#طلب_روزی_حلال_صدقه_است
💠از امام صادق(علیهالسلام) نقل است ڪه:
⚜علی بن الحسین(علیهالسلام) سحرگاه در طلب روزی از منزل خارج شد،
عرض ڪردند:
▪️یابن رسول الله❗️ ڪجا میروید؟❓
فرمود:
⚜از منزل بیرون آمدم تا برای خانوادهام صدقهای بدهم.
عرض ڪردند:
▪️چطور به خانواده تان صدقه میدهید❓
فرمود:
⚜هرڪس از راه حلال روزی را به دست آورد (و برای خانواده خود خرج نماید) در پیشگاه خداوند برای او صدقه محسوب میشود❗️
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهای_بحارالانوار
[ ج ۴۶، ص ۶۶]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#چگونه_به_وضع_یڪدیگر_رسیدگی_میکنید؟
⚜امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود:
🔸ای عاصم❗️ چگونه به یڪدیگر رسیدگی و به هم ڪمڪ میڪنید❓
عرض کرد:
🔹 به بهترین وجه ی ڪه ممکن است مردم به حال یڪدیگر برسند.
فرمود:
🔸 اگر یڪی از شما تنگدست شود و بیاید خانه برادر مؤمنش و او در منزل نباشد، آیا میتواند بدون اعتراض ڪسی دستور دهد ڪیسه پول ایشان را بیاورند و سر ڪیسه را باز ڪند و هر چه لازم داشت بردارد❓
عرض کرد:
🔹 نه❗️ این طور نیست.
فرمود:
🔸 پس آن طور ڪه من دوست دارم شما هنگام فقر و تنگدستی به هم رسیدگی و ڪمڪ نمیڪنید.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهای_بحارالانوار
[ج ۴، ص ۱۱۸]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#توشه_بر_دوش_به_سوی_آخرت❗️
🔹زهری میگوید:
در شبی تاریڪ و سرد، علی بن حسین (علیهالسلام) را دیدم ڪه مقداری آذوقه به دوش گرفته، میرود. عرض ڪردم:
▪️ یابن رسول الله❗️این چیست، به ڪجا میبرید❓
حضرت فرمودند:
⚜ زهری❗️ من مسافرم. این توشه سفر من است. میبرم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم❗️ )
گفتم:
▪️یابن رسول الله❗️این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا میخواهی ببرد.
حضرت فرمودند:
⚜ تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من ڪاری نداشته باش❗️
زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض ڪرد:
▪️ یا بن رسول الله❗️ من از آن سفری ڪه آن شب درباره اش سخن میگفتی، اثری ندیدم❗️
حضرت فرمودند:
⚜سفر آخرت را میگفتم و سفر مرگ نظرم بود ڪه برای آن آماده میشدم❗️
سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانههای نیازمندان توضیح دادند و فرمودند:
⚜آمادگی برای مرگ با دوری جستن از حرام و خیرات دادن به دست میآید.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهای_بحارالانوار
[ ج ۴۶، ص ۶۵]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#هفتصد_درود_خداوند
🔰روزی پیغمبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود:
⚜یا علی❗️ میخواهی تو را به چیزی مژده بدهم❓
▪️امامعلی(علیهالسلام) عرض کردند: بلی، پدر و مادرم به قربانت❗️تو همیشه مژده دهنده هر چیزی بودی.
⚜ایشان فرمودند: جبرئیل، نزد من آمد و از امر عجیبی مرا خبر داد.
▪️امامعلی(علیهالسلام) پرسیدند: امر عجیب چه بود❓
⚜ایشان فرمودند: جبرئیل خبر داد ڪه هر ڪس از دوستان من، بر من و خاندانم صلوات بفرستد، درهای آسمان به روی وی گشوده میشود و فرشتگان هفتاد صلوات به او میفرستند و اگر گناهڪار است گناهانش میریزد همچنان ڪه برگ درختان میریزد و خداوند متعال به او خطاب میڪند: (لبیڪ یا عبدی و سعدیڪ).
سپس به فرشتگان میفرماید:
💥(ملائڪان من❗️شما به او هفتاد صلوات فرستادید، اما من بر او هفتصد صلوات میفرستم. )
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهای_بحارالانوار
[ج ۹۴، ص ۵۶]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#راز_احترام_پیامبرصلیاللهعلیهوآله_به_خواهر
💠رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) خواهر رضاعی (شیری) داشت، روزی خدمت حضرت آمد. پیامبر چون او را دید شادمان شد و عبای خود را برای او به زمین پهن ڪرد و او را روی آن نشانید، سپس به او رو ڪرد، با گرمی و لبخند با وی به گفتگو پرداخت، تا خواهرش برخاست و رفت.
🔸اتفاقا همان روز برادر رضاعیایشان نیز آمد. ولی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) با او مثل خواهرش رفتار نڪرد.
🔺شخصی پرسید:
▪️یا رسول الله❗️چرا به خواهر بیشتر از برادر احترام نمودید❓ با این ڪه او مرد بود. (یعنی او سزاوار به احترام بیشتر بود).
⚜حضرت فرمودند:
▪️چون خواهر نسبت به پدر و مادرش بهتر از برادر خدمت میڪند.
بدین جهت خواهر را بیشتر از برادر محبت ڪردم.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهای_بحارالانوار
[ ج ۷۴، ص ۵۶]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#چاره_بیتابی_در_سوگ_عزیزان
🔹یڪی از قاضیهای بنیاسرائیل پسری داشت ڪه زیاد مورد علاقه او بود. ناگاه پسر مریض شد و مُرد. قاضی از این پیشامد سخت ناراحت شد و صدایش به ناله و گریه بلند گردید.
دو فرشته برای پند و نصیحت به نزد قاضی آمده و شڪایتی را علیه یڪدیگر مطرح ڪردند.
▪️یڪی گفت:
این مرد با گوسفندان، زراعتم را لگدڪوب ڪرده و آن را از بین برده است.
▫️دیگری گفت:
او زراعتش را ما بین ڪوه و رودخانه ڪاشته بود، راه عبور برایم نبود، چاره ای نداشتم جز آن ڪه گوسفندان را از زراعت ایشان عبور دهم.
🔹قاضی رو به صاحب زراعت نموده وگفت:
تو آن وقت ڪه زراعت را بین ڪوه و رودخانه میڪاشتی، میبایست بدانی چون زمین زراعت راه مردم است. در معرض
خطر خواهد بود. بنابراین نباید از صاحب گوسفند شڪایت داشته باشی❗️
▪️صاحب زراعت در پاسخ قاضی گفت:
شما نیز آن وقت ڪه پسرت به دنیا آمد باید بدانی در مسیر مرگ قرار دارد، دیگر چرا ناله و گریه در مرگ فرزندت میڪنی❓قاضی فوری متوجه شد این صحنه برای پند و آگاهی او بوده. از آن لحظه گریه و ناله را قطع ڪرد و مشغول انجام وظیفه خود گردید.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ج ۸۲، ص ۱۵۵]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#شڪمپرستی_بزرگترین_دام_شیطان
🔹شیطان نزد پیامبران الهی میآمد و بیشتر از همه با حضرت یحیی(علیهالسلام) انس داشت.
روزی حضرت یحیی(علیهالسلام) به او گفت:
▪️من از تو سؤالی دارم.
▫️شیطان در پاسخ گفت:
مقام تو بالاتر از آن است سؤال تو را جواب ندهم، هر چه میخواهی بپرس من پاسخ خواهم داد.
▪️حضرت یحیی(علیهالسلام): دوست دارم دامهایت را ڪه به وسیله آنها فرزندان آدم شڪار ڪرده و گمراه میڪنی، به من نشان دهی.
▫️شیطان: با ڪمال میل خواسته تو را بجا میآورم.
شیطان در قیافهای عجیب و با وسایل گوناگون خود را به حضرت نشان داد و توضیح داد ڪه چگونه با آن وسایل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوی گمراهی میبرد.
▪️حصرتیحیی(علیهالسلام) پرسید:
آیا هیچ شده ڪه لحظهای به من پیروز شوی❓
▫️گفت: نه، هرگز❗️ولی در تو خصلتی هست ڪه از آن شاد و خرسندم.
▪️حضرتفرمود: آن خصلت ڪدام است❓
▫️شیطان گفت : تو پرخور و شڪم پرستی، هنگامی ڪه افطار میڪنی زیاد میخوری و سنگین میشوی بدین جهت از انجام بعضی نمازهای مستحبی و شب زنده داری باز میمانی.
▪️یحیی(علیهالسلام) گفت:
من با خداوند عهد ڪردم ڪه هرگز غذا را به طور ڪامل نخورم و از طعام سیر نشوم، تا خدا را ملاقات نمایم.
▫️شیطان گفت:
من نیز با خود پیمان بستم ڪه هیچ مؤمنی را نصیحت نڪنم، تا خدا را ملاقات ڪنم.
🔺بدین وسیله حضرت یحیی(علیهالسلام) یڪی از مهمترین دامهای شیطان را از خود دور نمود.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ج ۱۴، ص ۱۷۲]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#عمل_بدون_تقوا
🔹مفضل میگوید: در محضر امام صادق (علیهالسلام)بودم، سخن از چگونگی اعمال به میان آمد.
▪️من گفتم:
عمل من چه مقدار ڪم است❓
⚜حضرت فرمودند:
ساڪت باش❗️ از خداوند آمرزش بخواه❗️
🔺آن گاه فرمود:
عمل ڪم با پرهیزگاری، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزگاری است.
▪️گفتم:
عمل بسیار بدون پرهیزگاری چگونه میشود❓
⚜حضرت فرمودند:
مانند عمل ڪسی ڪه به مردم غذا میدهد، به همسایگانش محبت میڪند و در خانه اش به روی مردم باز است، ولی هنگامی ڪه در معرض ڪار حرام قرار میگیرد از آن خودداری نمیڪند و مرتڪب حرام و گناه میشود.
🔰بلی❗️ این است نمونه عمل بدون تقوا.
🔺اما شخص دیگری نیز هست ڪه ڪارهای نیڪ (غذا دادن، مهربانی به همسایه و... ) انجام نمیدهد، ولی اگر ڪار حرامی برایش پیش آمد، خویشتن داری نموده، مرتڪب ڪار حرام و گناه نمی گردد، البته شخص دومی بهتر از اولی است.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ج ۷۰، ص ۱۰۴]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#چوب_خلال_و_یڪ_سال_معطلی❗️
🔹احمد پسر حواری میگوید:
▪️آرزو داشتم سلیمان دارانی، یڪی از عرفا را در خواب ببینم.
پس از یڪ سال، او را در خواب دیدم.
به او گفتم:
🔹استاد❗️خداوند با تو چه ڪرد❓
گفت:
⚜از جایی میآمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آنها برداشتم، نمی دانم خلال ڪردم یا نه❗️
اڪنون یڪ سال است ڪه برای حساب همان چوب معطل هستم.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ ج ۷، ص ۱۶۱]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#لباس_خشن_برای_خدا
#ولباس_نرم_برای_مردم
🔹ڪامل مدنی جهت پرسش از مسائلی خدمت امام حسن عسڪری(علیه السلام) شرفیاب شد. میگوید:
▪️وقتی محضر امام رسیدم، دیدم لباس سفید و نرمی بر تن دارد. با خود گفتم حجت و ولی خدا لباس نرم و لطیف میپوشد آن وقت به ما دستور میدهد ڪه با برادران خود مساوات ڪنید و حال آنان را رعایت نمایید و از پوشیدن چنین لباسی ما را باز میدارد.
🔺در این موقع حضرت آستینهای خود را بالا زد، دیدم لباس سیاه رنگ خشن در زیر لباس نرم پوشیده، در حال تبسم فرمود:
⚜ای ڪامل هذالله و هذا لڪم: این لباس زیرین خشن برای خداست و این لباس نرم ڪه از رو پوشیدهام برای شما است.
آری❗️ در تمامی ڪارها باید رضایت خدا را در نظر گرفت و شخصیت ظاهری را نیز حفظ ڪرد.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ج ۵۰، ص ۲۵۳]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#عابدی_ڪه_گرفتار_ڪیفر_مردم_شد
🔺خداوند در گذشته، دو فرشته فرستاد تا اهل شهری را هلاڪ ڪنند، هنگامی ڪه دو ملڪ برای انجام مأموریت به آن شهر رسیدند، به مرد عابدی برخوردند ڪه در دل شب ایستاده و با گریه و زاری عبادت میڪند.
🔹یڪی از فرشتهها به دیگری گفت:
این مرد را میبینی❗️ڪه چگونه گریه و زاری میڪند❓ آیا او را نیز هلاڪ کنیم❓
🔸فرشته دیگری گفت:
▫️آری، من مأموریت خویش را انجام میدهم❗️
🔹ملک گفت:
▪️من درباره این مرد باید دوباره با خداوند مذاڪره ڪنم.
🔺 پس از بیان حال عابد،خداوند به او وحی فرستاد، این عابد را نیز با دیگران هلاڪ ڪن ڪه تاڪنون به خاطر من، خشم، چهره او را در مقابل گناهڪاران دگرگون نساخته است.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ج ۱۰۰، ص ۸۳]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#معجزههای_پیامبران_الهی
متوڪل عباسی خلیفه وقت از هر راه ممڪنی امام هادی (علیهالسلام) را اذیت میڪرد، گاهی به بعضی از اطرافیان خود دستور میداد ڪه پرسشهای دشوار بڪنند تا شاید او را مغلوب سازند.
▪️روزی به ابن سڪیت گفت:
در حضور من، سؤالهای دشواری از ابن الرضا (حضرت هادیعلیهالسلام) بڪن❗️
🔺ابن سڪیت هم از حضرت پرسید:
چرا خداوند موسی (علیهالسلام) را با عصا و عیسی (علیهالسلام) با شفا دادن ڪر، ڪور، پیس و زنده ڪردن مردگان و حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) را با قرآن و شمشیر به رسالت برانگیخت❓
▪️امام(علیهالسلام) فرمود:
⚜خداوند موسی (علیهالسلام) را در زمانی با عصا و ید بیضا فرستاد ڪه علم سحر در میان مردم رونق داشت، موسی نیز معجزاتی از همان نوع برایشان آورد تا بر سحرشان پیروز گردد.
⚜و عیسی(علیهالسلام) را با شفا دادن ڪر، ڪورها، پیسها و زنده ڪردن مردگان به رسالت برانگیخت ڪه در آن زمان مردم از لحاظ علم و طب نیرومند بودند و حضرت عیسی(علیهالسلام) با این معجزات بر آنها به اذن خدا غالب شد.
⚜و محمد (صلیاللهعلیهوآله) را در زمانی به قرآن و شمشیر به پیامبری مبعوث ڪرد ڪه عصر شعر و شمشیر بود و پیامبر گرامی با قرآن تابناڪ و شمشیر بران بر شعر و شمشیر آنها پیروز گردید.
🔺سپس ابن سڪیت پرسید:
اڪنون بر مردم حجت چیست❓
▪️امام(علیهالسلام) فرمود:
⚜عقل انسان، ڪه به وسیله آن، ڪسی را ڪه به خدا دورغ میبندد، میتوان شناخت و تڪذیبش نمود. همچنان ڪه راستگو را نیز به وسیله عقل میتوان شناخت.
#علامــــہ_مجــلــــــسـے
#داستانهاے_بحارالانوار
[ج ۵۰، ص ۱۶۴]
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@majlesi110
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰