eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
6 فایل
کانال تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76 ارتباط با ادمین👇 @yamahdi_1403
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ملاقات با امام زمان (عج) (ره) از قول پدرش نقل مي كند كه مي گفت: در زمان ما شخص و به نام (ره) بود كه پياده به رفته بود، و بين مردم مشهور شده بود كه او دارد - يعني چندين را در يك لحظه طي مي كرده - در يكي از سال ها او به آمد. من باخبر شدم و به ديدارش رفتم. پس از احوالپرسي از وي پرسيدم: - آيا شما داريد؟ در بين ما چنين شهرت يافته است؟ در جواب گفت: در يكي از سالها با به خانه خدا مي رفتم به محلي رسيديم، كه آنجا با هفت يا نه منزل (بيش از پنجاه فرسخ) راه بود. من به علتي از عقب مانده و كم كم به طور كلي از آن جدا شدم. و جاده اصلي را و بودم. چنان بر من غالب شد كه از زندگي گشتم. چند بار فرياد زدم: - ! ! (امام زمان)! ما را به جاده فرما! ناگاه از دور ديدم و به فكر فرو رفتم! پس از مدت كوتاهي آن شبح در كنارم حاضر شد. ديدم گندم گون و زيبا است كه لباس تميزي به تن كرده و را دارد. بر شتري سوار بود و ظرف آبي همراه خود داشت. به او سلام كردم، جواب سلام مرا داد و پرسيد: - تشنه هستي؟ - آري! ظرف آب را به من داد و از آن آب نوشيدم. سپس گفت: - مي خواهي به برسي؟ مرا بر پشت سر خود شتر كرد و به حركت كرديم. عادت من اين بود كه هر روز دعاي را مي خواندم. مشغول خواندن آن شدم. در بعضي از جمله ها آن شخص ايراد مي گرفت و مي گفت: چنين بخوان! چيزي نگذشت كه از من پرسيد: - اينجا را مي شناسي؟ نگاه كردم، ديدم در هستم. امر كردند: - پياده شو! وقتي پياده شدم، او بازگشت و از نظرم ناپديد شد. در اين وقت فهميدم كه او (عج) بوده است. از او و از اينكه او را نشناختم شدم. بعد از گذشت ، ما به رسيد. ، چون از ماندن من شده بودند، يكباره مرا در ديدند و از اين رو، بين مردم مشهور شدم كه من (طي الارض) دارم. (ره) در پايان اظهار مي كند كه پدرم گفت: را نزد وي خواندم و آن را كردم، كه او به من اجازه نقل و آن را داد. 🌜❉↝ ✿ ↜❉🌛 بحارالانوار، ج 52، ص 175 🔹🔸🔷 🔶 🔵 🔶 🔷🔸🔹 ⛅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸