#براورده_شدن_حاجات
حجت الاسلام سید علی اصغر#دستغیب به نقل از آیت الله نجابت مینویسد :
🔆 یک روز در خدمت آقای#قاضی بودیم و ایشان تازه استراحت شان تمام شده بود و برخاسته بودند، چند لحظه که گذشت فرمودند :امروز در خاطرم به چند چیز#میل پیدا کردهام.
🔆 اول یک دیگ #پلو_زعفران با مرغ، یک #عبای بسیار اعلا و مقداری#پول.
🔆 این مطالب را در حالی بیان کردند که ما می دانستیم یک #فلس هم در دست ندارد.
🔆 نیم ساعتی طول نکشید که کسی درب #منزل ایشان را زد و یک دیگ پلو زعفران با#مرغ آورد بدون اینکه چیزی بگوید رفت و بالاخره در عرض نیم ساعت#تمام خواستههای ایشان یکی پس از دیگری برآورده شد.
کتاب اسوه عارفان ص38، 37
.
@masafe_akhar
🔘 این پسر را نگه دار!
🔹 چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزند دیگر نداشتم.
🔹 دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم. همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است. در خانه را هم یکی می کوبید.
🔹 در را باز کردم، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
🔹 نوزادی در آغوش داشت. رو به من گفت: این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه آقا من خودم فرزند زیاد دارم.
ان آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغر امام حسین(ع) باشد؟!
🔹 بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: آقا شما کی هستید؟
گفت: علی بن الحسین امام سجاد(ع).
🔹هراسان از خواب پریدم. رفتم سراغ ظرف دارو، دیدم ظرف دارو خالی است!
🔹صبح رفتم خدمت شهید آیت الله #دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا پاسخ داد: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش، نشانه دارد. آن را نگه دار.
🔹 آخرین پسرم روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتیم. بین دو شانه اش جای یک دست بود...
🔹 علی اصغر، در عملیات #محرم در روز شهادت امام سجاد(ع) در تیپ امام سجاد(ع) #شهید شد...
#هفته_دفاع_مقدس
#داستان
@mouood_org