#دعای_روز_دوازدهم_ماه_مبارک_رمضان
اللَّهُمَّ زَيِّنِّي فِيهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِي فِيهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْكَفَافِ
اى خدا در اين روز مرا به زيور ستر و عفت نفس بياراى و به جامه قناعت و كفاف بپوشان
وَ احْمِلْنِي فِيهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّي فِيهِ مِنْ كُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِكَ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِينَ
و به كار عدل و انصاف بدار و از هر چه ترسانم مرا ايمن ساز به نگهبانى خود اى نگهدار و عصمت بخش خدا ترسان عالم.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
دعای روز دوازدهم ماه رمضان4_318504763102593450.mp3
زمان:
حجم:
1.03M
#دعای_روز_دوازدهـم_ماه_مبارک #رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#جزء_سیزدهم👇👇
برای عزیزانی که میخواند زودتر تلاوت کنند
معتز آقایی4_333285742727922203.mp3
زمان:
حجم:
4.21M
#تندخوانی_قرآن_کریم
🔺 #تحدیر (تند خوانی) قرآن کریم
#جزء_سیزدهم
مدت زمان: ۳۲ دقیقه
حجم: ۴ مگابای
اللهم العجل لولیک الفرج الساعـه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
@razekhoda4_872278501716131888.mp3
زمان:
حجم:
7.52M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_سیزدهـم_قرآن
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
@razekhoda4_872278501716131890.mp3
زمان:
حجم:
6.09M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_سیزدهـم_ترجمه_فارسی
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Juz-013.pdf
حجم:
1.38M
متن آیه به آیه
همراه با معنی
#جزء_سیزدهم ♦️13♦️ #پی_دی_اف
(PDF)
•-------------------•°•---------------------•
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#نماز_شبهای_ماه_رمضان
3️⃣1️⃣ #نماز_شب_سیزدهم_ماه_مبارک
#رمضان:
دوگونه نماز دارد :
1️⃣👈 چهار رکعت در هر رکعت بعد از حمد بیست و پنج مرتبه سوره ی توحید. علی(ع) فرمود: بر صراط مثل برق جهنده عبور کند.
2️⃣ 👈شب سیزده نخستین شب از لیالی بیض(یعنى شب هاى روشن) است: دو رکعت در هر رکعت بعد از حمد یس و مُلک وتوحید.
✅🌨👈 #غسل_کردن ( زاد المعاد، صفحه 142)
✅ 👈و #خواندن_دعاى_مجیر در ایام البیض (سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رمضان)توصیه شده است .
🌓 #نماز_هرشب_ماه_مبارک
#رمضان
مستحب است در هر شب ماه رمضان دو رکعت نماز در هر رکعت حمد و توحید سه مرتبه و چون سلام داد بگوید:
سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَفِیظٌ لا یَغْفُلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ رَحِیمٌ لا یَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لا یَلْهُو پس بگوید تسبیحات اربع را هفت مرتبه پس بگوید
سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ یَا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ
پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او علیهم السلام کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد بیامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار گناه
#التماس_دعای_فرج✋😍
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️
@zohoreshgh
❣﷽❣
🙏 #دعای_مجیر در بين دعاها از جايگاه بلندى برخوردار است و از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله روايت شده و دعايى است كه جبرئيل براى آن حضرت هنگامى كه در مقام ابراهيم مشغول نماز بودند آورد و كفعمى در"بلد الامين" و "مصباح" اين دعا را ذكر نموده و در حاشيه آن به فضيلت آن اشاره كرده،
از جمله اينكه هر كه اين دعا را در
" #ايام_البيض" (روزهاى سيزدهم و چهارهم و پانزدهم) ماه رمضان بخواند گناهش آمرزيده میشود، هرچند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ريگهاى بيابان باشد،
خواندن آن براى شفاى بيمار و اداى دين و بینيازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است.
#التماس_دعای_فرج✋😍
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️
Samavati-Dua-Mujeer-FA.mp3
زمان:
حجم:
38.58M
✨📖✨ازحضرت رسول(ص) روايت شده هرکس در" #ايام_البيض"( شبهای سيزدهم و چهارهم و پانزدهم)ماه رمضان #دعای_مجیر بخواند #گناهش آمرزيده میشود.
🎬✨ #دعای_مجیر
متن عربی و ترجمه 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/500
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۷۵ امروز، قرار بود، با مریم به بیمارستان بروند وگچ دستش ر
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۷۶
مهیا، بعد از تشکر از شهاب و مریم وارد خانه شد...در ورودی را باز کرد.بوی اسپند توی خونه پیچیده بود.مادرش به استقبالش آمد.
_عزیزم... خدا سلامتی بده مادر!
گونه اش را محکم بوسید.
_مرسی فدات شم! بابایی کجاست؟!
_اینجام بابا جان!
احمد آقا، به طرف دخترش آمد و او را در آغوش گرفت.
_از این دست گچیت بالاخره راحت شدی!
_آره بخدا! خوب گفتید.
هر سه روی مبل نشستند.... مهلا خانم سینی شربت را آورد.
_مریم هم زحمت کشید، دستش درد نکنه.
مهیا لیوان شربت را برداشت.
_راستی؛ شهاب هم باهامون اومد.
_شهاب؟!
_برادر مریم دیگه...
مهلا خانم، چشم غره ای به دخترش رفت.
_مادر، یه آقایی چیزی قبل اسمش بزار... برادرته؟؟ نامزدته؟! اینطوری میگی؟!
دل و دست مهیا لرزید.کمی از شربت روی لباسش ریخت.
_چته مادر؟!
_چیزی نیست، نه دستم یه مدته تو گچه... یه دفعه تعادلم رو از دست دادم.
_خب با این دست چیزی نگیر.
_من برم لباسم رو عوض کنم.
_پاشو عزیزم؛ تا من شام رو آماده کنم.
مهیا باشه ای آرام گفت و به طرف اتاقش رفت، در را بست و به در تکیه داد.
_چته دختر؟! تا اسمش میاد هُل میکنی!! خاک تو سر بی جنبه ات کنند!
لباسش را عوض کرد و روی تخت دراز کشید. موبایلش را از کیفش درآورد. تلگرامش را چڪ کرد.پیامی از مهران داشت.با عصبانیت روی اسمش را لمس کرد.
_سلام مهیا! شرمنده نمیدونم تو بیمارستان چی شد!.. من فقط میخواستم از دلت در بیارم. تو یک فرصتی بده، جبران کنم... امروز هم که تو بیمارستان با اون پسره بحث نکردم؛ فقط به خاطر تو بود. دوست نداشتم ناراحتی ای پیش بیاد. پیامم رو خوندی حتما جواب بده منتظرتم...
مهیا پوزخندی زد.و دکمه بلاک را لمس کرد.
_برو به درک. به خاطر من کاری نکرده...
صدایش را بلند کرد.
_آخه بدبخت... من ترس رو تو چشمات دیدم...
به عکس شهید همت، که رو به رویش بود، خیره شد. احساس کرد، عکس به دیونه بازیش می خندد.خودش هم خنده اش گرفته بود...بلند خندید و سرش را به بالشت کوبید.
یاد کار شهاب، در بیمارستان افتاد. ذوق زده چشمانش را بست.احساس میکرد، قلبش تند تند، میزند..این حمایت و طرفداری شهاب از او، خیلی برایش شیرین بود.با اینکه از این احساس جدید، میترسید؛ اما هر چه باشد، به او احساس خوبی میداد.
_مهیا بیا شام...
مهیا، از جایش بلند شد. روبه روی عکس شهید همت ایستاد. احترام نظامی گذاشت.
_چاکرتیم فرمانده!!
بلند خندید و از اتاق خارج شد.
****
محسن، دستی روی شانه ی شهاب گذاشت.
_چرا داری خودتو اذیت میکنی؟! بسم الله بگو...برو جلو...
_نمیتونم محسن...
_یعنی چی؟! یعنی مطمئن نیستی از این تصمیم؟!
_نمیدونم... نمیدونم!
_این که نشد حرف حساب مومن، این چند روز بشین؛ فکرات رو بکن. فرصت خوبیه...
شهاب، فقط سری تکان داد...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌻🍃🌻.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌻.🍃🌻.═╝