زندگی از غسالخونه تا برزخ
چیشد غساله شدم 👇
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند
کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇
@neiynava313
مامانم از ترس اینکه از بیمارستان کسی نیاد دنبالش رفته بود خودشو قایم کرده بود 😭و میگفت پیام نزار منو ببرن بزار تو خونه بمیرم
روزهای خیلی بدی بود هر روز مرگم رو به چشم میدیم ، خلاصه مامان بابا و پیام بیمار شدن و تو خونه موندن اما هیچ کس نزدیکشون نیمشد
💔💔
حوزه فراخوان زد نیاز به غساله دارن تو شهر
جنازه ها موندن روی دست خانواده ها وکسی نیست اموات رو غسل بده...
زنگ زدم رفیقم گفتم حاضری بریم غسالخونه اموات کرونایی رو بشوریم،گفتنش به همین راحتی نبود تمام جونم پر از ترسو اضطراب و هیجان بود
گفت باشه بریم،گفتم مطمنی!!!
شاید تو این راه برگشتی نباشه
شاید دیگه نشه بچه هامون رو ببینیم...
منم نذر کردم خدمت کنم تو غسالخونه وجنازه های رو بشورم که هیچ کس جرات نزدیک شدن بهشون رو نداشت😞
اما فقط مادرم رو برام سالم نگه داره....
الحمدلله رب العالمین مادر و خانوادم حالشون خوب شد و من این موضوع رو مطرح کردم بین خواهرام هر کدوم به نحوی مخالفت میکردن میگفتن اگه مامانی بفهمه دق میکنه🥺
بخاطر حسین زهرا این کارو نکن
دم به دقیقا زنگ میزدن به همسرم به مادر شوهرم
که اونا مخالفت کنن بام و اجازه ندن که من برم غسالخونه☺️
اما من و همسرم اتمام حجت کرده بودیم
فقط یه کلام گفتم به همسرم ...
من باید برم الان وقتشه ،الان باید به درد بخورم
اگه الان به درد نخورم کی دیگه میخام به درد بخورم الان هم میدون جنگه🥺
ببین هیچ سربازی نیست که بره خط مقدم
غسالخونه ها پر از مادر و خواهرانی هستن که هیچ کس وکار ندارن.....
به الله اگه زمان جنگ بود من زمین نمی نشستم
مانع من نشید ،روحیه ی من ج.هادیه
غیرتم اجازه نمیده بمونم تو خونه و ببینم بقیه خواهرانم راهی شدن و از جون و جوونیشون مایه دارن میگذارن اما من بشینم تو خونه😭
شوهرم گفت حسین چی!
چند ماه بیشتر نداره زهرا....
گفتم اول خدا
دوم حضرت زهرا س
سوم زنده باشه پدرش
تیکه جیگرم رو حسینم رو دست تو میسپارم
اما اجازه نده حرف های خانواده ها روی تو اثر بزاره
بزار برم و بعد ها حسرت تو دلم نمونه
شماره های مختلفی بم زنگ میزد روحمم خبر نداشت که کی هستن باهم حرف میزدن ...
بعد میگفتن بخاطر خواهرات دست از این کار بکش... ینی خانوادم افرادی رو واسطه میکردن تا من رو پشیمون کنن.....
خبر به گوش دایه رسید
زنگ زد گریه میکرد زهرااااا
شیری که بهت دادم رو حرام میکنم اگه پا بزاری تو غسالخونه من دیگه تحمل داغ تورو ندارم،باکلی حرف واصرار دایه رو راضی کردم☺️ این شد شدم غساله...
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید مرده رو زنده میکنه
هیچوقت ناامید نشید...
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک در حال احتضار و مرگ😔
که از ترس مدام میگه من هستم😢
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۱۱ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ مرگ و شیاطین 🔘 از دیگر تجربیاتی که در بیمارستان مشاهده کردم
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۱۲
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
بیت المال
✔️ دوازده روز در بیمارستان و ده روز در بخش مراقبتهای ویژه بودم. بارها ماجرای خروج روح و تجربه نزدیک به مرگ برایم اتفاق افتاد.
✔️ من حداقل روزی یک بار از بدنم خارج میشدم و بر می گشتم! توصیف آنچه دیده ام کار ساده ای نیست. اینکه برخی دوستان و بستگان خودت را به گونه ای مشاهده کنی که باورش برایت بسیار سخت است.
✔️ مثلا یکبار به سراغ دوستان دوران نوجوانی ام رفتم. دو نفر از آنها در یک اداره مشغول به کار بودند. خب وقتی کسی تعهد می دهد که در یک اداره به میزان ساعتی مشخص، کار مفید انجام دهد، باید نهایت دقت را بنماید که مشکل حق الناس و خصوصا در ادارات دولتی به مشکل بیت المال گرفتار نشود. این گرفتاری ها، انسان را دچار مال حرام کرده و نتیجه مال حرام در ذُریّه و فرزند انسان نمایان می شود.
✔️ به اتاق یکی از دوستانم رفتم. در زمان اداری مشغول کارهای شخصی شده و ارباب رجوع را پشت در معطل کرده بود! با یک نگاه فهمیدم که این کار هر روزه اوست؟ با اینکه ایشان نمازخوان و اهل رعایت حرام و حلال بود، اما من قیامت او را دیدم که به دنبال مردم می گشت تا از آنها حلالیت بطلبد.
✔️ دوست دیگرم در یکی دیگر از قسمت های آن اداره مشغول بود. او همان لحظه برای کاری وارد اتاقی شد که من حضور داشتم. با دیدن او خیلی وحشت کردم. باطن او شبیه زنان عریان شده بود! وقتی بار دیگر به او نگاه کردم فهمیدم که این دوستم، تا لحظاتی قبل و در محل کار و با اینترنت بیت المال، مشغول تماشای فیلم های مستهجن بوده! عمل حرام، آن هم در وقت اداری؟! من دیدم که این دوستم به چه سرنوشتی در دنیا و آخرت دچار می شود. او به خاطر این کارهای زشت و گناهان این گونه و عدم رعایت حق الناس، با بی آبرویی از همان اداره اخراج شد و دچار گرفتاری های شخصی گردید. در آخرت هم گرفتاری او شدید بود.
✔️ البته بعدها و پس از مرخص شدن از بیمارستان، بار دیگر به این دو عزیز سر زدم. به خاطر وظیفه همگانی امر به معروف و نهی از منکر، به همین دوستم گفتم: فلانی اگر چشمت را حفظ نکنی گرفتار می شوی و حدیثی برایش خواندم.
✔️ من در آن لحظات، یکی از همکاران فعلی خودم را که خیلی گرفتار مشکلات بود مشاهده کردم. دوست داشتم بدانم چرا این قدر در زندگی با مشکلات مواجه است. متأسفانه این رفيق من هم در زمان بیت المال به کارهایی مشغول می شد که گفتنی نبود. این مشکلات در نتیجه کارهای خودش ایجاد میشد.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا گاهی یکدفعه بیدلیل یاد بعضی اموات میفتیم؟
حجت الاسلام قرائتی: اگر یکدفعه به یاد میتی افتادید بدونید داره به شما التماس میکنه که براش دعا کنید...
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
ترس از مرگ
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
نظرات مردم
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۱۲ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ بیت المال ✔️ دوازده روز در بیمارستان و ده روز در بخش مراقبتها
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۱۳
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
آن دو پرستار
هربار که روح از بدنم خارج می شد، با حقایق بیشتری آشنا می شدم. حقایقی بعضأ تلخ و وحشتناک، اما آموزنده. من میدیدم که برخی اعضای کادر درمانی بیمارستان، چقدر خالصانه فعالیت انجام می دادند و به خاطر رسیدگی به مشکلات انسانها و دعای خیر مردم، چقدر رشد می کنند، اما برخی دیگر...
در یکی از دفعاتی که روح از بدنم بیرون آمد و میخواستم از بیمارستان خارج شوم، یک دختر و پسر پرستار وارد اتاق من شدند. دختر خانم همین طور که با آن پسر پرستار صحبت می کرد، رفت سراغ سرم من و مشغول بررسی شد. آقا پسر هم پرونده مرا نگاه کرد تا ببیند چه دارویی و در چه ساعتی باید داخل سرم تزریق شود. آنها به ظاهر کار و وظیفه خودشان را انجام میدادند. اما به محض اینکه به این دو نفر خیره شدم، وحشت سراپای وجودم را گرفت! من نه تنها باطن افکار آنها، بلکه نتایج فکر و عمل آنها را به خوبی می دیدم! من حتی اسم و مشخصات و محل تولد و پدر و مادرشان را به اسم میدانستم! این دختر خانم تلاش می کرد دل این پسر را به خود جذب کند، در حالی که قبلا با پنج پسر دیگر رابطه داشت! من حتی می توانستم بفهمم که چه کسانی قبلا با او دوست بودند. این پسر هم با چندین دختر دیگر ارتباط داشت و به بسیاری از آنها قول ازدواج داده بود. او تلاش می کرد تا این دختر را هم برای مقاصد شهوانی، با خود همراه کند. حتی میدیدم که وقتی ساکت می شدند، فکر می کردند که الان چه بگوییم!؟ دختر فکر می کرد چه تیکه ای بیندازم و او چه جوابی به من خواهد داد و... من می دیدم که شیاطین بین آنها قرار گرفته و همین طور آنها را به ادامه این گفتگو تحریک می کنند؟ وقتی یک ظرف آتش قرار داشته باشد و یک لیوان بنزین در آن بریزیم، این آتش شعله ور می شود. من دقیق همین را میدیدم. در بین این دو پرستار، آتشی ایجاد شده بود که هر کلامی که گفته می شد، مانند یک لیوان بنزین عمل می کرد؟ برایم عجیب بود که همان زمان، گوشی تلفن این دختر خانم زنگ خورد. من حتی می فهمیدم که چه کسی پشت خط است و چه می گوید و چه نیتی دارد؟ شخص پشت خط، یکی از دوست پسرهای قدیم این خانم بود. کمی با او صحبت کرد و دختر خانم سريع خداحافظی کرد تا در راهرو به این جوان پرستار برسد. از طرفی می دیدم که گرفتاری آنها به همین مسئله و ارتباط ختم نمی شود. این خانم پرستار، بعد از اینکه کمی با آن جوان در راهرو صحبت کرد، به اتاق مجاور رفت. یک پیرمرد بیهوش روی تخت خوابیده بود. این خانم عجله داشت که زودتر سرم را قطع کند و به سراغ همان پسر برود. چنان با سرعت، سوزن سرم را از دست پیرمرد درآورد و چسب روی دست را کند، که از دست این پیرمرد خون جاری شد. او یک چسب دیگر روی زخم زد و با خودش گفت: اینکه بیهوش است و چیزی نمی فهمد. بعد هم سریع بیرون رفت.
من اذیت شدنهای آن پیرمرد را مشاهده کردم. دیدم که این پیرمرد، خانم پرستار را نفرین کرد. تمام اینها حق الناس هایی بود که باید یک روزی جواب داده می شد و متأسفانه کسانی که دستورات خداوند برایشان اهمیتی ندارد، به حق الناس هم بی تفاوت اند. من دیدم که مادر و پدر این دختر جوان خیلی برایش دعا می کردند، اما بیشترین چیزی که عاقبت این دختر را تباه کرد، مسئله حق الناس بود. جالب بود که تا پایان عمر هر دوی آنها را دیدم! دیدم که هر کدام آنها با چه کسی ازدواج کرد.
اما مشاهده کردم که هیچ کدام در زندگی شخصی و مشترک آینده خود، روی آرامش نخواهند دید و زندگی مشترک آینده آنها با همسرانشان گرفتار همین ارتباطهای حرام دوران جوانی خواهد شد و به سرانجام نمی رسد؟ بعدها به یکی از دوستانم گفتم: بیمارستان، یکی از محل های معراج ارواح انسان هاست. به ما گفته اند در هنگام جان دادن محتضر، دور او را خلوت کنید. گفته اند افراد بی نماز یا نجس، بالای سر محتضر نباشند. صدای حرام شنیده نشود. سوره یاسین یا برخی ادعیه برای محتضر خوانده شود تا ملائک به سوی او بیایند. که متأسفانه این موارد در بیمارستانها رعایت نمی شود. برعکس بارها دیده ایم که صدای حرام، نگاه حرام، بدحجابی و بی دینی در این مراکز رواج دارد. اینها در لحظه مرگ انسان اثر منفی دارد و نمی گذارد انسان، لحظات آخر را در آرامش و با یاد خداوند سپری کند. و چه وضعی دارند کسانی که در حین گناه و در محل گناه آلود از دنیا می روند؟ نه فرصت توبه ای و نه کسی که آنها را به یاد خدا بیندازد. حتی فرشتگان الهی هم برای کمک به او نمی توانند به محل گناه وارد شوند.
در همین جا باید بگویم که شهدا عجب معراج زیبایی داشتند و دارند. هریک سر بر زانوی آقا اباعبدالله (علیه السلام) نهاده و با استقبال رفقای شهیدشان به زیبایی این دنیا را ترک می کنند. به یاد پیرغلامان آقا اباعبدالله (علیه السلام) افتادم که لحظات آخر را با سلام بر ارباب سپری کرده و به دیدار مولایشان می روند. آری لحظات آخر زندگی انسان بسیار مهم است.
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرص زیادی نزن فرزند ادم
بفکر قبرت باش
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی روح درگذشتگان صلواتی قرائت کنید
از حضرت صادق (علیه السلام) پرسيده شد : به زيارت اموات برويم؟
حضرت در جواب فرمودند: بلى.
پرسيد : زيارت كننده را می شناسند؟
فرمودند: بلى؛ به خدا قسم زيارت كننده را می شناسند، از زيارت آنها خشنود می شنوند و هنگام زيارت با آنها اُنس می گيرند.
بحار الانوار، جلد 102، صفحه 300
#اموات #مرگ #جهنم #قیامت #آیت_الله_بهجت #قبر #برزخ #آیت_الله_قاضی
.
.
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبر روزی پنج بار صدا میزند
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوال عجیب نکیر و منکر
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از سالن تطهیر یزد
27.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از سالن تطهیر یزد
دو تا مورد جدید آوردن یه بچه ۷ ماه و نیمه و یک متوفی ۵۸ ساله که ایست قلبی کرده بودن
💠 فصل پنجم برنامه «زندگی پس از زندگی»
🔸 این قسمت: رنج و گنج
تجربهگر: سعید اعمی
🕔 پخش: هر روز ساعت ۱۷
🕐 بازپخش: ۱ بامداد و ۱۲:۳۰ روز بعد
از شبکه چهار سیما
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گنجی که رنج شد
توصیه تجربهگر درباره نحوه برخورد با نیازمندان
🕔 پخش: هر روز ساعت ۱۷
🕐 بازپخش: ۱ بامداد و ۱۲:۳۰ روز بعد
از شبکه چهار سیما
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 طبیب
روایت شنیدنی از زندگی و منش جوانمردانه دکتر شیخ
🕔 پخش: هر روز ساعت ۱۷
🕐 بازپخش: ۱ بامداد و ۱۲:۳۰ روز بعد
از شبکه چهار سیما
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5