#حکایت📗
#قلب❤
#شیطان
✍️وقتی آیت الله بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد
در كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد اول، آمده است كه روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)
می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
به محض ورود ایشان،زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!
آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!
جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم.........
به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.....
#_داستان_زیبا_حکایت👇👇👇
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
@Aminikhaah07 Be Vaghte Shaam (1403-09-02) Masjed Shahid Beheshti.mp3
زمان:
حجم:
39.59M
🔈 #به_وقت_شام
🔰 فصل سوم؛ قبیله سلمان، جلسه هفتم
* ظهور و شرط تعداد؛ آیا مومنان به حد نصاب میرسند؟ [4:35]
* ایمان در شیب صعودی؛ حکایت اویس قرنی و اتصال ناب [11:21]
* شیب لغزان ایمان؛ از اوج تا افول دلهای خسته [15:48]
* توکل؛ شاهکلیدی برای حرکت در شیب صعودی [20:33]
* توکل؛ مرز بندگی خدا و ولایت شیطان [29:39]
* اهل توکل؛ همان "عباداً لنا" که اسرائیل را نابود میکنند [32:41]
* ایمانت به خدا باشد، ابزار و شخصیتها وسیله اوست [35:14]
* شیطان، طبیب بیمار دلها با نسخه ظاهرگرایی [35:56]
* سوره منافقون؛ زنگ بیدارباش هر جمعه برای مومنان [40:25]
* تعطیلی عمدی، نسخه منافقین برای وابستگی به دشمن [41:40]
📌 فقر و گرسنگی، حربه منافقین برای متهمکردن پیغمبر (صلاللهعلیهوآله) به ناکارآمدی [44:02]
* بیماردلان، شتابان بهسوی کفار؛ بهانهای بهنام معیشت [49:39]
* تمسخر و ایجاد تردید، ابزار منافقین در برابر مقاومت مومنان [53:34]
* طوفانهای دهه 60 آمدند، اما امام خمینی ایستاد؛ توکل، رمز پیروزی بود [1:02:18]
* ترس از دشمن، ابزار شیاطین انسی برای خروج از توکل [1:06:51]
* آسمان در برابر این عشق، حیران مانده است؛ ماجرای وداع با پیکر مادر... [1:21:15]
⏰ مدت زمان: ۱:۳۵:۵۳
📆 ۱۴۰۳/۰۹/۰۲
#نفاق
#توکل
#شیطان
#تحریم
#ترس