فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👉@zibastory👈
خدا همیشه آنلاینه…
کافیه…
دلت رو به روز رسانی کنی…
اون موقع می بینی که در تک تک لحظات کنارت بوده
و هست و خواهد بود…
اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،
از پسورد ” خدایا پناهم بده ” استفاده کن…
خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده!
گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده!
مشکل از مخاطب نیست
دل ما ویروس گرفته…
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwABASvZZzzNRnBcDY4KL6L8Q7fcRXHMD7wAAgcAA1XW6VMnHFxNDM1eITYE.mp3
4.89M
💥داستان تکان دهنده دخترمسیحی
💗اگه دلت لرزید ، اگه گوشه چشمت تر شد💧
واسه همه مریضها وگرفتاران هم دعا کنید.
👉@zibastory👈
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#دنیاهیچی_نداره_بهش_اعتمادنکن
👉@zibastory👈
#بهشت_شداد
شدّاد، پادشاهی بود بی دین و به رسولان زمان خود کافر شده، ایمان نیاورد. چون صفات بهشت و عمارات و بساتین وانهار آن را از زبان انبیاء شنید، خواست که برای خود به صفات مذکوره بهشتی بنا نماید.
صد نفر از مُتعمدان خود را برگزیده و به دست هر یک هزار نفر کارگر از هر صنف سپرده و حکم نمود که جمیع جواهرات و طلا و نقره جمع آورد، در کار آن بنا مصروف نمایند، او شهر را به خشت طلا و نقره بنا نهاد و دیوارهای آن شهر را به نگین های مروارید و یاقوت و انواع جواهرات، مُرصّع ساختند و از چهل فرسنگی آن شهر، نهر آبی جاری ساختند که همه جا پوشیده از زیر زمین می آمد و در کنار شهر ظاهر می شد و از این نهر جداول در میان کوچه ها و بازارها و خانه ها جاری ساختند، در میان نهر آب، جواهرات سرخ و سبز و زرد، ریخته و در کنار انهار، درختان از طلا ساخته و میوه ها برای آن درختان از جواهرات نصب نمودند و... در کنار این نهر، برای شدّاد، قصری عالی تر از همه قصور ساختند که مُشرف بود بر جمیع قُصور.
خدای تعالی هود پیغمبر را بر شدّاد فرستاد، هر قدر که شدّاد را دعوت نمود به جز کفر و ضلال چیزی نیفزود، حضرت هود علیه السلام او را از عذاب خدای تعالی، ترسانیده و به زوال مملکتش وعید دادند.
در این هنگام شدّاد را خبر دادند که بنای بهشت به انجام رسیده و شدّاد در کمال خرّمی روانه ولایت ارم گردید. چون به یک منزلیِ شهر ارم رسید، عذاب خداوندی نازل شده صیحه ای از آسمان رسیده، شدّاد و جمیع لشکریان او با جمیع سرداران و صنعت سازان هلاک شدند و درباری در آن شهر باقی نماند و حق تعالی آن شهر را از نظر آدمیان پنهان نمود.
👉@zibastory👈
بماند بہ روزگار زما هم حکایتی
هرکس بہ گونہ ای زما کند روایتے
✅ چرا دعایم را اجابت نمی کنی؟!
👉@zibastory👈
#امام_صادق💚 علیه السلام
عابدی از بنی اسرائیل
سه سال پیوسته دعا می کرد
ولی به حاجت خود نمی رسید.
روزی به ستوه آمد و عرض کرد
خدایا ! چرا دعایم را اجابت نمی کنی؟!
در جواب به او گفتند
سه سال است که خداوند را با زبانی که
آلوده به فحش و ناسزاست می خوانی.
اگر می خواهی که دعایت مستجاب شود،
فحاشی را رها کن،
قلبت را از آلودگی پاک و
نیت خود را نیکو کن.
او چنان کرد و دعایش مستجاب شد.🌹
📚اصول کافی ج۲ ،ص ۳۲۵
👉@zibastory👈
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم...
#فردوسی
📚داستان های زیبا 📚
🍁 #تست_شخصیت_شناسی 🍂 💌 وارد کدام اتاق می شوید ؟! این تست آینده شما را به طرز عجیبی فاش می کند! 😳😳
جواب تست 👆
🔴 در اتاق شماره ١
👈 افرادی متفکر و دلسوز و بسیار باهوش و کنجکاوند
🔴 در اتاق شماره ۲
👈 افرادی مغرور ولی قوی ؛جذاب و بی خیال نسبت به بسیاری از مساِئل و...
🔴 در اتاق شماره ۳
👈 افرادی جسور ولی نابغه ،زیر کار در رو، سیاستمدار و خوش فکر
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#بهترین_سوغاتی 💕
🌷جمعیت زیادی در خیابانهای مکه در حال تردد بود. من به همراه جمعی از دوستانم به هتل برمیگشتیم. در بین راه فردی جلویم را گرفت و پرسید: «شما ایرانی هستید؟» گفتم: «بله.» گفت: «بسیجی؟» نگاهی به چفیهی دور گردنم انداختم و پاسخ دادم: «بله امرتان را بفرمایید.» مرد لبخندی زد و دستش را روی شانهام گذاشت و گفت: «من از مسلمانان کشور آلمان هستم. وقتی عازم عربستان بودم، چند نفر از دوستانم برای بدرقه آمده بودند. به آنان گفتم از من سوغاتی چی میخواهيد؟»
🌷گفتند: «وقتی به عربستان رفتی برو پیش زائران ایرانی. در میان آنها عدهای بسیجی و رزمنده هستند. آنها را پیدا کن، بهترین سوغاتی برای ماست.» همان روز کلی از خاطرات جنگ برایش گفتم. «هنگام خداحافظی نیز نشانی قرارگاه راهیان نور خوزستان را به او دادم. یک سال بعد آن مرد به همراه ۵۰ نفر از مسلمانان آلمان به خوزستان سفر کرد و خاک شلمچه را به عنوان تبرک برای سایر دوستان خود به آلمان برد.
#راوی: رزمنده دلاور علی زمانی
👉@zibastory👈
#داستان_آموزنده
👉@zibastory👈
🔆داستانی که نگاه شما را به قیامت عوض خواهد کرد
✅ بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راههای نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم،
🔲 این داستان را «ابن جوزی» نقل میکند که:
در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام) زندگی میکرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت.
همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم.
دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجّهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم.
در راه پیر مردی را در مغازهای دیدم که تعدادی در اطرافش جمعاند،
پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است،
با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود؟ لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم.
او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید،
پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور؟
سیده میگوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانهاش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند
و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم.
در نیمه های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم پیامبر(صل الله علیه وآله و سلم) بر بالای سرش بلند شد.
در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر(ص)فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو میرود و پیامبر(ص) از او روی میگرداند
عرض میکند: یا رسول اللَّه(ص) من مسلمانم چرا از من اعراض میکنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید.
پیامبر(ص)فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده؟
در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود میزد و میگریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است.
شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمیگذارم او را ببینی؟ شیخ گفت: میخواهم این هزار دینار را به او بدهم.
گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمیپذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیدهای من هم دیدهام من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است.
سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان شده ایم
📕 إرشاد القلوب إلی الصواب، ج2،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت رزمنده ای که همسرش نگذاشت به سوريه برود.
خاطره عجیب سردار نوعی اقدم از عاقبت رزمنده ای که همسرش نگذاشت با او برای دفاع از حرم به سوريه برود!
عزیزان اگر شهید نشویم ، میمیریم...
👉@zibastory👈
#خداکنه_ماهم_لایق_باشیم
#کارمردمو_راه_بندازیم
👉@zibastory👈
زنده یاد حضرت آیت الله شیخ احمد #کافی نقل می کرد که
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.
می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم
با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن💚 ارواحنا فداه را خواب دیدم...
فرمود
شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت به من دارند...
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری
✨﷽✨
✅ داستان واقعی آیت الله میلانی
👉@zibastory👈
✍پیر مردی که در حالت بیهوشی اش یک مسیحی را مسلمان کرد!
🔰پروفسور برلون برای عمل جراحی آیت الله آمده بود ایران،آقا ناراحتی گوارش داشتند ، عمل جراحی شان سه ساعت و اندی زمان برد، جراحی تمام شد و آقا در حالت بین بیهوشی و هوشیاری چیزی زیر لب زمزمه می کردند...
💠 پرفسور برلون از همراهان خواست کلماتی را که آیت الله حین بیهوشی بزبان می آورد برایش ترجمه کنند ، می گفت تنها حالتی که شاکله ی اصلی انسان بدون نقش بازی کردن مشخص می شود همین حالت است..
☘ دعای ابوحمزه ثمالی بود، آقا زیر لب می خواندند ، پروفسور معنی دعا را که فهمیده بود گفته بود شهادتین دینتان را به من یاد دهید، میخواهم مسلمان شوم، پروفسور برلون می گفت :بعد جراحی آیت الله یاد جراحی اسقف کلیسای کانتربری افتادم، از او ترانه های کوچه بازاری می شنیدم ، معلوم می شود دینتان دین حقی است که این روحانی(آیت الله میلانی) این چنین همه ی وجودش محو خدا شده است...
💚 پروفسور برلون مسلمان شد، وصیت کرد او را جایی دفن کنند که آیت الله دفن شده است، خواجه ربیع که رفتی سری هم به این دو دوست بزن ، آیت الله میلانی خودمان ، پروفسور برلون اروپایی
👉@zibastory👈
👉@zibastory👈
بزرگی میگفت:
نان خشک خوردن در جایی که محبت هست
بهتر از غذای شاهانه همراه با منت است...
کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇
╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗
@best_natur
╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝
جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
اگر بری تو این کانال حسابی حال دلت عوض میشه 😅😅🥰🥰🥰🥰
💣بزن رو ایموجی ها وارد شو رفیق بمب خنده 😂😂
😍😍😍😍😍😍😍😍😍
😍😍😍😍😍😍😍😍😍
😍😍😍😍😍😍😍😍😍
😍😍😍😍😍😍😍😍😍
از وقتی رفتم تو این کانال کل موهای بدنم سیخ شده 😂😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
✨با توکل به اسم اعظمت یاالله
🌸خدایا بزرگ و توانا تویی
✨رحیم و رئوف و یکتا تویی
🌸پر از مهری و بخشش و مغفرت
✨که ما قطره هستیم و دریا تویی
🌸الهی به امید لطف و کرم تو
✨روز و هفته مان را شروع می کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺💕شروع هفته
🌺💕را پر برکت میکنیم
🌺💕دهنمان را خوشبو میکنیم
🌺💕با ذکر شریف صلوات بر
🌺💕حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ
🌺💕و خاندان پاک و مطهرش
🌺💕اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد
🌺💕وآل مُحَمَّد
🌺💕وَعجِّّل فرجهُم
🌱حکایت
👉@zibastory👈
روزی هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت.
خلیفه از بهلول پرسید: اگر من غلام بودم چقدر ارزش داشتم؟
بهلول گفت: پنجاه دینار.
هارون بر آشفته گفت: دیوانه ، لنگی که به خود بسته ام فقط پنجاه دینار است.
بهلول گفت: منهم فقط لنگ را قیمت کردم . وگرنه خلیفه که ارزشی ندارد.
👉@zibastory👈
💥چرا خداوند انسانها را عذاب میکند؟
خداوند متعال هیچ نیازى به عبادت ما ندارد و گناهان ما هیچ ضررى به او نمى زند؛ ولى از آنجا که اراده کرده ما را تربیت کند و به سوى تکامل رهنمون نماید، بدین جهت برنامه هاى تربیتى انبیاء را براى ما فرستاده و بهشت و جهنّم را ضامن اجراء این برنامه هاى سعادت آفرین قرار داده است. پاداش، مردم را به سوى تعلیم و تربیت تشویق مى کند؛ و کیفر، آنها را از مسیرهاى خلاف تعلیم و تربیت باز مى دارد و اگر این دو نیرو نباشد تعلیم و تربیت امکانپذیر نیست.
همانگونه که حضرت على علیه السلام در خطبه همّام فرموده، خداوند نه نیازى به عبادات ما دارد، و نه گناهان ما ضررى به او مى زند و به قول شاعر:
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد
ولى بدون شک براى تعلیم و تربیت دو نیروى محرّک و باز دارنده لازم است.
پاداش، مردم را به سوى تعلیم و تربیت تشویق مى کند؛ و کیفر، آنها را از مسیرهاى خلاف تعلیم و تربیت باز مى دارد. اگر این دو نیرو نباشد تعلیم و تربیت امکانپذیر نیست؛ و روشن و بدیهى است که نه پاداش نفعى براى مربّى دارد، و نه کیفر ضررى را از او برطرف مى کند. نه حرکت در مسیر تعلیم و تربیت سودى براى مربّى دارد، و نه تخلّف از آن ضررى به او مى زند.
اگر بخواهیم تشبیه ساده اى براى این مطلب داشته باشیم، مى توانیم تعلیم و تربیت را به اتومبیلى تشبیه کنیم که براى حرکت به سوى مقصد و کنترل آن در مواقع انحراف از مسیر جادّه، هم نیاز به پدال گاز مى باشد و هم نیروى بازدارنده ترمز.
نقش این دو آن قدر مهم است که اگر اتومبیل هیچ کدام را نداشته باشد به مقصد نمى رسد، همانگونه که اگر یکى از این دو نباشد، باز هم به مقصد نخواهد رسید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👉@zibastory👈
💥 تلنگری زیبا ازقرآن💥
#ثروت در تو ریشه های #خودستایی می پروراند. مواظب باش⚠️
﴿ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ﴾
[البقرة: ۲۵۸]
" آيا نديدى آن كس را كه چون خدا به او ملك و مكنت بخشيده بود با ابراهيم دربارهى پروردگارش مجادله مىكرد؟"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👉@zibastory👈
🎞انیمیشنی زیبا که با شیوهای ساده ضربالمثلِ معروفِ:
💥گر نگهدارِ من آن است که من میدانم
💥شیشه را در بغلِ سنگ نگه میدارد...
را به تصویر کشانده...
حتماببینید👌
🌹سوره مبارکه آل عمران(145)🌹
☘وما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا موجلا...
🌱هیچکس، جز به فرمان خدا، نمیمیرد؛ سرنوشتی است تعیین شده...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•