#شب_قدر
#دست_نوشت
در آستانه اولین شب قدر هستیم
شبی که در خدا به روی همه بازه
امشب کسی میتونه بگه خدا بنده ای رو خونش راه نمیده؟
هر کسی بیاد #خدا خریدارشه...
امشب قراره دل و بدیم به خدا،به خدایی که بخشنده است .خدایی که براش فقیر و غنی تفاوتی نداره
خدایی که براش سفید و سیاه فرقی نداره
اگه قراره امشب دلمون خدایی بشه
اولین قدم اینه که دلتو خدایی کنی
هر کینه و ناراحتی اگه تو دلته ببخش
ببخش تا خدا ببخشه
تو شب خدا مثل خدا بشیم
رنگ خدا بگیریم
برا همه دعا کنیم
برا آرامش مردم جهان
برا دفع بلا و مریضی ها
و در راس دعا
ظهور امام زمان(عج)
@zendeshad
#دست_نوشت
🔻 ما آدمها نوعا نقد کردن و خوب بلدیم
#اعتراض کردن و خوب انجام میدیم
عیب و عیوب دیگران و همیشه میبینیم
درباره دیگران سریع و تند #قضاوت میکنیم اما ...
اما دریغ از اینکه اگر اینقد #نقد میکردیم و به این و اون مشغول بودیم ،
یه کم..
فقط یه کم برا خودمون وقت میذاشتیم و خودمونو اصلاح میکردیم و یه کم به جای حرف زدن درست عمل میکردیم الان زندگی خوبه که،دنیا #گلستان میشد🌺
به قول گفتنی ها:
🔻محاكمه كردن خود
از محاكمه كردن دیگران
خیلی مشكلتر است
اگر توانستی در مورد خودت
قضاوت درستی بكنی،
معلوم می شود یك
فرزانه تمام عیاری 👌
@zendeshad
#خاصیت_روزگار ....
#دست_نوشت ....
🔻چیزی به پایان #بهار نمونده..
آخرین روز از ماه خرداد و فردا هم اولین روز از #تابستان
🔸تابستانی که برا خیلی از من و شماها #خاطره_ساز بوده
تابستونی که با شروعش بعضی از آقا پسرها میرفتن سر کار و..بعضی ها میرفتن تفریح و #بازی😊
🔻آره...چه تابستون هایی اومد و رفت
چه سه ماه تعطیلاتی رو که گذروندیم
آخرین روز امتحانات خرداد با ذوق و شوق تمام کتاب هایی که امتحان میدادیم و از دم مدرسه تا خونه پاره پوره میکردیم و خوشحال بودیم که مدرسه تموم شده🙃
آره حالا سه ماه با خیال راحت کیف کنیم
🔸اما وسط های تابستون دوباره دلمون برا #مدرسه تنگ میشد
برا دوستان و معلم ها و شیطونی های مدرسه
🔺زندگی مگه چیه
همینه،میاد و میره،تموم میشه
پس اینقدر غصه نخور و نگو آقا هر چی مشکله برا منه
نه بابا...همه مشکل دارند(حتی نویسنده)❗️
♨️هر کسی خیال میکنه تنها اونه که مشکلات رو سرش خراب شده و بقیه حتما هیچ مشکلی ندارند
نه آقا،نه خانم
زندگی همینه،این زندگی هم برا همه یه روز تموم میشه
برا فقیر،برا سرمایه دارش
برا همههههه
پس سخت نگیر...👌
زندگی کنید،خاطره بسازید
که شاید لحظاتی مثل پایان خرداد،پایان عمر ما از این دنیا باشه
زندگیتون سرشار از #آرامش 😊
#سید_مرتضی_پورعلی
🍀 @zendeshad
برا کسب #شادی تنبل نباشیم...
#دست_نوشت
🔻یادمه تو یکی از روزهایی که #ساحل بودم کنار چندتا جوون نشسته بودم
مشغول گپ و گفت بودیم...
یکی از جوونا گفت حاجی غروب خورشید کنار ساحل و ببین
چقد قشنگه..😊
گفتم آره فوق العاده است😍
🔸تو همین حین یکی از رفقای این جوون گفت ای کاش میشد منم این صحنه قشنگی که میگید ،میدیدم (دراز کشیده بود و پشت به صحنه غروب آفتاب)
🔻رفیقش گفت خب پاشو بشین ببین
تو که همش از وقتی که اومدیم اینجا یه سره یا خوابی،یا سرت تو گوشی گرمه🙇♂
پاشو از این صحنه های #زیبا لذت ببر خب،
آره اون شخص حتی به خودش زحمت نمی داد که بلند شه و ببینه
ما آدمها هم همین طوری هستیم
فکر میکنیم زندگی بقیه خاصه
اونا یه لذت و #شادی خاصی دارند که ماها نداریم
و همش اعتراض میکنیم که ما هیچ بهره ای از #زندگی نداریم
🔻و حال آنکه نگاهمون،به لذت های زندگی برعکسه و نمیخوایم ببینیم که چه زیبایی ها و قشنگی های زیادی کنارمون هست و بی خبریم...
از لحظه لحظه زندگی لذت ببرید 👌🙏
#سید_مرتضی_پورعلی
@zendeshad
#فرمول_خوشبختی
#دست_نوشت ...
🔻یادمه یه بار تو یه جمعی بودیم و یه مراسمی بود..چندتا شخصیت مهم هم دعوت بودند...
یه بنده خدایی مشغول ارائه #گزارش بود .نزدیک به ۱۰۰ نفری هم مخاطب نشسته بودند. در همین حین که این شخصی که داشت گزارش میداد ،یهو یکی از مدعوین مهم وارد جلسه شد و تقریبا دو سه دقیقه ای نظم جلسه بهم خورد.
این آقایی که داشت گزارش میداد بهش برخورد و تیکه ای به این شخص انداخت که بله دیر اومدی و گزارش ما هم بهم خورد..
🔻یکی از وسط جلسه گفت آقا زشته..حالا مهمون جلسه است. حرمت نگه دار برادر..
یه کوچولو همهمه شد و ادامه...
مهمون جلسه(همون آدمی که با ورودش نظم بهم خورده بود)از لحظه ای که نشست به خاطر حرف این شخص شده بود برج زهرمار انگار،با یه عصبانیت به همه نگاه می کرد...😐
🔻بنا بود مهمون #جلسه هم صحبت کنه
هر چی مسئول جلسه بهش گفت عاقا بفرما در خدمت باشیم گفت نه
تو جلسه ای که حرمت مهمون و ندارند من صحبت نمی کنم و....
خلاصه یه وضعی شد...
جلسه ادامه پیدا کرد....
💢آخر جلسه #مسئول جلسه رفت پشت تریبون و بعد یه کم حرف زدن شروع کرد به نصیحت کردن که بله خوبه که حرمت نگه داریم و..خوبه که ببخشیم و...هم داشت به مهمون تیکه مینداخت که عاقا حالا ولکن دیگه
♨️هم به اون شخصی که گزارش می داد
که یهو اون شخصی که #گزارش میداد بلند شد وسط گفت عاقا مگه من چی گفتم تو داری کشش میدی؟؟
مسئول گفت بشین ببینم بی ادب...
جلسه بهم خورد و...
مهمون جلسه هم جلسه رو ترک کرد و رفت و پایان جلسه نافرجام شد❗️
این سه شخصیت تقریبا هر سه بالای ۶۰ سال سنشون بود و هر سه تا هم با #تجربه
به خصوص مهمون و مسئول جلسه...
حالا رو این داستان واقعی کمی فکر کنید
میخوام یه نتیجه بگیرم....
@zendeshad
#دست_نوشت
🔻 ما آدمها نوعا نقد کردن و خوب بلدیم
#اعتراض کردن و خوب انجام میدیم
عیب و عیوب دیگران و همیشه میبینیم
درباره دیگران سریع و تند #قضاوت میکنیم اما ...
اما دریغ از اینکه اگر اینقد #نقد میکردیم و به این و اون مشغول بودیم ،
یه کم..
فقط یه کم برا خودمون وقت میذاشتیم و خودمونو اصلاح میکردیم و یه کم به جای حرف زدن درست عمل میکردیم الان زندگی خوبه که،دنیا #گلستان میشد🌺
به قول گفتنی ها:
🔻محاكمه كردن خود
از محاكمه كردن دیگران
خیلی مشكلتر است
اگر توانستی در مورد خودت
قضاوت درستی بكنی،
معلوم می شود یك
فرزانه تمام عیاری 👌
#سید_مرتضی_پورعلی
https://eitaa.com/joinchat/2961113132Ccce4fd0170