلوی در بی هوا بشم و وسوسه ی تماشای ظرافتهات من رو از راه بدر نکنه. پشیمونم از اینکه زودتر از پایان قرارمون این همه ظرافت و زیبایی رو دیدم. حالا کارم سخت تر شده . من این هفت ماه رو به مدد پرونده های به خدا امروز با دیدنت ، تحمل این ده روز رو ندارم . باور کن نمی دونم چه مرگمه !!! دخترای بی حجاب و زیبای فرانسوی هیچ وقت نتونسته بودن احساسات من رو به غلیان در بیارن . زنای بی حجابی که تو مهمانی های فرماندار و وزیر و وکیل می بینم با سنگ برام توفیری نداره . اما تو .... تو لامصب داغونم می کنی .خودم خیلی دنبال چراش بودم . اما فقط به واژه ی عشق رسیدم و بس. شاید اینطور بی پرده حرف زدن دچار سوء تفاهمت کنه ، اما منظور من از حس کردنت ، از لمست فقط حضورته ، فقط بودنته و بس. نه چیز دیگه . دوست دارم بغلت کنم . ساعتها فقط نگاهت کنم .اینکه بدونم مال منی . فقط برای منی و تو حصار دستام بگیرمت و کل دنیا رو ازت دور نگه دارم ، برام خیلی شیرین و در عین حال دست نیافتنه. حرفاش اونقدری حلاوت داشت که مسخش بشم ولی هنوز مستش نشده بودم که نفهمم چیکار میکنم . سرم پایین بود و با دستام همه هیکلم رو پوشونده بودم . دلم می خواست بشینم واون همینطور آروم برام از دوست داشتم بگه . اما می ترسیدم نتونه به قولش پایبند بمونه . درست شب امتحان به ماجرای جدید نمی خواستم . خدا از درونم خبر داشت و امداد غیبی برام فرستاد . اکرم تو آستانه ی در ظاهر شد و چون از حضور بی موقع اربابش تعجب کرده بود بی در نظر گرفتن موقعیت من و اون که خیلی تو چشم بودیم گفت : ! آقا شما کی اومدین ؟ همین حرفش کافی بود که تایماز از اون حس و حال در بیاد . و بلند بشه . به طرف اکرم رفت و گفت : همین الان و از اتاق بیرون رفت . فرصت رو غنیمت شمردم و گفتم : منم الان دیدمش . خیلی بد شد من رو اینجوری دید . لبخندی زد که هزار تا معنی می داد . اما من معنی خوبش رو در نظر گرفتم و از اتاق رفتم بیرون و سریع رفتم اتاق خودم تا لباسهام رو عوض کنم. 31 خرداد 1310 مصادف بود با گرفتن کارنامم.انقدر سردرگم و مضطرب بودم که کارهای غیر ارادی می کردم . یه بار دست تایماز رو می گرفتم ، یه بار که اون دستم رو گرفته بوده به زور از دستش می کشیدم بیرون ، حرف می زد جواب نمیدادم، بعدش شروع می کردم به حرف زدن های بی ربط و بی مورد . مثل یه دیوانه رفتار می کردم . تایماز که ظاهرا متوجه وضع نابسامان روحیم شده بود با طمأنینه باهام برخورد می کرد .بلاخره رسیدیم . قرار بود به یکی از ادارات داخلی وزارت فرهنگ بریم که مسئول امتحانات نهایی پایه ی نهم بود . تایماز ازم خواست رو نیمکت سبز رنگ توی راهرو بشینم و خودش رفت تو یکی از اتاقها . بعد از اون اتاق اومد بیرون و رفت تو یکی دیگه . داشتم دیوانه می شدم . پس چرا نمی دن این نامه ی اعمال رو . بلاخره از اتاق سوم اومد بیرون و گفت : بیا تو آی پارا. با قدمهای لرزون وارد اتاق شدم . مرد شکم گنده ای با سر کم مو و سبیل از بنا گوش دررفته که به کراوات پهن زده پشت میز نشسته بود . با دیدن من یه نگاه اجمالی بهم کرد و گفت : روبندت رو بردار خانوم . مستاصل به تایماز نگاه کردم که چشماش رو رو هم گذاشت که یعنی باشه . روبند رو بردم بالا. مرد به نگاه گذار بهم کرد و گفت : آی پارا یوسف خانی هستی؟ گفتم : بله . دفتر بزرگی رو گرفت طرفم و گفت : بیا اینجا رو انگشت بزن و کارنامت رو بگیر. شما چون متفرقه امتحان دادی و سر کلاس نبودی ، کلرنامت دیر حاضر شده. کارنامه رو که گرفتم سریع نمراتم رو از نظر گذروندم . همه رو قبول شده بودم . این یعنی من موفق شدم ؟ تایماز کارنامه رو ازم گرفت و نگاهی بهش کرد و بعد با رضایت سرش رو بلند کرد و گفت : مبارکه !!! من می دونستم تو می تونی . این معرکه ست. چه نمرات خوبی هم گرفتی ! امین هم حتما خوشحال می شه. از اینکه تونسته بودم سربلند بیرون بیام خیلی خوشحال بودم و مرتب تو دلم خدا رو شکر می کردم . تایماز رو به مرد گفت : برای ثبت نام ایشون برای آموزش تو مقطع ابتدایی ،کجا باید بریم ؟ مرد یه نگاه بهم کرد و گفت : ایشون ؟ تایماز محکم گفت : بله
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌛 #متن_شب🌜
خورشید
جایش را به ماه میدهد
روز به شب
آفتاب به مهتاب
ولی مهر خدا
همچنان با شدت میتابد
امیدوارم قلب هاتون
پر از نور
درخشان لطف و رحمت خدا باشه✨
شبتون بخیر 🌟🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس،
🌹نگران چیزهایی ڪه آرامش را از تو می گیرند نباش...
🍃نگرانی، مشڪل فردای تو را از بین نخواهد برد ،
اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت...
🌹ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ،ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕــــــــــــﺎﻩ
خدا...
🍃امیدوارم همیشه در نگاهش باشی
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🍃الهی به امیدتو🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚بر احمد و خُلق
مهربانش صلوات
💚بر حیدر و صبر
بیکرانش صلوات
💚ازفاطمه، مجتبی
و مظلومِ حسین
💚تا حضرت
صاحب الزمانش صلوات
💚✨اَللّهم صَلِّ عَلى محمّد
💚✨وَ آلِ محمّد
💚✨وعجل فرجهم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهـدی_جان
یڪ جمعه بہ لطف حق تو را میبینیم
در جمـع تمام شهـدا میبینیم
ما پرچم سـرخ یا لثـارات تـو را 🚩
درگوشہی صحن ڪربلا میبینیم🕌
#یا_مهدی_ادرکنی
🌼أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌼
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_اربابم
"یا اباعبدالله"
صبح شد باز دلم تنگِ تو💔
از دور سلام
تو نیاز و ضربانِ دلمے، ختمِ ڪلام
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین"ع"
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯ای نام تو از نام خدا
🖤يا حضرت زهرا (س)
🥀ذكر تو شفای دردها
🖤يا حضرت زهرا (س)
🥀از بهر خدا به ما كن نظری
🖤یا حضرت زهرا (س)
🥀حاجات همه روا نما
🖤يا حضرت زهرا (س)
🥀ایام فاطمیه و شهادت
🖤حضرت فاطمه (س) فاطمه تسلیت 🏴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حضورآمریکا_درمنطقه_بایدتمام_شود☝️
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
صبح ها با معده خالی خرما بخورید
کسی که با معده خالی خرما میخورد ،
کمتر دچار کمخونی میشود
و بدنی مقاوم در برابر باکتریها و ویروسها دارد
همچنین بخاطر افزایش سوخت و ساز بدن باعث لاغری می شود...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼تقدیم به شما
🍃آدینه مبارک
🌼دوستان خوبم
🍃آدینه تون پراز شادی
🌼امیدوارم
🍃یه روزعالی راکنار
🌻خانواده ودوستان
🍃داشته باشید
🌼ثانیه ثانیه امروز رو
🍃به خوشی سپری کنید
🌼در کنار عزیزان تون
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#﷽ ✳️✨✳️✨✳️✨
#حدیث_مهدوی
✍️ حضرت مهدی
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودهاند:
✅ آگاه باشيد به زودی کسانی،
ادعای مشاهده مرا خواهند کرد!
آگاه باشيد هر کس قبل از،
"خروج سفيانی"
وشنيدن "صدای آسمانی"
ادعای مشاهده مرا کند
دروغگو و افترا زننده است...
حرکت و نيرویی،
جز به خدای بزرگ نيست ...
"احتجاج طبرسی،ج ۲، ص۴۷۸"
✅زمان ظهور و فرج ما با خداست،
و تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغگویانند ...
"بحارالأنوار،ج۵۳، ص۱۸۱"
✅ نفع بردن از من در زمان غيبتم ؛
مانند نفع بردن از خورشيد هنگام
پنهان شدنش در پشت ابرهاست ...
و همانا من ايمنی بخش اهل زمين
هستم همچنانکه ستارگان ايمنیبخش
اهل آسمانند...
📚"بحار الأنوار ،ج۵۳، ص ۱۸۱"
💚 الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج 💚
🔻بـه مـا بـپـیـونـدید 👇 👇 👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_رسانه
📡 #مشاهده_برنامه_های_تلویزیونی_از_ماهواره
❓ مشاهده برنامه های تلویزیونی که از ماهواره دریافت می شوند، چه حکمی دارد؟
❇️ پاسخ: 👇👇
☑️ از آنجا که برنامه هایی که توسط ماهواره های غربی پخش می شوند بیشتر دربردارنده آموزش افکار گمراه کننده و تحریف حقایق و لهو و فساد هستند و غالباً مشاهده آنها باعث گمراهی و فساد و ارتکاب کارهای حرام می گردد، بنا بر این دریافت و دیدن آنها جایز نیست.
--------------------------
💻 پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای
:
💚الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج💚
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ﴿۲۸۶﴾
✨پروردگارا، اگر فراموش كرديم
✨يا به خطا رفتيم بر ما مگير(۲۸۶)
📚سوره مبارکه البقرة
✍بخشی از آیه ۲۸۶
#آی_پارا
#پارت_هشتادوهشت
مرد با تردید گفت : محل ثبت نام تو این ساختمون نیست . باید به اداره ی آموزش ابتدایی مراجعه کنید که تو همون ساختمان وزارتخونه هستش. ازش تشکر کردیم و اومدیم بیرون . خیلی خوشحال بودم که می تونم معلم بشم و به بچه ها درس یاد بدم . تایماز تمام مدت ساکت بود و به شور و شوق کودکانه ی من لبخند می زد . اون موقع معنی لبخند محزونش رو نمی دونستم . ولی وقتی به محل مورد نظر رسیدم و فهمیدم نمی تونم معلم بشم ، علت حزنش رو متوجه شدم . فهمیدم چقدر از این شوق من افسوس میخورده . مردی که مسئول اونجا بود با یه پوزخند گفت : همه ی دانش آموزان این مدارس جزء فرزندان طبقه ی مرفه جامعه هستن و هیچ کدوم حجاب ندارن . در ضمن معلم با چادر چاقور نمی خوان .همه ی معلم های ما مرد و در ضمن اروپایی هستن . تو میخوای مثل چی یادشون بدی؟ درسته که خودت مدرک نهم داری ولی نمی شه . باز اگه مرد بودی ، یه جوری میتونستی بین اینا بربخوری ، اما حالا نمی شه . بعدم به صندلیش تکیه داد و با به حالت تمسخر گفت : شما اگه تحصیلات حالیت بود اول این چادر چاقور رو می نداختی کنار . با روبند می خوای بری درس بدی ؟ اونقدر بهم توهین کرد و آب پاکی رو ریخت رو دستم که کم مونده بود همونجا بشینم و گریه کنم. با یه کمر شکسته و غرور صد پاره شده از اونجا اومدیم بیرون . اون هم به شخصیتم و هم به اعتقاداتم توهین کرد . خوب معلومه دیگه اونقدر زنای بی دین و ایمون اجنبی مثل این ویکتوریا با تن و بدن لخت جلوی نگاہ هرزه ی این مردا راه می رن و ادا در می یارن که زن با چادر چاقور به مذاقشون خوش نمییاد .حالا چه با سواد چه بی سواد .رو به تایماز گفتم : پس آیناز چی میگفت ؟ چرا میگفت من میتونم معلم میشم ؟ تایماز برای به درشکه دست بلند کرد و گفت : تو الان حالت خوب نیست . بریم خونه به کم که آروم شدی ، دربارش حرف می زنیم . بعد زمزمه کرد تقصیر منه که همین امروز آوردم اینجا . باید میزاشتم از شیرینی قبولیت لذت ببری. تو اصلا یادت رفت که باید برای این موفقیت بزرگ خوشحال باشی .حوصله یکی بدو کردن باهاش رو نداشتم .اون باید خودش می فهمید که یکی از بزرگترین اهداف من از درس خوندن و این همه تلاش،معلم شدن بود.خوب اگه قرار بود نتونم معلم بشم ، همون سواد خواندن نوشتن که داشتم برام کافی بود دیگه. افسرده و مغموم ، سوار درشکه شدم و تو تموم مسیر ساکت نشستم . خیلی دلم گرفته بود . تایماز هم خدا خیرش بده که حالم رو می فهمید و تلاشی برای بهم زدن سکوت نمی کرد . وقتی رسیدیم خونه یکراست رفتم تو اتاقم و با همون چادر نشستم یه گوشه از اتاق .ذهنم خالی بود .انگار دیگه هیچ موضوعی نیست که بهش فکر کنم . چه خوب ، چه بد .همونطور یه گوشه نشسته بودمو بی هدف چشمام رودوخته بودم به روبه روم . چقدر برای گرفتن مدرک نهم ذوق داشتم .چقدر برنامه ریزی کرده بودم .همه چی بهم ریخت . این موضوع ، ازدواجم با تایماز رو هم تحت الشعاع قرار می داد . در اتاقم باز شد .حوصله نداشتم برگردم ببینم کیه !وقتی جلو روم نشست ، دیدم تایمازه . غمگین نگام کرد و گفت : اینقدر خود خوری نکن عزیزم .من حلش میکنم .خوب تو تهران به کم با شرایط تو و موقعیت الان جامعه درس دادنت با مشکل مواجه میشه اما میتونم یه آشنا پیدا کنم که واسه کارت تو شهرری و شهرهای اطراف کمکمون کنه. تو که با ایمان بودی! پس به قول خودت توکل کن به خدا .همه چی درست می شه . این جماعت آمل از اینکه یه زن درس بخونه خیلی خوششون نمی یاد چه برسه به اینکه بخواد تدریس هم بکنه . پس باید برای یه مبارزه آماده باشی .آی پارایی که من میشناختم سرسخت تر از این حرفها بود که با یه نه ، عقب نشینی بکنه . یادته چطور جلوی پدرم وایسادی و نذاشتی موهات رو بتراشن ؟ پس حالا هم باید مقاومت کنی . الان یه فرق مهم با اون موقع داری . یه کم مکث کرد و وقتی توجه من رو دید گفت : فرقش اینجاست که اون موقع تنها بودی و حالا من رو داری . بعد با شیطنت لبخند زد و گفت : این از همه مهمتره ! در ضمن اگه بخوای با غصه نیگام کنی و اینقدر مظلوم باشی ، نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم و حتما گازت می گیرم. از لحن شوخش لبخند کمرنگی رو لبم نشست و طبق معمول خجالت کشیدنام ، سرم خودسرانه فرو رفت تو گریبانم . سرم رو بلند کرد و گفت : نبینم چشمات غم داشته باشه خانومم. می دونی که جونم به جونت بستس. خواهش می کنم بخند . امروزروز مهمیه . شوخی نیست . خیلی کم هستن زنهایی که اجازه ی درس خوندن داشته باشن .تو از اول مهر امسال میری دبیرستان و این خیلی با ارزشه . به این موضوع فکر کن . تا تو دبیرستانت رو هم تموم کنی ، اوضاع یه کم بهتر میشه و شاید تو همین تهران تونستی تو یه مدرسه درس بدی. خدا رو چه دیدی ؟ دنیا که به آخر نرسیده !!! حالام مثل یه خانوم خوشگل و خوش اخلاق پاشو ، لباسات رو عوض کن بیا بریم ناهار بخوریم .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh