#تلنگـر....
#دعوا شده بود . . .
❤️آقا #امیرالمومنین(ع) رسید
گفت: آقای قصاب بذار بره
قصاب گفت: به تو ربطی نداره و دستشو برد بالا محکم گذاشت تو صورت حضرت علی(ع)...
آقا سرشو انداخت پایین و رفت.
(زمان خلافت)
مردم ریختند گفتند: فهمیدی کی رو زدی؟
قصاب گفت: نه. فضولی میکرد زدمش...
گفتند: زدی توی گوش #حضرت
_علی(ع) #خلیفه_مسلمین
قصاب #ساتور رو برداشت و دستشو #قطع_کرد و
گفت: دستی که بخوره توی صورت علی(ع)
مال من نیست.....
جیگرشو داری
یه چیزی بهت بگم؟؟؟
♥•٠·امام زمان(عج) فرمودند:
با هر گناهی که میکنی
یه #سیلی توی صورت من میزنی.....💔
#اندکی_تأمل...
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج...
💌 @zohor59💞💞💞 🌹🍃
#مقام_والای_کریمه
آیت الله مستنبط نقل فرمود که عده ای از شیعیان وارد شهر مـدینه شدند و پـرسش هایی داشتنـد که خواستند از امام کاظم علیه السلام بپرسند
امام علیه السلام در سفر بود، پرسش های خـود را نوشتنـد و بـه #دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر کردند برای پاسخ پرسشهای خود به منزل امام شرفیاب شدند
امـام کاظم علیه السلام برنگشته بود و آنها امکان تـوقف نداشتنـد ، از این رو حضرت معصومه سـلام الله علیها #پاسخ آن پرسش ها را نوشتند و به آنها دادند
آنها با مسـرت فراوان از مدینه خارج شدند، در بیرون مدینه با امـام کاظم علیه السلام روبرو شـدند ، داستان را برای آن حضرت شرح دادند.
آقا پـرسش آنان و پاسخ های حضرت معصومه سلام الله علیها را مـلاحظه کردند ، سه بار فرمـود: #فداها_ابوها پدرش به قربانش باد. با توجه به این که حضرت معصـومه سلام الله علیها به هنگام دستگیری پدر خردسال بود، این روایت از مقام والا و دانش بالای آن حضرت حکایت می کند
#حضرت معصومه
🍂#داستان #ابوذر و #امیرالمومنین علیه السلام
☘✨روزی #حضـرت " #علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد #خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
✅مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!
@Masafe_akhar2
Hekayate afsare Polis va roze.mp3
2.81M
☀️ «اسمش را بگذار محسن!»
🌤 #حکایت زیبایی از عنایت #حضرت زهرا سلام الله علیها به یک مادر و فرزند، از برکت مجالس عزاداری.
📚 خاطرات زهرایی.
#ایام_فاطمیه #دهه_محسنیه #ایام_محسنیه #حضرت_محسن
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
🔹 eitaa.com/zoho313oor
🔹 t.me/zoho313or