هدایت شده از 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
237-yousef-ta-2.mp3
4.02M
#صوت_تفسیر #صفحه_237 سوره مبارکه #یوسف
بخش دوم
#سوره_12
#جزء_12
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
@NedayQran
❣﷽❣
🌺 #به_رسم_هر_روز_صبح 🌺
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
🌺 #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌺
✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨
🌺 #دعای_عصر_غیبت_امام_زمان_عج🌺
✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨
❤️ #السلام_علیــک_یا_امـام_الـرئـــوف ❤️
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#دعای_مخصوص_حفظ_ایمان_در_آخر_الزمان🌺
✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک»
(ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨
#دعـــاے_پــر_فیــۻ_قـــرآن
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن
و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن
خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎
🌹🕊🌹🕊🌹
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
برای دریافت دعا و زیارتهای مورد نظر روب لینک بزنید
#زیارت_ناحیه_مقدسه 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100396
#زیارٺ_عاشـورا 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100397
#حدیث #کساء👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100398
#دعــاے_عهـــد 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100399
#دعای_ششم #صحیفه #سجادیه👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100400
#دعای_هفتم #صحیفه_سجادیه👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/106379
#زیارت #جامعه_کبیره 👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100401
#دعای_عدیله👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100402
#دعای_جوشن_صغیر👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/100403
#دعای_یستشیر👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/103866
#امام_زمان_عج
🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
﷽
#سلام_اربابم✋
#صلےالله_علیک_یا_ثارالله
وقتے خیالـم بارگاهٺ را تجسُّم ڪرد
قلبم دوباره دسٺ وپاے خویش راگم ڪرد
وقتے ڪه گفتم #السلام_ارباب عطشانم
دریاے دلتنگےِ چشمانم تلاطم ڪرد
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
نزدیکترین مسافر دور، سلام
آیینهی سبز قامت نور، سلام
بی تو همه خفته اند در این عالم
ای نفخهی دل نواز در صور، سلام
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
عطر نفس تو را دعا خوش کرده
سجاده و عطر ربنا خوش کرده
طومار یهود را به هم میپیچد
این چفیه که بر دوش تو جا خوش کرده
«لبیک یا خامنه ای»
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
بیخود برایم دلیل و مدرڪ نیاورید
من دختــرم💓
میدانم ڪہ صلاح من
در «حجاب »اسٺ
براي من
دلیلي بزرگٺـراز
سخن خدايم نیسٺ
من حجابـــ میڪنم
چون خداے من اینگونہ مےخواهد😇
#ریحانه 💎
#پروفایل✨
#حجاب 🦋
#عفاف
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۹۲ مسعود اینها رو از کجا میدونست؟ یعنی منو تعقیب میکرد در این مدت؟خ
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۹۳
فاطمه روز به روز زیباتر میشد. و به قول معروف، زیر پوست سفیدش آب جمع شده بود. پیدا بود که او از زندگیش رضایت داره.
قرار بود بعد از ماه مبارک جشن عروسی بگیرند و همش با هول و ولایی شیرین از کارهایی که هنوز انجام نشده صحبت میکرد و نگرانی هاش از تهیه ی مسکن و لباس عروسی بزرگترین دل مشغولیهای این روزهاش بود!!
و من آرزو میکردم کاش من هم دغدغههای او را داشتم.او دیگر حال منو نمیپرسید.. یعنی مجال پرسیدن نداشت.. چون بخاطر دیدارهای محدود، کلی حرف ناگفته برای هم داشتیم.و اغلب من ساکت بودم و او حرف میزد یا فقط درباره ی او حرف میزدیم. شاید او گمان میکرد حال و روز من خوب است و با رفتن کامران پبدا کردن کار دیگر مشکلی تهدیدم نمیکند!
🍃🌹🍃
حاج مهدوی از پشت میکروفون سخنرانی میکرد.از گناه میگفت و درهای باز توبه...
ناگهان میان جملاتش حرفهایی زد که احساسم میگفت که مخطابش منم!
میگفت:
_ایمان وهر عمل خیری باید برای شخص خدا باشه.. اینکه ما بخاطر جلب توجه یکی مسجد بریم..نماز بخونیم..روزه بگیریم که مثلا فلانی از این کار ما خوشش بیاید این ارزشی نداره! پس فردا بخاطر یکی دیگه عکس همون کارها رو میکنی! خداوند در آیهی ۳۱سوره ال عمران میفرمایند بگو اگر خدا رو دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا هم شما رو دوست بدارد وگناهانتان رو ببخشد.این یعنی اینکه وقتی هدف رسیدن به محبوب باشه تو انگیزه داری.باید خدارو دوست داشته باشی، درکش کنی تا گوش به اوامرش باشی.وگرنه اگر حب چیزهای دیگه در دلت باشه به ذات اقدس الهی نمیرسی...
شاید بقول فاطمه من حساس شده بودم.
شاید او منظورش به من نبود.ولی به فکر فرو رفتم.واقعا من جزو کدوم دسته بودم؟آیا من بخاطر حب به خدا توبه کرده بودم یا حاج مهدوی؟؟
🍃🌹🍃
بعد از اون سخنرانی در شبهای قدر تمام دعای من این بود: خدایا فقط و فقط حب خودت رو در دلم بنداز..و منو از گزند مصایب و مشکلات نجاتم بده..ومهر این روحانی رو از دلم بیرون کن و بجای او مردی پاک ومومن رو روزی من کن که با دیدنش حب تو در دلم زنده بشه و به او تکیه بزنم و روزگار تنهایی و بی پناهیم سر برسه..
بله من از خدا دیگر حاج مهدوی رو نمیخواستم. چون او خیلی پاک و مقدس بود و من اصلا لیاقت او را نداشتم.اگرچه این دعا خیلی برام کشنده وجان فرسا بود ولی باید واقعیت رو میپذیرفتم.. عشق حاج مهدوی، یک عشق محال بود و من میخواستم هدفم خدا باشه نه حاج مهدوی…
🍃🌹🍃
بعد از مراسم با فاطمه کنار ورودی مسجد مشغول خداحافظی بودیم که چشمم افتاد به کامران و مسعود.آنها در حالیکه ظرف غذای هیئت در دستشون بود به ماشین کامران تکیه زده بودند.با وحشت به فاطمه گفتم:
_فاااطمه..اونجا رو ببین…
فاطمه به اون سمت نگاه کرد ولی اونها رو نشناخت.گفتم
_کامران ومسعود اونجان…
فاطمه با تعجب نگاهشون کرد و پرسید:
_تو بهشون آدرس دادی؟؟
من که در حال سکته بودم گفتم:
_نه چی میگی تو آخه؟
_پس اینجا چیکار میکنند؟از کجا میدونستن تو اینجایی؟
من با استرس گفتم:
_نمیدونم..اونها مدتیه تعقیبم میکنند.. بالاخره این مسعود ونسیم زهرشون و ریختن..
فاطمه بی خبر از همه جا پرسید
_از چی حرف میزنی؟
من چشم از اون دو بر نمیداشتم.گفتم:
_یه اتفاقهایی افتاده که تو ازشون بیخبری.
_خب چرا؟؟
_چون..هیچ وقت فرصت گفتنش پیش نیومد.
_حالا میخوای چیکار کنی؟ اینها برای تو واستادن که ببیننت؟؟
ذهنم مشوش بود.قطعا اونها از ایستادن دراون نقطه هدفی داشتند.چون اگر قصدشون تعقیب من بود بصورت نامحسوس در اتومبیل کامران مینشستند. دلم نمیخواست اونها منو ببینند .رو به فاطمه با التماس گفتم.
_میشه برام با یک تاکسی تلفنی تماس بگیری و بگی اینجا بیاد؟قبل از اینکه اونها منو ببینند باید برم.
فاطمه زنگ زد به حامد گفت:
_عجله کن حامد جان..دیره..
و بعد خطاب به من گفت:
_مگه من مردم که تو با آژانس بری.ما میرسونیمت.
من با جدیت دعوت او را رد کردم ولی مرغ فاطمه هم یک پا داشت.من در عقب ماشین انها نشستم و بی آنکه کامران و مسعود متوجه حضورم شوند به خانه بازگشتم. این لطف فاطمه خیلی ارزشمند بود.تا سحر زمان کمی باقی مانده بود و آنها اگر خیلی زود هم به منزل میرسیدند باز بی سحری میماندند. خیلی اصرار کردم که بالا بیایند و با من سحری بخورند. فاطمه تمایل داشت ولی حامد معذب بود.بناچار با اصرار فراوان گفتم صبر کنند تا من برگردم.سریع داخل خونه رفتم و در ظرفی زیبا وتمیز کل محتوی غذای سحرم رو خالی کردم و با یک سینی پایین رفتم .اونها با دیدن من با شرم وخجالت میخندیدند ولی چاره ای نداشتند. به آنها گفتم فقط اینطوری خودم رو از زیر بار شرمندگیشون بیرون میارم. واگه قبول نکنند سحر مهمان من باشند دلم میشکند.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۹۲ مسعود اینها رو از کجا میدونست؟ یعنی منو تعقیب میکرد در این مدت؟خ
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄 قسمت ۹۳ فاطمه روز به روز زیباتر میشد. و به قول معروف، زیر پوست سفیدش آب ج
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۹۴
غذای داخل ظرف برای دونفر بود. گفتم:
_من دارم میرم بالا شما راحت باشید.ولی کاش منزل من رو قابل میدونستید.. اینطوری خیلی شرمنده شدم.
فاطمه با خنده گفت:
_ما باید شرمنده باشیم که تو رو تو زحمت انداختیم سید خدا.
🍃🌹🍃
از آنها جدا شدم تا راحت در ماشین سحری بخورند و خودم با شوقی مضاعف به خانه برگشتم وبایک لیوان شیر وخرما سحری خوردم.
فاطمه زنگ آیفون رو زد.ظرف غذا رو میخواست برگردونه. اومدبالا.گفت:
_رقیه سادات تو در آشپزی محشری..باید قول بدی راز لوبیاپلوی خوشمزه ت رو بهم بگی!
سینی رو ازش گرفتم:
_نوش جونت..ببخشید کم بود
_عالی بود.اینا رو ول کن..اومدم بالا به بهانه ی سینی که بهت بگم اصلا نگران نباش.اونا هیچ غلطی نمیتونن بکنن.البته شاید هم ما داریم شلوغش میکنیم و اونها از اومدنشون به مسجد قصد دیگری داشتند.
با تمسخر گفتم:
_ارهههه… مثلا اومده بودن توبه کنند.. اون هم تو همین مسجد..آخه هیچ مسجدی تو تهران وجود نداره!!!
فاطمه هم با لحن من ادامه داد:
_ارههه دیگه..ان شالله که هدایت شدند والان از رستگاران هستند خدا رو چه دیدی؟!
خندیدیم.او از ته دل..من از سر جبر!!! میان خنده با عجله گفت:
_من زود برم دیر شد.دستت درد نکنه بابت غذا.فردا بهت زنگ میزنم برام تعریف کنی من نبودم چه خبر بوده..
وبا بوسه ای رفت.
🍃🌹🍃
بازهم من ماندم و آغوش خدایی که وعده داده
در این شبها سرنوشت رو میشود از سر نوشت! بلند شدم قلم وکاغذ برداشتم و کنار سجاده ام بعد از نماز حاجت، برای خدا حرفها و حاجتهام رو نوشتم.بعد درنامه ای خطاب به حاج مهدوی از خودم دفاع کردم....وبا هربار خواندنش اشک ریختم....
🍃🌹
✍سلام دختری از دل تاریکی به مردی از جنس نور!!..خیالتان راحت! این یک نامه ی عاشقانه نیست.نامهی ملتمسانه هم نخواهد بود. این فقط درد دل دختری تیره روز است که قرار بود همیشه پاک زندگی کند..پاک بماند..اما سرنوشت برایش اینگونه نخواست.حاج آقای مهدوی..روزی که شما را دیدم به واسطه ی نور شما دل از تاریکی کندم و عاشق روشنایی شدم! از آن روز نزدیک به یکسال میگذرد و من الان در نور هستم! شما فرمودید کسی که بواسطهی دیگری از تاریکی رهانیده شود و به نور پناه ببرد وقتی از آنکس ناامید شود دوباره به سمت تاریکی میرود. خواستم بهتون بگم که ابدا اینگونه نیست لااقل درمورد من اینگونه نیست. من قریب به چند ماه است که از منشا نوری که زمینه ساز هدایت من شد ناامیدم و او از من با انزجار فرار میکند..اما ''من هنوز در نورم"من میدانم که دختری مثل من که گذشته اش تاریک وسیاهه لیاقت مردی از جنس نور را ندارد ولی حق دارد که عاشق نور باشد. چون عمرش رو در تاریکی گذرانده و نور به او امید و شور زندگی میدهد...من زیر امواج این نور ریشه کردم..سبز شدم..شکوفه دادم…و حالا دارم روز بهروز بلندتر و سبزتر میشم. خیلی حرفها شنیدم..خیلی طعنهها خوردم.. ولی من امیدم به انوار مطلق خدایی بود که روزی نوری رو سر راهم قرار داد تا با دیدن انوارش یادم بیفتد چقدر از تاریکی بیزارم.
به من میگن تو تاریکی..تو سیاهی لیاقت رسیدن به نور رو نداری شاید آنها راست بگن.کسی که مدتهاست مرد خدا بوده و از گناهان بری حقش نیست که مزدش دخترکی ناپاک و غافل از خدا باشد!همانگونه که خداوند در آیه ی ۲۶ سوره نور فرمودند:مردان پاک برای زنهای پاک و زنهای ناپاک برای مردان ناپاک...وقتی این آیه رو خواندم
ادامه👇👇
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄 قسمت ۹۴ غذای داخل ظرف برای دونفر بود. گفتم: _من دارم میرم بالا شما راحت ب
👆ادامه قسمت ۹۴ #رهایی_ازشب👇
وقتی این آیه رو خواندم،دل از وصال بریدم ولی بعد اسم خود سوره امیدوارم کرد!!خداوند خودش فرموده که توابین رو دوست دارد و به آنها وعده ی آمرزش داده.من مدتهاست که کار خودم رو به خدا وا گذاشتم. اگر عالم و آدم جمع شوند و بگویند تو لیاقت یک مرد مومن رو نداری چون روزگاری، از غافلین بودی خدا وعدهاش رو فراموش نمیکند.من از خداوند مردی مومن واز جنس نور خواستم و قطعا او به وعده اش عمل میکند. حتی اگر مردم بگویند عادلانه نیست ..من چنگ زدم به ریسمان نور الهی.و مطمئنم که این ریسمان مرا به جایی خواهد رساند که آنهایی که مرا مورد استهزا قرار دادند آرزوی رسیدنش را دارند.دیگر برای من مهم نیست که حاج مهدوی ها چرا نگاه سرد به من میاندازند. برایم اهمیتی ندارد که حاج مهدوی منو قابل نگاه کردن نمیداند.من به خدایی امید بستم که در عین ناباوری راه درست رو مقابلم گذاشت ومنو هدایتم کرد. در سخنرانیاخیرتون فرمودید حب خدا باید در دل بنده باشه نه حب غیر او..من میگم حب بنده های مومن خدا هم حب خدارو در دل آدم زنده میکنه.من از حب شما و خانوم بخشی حب خدا رو لمس کردم. و خدارو قسم میدهم به حب خودش، که این محبت رو از من نگیرد....حاج آقای مهدوی، من نمیدونم شما چرا مرا از مسجد و بسیج اون ناحیه دور کردید؟ شاید من هم اگرجای شما بودم همین کار رو میکردم.من یک دختر گنهکار بودم که بین خوبان جایگاهی نداشتم ولی هرگز موفق نخواهید شد مرا از مسجد کوچکی که در دلم از مهر خدا ساختم بیرونم کنید...خواستم بگویم ممنون که به من فهماندید هیچ عشقی بالاتر از عشق معبود نیست.چون تنها این عشق است که یک معامله ی دوسر سوده.!!.به امید رستگاری همه ی دخترانی چون من و توفیق روز افزون برای شما
✍با استعانت از مادرم زهرا
🍃🌹🍃
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
👆ادامه قسمت ۹۴ #رهایی_ازشب👇 وقتی این آیه رو خواندم،دل از وصال بریدم ولی بعد اسم خود سوره امیدوارم
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۹۵
با نوشتن نامه کلی سبک شدم.با خودم فکر کردم چقدر خوب میشود اگر این نامه رو به دست حاج مهدوی برسانم.رو به آسمون گفتم:خدایا بازم میگم ریش و قیچی دست خودت…اگر صلاح میدونی شرایطش رو جور کن تا از خودم پیش حاج مهدوی دفاع کنم.
🍃🌹🍃
میان دردلهام با خدا خوابم برد.
💤الهام با همان چادر در جایی شبیه امام زاده نشسته بود و نماز میخواند.به طرفش رفتم. بالبخند به صورتش نگاه کردم. او اخم مادرانه ای کرد و با گله گفت:
_چرا برام تسبیحات رو نخوندی؟
گفتم _یادم رفت..
و شرمنده سرم رو پایین انداختم.خندید.
_حاجت روابشی سادات عزیز…
🍃🌹🍃
طنین صداش در گوشم پیچید..
حتی در بیداری.انگار هنوز کنارم بود. روی سجاده نشستم. تسبیح رو برداشتم و در جا براش تسبیحات حضرت فاطمه رو فرستادم.از آنروز به بعدهرشب براش تسبیحات میفرستادم و بعد میخوابیدم! روزها یکی بعد از دیگری به سرعت سپری میشدند و من حضور مسعود و کامران کنار مسجد برام سوال برانگیز بود. همه ی این مسایل دست به دست هم داد تا از مسجد اون محل فاصله بگیرم و سراغ اون محله نرم.
🍃🌹🍃
جمعه ظهر بود.
طبق معمول بعد از اذان سجاده پهن کرده بودم تا نماز بخوانم که ناگهان در زدند. قلبم از حرکت ایستاد. این حالتی بود که بعد از هر صدای ضربه ای که به در خانه ام میخورد بهم دست میداد چون همیشه کسی که پشت در بود برای آزار من حاضر میشد. با چادر نماز به سمت در رفتم .خانوم همسایه که درطبقه ی سوم ساکن بود با یک ظرف غذا پشت در ایستاده بود.
در رو با اضطراب باز کردم.او سلام گرمی کرد و در حالیکه به داخل خونه نگاه می انداخت گفت:
_مزاحم که نیستم؟
با لبخندی دوستانه گفتم:
_اختیار دارید مراحمید.
_نماز میخوندید؟؟
گفتم:_هنوز قامت نبستم.بفرمایید داخل!
او در کمال تعجب کفشش رو در آورد و داخل اومد.در تمام این سالها این اولین باری بود که همسایه ام وارد خونم میشد.ظرف غذا رو روی اوپن گذاشت و گفت:
_مثلا همسایه ایم ولی از هم خبر نداریم یک کم آش ترخینه درست کرده بودم گفتم بیام هم یه سر ببینمتون، هم اینکه از آشم بخورید.
در دلم گفتم:عجب!!منم باور کردم!اصلا من وشما با هم صنمی داریم زن؟! حرف اصلیتو بگو. ولی بجاش گفتم:
_لطف کردید.خیلی خوش آمدین.بابت آش هم ممنون.
او یک کم از این در و اون در حرف زد و بالاخره با ظرافت تمام بحث رو به منطقه ی دلخواهش کشوند وگفت:
_راستش چند وقت پیش از خونتون سروصدا و داد وقال شنیدم..خیلی نگرانت شدم گفتم بیام بالا ببینم چه خبرشده بعد گفتم به من چه…یعنی حقیقتش ترسیدم…
با تعجب پرسیدم:
_چه ترسی؟! اصلا ترس برای چی؟من که سروصدایی ندارم!
او با ناراحتی مکثی کرد وگفت:
_چی بگم..من خودمم گیج شدم! از یه طرف همسایه ها میگن شما …ولش کن.ولش کن..
بلند شد وبه سمتم اومد.:
_اومدم اینجا بگم حلالم کن! بخدا همش فکرم پیشته.هی تو خیابون و کوچه میبینمت اینقدر گلی.. اینقدر خانومی میمونم چی بگم..
پرسیدم:
_چرا گیج شدی؟ خیلی راحت بگو همسایه ها درمورد من چی میگن؟
او نگاهش رو پایین انداخت وبعد قاطعانه گفت:
_درست نیست بگم.همین قدر که اومدم و دیدم سجاده ت پهنه خیالم راحت شد.مردم حرف مفت زیاد میزنند. حلالم کن تو رو خدا…خوب من میرم نمازتو بخونی.خیلی سریع درو باز کرد و با عذرخواهی پایین رفت.
🍃🌹🍃
در سرم دردی خفیف پیچید!
دیگه تو این ساختمون زندگی کردن برام سخت شده بود.باید دنبال یک جای جدید میگشتم. دلم از دنیا گرفته بود. چفیه رو برداشتم و توی سجاده م گذاشتمش. با دیدنش یک دل سیر گریه کردم و بعد نمازم رو اقامه کردم.یادم افتاد که دیشب برای الهام تسبیحات نفرستادم. بدهیم رو پاس کردم و در دلم با او درددل کردم... الهام..گفتی برام دعا میکنی! من هرچی دعا میکنم بدتر میشه.دارم کم میارم عرصه به هم تنگ شده.تو رو به صاحب این تسبیحات برام دعا کن.
این روزها بدترین روزهای زندگی من پس از توبه بود!!! وقتی خوب نگاه میکنم تمام زندگی من بدترین بود.. چه پس از توبه چه قبل از توبه!!! خدایا کی بهار رو به زندگی من دعوت میکنی؟مراقبم باش! مبادا کم بیارم!
🍃🌹🍃
چند وقتی گذشت..
فاطمه بخاطر پاره ای از مشکلاتش عروسیش عقب افتاده بود و التماس دعا داشت تا قبل از مهر عروسی بگیره. ومن برای برآورده شدن حاجتش نماز شب میخوندم! یک روز بهم زنگ زد که مشکلشون حل شده و تا دو هفته ی آینده میره سر خونه و زندگیش. این اتفاق برای من خیلی ارزشمند بود.چون گمان میکردم خداوند دعای منو نسبت به بهترین دوستم مستجاب کرده.اما برعکس آسودگی خاطر فاطمه،این اواخر دلم گواهی بد می داد و دایم منتظر یک حادثه ی بد بودم.هر روز صدقه می انداختم و از خانه خارج میشدم. تا اینکه یک روز آن اتفاقی که منتظرش بودم افتاد....
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
👆ادامه قسمت ۹۴ #رهایی_ازشب👇 وقتی این آیه رو خواندم،دل از وصال بریدم ولی بعد اسم خود سوره امیدوارم
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۹۱۸🌷 🍀اوصاف امام
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۹۱۹🌷
🍀اوصاف امام زمان علیه السلام🍀
🔶خَلَف الحسن
💠یعنی جانشین امام حسن عسکری علیه السلام که امام یازدهم و جانشین یازدهم پیامبر خدا بوده، پس او امام دوازدهم و دوازدهمین امام خواهد بود.
و این است قسمتی از زیارت سرداب مقدّس: «مَولای صاحِبَ الزَّمانِ... وَالْخَلَفَ الْحَسَنِ»
«ای مولا و آقای من ای صاحب الزمان... و ای جانشین امام حسن عسکری... »
🔶خَلف سَلَف
💠به معنای جانشین پیشینیان است. چون او جانشین و آخرین جانشین همه انبیا و اوصیای الهی است.
💠در زیارت آن حضرت میگوییم:
«اَلسَّلامُ عَلی خَلَفِ السَّلَفِ وَصاحِبِ الشَّرَفِ»؛
«سلام بر جانشین اولیای گذشته که صاحب مجد و شرافت است».
💠و در زیارت دیگر میگوییم:
«السَّلامُ عَلَیکَ یا خَلَفَ السَّلَفِ»؛
🔶 خلف صالح
💠از القاب امام زمان علیه السلام خلف صالح است.
💠امام صادق علیه السلام فرموده است:
خلف صالح از فرزندان من است، اوست مهدی، اسم او محمّد و کنیه اش ابوالقاسم و در آخرالزمان قیام میکند.
🔶 خلیفه
💠خلیفه مطلق در زمان کنونی امام زمان علیه السلام است؛ چنان که در زیارت ائمه سرّ من رأی به پدر امام زمان علیه السلام یعنی امام عسکری علیه السلام خطاب میکنیم:
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا أَبا خَلِیفَةِ... »؛
«سلام بر تو ای آقایی که پدر خلیفه هستی».
🔶خلیفة اللَّه
💠مهدی موعود و امام زمان علیه السلام خلیفه خداست، لذا یکی از اصلی ترین عنوانها و مقامات او «خلیفة اللَّه» است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«یخْرُجُ الْمَهْدِی وَعَلی رَأْسِهِ غِمامَةٌ فِیها مُنادٍ ینادِی: هذَا الْمَهْدِی خَلِیفَةُ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ»؛
«مهدی خروج میکند و بر سر او ابری است که از آن ندا میآید: این مهدی خلیفة اللَّه است، پس او را پیروی کنید».
💠و در جای دیگر نیز آمده است:
«خَلِیفَتِکَ فِی أَرْضَکَ»
«خَلِیفَتِکَ فِی بِلادِکَ».
🔶خلیفة الاتقیا
💠از القاب شریف امام زمان علیه السلام خلیفة الاتقیا است؛ یعنی جانششین پرهیزکاران و خداترسان، و شاهدش آنجاست که امام حسن عسکری علیه السلام هنگام تولد ایشان فرمود: سخن بگو ای خلیفه اتقیا و ای نور اصفیا....
🔶خلیل
💠به معنای دوست است و از القاب مهدی موعودعلیه السلام میباشد، چون او نیز مانند خدا و رسول خداصلی الله علیه وآله با بندگان و مؤمنان دوست و مهربان است؛ این آیه شریفه در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است. «لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»
به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
🔶 خُنَّس
💠به معنای سیاره ای که پنهان شده و
دوباره بر میگردد.
💠از امام باقرعلیه السلام در مورد آیه «فَلَآ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» سؤال کردند، فرمود: «إمام یخنس فی زمانه عند انقطاع من علمه عند الناس سنة ستین ومأتین ثمّ یبدو کالشهاب الواقد فی ظلمة اللیل فان ادرکت ذلک قرّت عینک»؛
«امامی است که پنهان میشود زمانی که مردم از علم او منقطع میشوند در سال ۲۶۰ ه. ق. آن گاه همانند شهاب درخشنده در شب تاریک ظاهر میشود. اگر آن هنگام را درک کردی چشمت روشن خواهد شد. »
#مهدی_شناسی
#قسمت_919
#اسامی_امام
#امام_زمان عج
📚اوصاف المهدی (عج)
✍احمد سعیدی
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چگونه برای ظهور امام مهدی علیهالسلام دعا کنیم که اجابت شود؟
#امام_زمان عج
#کلیپ #استاد_شجاعی
منبع: احیاء نیمه شعبان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی_آنلاین_چرا_امام_زمان_ظهور_نمیکند_استاد_انصاریان.mp3
1.19M
چرا #امام_زمان(عج) ظهور نمیکند؟
حجت الاسلام👇
#انصاریان🎙
#سخنرانی🔊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
برکت بهتوان بینهایت.mp3
7.92M
🗝 چند فرمول ساده امّا مهم و کلیدی در افزایش برکت و خیرات در همهی انواع روزیها (اقتصادی/ معنوی/ علمی/ هنری/ ورزشی/ جهادی و ...)
#استاد_شجاعی|#آیتالله_مجتهدی
#حجهالاسلام_قرائتی
منبع: جلسه ۲۱۲ از مبحث انسان شناسی پیشرفته
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
01 Be Vaghte Shaam (1403-07-13) Masjed Shahid Beheshti.mp3
26.29M
🔈 #به_وقت_شام
🔰 فصل سوم؛ قبیله سلمان، جلسه اول
*جنگ اصلی تنها بین یهود و شیعیان ایران است [3:54]
*حتی ایرانیانِ قبل اسلام هم اهلکتاب بودهاند! [6:57]
*اعجاز سوره روم؛ از پیشگویی غلبه روم تا بیان کم ارتفاعترین نقطه زمین [7:57]
*سوره روم: پیشگویی پیروزی ایرانیان بر روم و خوشحالی مؤمنان [11:31]
*نقشه قدیمی یهودیان: معرفی منافقین به عنوان دشمن خود [17:02]
*مارقة الروم: ورود سپاه جنگی روم برای محافظت از یهود و غلبه نهایی ایرانیان [19:56]
*سپاه به ظاهر مسلمان سفیانی؛ مدافع آخرالزمانی یهودیان [22:42]
✅ بررسی اتفاقات وارد شده در روایات:
* فرو رفتن کامل یک روستا در سوریه [25:36]
*درگیری سپاهی از شرق آسیا و سپاهی از روم در منطقه شام [27:04]
*طغیان فرات و سیل ویرانگر [29:53]
*جنگ عظیم در منطقه قرقیسیا بر سر گنج [30:16]
*شیرمردان جمع شده گرد مردی از قم که پیروز همیشگی در جنگها هستند [32:52]
*فقط جنگ! (وقتی ایرانیها حاضر به پذیرش حق خود از جانب غربی ها نمیشوند) [36:10]
*امام خمینی (رحمةالله): بنیانگذار جنگ با اسرائیل تا زمان نابودی کامل آن [40:04]
*نمایش قدرت برخاسته از توکل و ایمان توسط ایرانیان [42:30]
⚜ نام سپاهیان حق در نبرد آخرالزمان در روایات:
🔸عصائب العراق، اهل الیمن، ابدال الشام، نجباء من اهل مصر [46:24]
*پیرمردی که مأمور خدا برای حفظ جان امام خامنهای بود ... [53:05]
*وقتی که علمدار لشکر زمین میخورد... [56:00]
📆 ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
#آخرالزمان
#یهود
#بنیاسرائیل
#تهران
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
توییت نویسنده عراقی:
«آیا به ما نگفته بودند که شیعهها نماز جمعه نمیخوانند؟ آیا به ما نگفته بودند که ایرانیها مجوس هستند و آتش را میپرستند؟ آیا به ما نگفته بودند که ایرانیها از صهیونیستها میترسند، همانطور که عرب از یهودی میترسد؟ آیا به ما نگفته بودند که علمای شیعه حتی یک آیه از قرآن را حفظ نیستند؟ آیا به ما نگفته بودند که ایرانیها عربی صحبت نمیکنند و آن را نمیفهمند؟ پس امروز در تهران چه اتفاقی افتاد؟
#انقلابیون
🪧#جمعه_نصر
🪧#وعده_صادق
🪧#سید_حسن_نصرالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⭕ واکنش مخاطبان شبکه الجزیره به خطبههای آیت الله خامنهای چگونه بوده است؟
🔻"خداوند کسانی که ما را شستشوی مغزی داده و ایران را دشمن ما جلوه دادند لعنت کند، یک میلیون درجه نظرم در مورد ایران تغییر کرد"
🪧#جمعه_نصر
🪧#وعده_صادق
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اگر برای کسی سوال شد دعوا بر سر چیست
این 90 ثانیه را نشانش دهید
نیاز به توضیح بیشتر نیست.....
✅سوال میشد که چرا از حمله ایران به اسرائیل خوشحالید؟؟؟
جواب:چون باعث شد ادمایی که به ناحق و با مظلومیت این همه مدت عذاب کشیدند ، لبشون برای دقایقی هم شده به خنده باز بشه...باعث شد حس کنند اوناهم خدایی دارن و تنهاشون نمیزاره....❤️
🪧#وعده_صادق
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✅دوستان در این ساعات سوره نصر را بخوانید ؛ این سوره موجب پیروزی جبهه حق می شود .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾
وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾
🪧#جمعه_نصر
🪧#وعده_صادق
🪧#سید_حسن_نصرالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️