مفهوم علیت در فلسفه ارسطویی-اسکولاستیکی، بهجای اینکه فرآیند را بهعنوان یک حالتِ مستقل و درحالتغییر درنظر بگیرد، هر فاز از حرکت یا تغییر را نیازمند یک عاملِ فعال و مستقیم میداند. این دیدگاه، که میتوان آن را تحت عنوان «علیتِ همراه» نامید، تأثیرات عمیقی بر درک ما از کیهان و پدیدههای آن دارد. در چارچوب کیهانشناسی ارسطویی-اسکولاستیکی، «#علیت_همراه» چند پیامد مهم را به دنبال دارد.
اولاً، برخلاف دیدگاههای مدرن که یک فرآیند را پس از شروع، قادر به ادامهی مستقل میدانند، این مفهوم تأکید میکند که حتی یک فرآیند ثابت نیز در هر لحظه نیازمند تولیدِ مجدد و تأثیر مداوم از یک علت است. بهعبارتی، تداوم یک حرکت یا تغییر، نه به دلیل اینرسی یا قوانین طبیعی، بلکه به دلیل حضور مداوم یک عامل فعال است که آن را حفظ میکند. ثانیاً، «علیتِ همراه» مفهوم «#کنش_از_راه_دور» را رد میکند. در این دیدگاه، هر تغییری نیازمند تماس مستقیم بین علت و معلول است و تأثیرگذاری یک عامل بر دیگری بدون وجود یک واسطه فیزیکی ممکن نیست. این مفهوم، در تضاد با برخی نظریههای مدرن فیزیک مانند گرانش نیوتنی است که کنش از راه دور را ممکن میداند.
این دو پیامد در کنار هم، این امکان را که علتِ متافیزیکی همهی حرکات در خارج از کیهان قرار داشته باشد، درحالیکه علت فیزیکی اولیهی پدیدههای حرکت در مرکز یا نزدیک آن باشد، کاملاً رد میکنند. بهعبارتی، اگر یک علتِ اولیه در خارج از کیهان وجود داشته باشد، نمیتواند مستقیماً بر حرکات و تغییرات درونِ کیهان تأثیر بگذارد، مگر آنکه یک سیستم از عوامل واسط وجود داشته باشد که این تأثیر را از بیرون به درون منتقل کنند. این سیستم انتقال حرکت و تغییر، که در قلب فیزیک "علیت همراه" قرار دارد، نشاندهندهی پیچیدگی و انسجامِ جهانِ ارسطویی-اسکولاستیکی است که در آن، هر تغییری نتیجهی مستقیم یک سلسله از علل و معلولات متصل بههم است.
ازآنجایی که خداوند در اندیشهی مسیحیت، جهانِ کیهانِ باستانی را تصاحب کرده بود، استفادهی «نظاممند» از قدرت لایزال خود را به شرایط موجود در این چارچوب فیزیکی محدود کرد. این محدودیت، که در نگاه اول ممکن است عجیب بهنظر برسد، درواقع با آموزههای مسیحیت همخوانی قابلتوجهی دارد. در الاهیات مسیحی، اعمال نجات الهی، مانند رستگاری انسانها، نیازمند ارتباط مستقیم و حضور خداوند در جهان مادی است. این ارتباط، که در قالب تجسد #مسیح به اوج خود میرسد، نشان میدهد که خداوند، علیرغم قدرتِ مطلق خویش، به قوانین جهان فیزیکی احترام میگذارد و برای تعامل با مخلوقات خود، از طریق واسطهها و ابزارهای مادی عمل میکند.
در این چارچوب، فیزیک ارسطویی-اسکولاستیکی، با تأکید بر علیتِ همراه و رد کنش از راه دور، بهخوبی با آموزههای مسیحیت سازگار است. این فیزیک، نه تنها مفهوم تجسد را تبیین میکند، بلکه نشان میدهد که چرا خداوند، برای انجام اعمال نجات الهی، ناگزیر از ورود به جهانِ مادی و پذیرش محدودیتهای آن است. به عبارت دیگر، فیزیک ارسطویی، با ارائه یک مدل کیهانشناختی منسجم و مبتنی بر علیت، به الهیات مسیحی امکان میدهد تا مفهوم تجسد را به شکلی #منطقی و قابلفهم تبیین کند.
ارسطوگرایی، با ارائه این چارچوب، به یکی از پرسشهای بنیادین مسیحیت، یعنی «چرا خدا انسان شد؟»، پاسخ میدهد. این پرسش، که توسط #آنسلم کانتربری مطرح شده بود، بهدنبال درک انگیزهی الهی برای تجسدِ مسیح است. ارسطوگرایی، با تأکید بر علیتِ همراه و محدودیتهای کنش الهی در جهان مادی، نشان میدهد که تجسد، نه یک عمل اختیاری یا تصادفی، بلکه یک ضرورت ناشی از ماهیت جهان و رابطه خداوند با مخلوقاتش است.
هانس بلومنبرگ
پیدایش جهان کپرنیکی
✅ حلقهی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle