هدایت شده از بصیرت و تشکیلات اسلامی
14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 بیانات رهبر انقلاب درباره شهید ابراهیم هادی؛
📹 جاذبه و مغناطیس ابراهیم هادی
🎙حضرت آیتالله خامنهای:
«من کتابی خواندم مربوط به شهید ابراهیم هادی، خب این خیلی کتاب جالبی است، خیلی جذاب است. این کتاب را که خواندم تا مدتی بعد از آنکه خوانده بودم دلم نمیآمد از روی میز این کتاب را بردارم بگذارم مثلا در [قفسه] کتابها. آن جاذبهی شخصیت، شخصیتی که در این کتاب معرفی شده، بهقدری جاذبه دارد این شخصیت که آدم را مثل مغناطیس به خودش جذب میکند؛ آدم را میخکوب میکند. بگردید این شخصیتها را پیدا کنید. از این قبیل شخصیتهای برجستهای هستند که اینها سردار هم نیستند؛ حتی فرماندهی گردان هم نیستند؛ اما حکایتها دارند، ماجراها دارند.»
۱۳۹۴/۷/۱۳
🏷 #جذب #رهبری #رهبر_انقلاب #امام_خامنه_ای #شهید_هادی #ابراهیم_هادی #شهید_ابراهیم_هادی #سیره_شهدا #اسوه_های_تشکیلاتی #امام_زمان #کار_جمعی #تشکیلات #تشکیلات_اسلامی #بصیرت_و_تشکیلات_اسلامی
👇
🆔 @ziaossalehin_ir
💠 دست و دلباز
🔰 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
خودتان را به بردباری و صبوری عادت دهید و در ایثار کردنِ آنچه از آن بخل میورزید، شکیبایی ورزید. (میزان الحکمه، ج۸، ص۳۰۱، ح۱۴۶۹۰).
🔻 زمان ما، تخم مرغ قیمتی بود و نایاب. توی روستا خانوادهها هم کمبضاعت و فقیر بودن. ابوالفضل خیلی دست و دلباز بود و مادرش هم خیلی بهش میرسید.
🔹 مکتبخونه (مدرسه قدیم) که میرفتیم، خوراکیهاش رو با من نصف میکرد.
🔸 روزی یه تخم مرغ آبپز آورده بود، با همون دستهای کوچیکش اون رو نصف کرد؛ نصفش رو به من داد و نصفش رو هم خودش خورد.
📚 بخشی از زندگی شهید ابوالفضل رفیعی؛ از کتاب «علقمه، ص۲۸».
📎 #کودکانه
📎 #شهدای_دانش_آموز
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #سیره_شهدا
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
📌زندگی شیرین؛خاطره ای از شهید"مصطفی صدرزاده"
🔸بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند.
🔹مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم، وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم
▪️از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی، تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی، این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم
▫️بعد با خنده به او میگفتم: پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟ مصطفی هم پاسخ میداد: وظیفه تو فقط تربیت بچههاست،
🔻بقیه کارهای خانه وظیفه من است اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد.
"زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود"
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_شهدا
#سیره_شهدا
◦◉✿ #مجله_فرهنگی_ضیاءالصالحین ✿◉◦
┘◄🌐 سایت | بله | ایتا
🆔 ☫ @ziaossalehin ☫
#سیره_شهدا
🔰 بهانه روضه امام حسین(علیهالسلام) در سیره سردار شهید علی چیت سازیان(نابغه اطلاعات عملیات)
🔹 رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کیلومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد.
🔹 ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد.
🔹 وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد.
متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟
🔹 گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله.
#امام_حسین
◦◉✿ #مجله_فرهنگی_ضیاءالصالحین ✿◉◦
┘◄🌐 سایت | بله | ایتا
🆔 ☫ @ziaossalehin ☫
#سیره_شهدا
🔰 ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم.
🔹 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟
🔹 شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد.
🔹 این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده!
🔹 شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت نماز است...
📗 بر فراز آسمان. خاطرات شهید شیرودی
#وعده_صادق
#مرگ_براسرائیل
◦◦◉✿ #مجله_فرهنگی_ضیاءالصالحین ✿◉◦◦
┘◄🌐 سایت | بله | ایتا
🆔 ☫ @ziaossalehin ☫