زندگی از غسالخونه تا برزخ
این دنیا فوق فوقش ۹۰،۸۰ساله ولی اون دنیا... بی نهااایت ساله:) و این در مقابل بی نهایت هیییییچ حساب م
حرف قشنگیه واقعا
ما ادما که همیشه سرمون تو حساب کتاب دودوتا کردنه مبادا ضرر مالی کنیم چرا فکر نمیکنیم داریم عمر کوتاه ۷۰ یا ۸۰ اصلا شما بگو ۱۰۰ ساله رو فدای زندگی ابدی میکنیم که تموم نمیشه
بزرگترین ورشکستگی دنیاست اگه اونور ببازیم
بزرگترین ضرره که اونور کم بیاریم
بزرگترین خسران خسر الدنیا و الاخره شدنه
دوستان یکم سرمون تو حساب کتاب زندگی ابدی هم باشه ضرر نکنیم
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
💔
#یک_داستان_یک_پند
کسی می گفت:
در بیمارستان نوزاد مُرد و آن را به پدرش دادند که دفنش کند، من نیز همراه او سوار ماشین شدم و به سوی قبرستان حرکت کردیم ....
او نوزادش را در آغوش گرفته بود و نگاهش می کرد ..تا اینکه در راه رفتن به قبرستان، ماشین به خیابانی پیچید و نور آفتاب به داخل ماشین و روی نوزاد افتاد ..
پدر حرکت عجیبی از خود نشان داد !!!
سبحان الله، پارچه سفید روی سر خود را در آورد و با آن نوزادش را پوشاند تا آفتاب به او نخورد !!!
انگار فراموش کرده بود که فرزندش مرده است ...
از عطوفت و رحمت پدر نسبت به فرزندش؛ بغضم ترکید و گریه کردم ... و معنی این آیه را خوب فهمیدم و تکرارش می کردم👇
﴿.. و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا ﴾
بگو : « پروردگارا ! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند ».
پدر و مادر می توانند همزمان ده کودکشان را دوست داشته باشند و به آنها توجه کنند اما ده پسر نمی توانند از یک پدر یا یک مادر مراقبت کنند ...
خداوندا به ما توفیق بده که به پدر
و مادر خود نیکی کنیم و ما را ببخش
به خاطر کوتاهی و خطایمان در حق آنان...
💞 @shahiidsho💞
💔
#داستان_کوتاه
💠 راز شگفت انگیز پیاده شدن شیخ عباس قمی از اتوبوس💠
💎 آیه: عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ بقره/216
💎چه بسا شما از چیزی کراهت داشته باشید درحالیکه خیر شما در آن است.
🔹آینه: حکایت؛ امام خميني(ره) در خاطرهاي از سفر خود با مرحوم حاج شيخ عباس قمي چنین بيان ميكند: بیابان سوزان و بیانتها در چشمهایمان رنگ میباخت و به کبودى میگرایید و از دور هم، چیزى دیده نمیشد. ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت، ایستاد. راننده که مردى بلند و سیاهچرده بود باعجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: بله پنچر شد و آنگاه به صندلى ما که در وسطهای ماشین بود، آمد. به من چون سید بودم حرفى نزد؛ ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى و گفت: اگر میدانستم تو را اصلاً سوار نمیکردم، نحسى قدم تو بود که ماشین ما را در وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت! یا الله برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى.
مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم بلند شدم که با او پیاده شوم اما او مانع شد؛ ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمیکرد که با او باشم، هر چه من پافشارى میکردم، او نهى میکرد، دست آخر گفت فلانى راضى نیستم تو اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم، دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت میکنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده و سوار ماشین شدم.
بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند میکردم نگه نمیداشت تا اینکه یک کامیونى نگه داشت. وقتى سوار شدم، قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنى است و مسیرش همدان است؛ از قضا من هم میخواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب میگشتم و در جایی نیافته بودم؛ فقط میدانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان میتوانم آنها را به دست آورم. راننده آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ... برایش گفتم. وقتى او را مشتاق و علاقهمند دیدم، بیشتر برایش خواندم. سعى میکردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم تا اینکه به نزدیکیهای همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه میکند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد، هنوز چند لحظهای نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشکآلود گفت: اینطور که تو میگویی و من از حرفهایت برداشت کردم، اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش من همین الآن پیش تو مسلمان میشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایی که از من حرفشنوی دارند مسلمان میکنم .
بعد هم به کمک من گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولى الله .1
1. با اقتباس و ویراست از کتاب عاقبت بخیران عالم
#آیه_ها_و_آینه_ها
💞@shahiidsho💞
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#باز_نشر 🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه بیست
سه دقیقه در قیامت 26_.mp3
20.74M
#باز_نشر
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه بیست و ششم
* سرنوشت ما به نیت ما بستگی دارد
* نیت یعنی هسته مرکزی
* خدا با جناب آسیه (س) اتمام حجت میکند
* دلت پاک باشه؛ اما دلِ پاک، نیت پاک دارد
* عمل لطیف موجب ارتقا نیت میشود
* عمل میوه نیت است
* بهترین زمان برای اصلاح نیت در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام
* چرا در بهشت و جهنم خلود داریم؟
*چقدر نیت خیر داریم؟
* تفاوت بین قانون جذب و قانون نیت
* رابطه بین نیت و تقدیرات الهی
* رزق رحمانی و رزق رحیمی
* نیت فی سبیل الشیطان
* در نیت، ریا نداریم
* بی قرار زمان عج، هستیم؟
* مومن مورد کُفران است
* علامت شقاوت و عاقبت به شری
* نیت بد بوی بد دارد
* با نیت گناه از رزق محروم میشویم
📅98/12/26
#نیت
#مشهد
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔 @Aminikhaah_Media
مهم ترین سوال قبر.m4a
5.37M
#فایلصوتی😍
🔘مهم ترین سوال قبر!!!
برا امام زمانت چیکار کردی؟!😱
➕حتما گوش بدین رفقا👍
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#فایلصوتی😍 🔘مهم ترین سوال قبر!!! برا امام زمانت چیکار کردی؟!😱 ➕حتما گوش بدین رفقا👍
#شیطان_میگه
خوشم میاد نه سوره جمعه رو میخونی،
نه دعای عهد روزانه
و نه دعای ندبه آخر هفته
و نه بخاطرش ترک گناه میکنی...
آخر سر هم ژست منتظر میگیری
شماها که بخاطرش هیچ کاری نمیکنید، دقیقا انتظار دارید کی آستین بالا بزنه؟! :)
#امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
زندگی از غسالخونه تا برزخ
💔 #سفر_پرماجرا ۱ ✍راهی طولانی درپیــش است... تا راهِ پیـــشِ رو و منزلی که قرار است در آن فرود آی
1_1977761342.mp3
8.12M
#سفر_پرماجرا ۲
💥مسائلی که دانستنش برای همهما، لازم و ضروریست
✍تـــو؛ اهلِ زمیــن نیستی!
خانه ای داری، فراتر از خاک
خانه ای از جنسِ خُــ✨ـدا...
چهار منزل، تا خانه ات، راه باقی ست،
بشناس و عبـــور کن
#ادامه_دارد...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کردهایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
مهلت بیابد از اجل و کامران شود
هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد
با صدهزار حسرت از اینجا روان شود
آوازه در سرای در افتد که خواجه مرد
وز بم و زیر، خانه پر آه و فغان شود
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود
آرند نعش تا به لب گور و هر که هست
بعد از نماز باز سر خانمان شود
میراث گیر کم خرد آید به جست و جوی
پس گفت و گوی بر سر باغ و دکان شود
نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام
در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
خرم دلی که در حرمآباد امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
این کار دولتست نداند کسی یقین
سعدی یقین به جنت و خلدت چه سان شود
سعدی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
چالش امروز این باشه خوبه؟
این نیستم هر کی میتونه باشه
پدر مادر همسر خواهر برادر بچه دوست فامیل
بفرستید لطفا مطالبتونو
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
چالش امروز این باشه خوبه؟ این نیستم هر کی میتونه باشه پدر مادر همسر خواهر برادر بچه دوست فامیل بف
سلام
اگه بفهمم یک عزیزم فردا نیست بهش میگم هنوزم درک نمیکنم رفتنت چی شکلیه
اما از چیزی که دیدم اطرافم همه میگن قدرشونو ندونستیم
پس میگم قدرتو ندونستم تا بودی😭
#پاسخ_مخاطب
سلام
من فقط گریه میکنم نمتونم حرف بزنم بفهمم فردا نباشه
از غصه فقط اشک میریزم
دیونه میشم بفهمم فقط امروز هست
خدا کنه برای هیچکسی این اتفاق بیفته بهش بگن فردا عزیزانشونو ندارن از دست میدن
#پاسخ_مخاطب
زندگی از غسالخونه تا برزخ
چالش امروز این باشه خوبه؟ این نیستم هر کی میتونه باشه پدر مادر همسر خواهر برادر بچه دوست فامیل بف
سلام اگر کسی که دوستش دارم بهم بگه دیگه فردا نیست؛ اول حسابی بغلش میکنم و میبوسمش بعد سعی میکنم هر خواسته ای که داره و در توانمه براش انجام بدم و اینکه بازم بهش امید بدم وبگم عزیزم کسی از فردا خبر نداره؛ هممون ممکنه حتی ثانیه بعد نباشیم؛ بیا خودمون رو بخدا بسپاریم و از تک تک ثانیه هایی که میتونیم نفس بکشیم لذت ببریم و از خدا بازم چیزای خوب بخایم شاید خدا بهمون عمر مجدد بده که بتونیم بنده خوبی باشیم❤️
#پاسخ_مخاطب
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#سفر_پرماجرا ۲ 💥مسائلی که دانستنش برای همهما، لازم و ضروریست ✍تـــو؛ اهلِ زمیــن نیستی! خانه
1_1977761496.mp3
8.3M
💔
#سفر_پرماجرا ۳
✍چونان جنینی در رحم مادر،
که دنیا احاطه اش کـرده
و او بی خبر است...
💠ملکوت؛
تمام جان تو را فرا گرفته است؛
و تو نمی دانی....
ostad_shojae
#مرگ
#دنیا
#آخرت
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
چالش امروز این باشه خوبه؟ این نیستم هر کی میتونه باشه پدر مادر همسر خواهر برادر بچه دوست فامیل بف
سلام
درباره چالش
من میگفتم خیلی دوستت دارم کاش میشد خودم جای تو بمیرم
یا اگه میشد از عمر من بر میداشتن رو عمر تو میذاشتن
و میخواستم هر چی دوست داره بهم بگه تا انجام بدم
هر کار شدنی و نشدنی رو حاضر بودم براش انجام بدم
ممنون از کانال خوبتون
#پاسخ_مخاطب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که این حدیث رو بشنوه، تا آخر عمر، نماز اول وقتش ترک نمیشه!
از غسالخونه تا بهشت👇
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🌺💚﷽ 💚🌺
#داستان واقعی
📣 وقتی پدر شهید آدرس منزلش را
برای ازدواج با دخترش را میدهد.
💚 #ایــن_اتفــــاق_واقعیستـــــــ 💚
◀️ ۲۳ مهر ماه ۹۶
در برنامه سمت خدا شبکه سوم صدا و سیما
حاج آقای قرائتی :
من اصلا خواب را تعریف نمیکنم و چون این قضیه را تحقیق کردم و همین امروز صبح منزل آن شهید بودم و چون دیگر خواب صادقه هست و مثل بیداری است و چون خودم تحقیق کردم برای شما تعریف میکنم ...
قضیه از این قرار است که پسر شهیدی برایم تعریف کرد که چند جا خواستگاری رفتم و جور نشد ...
و در آخرخواستگاری دختری رفتم و خوشم آمد ، ولی دختر در صحبت خواستگاری به من گفت :
"چون پدرت شهید شده من جواب رد میدهم
من دوست دارم پدر شوهر داشته باشم."
پسر شهید گفت:
من با ناراحتی به خانه برگشتم و قاب عکس پدرم را برداشتم و با ناراحتی گفتم :
"آخه چرا جنگ رفتی که من و ۵ - ۶ بچه یتیم شویم و اینقدر اذیت شویم و الان این حرفها را بشنویم !!! "
پسر شهید گفت :
بعد مدت کمی یهویی خوابم گرفت
در حالی که من هیچوقت در آن زمان نمیخوابیدم ...!!!
در خواب پدرم آمد و به حالت توبیخ گفت :
"من که از خودم جنگ نرفتم ، من با فتوی امام خمینی برای دفاع از مملکت به جنگ رفتم ، چرا می گویی چرا جنگ رفتی !!؟"
ناگهان دیدم تمام شهدا وارد شدند ، و بعد امام خمینی اعلی الله مقامه وارد شد و همه شهدا به احترام امام خمینی ایستادند و راه باز کردند ، امام خمینی جلو آمد و با حالت توبیخ و تشر زدن به من گفت :
"من دستور دادم پدرت به جنگ برود ، اگر حرفی داری باید به من بزنی ، برای چه پدرت را ناراحت کردی؟ این حرفها چه بود که زدی !؟ "
امام خمینی رویش را از من برگرداند و رو به شهیدی در جمعیت کرد و گفت بیا جلو !!!؟
شهدا همه به احترام ایستادند و آن شهید جلو آمد و امام خمینی گفت :
◀️ " شما دخترت را به پسر ایشان بده "
شهید نیز بدون درنگ گفت :
" چشم ، این هم آدرس منزل ماست ".
و آدرس را در خواب به پسر شهید گفت.
پسر شهید گفت از خواب بلند شدم و قضیه را به مادرم گفتم.
مادرم گفت آدرس را بده می رویم ...
بود بود... نبودم ضرر نکردیم.
◀️ پسر شهید گفت:
همراه مادرم به آن آدرسی که آن شهید در خواب داده بود رفتیم و دیدیم درست است ! در زدیم و وقتی خانمی (همسر شهید ) در را باز کرد گفت فلانی هستید !!! و انگار ما را چندین وقت می شناسد !!! و کلی ما را تحویل گرفت و گفت همسرم اخیرا به خوابم آمد و گفت فلانی برای خواستگاری دخترمان می آید ... ما الان منتظر شما بودیم .
آقای قرائتی ادامه داد :
الان عکسهای دو شهید را دارم . در ضمن من سالی شاید ۲ تا خواب تعریف کنم ولی این را خودم تحقیق کردم و دیگر خواب نبود انگار بیداری بود. حالا چی دختر دکترا دارد و پسر فوق دیپلم !
🔹حاج آقا قرائتی افزود :
"حالا من این را تعریف کردم از فردا دختر پسرها راه نیفتند از امام خمینی همسر بخواهند وظیفه امام خمینی کارهای ازدواج نیست ولی گاهی اوقات یک چشمه ای می آیند که برای ما حجتی شود ."
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
👈 #فوروارد_یادتون_نره 🌹
التماس دعا
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
شهیدی که بعد از شهادت،برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!
✅ به نقل از دختر شهید:
«یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند.
بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم.
🔰وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم.
💠 ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم.
به فکر فرورفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟
💥 نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود.
وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد...
🌟در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم.
🍀به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم.
گفتم آقاجون کدام برنامه؟
گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند.
رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد.
می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه.
اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند.
🌻 آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم .
🌾این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم...
☀️صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود!
✅ وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود.
🔮خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم.
🌼پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود.
در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد.
مادر، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟
🌻 شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: «اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.
✨همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.
🌹علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد.
💠اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به "خود شهید مجتبی صالحی" است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
✨با تایید مطلب، امروزه مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن نامه، شهید را می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند..
📘به نقل از تبیان
📙باشگاه خبرنگاران جوان
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#باز_نشر 🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه بیست
سه دقیقه در قیامت 27.mp3
38.15M
#باز_نشر
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه بیست و هفتم
* عمل و نیت تمام شدنی نیست
* زبان استعداد
* خدایی شویم که اگر نشدیم کارمان زار است
* از فضل خداست که از طریق انبیا قواعد زندگی را به ما گفت
* عمل خاص ببریم، بقیهاش با خدا
* واکنش متقین در مقابل کسانی که از آنها تعریف میکنند
* بعضی نَفسها زود اشباع میشوند
* اخلاص را همه دارند، مراقب ماندگاری اخلاص باشیم
* چگونه با انفاق علنی دچار ریا نشویم؟
* در دستگاه سیدالشهدا، برخی قواعد خدا تغییر میکند
* نگاه ما به امام حسین (ع)، نگاه بیمهای نباشد
* ذات ما با اشک بر اباعبدالله پاک میشود
* اینجا به نظر قطره، آنجا به نظر دریا
* برداشته شدن عذاب از قبرستان به چه معناست؟
* فاصله ما با خدا یک قدم است
* باطن زیارت و عبادت چیست؟
📅98/12/27
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
مکاشفه آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی
و هدیه امام زمان (عج)
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از تبلیغات
💰یه کار هنری راحت و البته #پولساز🤩😍
💌اگه میخوای با یه سرمایه ی کم و ناچیز یه کسب و کار پردرآمد راه بندازی الان وقتشه🤩😎💰💵
🌱🌱🌱
eitaa.com/joinchat/3500343346C2f8ce76f8b
🌱🌱🌱
💎مربی همیشه کنارته و مو به مو همه چیو یادت میده👌
💎همیشه به آموزشا دسترسی داری و رفع اشکال دائمی هست😁😍🤩
💎قیمت فوق العاده پایین و کیفیت بالاااا
فرصتو از دست ندید📣😍