فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼روز خود را
🌼🍃معطر می کنیم به
🌼عطر دل نشین صلوات
🌼🍃بر حضرت محمد و خاندان پاک و مطهرش
🌼اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼
🌼در پناه حضرت محمد(ص)
🌼و خاندان پاکش دوشنبه تون پربرکت
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
#حکایت
گویند:
شغالى، چند پر طاووس بر خود بست و سر و روى خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد.
طاووسها او را شناختند و با منقار خود بر او زخم ها زدند.
شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ اما گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روى خود را از او بر می گرداندند.
شغالى نرمخوى و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبكار آمد و گفت:
🌷 اگر به آنچه بودى و داشتى، قناعت می كردى، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود می آمد و نه نفرت همجنسان خود را بر می انگیختى.
🌷 آن باش كه هستى و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع تر از آنچه هستى، نشان مده كه به اندازه بود باید نمود...
🌷به اندازه بود باید نمود 🌷
🌷خجالت نبرد آنکه ننمود و بود.🌷
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلوت_دل
اگر میخواهید زیبا باشید ؛
- یک دقیقه مقابل آینه
- پنج دقیقه مقابل روحتان
- و پانزده دقیقه مقابل خداوند بایستید
آدمها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمیشوند
بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر میرسند.
بچهها هرگز مادرشان را زشت نمیدانند؛
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید
آنها را زیبا هم خواهید یافت
زیرا حس زیبا دیدن همان عشق است
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
ضرب المثل های پولی ❗️❗️❗️
پول برمیگرده اما اعتبار نه!
تو کسب وکار و محیط های کاری و همکارها، اعتبار خیلیییی مهمه. سعی کن روش سرمایه کذاری کنی و وقت بذاری
پول اگه حرکت نکنه، از برکت میافته
اشاره به سرمایه گذاری داره
پول بصورت نقد نگه داشتن فقط از ارزشش کم میشه، پس روش های سرمایه کذاری و یاد بگیر حتی برای مبالغ کم
چیزی بخر که باد از روش رد بشه، نه زیرش
حواست باشه کجا وچطوری پولت رو سرمایه گذاری میکنی. با آگاهی و مشاوره گرفتن پیش برو
💥💥آينده همين امروز ساخته مى شود.
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است.
دزد به دزد میزند خدا خنده اش می گیرد.
دزد، بازار را اشفته می خواهد.
دزد از خانه مفلس خجل آید بیرون.
دزد ناشی به کاهدان می زند.
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد.
گواه شاهد صادق در استین باشد.
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
(من نوکر بادنجان نیستم):
نوکر بادنجان به کسانی اطلاق میشود که به اقتضای زمان و مکان به سر میبرند و در زندگی روزمرهی خود تابع هیچ اصل و اساس معقولی نیستند. عضو حزب باد هستند، از هر طرف که باد مساعد بوزد به همان سوی میروند و از هر سمت که بوی کباب استشمام شود به همان جهت گرایش پیدا میکنند.
خلاصه طرفدار حاکم منصوب هستند و با حاکم معزول به هیچ وجه کاری ندارند. آنان که عقیدهی ثابت و راسخ ندارند و معتقدات خویش را به هیچ مقام و منزلتی نمیفروشند اگر به آنها تکلیف کمترین انعطاف و انحراف عقیده شود بی درنگ جواب میدهند من نوکر بادنجان نیستم.
اما ریشهی این ضرب المثل:
نادرشاه افشار پیشخدمت شوخ طبع خوشمزهای داشت که هنگام فراغت نادر از کارهای روزمره با لطایف و ظرایف خود زنگار غم و غبار خستگی و فرسودگی را از ناصیهاش میزدود. نظر به علاقه و اعتمادی که نادرشاه به این پیشخدمت داشت دستور داد غذای شام و ناهارش با نظارت پیشخدمت نامبرده تهیه و طبخ شود و حتی به وسیلهی همین پیشخدمت به حضورش آوردند تا ضمن صرف غذا از خوشمزگیها و شیرین زبانیهایش روحاً استفاده کند.
روز برنامهی غذای نادرشاه خورشت بادنجان بود و چون بادنجان به خوبی پخته و مأکول شده بود. نادر ضمن صرف غذا از فواید و مزایای بادنجان تفصیلاً بحث کرد.
پیشخدمت زیرک و کهنه کار نه تنها اظهارات نادرشاه را با اشارت سر و گردن و زیر و بالا کردن چشم و ابرو تصدیق و تأیید کرد بلکه خود نیز در پیرامون مقوی و مغذی و مشهی و مأکول بودن بادنجان داد سخن داد و حتی پا را فراتر نهاده ارزش بهداشتی آن را به آب حیات رسانید!
چند روزی از این مقدمه گذشت و مجدداً خورشت بادنجان برای نادر آوردند. اتفاقاً در این برنامهی غذایی بادنجان به خوبی پخته نشده بود و به طعم و ذائقهی نادرشاه مطبوع و مأکول نیامد لذا به خلاف گذشته و شاید برای آنکه پیشخدمت را در معرض امتحان قرار دهد از بادنجان به سختی انتقاد کرد و با قیافهی برافروخته گفت:"اینکه میگویند بادنجان باد داردف نفاخ است، ثقیل الهضم و ناگوار است دروغ نگفتهاند." خلاصه بادنجان بیچاره را از هر جهت به باد طعن و لعن گرفت و از هیچ دشنامی در مذمت آن فروگذار نکرد.
پیشخدمت موقع شناس که درسش را روان بود بدون آنکه ماجرای چند روز قبل را به روی خود بیاورد با نادرشاه همصدا شد و هر چه از ضرر و زیان بعضی از گیاهان و نباتات در حافظه داشت همه را بی دریغ نثار بادنجان کرد و گفت:"اصولاً بادنجان با سایر گیاهان خوراکی قابل مقایسه نیست زیرا به همان اندازه که مثلاً کدو از جهت تغذیه و تقویت مفید و سودمند است خوراک بادنجان به حال معده و امعا و احشا بدن مضر و زیان بخش میباشد! بادنجان نفاخ است بله قربان! بادنجان باد دارد بله قربان!"
نادرشاه که با گوشهی چشمش ناظر ادا و اطوار مضحک پیشخدمت و بیانات پر طمطراق او در مذمت بادنجان بود سر بلند کرد و گفت: "مرتکهی احمق، بگو ببینم اگر بادنجان تا این اندازه زیان آور است پس چرا روز قبل آن همه تعریف و تمجید کردی و از نظر مغذی و مقوی بودن، آن را آب حیات خواندی؟ اینکه گفتهاند دروغگو را حافظه نیست بیهوده نگفتهاند."
پیشخدمت بدون تأمل جواب داد:"قربان، من نوکر بادنجان نیستم من نوکر قبلهی عالم هستم. هرچه را که قبلهی عالم بپسندد مورد پسند من است. پریروز اگر طرفدار بادنجان بودم از آن جهت بود که قبلهی عالم را از آن خوشش آمده بود. امروز به پیروی از عقیده و سلیقهی سلطان وظیفه دارم که دشمن آن باشم!"
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
❤️ ضرب المثل
اصطلاح جنگ زرگری
در زمان گذشته قیمت دقیق طلا مشخص نبود، در نتیجه هر زرگری قیمتی را بر روی جنس خود می گذاشت. معمولا دو یا چند زرگر با یکدیگر توافق ناجوانمردانه ای می کردند، تا مشتری های بیچاره را تا حد ممکن سر کیسه کنند، به این رفتار "جنگ زرگری "گفته می شد.
وقتی مشتری از همه جا بی خبر، به دکان زرگری می رسید، زرگر قیمت متاع خود را چند برابر مقدار واقعی می گفت و از طرفی در حین گفتگو به زرگری دیگر که با او از قبل توافق کرده بود، پیغام می رساند، زرگر دوم به بهانه ای خودش را به دکان زرگر اول می رساند و با صدای بلند و قیافه حق به جانب داد می زد :"ای نابکار، مگر تو مسلمان نیستی! دین و ایمان نداری! این چه قیمتی است که می گویی؟ "زرگر اولی هم در جواب با پرخاش می گفت :"ای دغل باز، من تو را خوب می شناسم، می خواهی جنس کم عیارت را آب کنی."زرگر دوم با عصبانیت بیشتر می گفت :"جنس من کم عیار است!؟! بیا سنگ محک بزنیم ببینم چقدر عیارش بالاست".... باری مشتری بیچاره در انتها خام زرگر دوم می شد و به دکان او می رفت و جنسی را چند برابر قیمت واقعی می خرید و در ضمن گمان می کرد، سود کرده است. در انتها دو زرگر سود بدست آمده را با یکدیگر تقسیم می کردند.
اصطلاح" جنگ زرگری "کنایه از جنگی غیر واقعی است، که دو طرف دعوا فقط برای فریفتن دیگران وانمود می کنند، با هم دشمن هستند، ولی در واقع با هم رفیق و همراه هستند.
#امام_حسین
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
✍#اولین_خون!
سلیمان بن خالد گفت: به امام صادق عرض کردم: فدایت شوم! مردم گمان میکنند که آدم (ع) دختر خود را به ازدواج پسرش در آورده. حضرت فرمود: مگر نمی دانی پیامبر فرمود: در صورتی که آدم این کار را کرده بود من هم [دخترم] زینب را به ازدواج [پسرم] قاسم در میآوردم و از رویه ی آدم روگردان نمی شدم. گفتم: مردم میگویند کشته شدن هابیل به دست برادرش قابیل نیز به خاطر همین بود که خواهر قابیل زشت رو بود؛ از این رو اختلاف بین دو برادر حاصل شد. فرمود: خجالت نمیکشی به پیامبری مثل آدم (ع) این گونه نسبت میدهی؟! پرسیدم: پس علت این که قابیل برادرش را کشت چه بود؟ فرمود: به واسطه ی وصیت و جانشینی الهی بود؛ زیرا خداوند به آدم وحی کرد که اسم اعظم و وصیت نبوت را به هابیل اختصاص دهد، قابیل که برادر بزرگتر بود پس از اطلاع خشمگین شد و اعتراض کرد. خداوند به آدم وحی کرد برای این که امتیاز هر کدام آشکار گردد، بگو قربانی کنند از هر کدام قبول شد، او صاحب امتیاز است. در آن زمان رسم بود هر کس قربانی میکرد وقتی مورد قبول واقع میشد که آتشی آسمانی قربانی را فرا گیرد. خداوند در قرآن میفرماید: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ "مائده" »: [ ای پیامبر! ] حکایت دو فرزند آدم را برای آنها بخوان هنگامی که هر یک از آن دو قربانی کردند، از یکی قبول شد و از دیگری مقبول واقع نگشت. هابیل گوسفنددار بود، گوسفندی فربه از میان گله ی خود جدا کرد و به محل معین آورد؛ ولی قابیل که کشاورزی میکرد یک دسته از گندمهای بی ارزش را که دانههای لاغر داشت با خود به آن محل آورد. در این هنگام شراره ای از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را فرا گرفت و معلوم شد که خداوند قربانی او را قبول کرده است؛ از این رو قابیل بر برادر خود حسد ورزید و زمینه ی کشتن او را فراهم کرد. روزی قابیل گریبان برادر خود را گرفت و او را به وسیله ی سنگی کشت. پس از کشتن سرگردان شد که با جسد برادر خود چه کند. در این هنگام دو کلاغ را مشاهده کرد که با یکدیگر میجنگند، یکی از آن دو دیگری را کشت و با چنگال خود زمین را حفر کرد و لاشه را در آن جا پنهان کرد. قرآن، تجربه آموختن قابیل را این گونه حکایت میکند: «یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ "مائده"» ای وای بر من! از کلاغی کمترم که بدن برادرم را بپوشانم. وی پس از انجام عمل پشیمان شد.
📙پند تاریخ 152/2 ؛ به نقل از: بحار الأنوار 11/ 228 و 245.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥گریه های عجیب رسول ترک ...
حبیب ابن مظاهر را خواب دیدن پرسیدن:
یا حبیب تو با آن درجه ای که داری ایا کاری هست که دلت بخواهد انجام دهی و حسرت ان را میخوری؟!
حبیب ابن مظاهر فرمود: که برگردم و در مصیبت ابا عبدالله گریه کنم.
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#عاقبت_پیمان_شکنی
حضرت عیسی (ع) از قبرستانی میگذشت، پیرمردی را بر سر قبری مشاهده کرد. سبب این کار را پرسید، عرض کرد: من با همسرم عهد بسته بودم که هر کدام زودتر از دنیا رفتیم دیگری بر سر قبر او معتکف شود تا اجل او نیز برسد. اکنون همسرم از دنیا رفته و من بر سر قبرش نشسته ام. حضرت عیسی (ع) پرسید: میخواهی او را زنده کنم؟ پیرمرد عرض کرد: این کار، کمال احسان است، سپس آن زن با دعای حضرت زنده شد، پیرمرد همراه زنش به سوی صحرا رفتند تا جایی که پیرمرد خسته شد، سر بر زانوی همسرش گذاشت و خوابید. در همان لحظه، شاهزاده ای از آن جا عبور میکرد، چشمش به زن زیبایی افتاد که سر پیرمردی را روی زانو گذاشته است، گفت: تو با این زیبایی این جا چه میکنی؟ زن گفت: این پیرمرد، مرا دزدیده است. جوان گفت: پس آهسته سرش را بر زمین بگذار و با من بیا. چیزی نگذشته بود که پیرمرد بیدار شد و از پی آنها دوید؛ ولی به آنها نرسید. بالاخره از دست آنها به پادشاه شکایت کرد. پادشاه گفت: اگر حضرت عیسی (ع) تو را تصدیق کند، گفته ات را میپذیرم. عیسی (ع) آمد و آن زن را نصیحت کرد؛ ولی او قبول نکرد، آن گاه حضرت فرمود: پس با یکدیگر مباهله کنید (در حق هم نفرین کنید)، از هر کدام که مستجاب شد حق با اوست. پیرمرد نفرین کرد و زن در دم جان داد.
ندانی که مردان پیمان شکن ستوده نباشند در انجمن که هر کس ز گفت خود اندر گذشت ره رادمردی ز خود در نوشت شهان گفته ی خود به جا آورند ز عهد و ز پیمان خود نگذرند سپهبد کجا گشت پیمان شکن بخندد بدو نامدار انجمن بکوشید و پیمان خود نشکنید پی و بیخ پیوند بد برکنید مبادا که باشی تو پیمان شکن که خاک است پیمان شکن را کفن
📙پند تاریخ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 راهکار حفظ خانواده در آخرالزمان
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عارفی سی سال،
مرتب ذکر می گفت: استغفر الله
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمداللهِ نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم حجره ی من چه؟
گفتند حجره ی شما نسوخته؛ گفتم: الحمدلله...
معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه خدا خواهی
چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم که شاکر هستیم؟!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مرد بادیه نشین وارد شهر مدینه شد. سر راه، اول سر یک چاه رفت و کمی آب نوشید. بعد صورت خود را شست و لباس هایش را مرتب کرد و دوباره به راه افتاد. او با عشق زیاد به در خانه ی حضرت محمد (ص) رفت. در زد و پا به خانه ی او گذاشت. حضرت محمد (ص) با او گرم سلام و احوالپرسی شد. از حال و روز او و هم قبیله هایش پرسید. خانه ی حضرت محمد (ص) بوی گل می داد.
وقت خداحافظی مرد بادیه نشین به حضرت محمد (ص) گفت: لطفاً مرا با حرفی زیبا نصیحت کنید تا وقتی که به قبیله ام رفتم، به دیگران هم آن را یاد بدهم.
حضرت محمد (ص) گفت: هیچ وقت خشمگین نشو.
مرد به قبیله اش برگشت. وقتی به میان مردم رفت، یکی از مردها به او گفت: وقتی تو به مدینه رفتی، چند نفر از جوان های قبیله ی ما، از قبیله ی همسایه دزدی کردند.
آن ها هم فهمیدند و به سراغ خانه های ما آمدند. بعد مقداری از پول و ثروت ما را دزدیدند. حالا هم هر دو قبیله آماده اند تا با هم بجنگند.
مرد بادیه نشین با عصبانیت شمشیر خود را برداشت تا با آن ها بجنگد؛ اما ناگهان یاد سفارش حضرت محمد (ص) افتاد. از کار خود پشیمان شد و آن پند با ارزش را به مردان قبیله اش گفت. آن ها در فکر فرو رفتند. او گفت: من خسارت شما را جبران می کنم. لطفاً دست از جنگ بردارید و باعث ناراحتی پیامبر نشوید!
آن ها خوش حال شدند و تصمیم گرفتند که جنگ نکنند. خبر به قبیله ی همسایه رسید. آن ها هم همان تصمیم را گرفتند و گفتند: حالا که شما گذشت کردید، ما هم چیزهای دزدیده شده را به شما برمی گردانیم و با شما دوست می شویم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📔#حکایت
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت:آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود
یکی را شب برایم ذبح کرد
از طعم جگرش تعریف کردم
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد
گفتند:تو چه کردی؟
گفت: پانصدذگوسفند به اوهدیه دادم
گفتند پس تو بخشنده تری
گفت:نه.چون او هرچه داشت به من داد،اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بسم الله
یک شیعهای زمان موسی بن جعفر (ع) شیطان او را فریب داد. انسان فریب میخورد، انسان یک وقت میلغزد. در سورهی مبارکه ی نجم نگاه بکنید بندگان خوب را وقتی بحث میکند یکی از صفات آنها این است «الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ» اینها کارهای بزرگ زشت را انجام نمیدهند. فواحش، گناه، «إِلاَّ اللَّمَمَ» گاهی میلغزند.
میگویند عربهای جاهلی که دور بیت راه میرفتند، میگفتند: «إِنْ تَغْفِرِ اللَّهُمَّ تَغْفِرْ جَمّا» خدایا اگر میبخشی همه را ببخش. بعد از آن چیست؟ «وَ أَیُّ عَبْدٍ لَکَ إِلَّا لَمَّا» این کدام بنده است که نلغزیده است. ما هم یکی از آنها.
زمان موسی بن جعفر (ع) شیطان یک شیعه را فریب دارد، رفت یک مقدار شراب خورد. یکی او را تشویق کرد، شیاطین انس هم داریم، شیاطین جن هم داریم. حالا یک مقدار بخور. چیزی نیست، طوری نمیشود. این هم خورد و وای! چه کار بکنم؟ چطور به نزد موسی بن جعفر بروم. دیگر خجالت میکشید برود. آقا پیغام داد، فرمود بگو که یک قدم از تو لغزیده است در عوض یک قدم از تو ثابت است. یک قدم تو لغزید و رفتی این شراب را خوردی ولی یک قدم تو که ما را قبول داری، ما را دوست میداری هنوز هست. بسیار زیبا است.
حالا به هر حال الآن گناه کرده است، از ملکوت دور افتاده است. استغفار میکند، معذرت میخواهد. با کریم طرف حساب است. در مناجات شعبانیّه داریم که «یا اکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ» ای کریم ترین کسی که گناهکاران از او معذرت میخواهند.
❤️استاد فاطمی نیا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس به راهنمایی تو اعتنایی نکرد،
نگران نباش؛
حوادث روزگار او را
ادب خواهد کرد...
#امامرضاعلیهالسلام
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُبُّ الحُسِین ❤️
عشق حسین... ✨
راه توسل سعادتمندان است
و فروغ تابانش سراسر عالم را فرا گرفته است
او همان نوه ای است که
نسل محمد مصطفی (ص) همه از اوست
هر اقلیم و سرزمینی را
چهره ی نورانی اش روشنی بخشیده است
بخشنده و بخشنده زاده است
و جدش سرور عالم و بزرگ پایمردان است
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆همراه خدا 👆
گاهی ناگهان از دلِ تمام رنجهایت
معجزهای رنگ خدا
دستت را میگیرد
به تو میگوید
دست در دست هم،
از پس تمام سختیها بر میآییم
تازه همان لحظه متوجه میشوی
که چه خدای بزرگ و مهربانی داری
الهی شکرت که هستی 🌱🌸🦋
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
🌺🍃تواضع حضرت موسی علیه السلام!
امام باقر عَلَیهِ السَّلَامُ فرمود: وحی بر حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ به مدّت سی روز قطع شد، به همین جهت بر کوهی در حوالی شام- که به آن اریحا گفته می شد- بالا رفت و اظهار داشت: ای پروردگار! برای چه وحی و کلام خود را از من نگه و محبوس داشته ای؟
آیا به جهت گناهی است که مرتکب شده ام؟
پس من اکنون در محضر تو آمده ام تا به هر شکلی که راضی باشی مرا مجازات و تقاصّ گناهم را بگیری؛ و چنانچه وحی و سخن خود را به جهت گناهان بنی اسرائیل، بر من محبوس داشته ای، عفو و بخشش همیشگی تو (چه می شود)؟
خداوند وحی نمود: ای موسی! می دانی که با سخن وحی خود، چرا و برای چه تو را از بین دیگر بندگان، برگزیدم؟
حضرت موسی گفت: نمی دانم، ای پروردگار!
خداوند فرمود: ای موسی! بر بندگانم توجّه نمودم و در بین ایشان کسی را متواضع تر از تو ندیدم، به همین جهت تو را از بین دیگر بندگان برگزیدم و مخصوص وحی و کلام خود قرار دادم.
🍃امام باقر عَلَیهِ السَّلَامُ فرمود: حضرت موسی هرگاه نماز به جای می آورد روی بر نمی گرداند مگر آنکه گونه راست و چپ خود را بر زمین گذارد.
📔متن و ترجمه کتاب شریف «الزهد»، ص:133
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اکثریت حق نیستند...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
✨﷽✨
✅بس است، میترسم مجادله شود!
آیت الله استاد محمد مهدی شبزندهدار:
مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری از والدشان مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم و ایشان از استادشان مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی نقل میکردند که فرموده بودند: تا حدودی موفق شدم درسی که میگویم، برای خدا باشد؛ حتی ایشان فرموده بودند:
من وظیفه شرعی خودم میدانم که اگر یک طلبهِ مستعدی سؤال کرد و اشکال درسی داشت، هر چقدر وقت میخواهد، بایستم و توضیح بدهم و مطلب را برایش جا بیندازم و رفع اشکال کنم؛ این را وظیفهی خودم میدانم که به قصد قربت آن را انجام بدهم. ولی فرموده بودند یک چیز برای من حل نشده بود که اگر یک مطلبی را تحقیق کردم، اگر کسی مناقشه کرد و همه ساختههای مرا با مناقشه خودش ابطال کرد، در آن جا برای خدا دفاع کنم، نه برای اینکه بگویم من درست فکر کردهام؛ هنوز موفق به این نشدهام!
ببینید چه جور موشکافانه اهل حساب و کتاب بودهاند. خوب محاسبه کرده، اشکالات و ضعفهای خودشان را شناسایی میکنند و در صدد برطرف کردن آن هستند.
📚 پندهای سعادت، ج2، ص22- 20، استاد محمد مهدی شب زنده دار، نشر معارف.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان(عج الله)
به مقدس اردبيلى فرمودند
به محبين من بگو آن زمان كه احساس تنهايى ميكنيد؛تنها چيزى كه شمارا آرام ميكند من هستم…
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽کلیپ "دریای محبت"
کاری از بنیاد
علمی فرهنگی محمّد (ص)
بمناسبت
🖤 شهادت
امام حسن عسکری 【ع】
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•