01 Porsesh Va Pasokh Mosianade Soti Shonood (1401-03-26).mp3
15.24M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 پرسش و پاسخ بخش اول
* استقبال بی نظیر از مباحث شنود
* سوالات بسیار زیاد و در زمینه های مختلف کاربران
* چرا برخلاف گفته قرآن، شیطان اینقدر قوی بود؟
* یکی از کید های شیطان، این است که خود را ضعیف جلوه دهد.
* اگر درحزب الله باشی، کید شیطان ضعیف است.
* شیطان پیامبر خدا را از بهشت بیرون کرد.
* اگر قدرت شیطان را حس کردی، به دامان خدا پناه می بری.
* چرا انسان در حالات خاص، نباید اطراف محتضر باشد؟
* چرا نباید محتضر تنها بماند؟
* تجربه تا چه اندازه اهمیت دارد؟
* مخاطب این حرفها تویی؛ خود خودت!
* گاهی حاجات دیگران، در دست ماست.
* اجابت دعا با رسیدگی به دیگران.
* کاوری که خدا بر اعمال ما کشیده است.
* اینکه از نیات دیگران آگاه بودم، آزارم می داد.
* با اراده، بلوک ها را جا به جا می کردم.
* قدرت شهید ونفوس اولیا
* ملائکه در عالم ماده تصرف می کنند.
* آیا در برزخ، امکان گریه وجود دارد؟
* گریه ی آنجا، از جنس این دنیا نیست.
⏰مدت زمان:۳۷:۰۴
📆1401/03/26
#شیطان
#ملائکه
#محتضر
#نیات
❗️برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
🌐 https://aminikhaah.ir/?p=6561
🔔 @Aminikhaah_Media
هدایت شده از سوال بارداری،،بانوی بهشتی
22.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی تکان دهنده از تجسم اخروی جنایت اسقاط جنین برای مادری که تجربه مرگ موقت داشته😔
#دستور_رهبری_فرزنداوری
#تصویری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیافه های عجیب در برزخ
حجه الاسلام عالی.
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله :عطر زدن قلب را تقویت و عقل را زیاد میکند✅
بالاخره اون کانالی که منتظرش بودیم تو ایتا افتتاح شد🤩
یک کانال عاالی برای تهیه انواع عطر های معروف و خاص با کیفیت و قیمت عاالی👌
از این به بعد با خیال راحت و خیلی آسون میتونی عطرهاتو تهیه کنی😃
چی از این بهتر😍👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1123614790C5eae910cbd
https://eitaa.com/joinchat/1123614790C5eae910cbd
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
اینقدر پیامبر برای عطر هزینه میکردن که برق عطر در موهای ایشان دیده میشد..
و شنیدید حتما، پیامبر عطرشون تمام میشد روسری همسرشونو میزد تو اب استفاده میکردن ،این یعنی چی؟
یعنی بببین اونها چقد عطر میزدن که روسری اینقدر بهش عطر نشسته،
خانومها هم تو منزل خودتونو غرق درعطر کنید ،بیرون رفتید نزنید حرام است.
پس هم اقایون هم خانومها دریغ نکنید از عطر به سبک پیامبر زندگی کنید.
لینک ریپ اشتباه بود وارد این لینک بشید برای خرید عطر👇
https://eitaa.com/joinchat/1123614790C5eae910cbd
CQACAgQAAxkBAAF2J_Zi9lOrrMnZZzIMPFscmAjinVjLbAACYgADhkhYUYA99d4GQOcNKQQ.mp3
18.18M
🔹تفسیر قرآن کریم
🔸جلسه ۶۰
🔸سوره بقره
🔸آیات : ۶۷ تا ۷۱
💠 محمد رضا رنجبر
👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست اهل جهنم از اهل بهشت
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۱
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مصاحبه ای متفاوت
📌 چهارشنبه سوم تیر ماه ۱۳۹۹ بود. صبح برای کار دیگری میخواستم از خانه خارج شوم، گوشی را نگاه کردم، یکباره یاد پیام روز قبلش افتادم! پیام را بار دیگر نگاه کردم.
📌 نوشته بود: با سلام #سه_دقیقه_در_قیامت را خواندم. چقدر به ماجرای من شبیه است. در سؤال و جوابهای بعدی گفته بود که فعلاً در بیمارستان بستری است. گفتم خوب است امروز بجای رفتن به دفتر دوستم، وسایل لازم را بردارم و عازم بیمارستان شوم.
📌 خیلی سریع تصمیم من عملی شد. جلوی بیمارستان که رسیدم با خودم گفتم: شاید الان حال و شرایط مناسبی نداشته باشد. ای کاش قبل از حرکت تماس میگرفتم. همانجا شماره اش را زنگ زدم.
با مهربانی گفت: سلام برادر در طبقه پنجم بیمارستان منتظرت هستم. میدانستم که میآیی!
📌 وارد اتاق که شدم تمام شرایط مصاحبه را آماده کرده بود! گفت: امروز مرا به این اتاق دوتختهٔ ایزوله آوردند. مریض دیگر این اتاق را هم بردند. تمام شرایط مهیا شد. یقین داشتم کار خداست. مطمئن شدم که شما خواهی آمد تا آنچه برای بندگان خدا لازم است بازگو شود.
📌 ضبط را روشن کردم و بسم الله را گفتیم.
هرچند بخاطر عوارض بیماری و حضور کادر درمانی، مرتب مصاحبه ما قطع میشد، اما تا غروب همان روز، بیشتر مطالب ثبت و ضبط گردید. خداوند به من لطف نمود که با یکی از بندگان خوب او آشنا شدم.
📌 ایشان مطالب و خاطرات زیبایی از #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ داشت که بسیار اثر گذار بود.
📌 او ده روز را مشغول گشتوگذار در عالم بوده و حقایق بسیاری را مشاهده کرده بود که با آیات و روایات دینی تطبیق داشت.
📌 ایشان کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت را نیز خوانده بود و در بسیاری از موارد، ماجرایش با راوی آن کتاب نزدیک بود.
📌 این بزرگوار چندین بار #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ داشت که هر کدام از تجربه هایش مدتها طول کشیده و دریایی از ماجراهای عجیب و معارف معنوی با خودش داشت.
📌 شرط این بزرگوار برای ثبت خاطراتش، بیان ماجرا بدون نام راوی بود. هم بخاطر اینکه از مسئولین امنیتی بود و هم به دلایل دیگر.
📌 اما نکته ای که در بررسی اعمال خودش گفت که جالب بود ایشان به روحیه خودش اشاره کرد و گفت:
« من در دنیا خیلی راحت میگذشتم. مال دنیا برایم اهمیتی نداشت. اگر به کسی پولی قرض میدادم و او قرضم را نمیآورد، هیچ برایم مهم نبود. در دنیا راحت و آسوده بودم و حرص دنیا را نمیخوردم، هرچند که گرفتاری و مشکلات من کم نبود، اما خداوند هم در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم خیلی با ملاطفت و مهربانی با من برخورد کرد. خیلی سریع و شاید متفاوتتر از راوی کتاب سه دقیقه در قیامت و فقط در یک لحظه اعمال من محاسبه و بررسی شد.
اما من در این تجربیات چیزهایی دیدم که شنیدنش برای اهل ایمان میتواند راهگشا باشد.
من ده شب، در بدترین شرایط، در بیمارستان بودم و در آن شبها خداوند مرا با دنیایی متفاوت و رازهایی از عالم هستی آشنا مینمود!
با اینکه شش سال از آن ماجرا گذشته و زندگی من در این مدت دستخوش طوفان حوادث گردید، اما خواستم برای رضای خدا این مطالب بازگو شود، تا شاید در زندگی یکی از بندگان خداوند متعال تاثیر مثبت ایجاد نماید.
مشخصات بیمارستان و نام پزشک و پروندهام را در اختیار شما قرار میدهم تا صحت مطالب را هم بررسی کنید.»
📌 به سراغ دوستانم در بیمارستان مربوطه رفتم و مدارک پزشکی او را بررسی کردیم. او ده روز در بیمارستان بستری و بیشتر این مدت را در حالت کما بوده.
📌 مطالب کتاب را برای یکی از علمای ربانی که در زمینه معاد کار کرده اند، ارسال و پس از تأیید، کار را ادامه دادیم. مسئول مربوطه ایشان را در اداره دیدم و مطالب بیان شده از طرف راوی را بررسی کردیم. ایشان هم پس از تکمیل کتاب و قبل از چاپ، مطالب کتاب را مطالعه و ضمن حذف برخی موارد امنیتی و اطلاعاتی، کل کتاب را تأیید کردند.
در بازنگری مطالب در اداره ارشاد نیز، برخی مطالب تصحیح و چندین صفحه حذف شد و در نهایت کتاب حاضر در مقابل شما آماده شد.
📌 هدف ما در این کتاب، از بیان خاطرات این سرباز گمنام اسلام و انقلاب، این بوده و هست که راه را گم نکنیم و فقط در تمام امور، رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم.
📌 در پایان به تمام دوستان و همراهان عزیز بیان می کنم که: نقل تجربیات نزدیک به مرگ، صرفا مؤیدی است بر وجود عالم پس از مرگ، و خواننده نباید جزئیات تمام خاطرات و مطالب نقل شده از این افراد را عين واقعیت تلقی نماید، چرا که برای سنجش صحت چنین تجربیاتی هیچ معیاری وجود ندارد.
اما هر تجربه و خاطره ای که خلاف آموزه های دین باشد، قطعا كذب و غیر واقعی است. و هر تجربه ای که در آموزه های دینی وجود نداشته باشد و خلاف عقل نیز نباشد، تنها به عنوان امری ممکن تلقی می شود.
🖌 ادامه دارد...
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_95
فهرست موضوعات کانال
فایلهای کامل زندگی پس از زندگی
فصل اول و فصل دوم و فصل سوم👇
https://eitaa.com/zendegiitv4/40323
سه موضوع دنباله دار در کانال
1⃣مستند صوتی شنود👇
2⃣مستند متنی شنود
پرسش و پاسخ مستند شنود👇
3⃣سرگذشت اموات در برزخ👇
https://eitaa.com/zendegiitv4/41853
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانه زندگی علامه طباطبایی
─┅═ೋ❅🍀❅ೋ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1545797796C3b82ad42dc
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 7) #قسمت_هفت ♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگ
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت 8)
#قسمت_هشت
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. 💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. ✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. 🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. 🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. ❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. 📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند... ◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. 🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند.
📙ادامه دارد...
♡••࿐
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5