eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.4هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
10هزار ویدیو
611 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر تبادل تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۱۳ در طول راه، مهیا نگاهش را به بیرون دوخته بود...و آرام
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۱۴ نگاهی به مهیا، که آرام خوابیده بود؛انداخت. با صدای آیفون، سریع از جایش بلند شد و خودش را به آن رساند.... در را باز کرد. به اتاق برگشت. اسلحه و موبایل و کتش را برداشت. بوسه ای روی موهای مهیا کاشت و پایین رفت. محسن و مریم وارد خانه شدند. ــ چی شده داداش؟! شهاب، اسلحه اش را در پشت کمرش گذاشت. ــ چیزی نیست. مریم برو پیش مهیا حواست بهش باشه... یه ثانیه هم تنهاش نزار... چراغ هارو هم خاموش نکن! ــ شهاب! چی شده؟! خب حرف بزن! ــ بعد بهت میگمـ... محسن تو با من بیا! قبل از اینکه بیرون بره، مریم را صدا کرد. ــ مریم به خانوادش زنگ بزن بگو که امشب میمونه پیشت، در مورد زخماش هم چیزی نگو... مریم، سری تکان داد و به اتاق شهاب رفت. مریم، با دیدن صورت زخمی مهیا؛ نگران به سمتش رفت. ــ خدای من! چه اتفاقی افتاده برات... سریع، تلفن مهیا را، از کیفش بیرون آورد. خاموش بود. بین وسایل شهاب گشت و شارژر را درآورد و گوشی را به شارژ زد. به محض اینکه روشن شد، دنبال شماره مهلا خانم، گشت؛ که با پیدا کردنش، دکمه اتصال را لمس کرد. ــ الو! مهیا مادر! چرا جواب نمیدی؟! ــ سلام خاله مهلا، من مریمم! ــ سلام دخترم! شرمنده فک کردم مهیایی... تو خوبی؟! آقا محسن خوبند؟! ــ خدارو شکر سلام داره خدمتتون... راستش، زنگ زدم بگم؛ مهیا امشب پیش من میمونه. الآن هم خودش داره شام درست میکنه، دیگه من زنگ زدم. ــ چرا چیزی شده؟! ــ نه خاله جان! مامان و بابام رفتند روستا؛ خونه ی عمه نسترن. چون تنهام؛ گفتم، کنارم بمونه. چون ممکنه شهاب هم بره کار دیر بیاد. ــ می خواید بیاید خونمون؟! ــ نه نه خاله! منم کار دارم. بمونیم بهتره... ــ باشه عزیزم! مهیا کارش تموم شد یه زنگ بهم بزنه... ــ باشه حتما! ــ عزیزم سلام برسون! ــ سلامت باشید. خداحافظ! گوشی را قطع کرد... نفس عمیقی کشید. سریع به اتاقش رفت و لباسش را عوض کرد. کتاب هایش را برداشت و به اتاق شهاب برگشت. *** ــ باورم نمیشه همچین کاری کرده باشه!! شهاب، پوزخندی زد. ــ من از اول بهت گفتم؛ این دختره ولکن ماجرا، نیست. ــ حالا می خوای بری اونجا برای چی؟! ــ اونجا پاتوقشونه! ــ خب بری... میخوای چیکار کنی؟! ــ بپیج تو همین خیابون. محسن پیچید. ــ جواب منو بده! ــ همینجاست. بایست. محسن، ماشین را نگه داشت.شهاب، زود پیاده شد و به صدا زدن های محسن هم، توجه نکرد.صدای آهنگ، از خانه بیرون می آمد. شهاب پشت سرهم آیفون را زد. که نازنین؛ با لباس نامناسب در را باز کرد. شهاب سرش را برگرداند. فریاد زد: ــ یه چیزی تنت کن! نازنین،که از حضور شهاب، شکه شده بود؛ آرام آرام به عقب رفت و یک مانتو و شال سرش کرد.پارتی، دخترانه بود. دخترها با دیدن تیپ شهاب و محسن با فکر اینکه پارتی لو رفته، با جیغ و داد؛ به طبقه بالا رفتند... شهاب، به سمت نازنین رفت. نازنین به عقب برگشت و نیشخندی روی لبش جای گرفت. ــ میدونستم برمیگردی پیشمـ... شهاب، با عصبانیت، نگاهی به نازنین انداخت. ــ الان کارت به جایی میرسه میری سراغ زنم؟!!!!!چرا لالمونی گرفتی...؟!!! نازنین، دوست نداشت، از خودش ضعفی نشان بدهد. ــ من فقط می خواستم بهش حقیقت رو بگمـ... شهاب با اخم به نازنین نزدیک شد و با عصبانیت غرید: ــ حقیقت رو بگی؟! کدوم حقیقت؟! حقیقت اینکه عوضی تر از تو، پیدا نمیشه؟!خجالت نمیکشی بعد اون گندکاریت! دوباره برگشتی؟! چرا بهش نگفتی چه گندی زدی؟!! هان؟؟! چرا؟! اگه می خواستی حقیقت رو بگی؛ چرا کامل براش تعریف نکردی؟! نازنین، از خشم و عصبانیت شهاب ترسید. ــ حالا زن من رو میترسونید. حالا به جایی رسیدی، که برای انتقام از من، سراغ زنم میری! اینجوری عذابش میدی! ولی کور خوندی... فریاد زد: ـــ پای کسی که بخواد مهیای منو اذیت کنه؛ قلم میکنم... شنیدی؟! پاش رو قلم میکنم!! نازنین که نمی خواست کم بیاورد؛ گفت: ــ اینقدر زنم زنم نکن... زن تو هم با دخترای خیابونی، فرقی نمیکنه... شهاب، با عصبانیت به طرفش آمد. ادامه 👇
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۱۴ نگاهی به مهیا، که آرام خوابیده بود؛انداخت. با صدای آیف
👆ادامه قسمت ۱۱۴ 👇 شهاب، با عصبانیت به طرفش آمد. دستش را بالا آورد، که نازنین عقب برگشت و پایش به میز گیر کرد وروی زمین افتاد. شهاب از عصبانیت به نفس نفس زدن، افتاد. دستش را پایین آورد. ــ حیفه که دستمو نجس کنم... به پاکی زنم، ایمان دارم. اینقدر ایمان دارم ،که به حرف های چرت تو اهمیت ندم. حالا مثل بچه ی آدم، آدرس اون عوضی! مهران رو بهم میدی... فریاد زد: ــ باتوام! آدرس اون عوضی رو بده! نازنین، که به این همه عشق شهاب به مهیا، حسادت می کرد؛ حاضر نبود که آدرس را به شهاب بدهد. ــ من هیچ آدرسی ازش ندارم! شهاب فریاد زد: ــ نزار دیونه شم... دارم بهت میگم، آدرس اون آشغال رو بده! _آدرسش رو بهت نمیدم. برا چیته؟ می خوای بری سراغش، چون مهیا جونت رو، یکم ترسوند؟! اصلا خوب کرد. خودم بهش گفتم. تقصیر منه؛ برنامه رو عوض کردم. والا قرار بود کارای بیشتری انجام بدیم. با نعره شهاب، از ترس به مبل چسبید. شهاب اسلحه اش را به سمت نازنین گرفت. ــ ببند دهنتو تا برات نبستمش! محسن به سمتش آمد. ــ شهاب داری چیکار میکنی؛ شهاب؟! اسلحتو بکش اونور... شهاب، بی توجه به محسن، روبه نازنین که از ترس اسلحه، میلرزید؛ گفت: ــ اینقدر برام کم ارزشی، که میتونم... همین الان میتونم... کارتو یه سره کنم... پس مثل بچه ی آدم آدرس رو بده! نازنین، تند تند سرش را تکان داد؛ و با گریه و زاری گفت: ــ باشه! آدرس رو میدم. فقط اسلحه رو بکش اونور! شهاب اسلحه را پشت کمرش گذاشت. محسن، نفس آسوده ای کشید... ـــ زود باش...! 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۷۲🌷 🌿شرحي عارفان
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۷۷۳🌷 🌿شرحي عارفانه بر زيارت آل يس🌿 🔶"والحسن حجته" 💠اگر من زائر آل يس باشم برای دستیابی به کرامت نفس باید به سوی کریم اهل بیت، دست دراز کنم. 💠مولایم ! اقرار می کنم صبر ، شرمنده حلمِ جدت حسن است و من، چون نشان صبر و بردباری را طلب می کنم، دامن صابر مدینه را رها نمی کنم. 💠اقرار می کنم حضرت امام حسن علیه السلام اولین ثمره ی حلقه پیوند ولایت و نبوت است. 🔶"والحسین حجته" 💠مولایم ! اقرار میکنم حسین(ع) ثارالله و خون خدا در زمین است . 💠مولایم ! اقرار می کنم آزادگی ، شرمگین حسین فاطمه(س) است. 💠مولایم! اقرار می کنم درس آزادگی تنها در مکتب حسین(ع) تدریس می شود. اقرار می کنم عجیب ترین منطق ، منطق کربلاست. اقرارمی کنم کانون ایثار حسین(ع) است. اقرار می کنم حسین(ع) مظهر خواستن و توانستن است. 🔶"وعلی بن الحسین حجته" 💠من،تورا بر حجیت امام سجاد شاهد می گیرم و در پیشگاهت اعلام می کنم اوست که زینت بخش عبادت کنندگان جهان است ، مرا به زینت سجده های خالصانه مزین کن. 🔶و"محمد بن علی حجته" 💠مولایم ! تو را بر علم امام باقر(ع) شاهد می گیرم و او شکافنده هر علمی است ، مرا به نور علم او نورانی ساز . 🔶"وجعفر بن محمد" 💠مولایم ! شهادت می دهم امام صادق(ع) حجت خداست ، او سرآمد صدیقین عالم است .مرا به صدق او صداقت بخش. 🔶"وموسی بن جعفر حجته" 💠مولایم! شهادت می دهم کظم غیظ آراستگی خویش را مدیون امام کاظم می داند، من برای پرورش این حسنه در خویش از تو کمک می طلبم. 🔶"وعلی بن موسی حجته " 💠مولایم! اقرار می کنم ثامن الحجج هشتمین حجت حق در زمین است .ای جلوه ی نام رضای حق ، مرا به برکت رضایت رضا ، برمشیت الهی راضی کن. 🔶"ومحمد بن علی حجته" 💠مولایم! اقرار می کنم جود، بخشایندگی خویش را از دامن جوادالایمه برچیده است ، دعایم کن تا مزین به جود جوادالایمه گردم. 🔶"وعلی بن محمد حجته" 💠مولایم! به هدایت ها و راهنمابی های امام هادی شهادت می دهم و از تو می خواهم با هدایتهای او مرا به حق برسانی. 🔶"والحسن بن علی حجته" 💠شهادت می دهم پدر بزرگوارت حجت خدا در زمین است ، حسن خلق از بارزترین صفات ایشان است مرا به حسن خلق او مزین ساز . 💠مولایم! مرا بر حجیت اجدادت یاد آور باش تا دچار کمترین نسیانی به آنان نشوم. 🔶"واشهد انک حجه الله" 💠مولایم! شهادت می دهم تو حجت خدا بر منی و وجود مبارکت پایه و اساس هستی است . 💠مولایم ! اقرار می کنم شادیم صد چندان است زیرا در ایامی به سر می برم که تو نیز در همان زمان زندگی می کنی و در فضایی نفس می کشم که بازدم تو آن فضا را معطر کرده است. 💠شادمانم که معلمی چون تو مرا بر مصیبتهایم صبر می دهد. شادمانم که معلمی چون توبر غلطهای زندگیم مذکِر است. شادمانم که لحظات زندگیم بدست تو امضا می شود. شادمانم که شادمان بودنم با تو است. 💠گواهی می دهم که توحجت خدا در زمینی اگر زمین پا برجا و آسمان برافراشته است ، اگر ستارگان درخشان در حرکتند و خورشید نور افشانی می کند و ماه برگرد هستی وجود طواف می کند همه از برکت وجود توست و اگر جهان در گردش است بر گرد وجود تو می گردد. 💠مولایم! در این فراز، برای شهادت دادنم تو را می بینم آنگاه که می گویم "اشهد انک" تو مخاطب منی.دیگر میان من و تو فاصله ایی نیست که صدای شهادت من به گوش تو برسد . 💠شهادت می دهم که تو جلوه ی اسماء خدای سبحانی. تو را حجت نام جامع وکامل خدای سبحان الله می دانم. تو تنها بر نعمات تربیتی وعلمی ...حجت نیستی بلکه در تمام خیرات حجت خدا بر منی. 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متذکر شدن امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به آیت‌الله حق‌شناس به خاطر تبری نکردن در جلسه مخالفین حضرت امام خمینی (رحمت‌الله علیهما) عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
@ostad_shojae دعا 5 (4).mp3
زمان: حجم: 7.54M
| ✘ تا وقتی به یه چیزی یا کسی اُمید و تکیه داری: هنوز به مقام دعای مستجاب نرسیدی! منبع : جلسه ۶۰ از مبحث شرح صحیفه سجادیه @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
@Aminikhaah20979457_942782571.mp3
زمان: حجم: 7.03M
🔈 🔰 جلسه اول * اتفاق نظر بسیاری از علما بر تولد امام جواد (علیه السلام) در ماه مبارک رمضان [00:58] * سامرا منزل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است. [3:08] * سامِرا مخفف شده: سُرِّ مَن رَأیٰ (شاد شود هر که آن را بدید) شهری در میانهٔ عراق [3:58] * نفوذ امام هادی (علیه السلام) در بین مغولی‌های ساکن سامرا [4:45] * معرفی جناب سید محمد فرزند امام هادی (علیه السلام) و علاقه عراقی‌ها به ایشان [5:20] * شهرت جناب سید محمد به سبع الدُجیل (شیر مرد دجیل)[10:08] * آیا امامت در نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) تداوم نیافت؟ [12:20] ⏰ مدت زمان: ۱۳:۵۹ 📆 ۱۴۰۳/۰۱/۰۷ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
@Elteja | کانال اِلتجا4_6044038168326443143.mp3
زمان: حجم: 1.15M
🔸 سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف صلوات 🎧 قسمت سیزدهم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌹 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم سحری با نظر لطف تو بیدار شوم کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره تو لحظه شوم 🌹 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
آخرین شبهاسٺ کم‌کم رفع زحمٺ میکنیم جیبمان خالیسٺ احساس خجالٺ میکنیم خاک، خاک کربلا باشد، غذا هم مےشود را با یک ذره تربٺ میکنیم💔 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ ای گنبدت همیشه مطهر به عطــر اشک جز در حریم کوی تو ماوا نمی کنم در آستان بخشش تو چون حضور شمع جز با سرشک و شعله مدارا نمی کنم 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
دیـدےوقتےیـه‌مهـمونےمیـرے خــیلےکــه‌بـهت‌خــوش‌بگــذره یــامیـزبـان‌ســنگ‌تــمـوم‌بــذاره دلت‌نمیـخوادبرگـردےیاتموم‌شـه... •[ همــونقــدردلـم‌بــرآ مهمـونیـت‌تـنگ‌میـشه :) ]• •| •| •| •| @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🔸سفره‌ی میهمانی‌ات آرام جمع می‌شود و ما هنوز منتظر صاحب‌خانه‌ایم. حالا که ماه دارد تمام می‌شود، بیشتر آه می‌کشم. و "آه" نام دیگرِ توست... وقتی از عمق دل شکسته برآید... 🌙 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️