فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌هشیاری در برابر دستکاری ویدئو و اسناد صوتی
🔺اگر شما با اینگونه خبرها مواجه شدید بهترین کار این است که متن خبر را در جستوجوگرهای رسمی سرچ کنید، اصل خبر را پیدا کنید و قبل از انتشار برای دیگران از صحت آن اطمینان پیدا کنید.
#سواد_رسانه_ای
─═┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅┅─
@zohoore_ghaem
ظهور نزدیک است
#داستان📜 #قسمتدۅم #به_دنبال_خوشبختی💕 زندگی بر مدار خوشبختی پیش میرفت. یک روز صبح با صدای پچ پچ
#داستاݩ 📖
#قسمتسوم
#به_دنبال_خوشبختی💕
گفتم: ''این را که خودم میدانم. راستش امروز صبح که داشتی با پارسا حرف میزدی، مکالمات شما را اتفاقی شنیدم.
نفروشیم بهتره...
یک هفته دست نگه میداریم تا ببینیم چی پیش میاد...
دلار داره میره بالا...
امیر جان اینها یعنی چی؟!''
امیر ناراحت شد و گفت: ''حالا دیگه یواشکی به مکالمات من گوش میدی؟''
فوری گفتم: ''نه. باور کن امیر جان، اتفاقی صداتون را شنیدم.''
با خونسردی گفت: ''خیالت راحت خانمی، مگه من از دست پدر خودم و پدر زن محترم جرأت دارم که پایم را کج بگذارم؟''
گفتم: ''پس اون حرفها؟!''
گفت: ''فوت و فنهای بازاره، چیز مهمی نیست.''
آن روز امیر با کلی خوشمزهبازی، حواس مرا از همه چیز پرت کرد. من هم کمی آرام شدم. یعنی به شدت دوست داشتم حرفهایش را باور کنم و کردم. مهمانی آن شب و قورمۀ مامان پز هم حسابی به همه چسبید.
از آن روز به بعد امیر، مکالمات داخل خانه را به کمترین مقدار ممکن رسانده بود. همه چیز عادی بود و خیال من هم آسوده تا اینکه در یک عصر سرد پاییزی، پارسا با یک کیف سامسونت به منزلمان آمد. پارسا و امیر مستقیم به اتاق امیر رفتند. گاوصندوق امیر در آن اتاق قرار داشت و قرارهای کاری با دوستانش هم در همین اتاق انجام میشد. بعد از ده دقیقه با سینی چای به سمت اتاق رفتم. قهقهۀ مستانۀ پارسا و پشتبندش صدای هیس هیس امیر به وضوح شنیده میشد. در زدم. سینی چای را به امیر دادم و رفتم.
خندههای مشمئزکنندۀ پارسا باعث شد که پاورچین پاورچین به سمت اتاق برگردم. خیلی آهسته پچ پچ میکردند. گوش تیز کردم. دربارۀ طلا و سکه حرف میزدند اما صحبتهایشان واضح نبود. سردرگم و کلافه به آشپزخانه برگشتم و مشغول درست کردن شام شدم.
آن شب تا صبح به محتویات آن کیف فکر میکردم و بالاخره بعد از زیر و رو کردن ماجرا تصمیم گرفتم که موضوع را با پدرم در میان بگذارم.
پدرم بعد از شنیدن صحبتهای من با خونسردی گفت: ''شک شما بیمورده و امیر امتحان خودش را پس داده. فقط درباره این موضوع به هیچ وجه با امیر حرفی نزن.''
نمیدانم چرا پدر این جملهاش را سه بار تکرار کرد! حدس میزدم باید اتفاقی افتاده باشد. اگر چه پدرم به من اطمینان داد که شکّم دربارهٔ امیر بیمورد است اما دلهرههایم شروع شد.
شکهای جدیدی که به سراغم میآمد خیلی متفاوتتر از گذشته بود. آن زمان موضوعِ خیانت امیر به خودم بود و چه راحت به طلاق فکر میکردم و چه راحت از امیر متنفر میشدم! اما اینبار نمیتوانستم از او متنفر باشم و حتی به طلاق هم فکر نمیکردم.
دقيقاً یکماه بعد از صحبتی که با پدرم داشتم، روز پنج شنبه ساعت ٤ عصر آیفون خانهمان زده شد.
پدرم بود اما تنها نبود. چند تن از همکارانش هم پشت سرش وارد منزلمان شدند. شوکه شدم و از شدت ترس نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. سرمایی جانسوز بدنم را مچاله کرد، چشمانم سیاهی رفت و وقتی بیدار شدم پدرم را در کنار تختم دیدم. اشک امانم نمیداد. حدود ١٠ دقیقه در آغوشش گریه کردم. پدرم با حزنی که در چهرهاش موج میزد هر آنچه را که لازم بود درباره امیر بدانم؛ برایم توضیح داد.
همراه پدر با چشمانی اشکبار و قلبی محزون به سالن برگشتم تا برای آخرین بار عشقم را ببینم.
دیدن دستبند بر روی دستان امیر اندوهم را دوچندان کرد.
همکاران پدرم مشغول بازرسی خانه بودند. نوبت به گاوصندوق رسید. امیر رمزش را گفت و با باز شدن گاوصندوق، چشمان همه خیره شد. گاوصندوق به مخزنی از طلا و سکه تبدیل شده بود.
ناباورانه به طرف امیر برگشتم. صدایش کردم، با چشمانی پر از اشک به صورتش خیره شدم.
امیر با شرمندگی و صدایی آرام گفت:'' همش برای خوشبختی تو بود نگار. میخواستم یک زندگی رویایی برایت بسازم.''
گفتم: ''امیر جان، بس کن دیگه. برای من یا خودت؟
خودتو گول نزن...
خوشبختی من که در پادگان دوکوهه، شلمچه و طلائیه خلاصه شده بود... پادگان دوکوهه برای من بهترین هتل دنیا بود...
امیر جان! مگه ما تو زندگیمون چیزی کم داشتیم؟!
طمع کردی عزیز من! طمع کردی!''
آن غروب غمانگیز، امیر مهربان من با دستبند از آن خانه رفت و من با یک چمدان لباس و خانۀ آرزوهایمان با همۀ خاطرات تلخ و شیرینش پلمپ شد.
#پایان
✍ بارقه
bareghe.blog.ir
هدایت شده از ظهور نزدیک است
13.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پویش_صدقه_روزانه
اشک نریز آقاجان، ما همه قاسم سلیمانی هستیم.
وصیت #سردار_دلها :
حضرت آیت الله خامنه ای را #مظلوم و #تنها میبینم
#ولایت_فقیه را بر سایر امور ترجیح دهید
الهی بمیرم #سردار_دلها که از نزدیکترین افراد به حضرت آقا بود بر غریبی و مظلومیت ایشون تاکید کرده
📭 #پویش_صدقه_روزانه جهت سلامت و تعجیل فرج #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلامتے #امام_خامنه_ای و شفای همه بیماران و رفع بلا و گرفتارے 🦋••
#صدقه
#صدقه_روزانه
به عشق حضرت آقا لطفا نشر دهید...
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
@zohoore_ghaem
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
هدایت شده از ظهور نزدیک است
11.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️حاج قاسم سلیمانی می گفت: در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا (رهبری) گفتن به بچههای حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن.
🔺از رادیو و تلویزیون حزب الله و منارههای مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
🤲🏻 در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه برای برطرف شدن بیماری #کرونا چه اتفاقی افتاد؟؟
❗️چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد!؟
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 اثر نیت مادران در سرنوشت فرزندان
👌🏻عظمت وجود اباالفضل العباس(س) مربوط به نیّتهای مادرشان امالبنین(س) است
#تصویری
@Panahian_ir
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ حفظ اقتدار مرد در زندگی معجزه میکنه...
#اقتدار
✅@IslamLifeStyles
خطبه ۱۲۵.mp3
11.89M
🔈#صوت بسیار زیبا و #دلنشین
🔴شرح #خطبه ۱۲۵#نهج_البلاغه
🌷کانال نهجالبلاغه🌷
@nahjol_balagheh
┄┅═✧یازهرا❁✧═┅┄
#یابقیةالله
تشنه را در طلب آب گوارا تا کی
این همه فاصله با حضرت دریا تاکی؟
سالهامیشود ازحال شمابی خبریم
این همه در به دری در دل صحرا تا کی؟
جمعه ها میرسد و میرود اما بی تو
انتظار فرج ای دادرس ما، تا کی؟
دوری ازماست وگرنه تو به ما نزدیکی
ما که مردیم، جدایی ز تو آقا تا کی؟
شیعیان جز تو ندارند پناهی برگرد
گریه و ندبه و ذکر فرج ما تا کی؟
همه جا پرشده از جرم و جنایت برگرد
دیدن این همه غم ، یوسف زهرا
تا کی؟
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج💐
🌼🕊@nahjol_balagheh
#دشوارى_هاى_مرگ
❤️امیرالمومنین علیه السلام:
☀️فَکَمْ أَکَلَتِ الاَْرْضُ مِنْ عَزِيزِجَسَد، وَأَنِيقِ لَوْن، کَانَ فِي الدُّنْيَا غَذِيَّ تَرَف، وَ رَبِيبَ شَرَف! يَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِي سَاعَةِ حُزْنِهِ، وَ يَفْزَعُ إِلَى السَّلْوَةِ إِنْ مُصِيبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ،ضَنًّا بِغَضَارَةِ عَيْشِهِ، وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ!
🌎چه بسيار، زمين اجساد نيرومند زيبا و خوش آب و رنگ را که در دنيا پرورده ناز و نعمت بودند و پرورش يافته احترام و شرف، در کام خود فرو برد، همانها که مى خواستند با سرور و خوشحالى، غمها را از دل بزدايند و به هنگام فرا رسيدن مصيبت، براى از بين نرفتن طراوت زندگى و از دست ندادن سرگرمیهاى آن، به لذت و خوشگذرانى پناه بردند»;
📘#خطبه_221
@nahjol_balagheh
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دوران حیرت در آخرالزمان ... !
👤 #استاد_عالی
✍🏻 البته این حیرت منحصر در فضای مجازی و خانواده نیست، بلکه سوالاتی که اسلام و انقلاب را چونان زیر سوال می برد که جدا ساختن حق از باطل کاری بس دشوار می شود. اهل بیت این اتفاق را پیش بینی کرده اند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
@ostadaali